The document discusses the benefits of exercise for mental health. Regular physical activity can help reduce anxiety and depression and improve mood and cognitive functioning. Exercise causes chemical changes in the brain that may help protect against mental illness and improve symptoms.
The document discusses the benefits of meditation for reducing stress and anxiety. Regular meditation practice can help calm the mind and body by lowering heart rate and blood pressure. Studies have shown that meditating for just 10-20 minutes per day can have significant positive impacts on both mental and physical health over time.
The document discusses the benefits of exercise for mental health. Regular physical activity can help reduce anxiety and depression and improve mood and cognitive functioning. Exercise causes chemical changes in the brain that may help protect against mental illness and improve symptoms.
The document discusses the benefits of meditation for reducing stress and anxiety. Regular meditation practice can help calm the mind and body by lowering heart rate and blood pressure. Studies have shown that meditating for just 10-20 minutes per day can have significant positive impacts on both mental and physical health over time.
2. نظریههایی که بر اساس شرایط ارزشی و ایدئولوژیک، با قاطعیت
بیان میکند که ارتباط چگونه باید شكل گیرد و به انجام برسد،
نظریههای هنجاری خوانده میشوند.
اولین تالش برای بیان مقایسهای نظریههای عمده این عرصه، توسط
"سیبرت“ )(Sibertو همكارانش در سال 6591م صورت گرفته است.
طبقهبندی سیبرت، که نظریههای عمده در مورد مطبوعات را به 4 طبقه
تقسیم کرده است، هنوز معتبر است؛ اما برخی مانند "مککوایل"، دو نوع
جدید را به طبقهبندی وی افزودند و طبقههای ششگانه را تشكیل دادند.
3. نظریههای هنجاری پیرامون رسانههای جمعی
نظریات هنجاری یا دستوری به تبیین بایدها و نبایدهای حاکم بر وسایل ارتباط جمعی در
شرایط مختلف میپردازند. این نظریات که دارای ماهیتی تعهدآور و الزامآورند، از وضعیت
رسانهها در جوامع و زمانهای مختلف، نشأت گرفتهاند. این نظریهها به ترسیم رابطه دولت،
رسانه و جامعه میپردازند و انتظارات دولت از رسانهها، ضوابط و شرایط حاکم بر آنها و
توقعات مربوط به نقش اجتماعی رسانهها را در جوامع مختلف بررسی میکنند.
این نظریهها بنابر نظر "سیبرت" عبارتند از: اقتدارگرا، آزادی رسانهای مسؤولیت اجتماعی
رسانهها و رسانههای شوروی؛ که بعدها نظریههای "رسانههای توسعهبخش" و "مشارکت
دموکراتیک رسانهها"، توسط دیگران بدان افزوده شد.
4. 1. نظریه اقتدارگرا یا استبدادی
این نظریه که به اوضاع مطبوعات در اولین جوامعی که در آنها ظاهر شدند،
اشاره دارد، حاکی از فقدان استقالل و وابستگی مطبوعات آن دوران به
نظامهای دولتی است. نظریه استبدادی که تقویتکننده و پیشبرنده
سیاستهای مورد نظر حكومت و دولت حاکم بود، رسانهها را مطیع دولت و
منافع طبقۀ حاکم قرار میداد.
اصول اساسی این نظریه درباره رسانههای جمعی را میتوان به شرح زیر
خالصه کرد:
5. رسانهها نباید دست به اقدامی بزنند که موجب تضعیف قدرت
موجود یا مخلّ نظم میشود؛
* باید مطیع یا تابع قدرت مستقر باشند؛
* باید از توهین به اکثریت یا ارزشهای غالب اخالقی و سیاسی
بپرهیزند؛
* سانسور را برای به اجرا درآوردن این اصول، میتوان توجیه کرد؛
* روزنامهنگاران یا دیگر شاغالن رسانهها، در درون سازمان
رسانهای خود، هیچ استقاللی ندارند؛
* حمله غیر قابل قبول به مراجع قدرت، انحراف از سیاست رسمی
و یا توهین به اصول اخالقی را باید جرم بشمار آورد.
