کیفیت را نمیتوان به گونهای که مورد قبول همگان باشد، تعریف کرد. وقتی در نظر بگیریم که هر یک از ما همیشه میداند از نظر خودش کیفیت چه مفهومی دارد، میتوان آن را راحت تر تعریف نمود. بر اساس نظر دمینگ، مد نظر قراردادن دائمی مفهوم کیفیت، وقتی به مدیریت افراد می پردازیم بسیار اهمیت دارد.
کیفیت بهتر را فقط میتوان از طریق تلاش مداوم برای بهبود و رشد آن بدست آورد، البته معمولا این تغییر به آهستگی صورت خواهد گرفت. تنها چیزی که بدون هیچ تغییر و بهبودی با گذشت زمان بر ارزشش افزوده میشود عتیقهجات است.
Do you want lead management in marketing?
«هدف روشن است؛ میزان بهرهوری باید افزایش یابد؛ کلید این تغییر در فهم مدیران ما و همچنین افرادی است که به مدیران آموزش دهند که مدیر خوب چه ویژگیهایی دارد.»
دمینگ گفتار خود را با بیان این دو مطلب که همیشه در ذهن مدیران راهبر وجود دارد ادامه میدهد:
وقتی امور به خوبی پیش نمیرود، تقصیر متوجه کارکنان نیست، بلکه متوجه سیستم است و ویژگیهای سیستمی که ایجاد کردهاند مشکل میآفریند. دمینگ معتقد است وقتی شرکتی در بدست آوردن کیفیت بالا شکست میخورد سیستم 98% در رسیدن به شکست نقش دارد و با قاطعیت بیان میکند که فقط مدیریت میتواند سیستم را تغییر دهد.
با اینکه معمولا مدیریت به عنوان فرآیندی تلقی میشود که در آن به کارکنان دستور داده میشود چه کار کنند، مدیر راهبر همیشه این روند را با شیوه درخواست بدون اجبار و ملایم تعدیل میکند. بیشتر کارکنان در «دستور»، نوعی اجبار و وادارسازی ادراک میکنند که در «خواستن» وجود ندارد.
گلسر در فرایند کمک به افراد مختلف برای یادگیری مهارتهای مدیریت راهبرانه، پس از آموزش و یادگیری، ارزیابی توسط خود یا همان ارزیابی شخصی، یادگیری رهبری و سازماندهی نیروها بدون استفاده از زور و اجبار را سختترین روش میداند.
استفاده از زور و اجبار همیشه در طول عمر ما وجود داشته است و آن قدر با زندگی ما عجین شده است که معمولا آن را به عنوان شیوه معمول پذیرفتهایم. در مدرسه، معلمان معمولا مدیران رئیس مآبب سختگیری هستند که فلسفهشان بر زور و اجبار استوار است. معلمان میگویند: «آن طور که من میگویم رفتار کن و یاد بگیر در غیر این صورت نمرات پائین و مردودی در انتظار توست.» دانشآموزان در مدرسه راههای گوناگونی را برای مقاومت در برابر رئیسمآبی یاد میگیرند، از این رو زمانی که مدرسه را تمام میکنند و به سر کار میروند به خوبی آمادگی دارند در برابر تهدید و تنبیهی که در محیطهای کاری رایج است مقاومت کنند.
تا به اینجا توضیح داده شده است که مدیران راهبر، چگونه محیط کاری را ایجاد کنند که احتمال بروز مشکلات جدی را بسیار کم کند، ولی هر قدر هم مدیران کار خود را به خوبی انجام دهند همواره مشکلاتی در رابطه با کار و کارکنان پدید خواهد آمد. این واقعیتی است که وجود دارد. به منظور حفظ و تامین «کیفیت»، این مشکلات باید به دقت بررسی شوند. مشکل مربوط به کار یا مشکل شخصی و خانوادگی کارکنان باشد، مدیر راهبر باید همیشه به کارکنان مشاوره بدهد. بنابراین، یادگرفتن مشاوره باید بخشی از یادگیری مدیریت راهبرانه باشد. کارکنان وقتی ببینند مدیران با احساس همدردی به حرف های آنان گوش می دهند، با سختکوشی و تولید بهتر، از تلاش های مدیران قدردانی خواهند کرد.
البته برای اینکه بتوانیم به دور از زور و اجبار، به حل مسئله بپردازیم، لازم است نظرات و عقاید کارکنان مربوطه را در باره این که از نظر آنان مشکل چیست جویا شویم. هر قدر مدیر در ایجاد محیطی که در آن مشکلات بدون استفاده از زور و اجبار حل می شوند، موفق تر باشند، احتمال بیشتری وجود خواهد داست که کارکنان مشکلات خود را با او در میان بگذارند.
کارکنانی که مشکلات جدی آنها بر کیفیت کارشان تاثیر می گذارد، معمولا در محیط کار کسی را ندارند که برای مشاوره به او روی آورند و تمایلی هم ندارند به یک مشاور حرفه ای مراجعه کنند. حتی اگر مدیران، مهارت های مشاوره را فرا گرفته باشند، باید فقط تا زمانی که احساس می کنند می توانند به آنها کمکی کنند، با کارکنان خود مشاوره کنند. قصد گلسر این است که به مدیران نشان دهد با آموختن برخی از فنون مشاوره بر اساس واقعیت درمانی، چه کارهای موثری می توانند انجام دهند.
اگر به اطراف خود بنگرید، متوجه میشوید «کیفیت پائین» تمام بخشهای جامعه ما را فرا گرفته است. اگر نتوانیم «کیفیت بهتر» را جایگزین آن کنیم به تدریج به سطح کشورهای رشد نایافته تنزل خواهیم نمود. اگر شیوه مدیریت خود را در موسسات انتفاعی یا غیر انتفاعی بهبود نبخشیم، تلاش در سایر تغییرات ضروری، بیاثر خواهد بود. تمام شرکتهای بزرگی که در حال ورشکستگی هستند دچار مشکلات بیشماری نیز هستند، زیرا شیوه مدیریت آنها، به گونهای نبوده است که کارکنان کار با کیفیت بالا انجام دهند، یعنی همان کاری که در این کتاب به توضیح آن پرداختهام.
ما باید صحبت درباره پیامد ضررهای شغلی و ناله و زاری کردن راجع به کسر بودجه را کنار بگذاریم و نظر خود را متوجه راه حل اصلی کاهش این ضررها کنیم. محصولات و خدمات ما نباید فقط کمی بهتر باشند بلکه باید بسیار بهتر و کم هزینه تر از تولیدات دیگران باشند. ما فقط در صورتی قادر بانجام این کار خواهیم بود که مدیران تلاش کنند یک محیط کار با کیفیت مطلوب را در اندیشه و تصور خود بیاورند و سپس این مفهوم را وارد دنیای مطلوب خود کنند. این اولین وظیفه پایدار مدیر راهبر است.