More Related Content
Similar to مبادی حقوق (9)
More from Sebghatullah Karimi (12)
مبادی حقوق
- 1. حقوق تصنیف
•
حقوق
که ،کرد تقسیم آن مختلف اشکال به توان رامی
عمده
آن منابع نگاه از حقوق تقسیم از اند عبارت ها آن ترین
و
آن قلمرو بنیاد بر حقوق تقسیم
.
ط به را یک هر اینک
ور
دهیم می قرار مطالعه مورد جداگانه
.
•
اول
-
منابع نگاه از حقوق تقسیم
:
حقوق به لحاظ این از
عرفی
(
مدون غیر
)
گردد می تقسیم مدون وحقوق
.
- 2. عرفی حقوق
(
مدون غیر
)
•
حقوق
شود می گفته حقوق بخش آن به عرفی یا مدون غیر
،که
دهد می تشکیل مردم عادات و عرف را آن اساس
.
به دو این از
نمی وضع گذار قانون جانب از که گویند می مدون غیر آن
گردد
.
در که است قواعدی آن عرفی حقوق اساس این بنابر
د و آید می وجود به جامعه های نیازمندی به بنا تکرار حالت
ر
می پیدا اعتماد آن ضرورت و اهمیت بر جامعه و مردم نتیجه
کنند
.
- 3. مدون حقوق
•
منظور
و گردد می وضع اجتماعی نظم خاطر به جامعه در که است حقوقی قواعد آن
همراه جبر با ضروری درمواقع و دارند عهده به را آن تظبیق مسئولیت جامعه مردم
باشد می
.
مدون حقوق بزرگ مثال
"
قانون
"
باشد می
.
•
دوم
-
قلمرو بنیاد بر حقوق تصنیق
:
دس دو به ،عام طور به حقوق ،قلمرو لحاظ از
ته
گردد می تقسیم بزرگ
.
•
آفاقی حقوق
(
Objective Law
)
عندی حقوق و
(
فطری،ذاتی،انفسی
)
یا
(
Subjective
Law
.)
•
ب عندی حقوق قسمت در و پرداخته آفاقی حقوق تصنیف به مبحث این در اینک
ه
پرداخت خواهیم عندی حقوق تصنیف
.
•
شناخ حقوقی قواعد نام به اکثر که آفاقی حقوق کردیم آوری یاد قبآل که طوری
،شده ته
ویا دارد وجود اجتماع تنظیم برای که است بشری سلوک رهنموئی قواعد مجموع
–
باشد داشته وجود باید
-
انگل زبان در را آن که ،است اجبار با توأم آن تطبیق و
یسی
(
Law
)
گویند می
.
- 4. ادامه
•
ملی حقوق به نخست در قواعد این
(
داخلی
)
المللی بین حقوق و
(
خارجی
)
گردد می تقسیم
.
•
ک یک سرزمین و قلمرو در که اند قواعدی دسته آن داخلی یا ملی حقوق
شور
باشد می تطبیق و اجرا قابل
.
•
آن خارجی حقوق یا المللی بین حقوق
مربوط تنها نه ،که اند قواعدی دسته
ه وشخصیت بوده کشورها قلمرو از فراتر قلمروآن بلکه کشور؛ یک
آن ای
باشد می متفاوت ملی های شخصیت به نسبت نیز
.
•
ت خصوصی حقوق و عامه حقوق به خویش نوبه به داخلی یا ملی حقوق
قسیم
باشد می مختلف های بخش دارای شعبات این از یک هر که گردیده
.
•
عم الملل بین حقوق شعبات به خویش نوبه به نیز الملل بین حقوق
،ومی
گ می تصنیف المللی بین جزای حقوق و خصوصی الملل بین حقوق
ردد
.
•
هر اینک
طور را کدام
جداگا
ن
ه
دهیم می قرار مطالعه مورد
.