6. 2. نظریه آزادی رسانهای
این نظریه که ریشه در ظهور مطبوعات، فارغ از کنترل دولتی در قرن هفدهم
دارد، هنوز هم به عنوان اصل اساسی مشروعیتبخش به مطبوعات در
دموکراسیهای لیبرال مورد توجه است.
این نظر، متأثر از نوشتههای "میلتون"، "الك" و "میل" است؛ که معتقدند
مطبوعات به همان اندازه که در خدمت اطالعرسانی، سرگرمی و در اندیشه
فروش بیشتر هستند، باید در خدمت کشف حقیقت و نظارت بر دولت هم باشند.
7. این نظریه معتقد است که زیان خاص سرکوب عقائد، آن است که
نسل بشر موجود و اعقاب او را از وجود کسانی که از نشر عقیدتی با او
اختالف دارند و حتی بیشتر از کسانی که آن را حفظ میکنند، محروم
سازند. پس بدین ترتیب، اگر عقیدهای صحیح است، آنها از فرصت
تبدیل اشتباه به حقیقت محرومند و اگر عقیدهای غلط است، فرصت
درك حقیقت را در برخورد با اشتباه از دست خواهند داد. ترقی جامعه،
بستگی به انتخاب درست یا نادرست راهحلها دارد.
پشتوانۀ "نظریه آزادیخواهی"، که در مقابل نظریه اقتدارگرا شكل
گرفت، همان ارزشهای دولت لیبرال دموکراسی؛ یعنی باور به برتری
فرد، خِرَد، حقیقت، پیشرفت و نهایتاً حاکمیت ارادۀ مردم است.
8. اصول این نظریه را میتوان بشرح زیر دانست:
* نفی سانسور نشریات؛
* آزادی انتشار و توزیع از قید و بند مجوز؛
* نفی تعقیب برای حمله رسانهها به حكومت، مقامات و یا احزاب سیاسی(بر
عكس حمله به افراد، خیانت و تهدید امنیت)؛
* نفی فشار و اجبار در نشر و درج مطالب در رسانهها؛
* مجاز بودن انتشار نظر اشتباه، مانند نشر حقیقت در مسائل عقیدتی و باورها؛
* نفی محدودیت در گردآوری اطالعات برای انتشار؛
* نفی محدودیت برای صادرات، واردات، ارسال و دریافت پیام از مرزهای کشور؛
* استقالل حرفهای برای روزنامهنگاران در درون سازمان خودشان، به میزان قابل
مالحظه.
9. 3. نظریۀ مسئولیت اجتماعی رسانهها
این نظریه که مدیون یک اقدام آمریكایی؛ یعنی تشكیل کمیسیون آزادی
مطبوعات در سال 4791م بود، معتقد است، رسانهها عالوه بر اطالعرسانی و
سرگرمی و فروش، باید موجب تضارب آراء شده و مباحث را رشد دهند. در این
نظریه، رسانه، بوسیله عمل مصرفکننده، عقاید جامعه و اخالق حرفهای کنترل
میشود و در بخش پخش، بخاطر محدودیتهای فنی که در تعداد فرکانسها
وجود دارد، توسط مراجع دولتی کنترل میشود.
10. برخی اصول این نظریه از این قرار است:
* رسانهها موظف به فراهم آوردن تریبون آزاد برای افرادی که
سخن مهمی دارند، میباشند و بطور کلی باید کثرتگرا باشند؛
* باید تعهداتی را در مورد جامعه انجام دهند؛
* باید از هرچیزی که احتمال دارد به جرم، خشونت، بینظمی یا تهاجم به
اقلیتها شود، جلوگیری کنند؛
* رسانه باید در چهارچوب قانون و نهادهای مستقر خودگردان، عمل کند؛
* روزنامهنگاران و متخصصان رسانهها باید در مقابل جامعه و بازار
پاسخگو باشند.
