بسیار شنیده ایم که اقتصاد ایران بدلیل وابستگی تاریخی به درآمدهای نفتی ازچابکی لازم برای حضوری ثروت آفرین در عرصه های جهانی برخوردارنیست. وابستگی به نفت و تامین منابع مورد نیازکشوراز این نعمت خدادادی نه تنها بر قدرت فکر و اندیشه ما که می تواند منشاء تولید ثروت باشد تاثیر منفی گزارده بلکه بعنوان محرکی قوی دراستفاده نامطلوب و یا بهتر بگوئیم مخرب از منابع در اختیارمان عمل نموده است. البته در وهله اول اشکال از نفت و منابع ارزی حاصل از آن نیست چرا که مصادیق موفقی را از کشورهای دارای ذخایر غنی نفت نظیر نروژ و کانادا می توان مثال زد که با وجود بهره مندی از این منبع غنی اما به واسطه درک درست از مفهوم توسعه در بکارگیری منابع حاصل از نفت در اقتصادشان با فکر و اندیشه عمل نموده اند. پس اشکال کار کجاست؟ چرا با وجود منابع سرشاری که طی دهه ها از محل فروش نفت عاید کشور گردیده و البته بسیاری از زیرساخت های کشور هم به واسطه همین درآمدها توسعه یافته نتوانسته ایم در عرصه اقتصاد جهانی حضوری درخور داشته باشیم؟ چرا محصولات و خدمات ما امکان رقابت حتی با رقبای درجه دو بین المللی را هم ندارند؟ چرا صنعت خودرو با سابقه نیم قرن فعالیت و برخورداری از همه گونه حمایت های دولت و بازاری وسیع در داخل کشور نتوانسته حتی در سطح دو تولیدات جهانی ظهور نماید؟ چرا در حوزه حمل و نقل که رگ حیاتی اقتصاد کشور است نتوانستیم از موقعیت های برجسته منطقه ای و بین المللی خود استفاده لازم را ببریم؟ چرا مسئله آلودگی هوای شهرها روز به روز بحرانی تر شده است؟ چرا ریشه های بحران آب در کشور را نشناختیم؟ و بسیاری چراهای دیگر که امروز برای پاسخ به آن بایستی نگاه و گفتمانمان متفاوت تر از گذشته باشد.