- 5. حقوق
عندی حقوق
سیاسی خصوصی
غیر حقوق
مالی
حقوق
مالی
حقوق
عینی
عمومی
آفاقی حقوق
المللی بین حقوق
بین جزا
المللی
خصوصی عمومی
ملی حقوق
خصوص
و حقوق
جایب
حقوق
تجارت
حقوق
میراث
حقوق
عینی
حقوق
فامیل
عمومی
حقوق
اداره
حقوق
جزاء
کار حقوق
حقوق
اساسی
حقوق
مالی
- 6. داخلی یا ملی حقوق
•
طوری
داخل یا ملی حقوق ،کردیم آوری یاد نیز قبآل که
ی
معین کشور آن تطبیق ساحه که قواعدی از است عبارت
باشد می محدود معینی جغرافیه به و بوده
.
حقوق مثل
فرانسه حقوق و امریکا حقوق ،افغانستان
.
ح بخش این
قوق
عامه حقوق به نیز
(
عمومی
)
م تقسیم خصوصی حقوق و
ی
گردد
.
•
می مطالعه به آن بوط مر شعبات با را یک هر اینک
گیریم
.
- 12. ادامه
•
های واقعیت با هرگاه که اند قواعدی آن اساسی قانون
سا انکشاف و توسعه باعث باشد داشته مطابقت جامعه
حات
گردی اجتماع فرهنگی و اجتماعی ، اقتصادی ،سیاسی
و ده
شود می شناخته جامعه ثبات عامل
.
- 30. کار حقوق
•
حقوق شعبه این نمایم دقت کار حقوق مشخصات به اگر
ج از و داشته وابستگی خصوصی حقوق به زیاد تاحدی
هت
عمومی حقوق شاخه از شعبه این بودن دخیل یا مداخله
(
عامه
)
،برکار حاکم قواعد از عبارت و شود می شناخته
مربو امور سایر و کارگر و کار حقوق ،مزد با رخصتی
ط
گردد می تنظیم قانون توسط آن به
.
- 31. ادامه
•
چن افغانستان اساسی قانون موقف و کار حقوق ازتعریف
ین
عبارت کار حقوق بحث مورد موضوعات که گردد می وانمود
از اند
:
•
-
کارفرما؛ کارگرو بین رابطه
•
-
اجوره؛ یا مزد
•
-
قراردادکار؛
•
-
کار؛ ساعات
•
-
کار؛ ساحات
•
درکار؛ تصادم
•
-
کار هنگام تفریح و رخصتی
(
مزد با رخصتی
.)
- 32. کار حقوق منابع
•
قان ،کار قانون افغنستان در کار حقوق قانونی منابع
ون
و آن به مربوط لوایح و ها مقرره دولت مأمورین
آن به افغانستان کارکه های میثاق و ها کنوانسیون
الحاق
(
ملحق
)
است کرده قبول را وآن بوده
.
•
- 33. خصوصی حقوق
•
مناسبات و روابط که است قواعدی مجموع خصوصی حقوق
کند می تنظیم دیگر هم با را جامعه افراد
.
ح که معنی بدین
قوق
در را آنان میان ومناسبات روابط و افراد رسالت خصوصی
قواعد این و کرده تنظیم اجتماعی زندگی
(
حقوق
)
اراد موقف
ه
کند می تثبیت و تنظیم را افراد آزادی
.
•
چوک محدوده در خصوصی حقوق که گذاشت نباید گفته نا
ات
آزاد اراده نحوی به که دارد هم محدودیت عمومی واخالق نظم
عبارت خصوصی حقوق ،ساده عباره به یا کند می تحدید را
از
رام افراد البینی ذات مناسبات و روابط که است قواعدی آن
یان
کند می تنظیم ایشان
.
- 34. وجایب حقوق
•
رابین افراد وجایب که است حقوقی قواعد مجموع از عبارت
هم
کند می دیگرتعین
.
اعم وجایب حقوق بحث مورد موضوعات
ال
باشد می حقوقی وحوادث حقوقی
.