11. 4. نظریه مسلكی(رسانههای شوروی)
نظریه تمامیتخواه شوروی، بعد از انقالب 7191 روسیه، به عنوان
الگویی که بیشتر رسانههای شوروی از آن تبعیت میکردند، در آمد.
ایده کلی این تئوری بر این مبنا استوار است که در یک جامعه
سوسیالیستی، طبقه کارگر قدرت را در اختیار دارد و برای حفظ این قدرت،
الزم است ابزار «تولید فكری» را نیز کنترل کند. بنابراین تمامی رسانهها
باید تحت کنترل سازمانهای کارگری و در نهایت کمونیستی باشند و
نباید در راستای تعارض سیاسی عمل کنند.
12. برخی اصول اصلی این نظریه به شرح زیر است:
* رسانهها باید در خدمت طبقۀ کارگر و تحت کنترل آنها باشند؛
* نباید به تملیک خصوصی درآیند(برخالف نظریه آزادیخواهی که در آن
رسانهها عمدتاً خصوصی هستند)؛
* باید از نهضتهای مترقی داخل یا خارج کشور دفاع کنند؛
* باید تصویری کامل و عینی از جهان، براساس اصول مارکیستی-
لنینستی ارائه دهند.
13. 5. نظریه رسانههای توسعهبخش
عناصر هنجاری این نظریه که بر نظامهای رسانهای بسیاری از کشورهای در حال توسعه،
حاکم است، از این قرارند:
* رسانهها باید وظایف توسعهبخشی مثبتی را که مبتنی بر سیاست تثبیتشدۀ ملی است،
بپذیرند؛
* امكان محدود کردن آزادی رسانهها براساس اولویتهای اقتصادی و نیازهای توسعهای؛
* اولویت رسانهها باید فرهنگ و زبان ملی باشد؛
* اولویت خبری رسانهها، باید انتشار اخبار کشورهای در حال توسعه باشد؛
* آزادی توأم با مسئولیت، برای شاغلین در رسانهها؛
* کنترل رسانهها توسط دولت، از طریق سانسور، یارانه و کنترل مستقیم
14. در واقع اوضاع خاص کشورهای جهان سوم، چه از نظر اقتصادی و چه
سیاسی و عدم انطباق چهار نظریه هنجاری قبلی بر آنها، افزایش آگاهی
ملتها و تمایل به مبارزه با شیوههای تازه سلطه استعماری و نیل به
استقالل فرهنگی و ارتباطی همراه با طرح موضوع نظم نوین ارتباطی در
یونسكو، بستر پیدایش نظریه رسانههای توسعهبخش را فراهم آورد.
15. 6. نظریه مشارکت دموکراتیک رسانهها
خاستگاه این نظریه که نظریههای حاکم را به مبارزه میطلبد، جوامع
توسعهیافتۀ لیبرال است.
این نظریه که به نفی وجود رسانههای یكنواخت، متمرکز، پرهزینه، بیتفاوت
و تحت کنترل دولت معتقد است، طرفدار چندگانگی ، محلی بودن، نهادزدایی،
جابجایی نقشهای دریافتکننده و فرستنده، کنش متقابل و تعهد میباشد.
برخی اصول این نظریه عبارتند از:
16. * مخالفت با کنترل متمرکز سیاسی یا دولتی رسانهها؛
* حق دسترسی برای همه نسبت به رسانهها؛
* رسانهها در درجۀ اول متعلق به مخاطبین خود هستند؛ نه سازمانهای
رسانهای یا مشتریان رسانهها؛
* حق داشتن رسانه برای گروهها و سازمانها و اجتماعات محلی؛
* رسانههای تعاملی و مشارکتی، بهتر از رسانههای پهندامنه، یکسویه و
حرفهای است.