نقش مدیریت منابع انسانی در دستیابی به یک مزیت رقابتی، به میزان زیادی در پژوهشهای پیشین مورد بحث قرار گرفته است، اما در باره سازگاری راهبردهای مدیریت منابع انسانی و راهبردهای کسب و کار و اثر آن بر عملکرد سازمانی، مطالعات اندکی انجام شده است. به نظر می¬آید نبود این سازگاری در بخش عمده¬ای از شرکت¬ها توانسته است بر عملکرد آنها اثر کاهنده¬ای داشته باشد. هدف این پژوهش آن است تا نحوه اثرگذاری سازگاری راهبردهای مدیریت منابع انسانی و راهبردهای کسب و کار را بر عملکرد سازمانی مورد بررسی قرار دهد. پیش¬فرض این پژوهش آن است که از طریق ایجاد تناسب بین راهبردهای مدیریت منابع انسانی و راهبردهای کسب و کار، میتوان عملکرد سازمانی را ارتقا داد.
مطالعه حاضر از حیث هدف، کاربردی بوده و از نظر شیوه انجام از رویکرد کمی استفاده نموده است. از حیث نحوه گردآوری داده¬ها از نوع پژوهشهای توصیفی و از شاخه مطالعات میدانی (همبستگی و پیمایش) است. دادهها با استفاده از روش تجزیه و تحلیل واریانس و مدل پژوهش با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری (روش مقایسه میانگینها) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج پژوهش نشان میدهند که در شرکتهایی که بین راهبردهای کسب و کار و راهبرد مدیریت منابع انسانی سازگاری وجود دارد، از لحاظ عملکرد نیز تفاوت معناداری با شرکتهایی که این سازگاری را تجربه نمیکنند، وجود دارد. به بیان دیگر فرضیه پژوهش (تفاوت عملکرد شرکتهای با راهبردهای سازگار و ناسازگار) تأیید شده و با توجه به اختلاف میانگین عملکرد شرکتهای با راهبردهای سازگار (486/3) و میانگین نمره عملکرد شرکتهای با راهبردهای ناسازگار (195/3)، میتوان این تفاوت را معنادار شناخت.