مدنی درقانون حقوقی اعمال
تصرف نام به و شده شناخته حق منابع جمله از افغانستان
است گردیده یاد حقوقی
.
•
کند می تعریف چنین را آن افغانستان مدنی قانون
":
تص
رف
شخص قاطع اراده از که است قولی تصرف از عبارت حقوقی
آم وجود به قانون احکام مطابق معین اثرحقوقی ایجاد برای
ده
باشد
".
•
گردد می تقسیم دونوع به طورعام به حقوقی اعمال
:
- 35. ادامه
•
1
-
و جانبه؛ یک
2
-
جانبه دو
.
•
نتایج آمدن میان به در که است عملی از عبارت جانبه یک حقوقی عمل
حقوق اصطالح در که ،کند می کفایت اراده یک تبارز یا اظهار حقوقی
به ی
وصیت مانند،شود می گفته ایقاع آن
.
•
نتایج آمدن میان به در که است عملی از عبارت جانبه دو حقوقی عمل
عقد مانند ،شود می پنداشته حتمی دواراده موجودیت کم از کم حقوقی
(
قرارداد
)
غیره و ها شرکت
.
•
مادۀ در افغانستان مدنی قانوئن در حقوقی حوادث
۴۹۶
شده تعریف چنین
است
":
ب اختیاریا به که است فعلی تصرف از عبارت حقوقی حادثه
دون
ب کرده مرتب را معین آثار آن بر قانون و گردیده واقع شخص اختیار
اشد
".
•
مدنی قانون سوم و دوم چلد ،وچایب حقوق قانونی منابع کشورما در
شد با می افغانستان
.
- 38. ادامه
•
مادۀ
۷۱
کند؛ می قید را شرط یک سن به درارتباط
•
مادۀ مندرج سن دختر هرگاه
۷۰
نکرده تکمیل را قانون این
باشد
.
•
محک یا التصرف پدرصحیح توسط تنها وی ازدواج عقد
مه
تواند می گرفته صورت صالحیت با
.
•
•
از کمتر صغیره نکاح عقد
15
جواز وجه هیچ به سال
ندارد
"
- 39. ادامه
•
ج
-
مهر
:
ازدواج سبب به زن که است مالی از عبارت مهر
باشد می آن پرداخت به شوهرمکلف و گردد می آن مالک
.
•
نکرد مهر از خاص تعریف کدام افغانستان مدنی قانون
و ه
درمادۀ گردد می مطرح مهر که را مواردی
98
چنین خود
است کرده اشاره
":
یا صحیحه خلوت ،وطی با مهر کل
صح خلوت یا دخول از قبل گرچه زوجین از یکی وفات
یحه
میگردد الزم باشد گرفته صصورت
".
- 41. ازدواج انحالل اسباب
فسخ
بعد خلل
عقد از
ازدواج
امتناع
زوجه
غیر
کتابی
لعان
حرمت
مصاهره
در خلل
حین
اعقد
ازدواج
نقصان
مهرمثل
خیار
افاقه
فقدان
از یکی
شروط
عقد
تفریق
تفریق
بسبب
عیب
تفریق
بسبب
غیابت
تفریق
بسبب
عدم
انفاق
تفریق
بسبب
ضرر
خلع طالق
باین
باین
کبری
باین
صغری
رجعی
- 43. ادامه
•
از اند عبارت تجارت حقوق منابع علمی لحاظ از
:
•
قانون؛
•
تجارتی؛ عرف
•
قضایی؛ رویه
•
دانشمندان نظریات یا دکترین
.
•
تجارت نامۀ اصول تجارت حقوق قانونی منبع افغنستان در
سال در که است افغنستان
1334
دارای و گردیده نافذ
945
باشد می ماده
.
عرف و تجارتی محاکمات اصول قانون چنان هم
است شده پنداشته مشروع قانون احکام اساس به تجارتی
.
- 44. ادامه
•
چه و نکرده پیشرفت خوب متأسفانه که دارد وجود منبع یک عنوان به هم قضایی رویه
ارمین
ندارد وجود تقریبآ ما کشور در که بوده دانشمندان نظریات یا دکترین منبع
.
اساس به
احکام
از اند عبارت تجارت حقوق بحث مورد موضوعات افغانستان تجارت نامۀ اصول
:
•
تجارتی؛ واهلیت تجارت
•
تجارتی؛ ثبت
•
تجارتی؛ دفاتر
•
تجارتی؛ عنوان
•
تجارتی؛ های گی نمایند
•
فروش؛ مأمورین
•
دالالن؛
•
تجارتی؛ های شرکت
•
تجارتی؛ اسناد
•
بیمه؛
•
نماییم من اکتفا موضوعات این تعریف به فقط جا این در که ،تجارتی تعهدات
.
- 45. ادامه
•
تجارتی معامالت
:
درمادۀ تجارتی معامله
14
نامۀ اصوا
است گردیده تعریف چنین افغانستان تجارت
":
اشخاص
ی و فروش مقثد به ا منقول اموال که تاجر غیر یا تاجر
ا
اموال آن و نمایند می خریداری دیگری به دادن اجاره
تبدی دیگری شکل به یا و آن اصلی حالت به را منقول
ل
ا اجاره و فروش این ،بدهند اجاره به یا و بفروشند کرده
ز
شود می محسوب تحارتی معامالت
".
- 46. ادامه
•
گردد می محسوب تجارتی معامالت جمله از زیر معامالت افغانستان تجارت نامۀ اصول روحیه استناد به
:
•
انتشاآت؛ و اعماالت نوع هر وقبول گرفتن ذمه به و منقوله اموال نوع هر تهیه تعهد
•
کتب؛ وفروش نشریات ،عکاسی ،مطبعه دستگاه تدویر ،فابریکه تأسیس
•
ت دفاتر و آنها وامثال،خانه طعام و ها سرای و هوتل مانند ،عمومیه محالت گشوئن و ها نمایشگاه،سینما ،تیاتر افتتاح
هیه
ها؛ خانه لیالم و کارگران
•
هوا؛ و انحار ،خشکه در اشیا و حیوانات،مسافرین نقلیات
•
تیلفونی؛ مخابرات تأسیسات و برق ،گیس ،آب توزیع
•
کاری؛ کمیشن
•
داللی؛
•
چک؛ و حجت ،برات معامالت
•
صرافی؛ معامالت
•
عمومی؛ و خصوصی های بانک معامالت
•
آن؛ به مربوط مقاوالت و جاری حساب معامالت
•
باشد؛ شده موجود تجارتی عمومی های گدام در موضوع اموال مقابل در که رسیدات و گروی سندات به راجع معامالت
•
اسهام؛ وفروش خرید و تجارتی های شرکت تشکیل
•
متقابله شرایط با خواه و شود عقد اجرت به خواه مخاطرات مقابل در بیمه نوع هر عقد
.
- 49. ادامه
•
الف
-
تصاحب
:
ش می شناخته آن مالک بیاورد دست به دیگران از قبل را مباح مال شخص یک هرگاه
ود
.
مادۀ مورد این در
1985
است مشعر چنین افغانستان مدنی قانون
":
ق را مباح منقول مال که شخصی
بل
شود می شناخته آن مالک ،آورد دست به دیگران از
".
•
ب
-
میراث
(
وفات سبب به ملکیت انتقال
:)
ماده در مورد این در افغنستان مدنی قانون
1993
چنین
دارد صراحت
:
•
"
مندر حصص و قواعد مطابق شود گذاشته ارث به مورث از که حقوقی و وعقار منقول اموال ملکیت
ج
یابد می انتقال ورثه ذیل مواد
".
•
م تحقق شود شمرده مرده شخصی قاضی حکم به که این اعتبار به یا مورث مرگ به ارث استحقاق
ی
یابد
.
•
ج
-
وصیت
:
منسو کننده وصیت وات از بعد مدت به آن اثر که نحوی به ترکه در تصرف از عبارت
ب
باشد
.
گردد می کسب نیز وفروش هبه ،عقد ،ذریعه فوق اسباب عالوه بر ملکیت چنان هم
.
•
م به مرتبط حقوق عینی حقوق بحث مورد موضوع ملکیت عالوه بر کردیم آوری یاد قبآل چنانچه
لکیت
د عقار باالی عقار یک که حقوقی از عبارت که گردیده یاد ارتفاق نام به عام طور به که ،است نیز
یگر
دارد
.
دهم می قرار مطالعه مورد جداگانه طور را یکی هر اینک
.
•
ذاتی حقوق جزء ملکیت داشتن ،کرد راموش نباید را نکته این همه از قبل
(
عندی
)
م محسوب انسان
ی
باشد می احترام قابل جامعه افراد و دولت طرف از که گردد
.
•
اس کرده تأکید آن رعایت به و شناخته رسمیت به نیز بشر حقوق المللی بین اسناد را حق این
ت
.
•
مادۀ در چنانچه
17
نیز را حق این بشر حقوق اسالمی اعالمیه پانزدهم مادۀ و بشر حقوق اعالمیۀ
اند کرده تضمین
.
- 50. میراث حقوق
•
م تعیین را متوفی های وصیت و دیون ،مال نوشت سر که است قواعد مجموع میراث حقوق
ی
کند
.
متروک یا موروث معنی صورت این در آمده مفعول اسم شکل به لغت در میراث حکم
را ه
رساند می
.
•
م بطن در که جنین به مال حکمی انتقال مانند ،حکمی هم یا و است حقیقی یا انتقال که
است ادر
.
•
ش حق ،قصاص حق مانند ،گردد می میراث حقوق شامل مالی غیر و مالی حقوق اساس بدین
،فع
بر میراث به هللا حقوق که ساخت خاطرنشان باید اما عیب؛ سبب به مبیعه استرداد حق
نمی ده
شود
.
•
ت که حسابی و فقهی قواعد سلسله یک از است عبارت میراث علم اسالمی فقهای نظر از
وسط
گردد می معلوم متروکه از وارث حصه آن
.
میراث علم حکم چنان هم
(
کفایی فرض
)
و بوده
اجماع و نبوی احادیث ،الشان عظیم قرآن افغانستان جمله از اسالمی کشورهای در آن منابع
می
باشد
.
م آن وشرایط اسباب ،ارکان که باشد می تطبیق قابل و جاری زمانی میراث احکام
وجور
باشد
.
گیریم می بررسی به را ارکان این از یک هر مختصر طور اینک
.
•
میراث ارکان
:
از اند عبارت میراث ارکان
:
- 51. ادامه
•
میراث ارکان
:
از اند عبارت میراث ارکان
:
•
مؤرث
(
متوفی
)
؛
•
وارث؛
•
موروث
(
متروکه
.)
•
مؤرث
:
یعنی ،شود می برده میراث آن از ازمرگ بعد که شود می گفته شخصی به
مال
میگردد قرار ترکه اصول وی
.
•
وارث
:
متروکه میراث مستحق شریعت و قانون احکام اساس به که است شخصی
گردد می متوفی
.
•
موروث
:
گر می اطالق ،شود می برده میراث به متوفی از که چیزی یا متروکه به
دد
.
•
میراث اسباب
:
می میان به تناسل و توالد اثر در افراد میان که ارتباطی رابطه
آن ،آید
گویند قرابت را
.
باشد والدت ی وثمره زاده که ای رابطه یعنی
.
زوجیت و قرابت
از
گردد می تقسیم زیر درجات به که بوده میراث اسباب جمله
:
- 52. ادامه
•
الف
-
ذوالفروض
:
باش می مقدم متوفی اقارب سایر از ها آن سهم که اند کسانی از عبارت
و د؛
مادۀ در افغنستان مدنی قانون
2004
کند می توضیح چنین را آن
":
وارث معین سهم فرض
است
.
شود می داده دیگران به مقدم فروض صاحبان سهام میراث در و متروکه توزیع در
.
خواهر ،مادری برادر ،دود باال آن مراتب گرچه صحیح جد ،پدر از اند عبارت فروض صاحبان
نماید تنزیل ها آن مراتب گرچه پسر دخبران یا دخبر دخبران یا دختر ،زوجه ،زوج ،مادری
.
رود باال ها آن مراتب گرچه صحیحه جد و مادر پدری خواهر ،عینی خواهر
".
•
ب
-
عصبه
:
گ می تقسیم هسم سه به گردند می میراث مستحق دوم مرتبه در که کسانی
ردند
:
•
بنفسه عصبه
:
نباش دیگر کسی محتاج عصوبت در و بوده عصبه خودش که شخصی
ونسبت ،د
نگردد منسوب مونث توسط متوفی به او
.
است شامل زیر اشخاص دسته این در
:
•
بنوت
:
باشد تر پائین درجه به اگرچه پسرپسر ،پسر شامل
.
•
ابوت
:
باشد باالتر شان درجه اگرچه صحیح جد و پدر شامل
.
•
اخوت
:
پائین شان درجه اگرچه است ها آن پسران و عالتی برادر و ،اعیانی برادر شامل
ترباشد
.
•
عمومت
:
باشد باال شان درجه اگرچه است ها آن پسران و عالتی ،اعیانی کاکای شامل
- 54. دوم مبحث
-
الملل بین حقوق
•
حقوق
بین
الملل
مجموعۀ
قواعد
و
اصول
است
که
به
قلمرو
معین
یک
ک
شور
مربوط
نبوده؛
بلکه
ار
قلمرو
و
سرحدات
یک
کشور
فراتر
می
رود
از
ط
رف
،دیگر
قواعدی
وجود
دارد
که
در
ساحه
ملی
قابل
تطبیق
بوده
و
زمانی
ک
ه
خارج
از
قلمرو
بر
آن
توجه
،گردد
وصف
بارز
دولت
ها
که
عبارت
از
حاکمیت
آن
ها
،است
تحت
سوال
می
رود
.
به
این
اساس
به
منطور
حفظ
حقوق
،افراد
نظم
بین
المللی
یک
سلسله
قواعد
و
مقرراتی
وجود
دارد
ک
ه
در
واقع
حقوق
بین
الملل
نامیده
می
شود
.
•
به
صورت
عموم
حقوق
بین
الملل
دارای
یه
بخش
می
،باشد
که
این
سه
ب
خش
عبارت
اند
از
:
•
حقوق
بین
الملل
عمومی؛
•
حقوق
بین
الملل
خصوصی؛
•
حقوق
جزای
بین
المللی
.
•
برای
فهم
بهتر
هر
یک
را
طور
جداگانه
مورد
مطالعه
قرارمی
دهیم
.
- 55. عمومی الملل بین حقوق
•
حقوق
بین
الملل
عمومی
مجموعۀ
قواعد
و
اصول
حقوقی
است
که
در
سطح
بین
المللی
پذی
رفته
شده
و
االعم
مناسبات
،سیاسی
،اقتصادی
فرهنگی
و
تجارتی
میان
دولت
های
مستقل
را
تنظیم
و
از
لحاظ
حقوقی
آن
را
اداره
می
کند
یا
به
عبارۀ
دیگر
:
حقوق
بین
الملل
عمومی
مناسبات
م
وجود
میان
دولت
ها
را
شکل
یا
بعد
حقوقی
می
دهد
.
•
حقوق
بین
الملل
عمومی
از
هر
لحا
ظ
با
حقوق
ملی
تفاوت
دارد
که
باالی
تمام
شخصیت
ها
ی
حقوق
بین
الملل
عمومی
به
طور
یکسان
قابل
تطبیق
است
.
•
قابل
تذکر
است
که
حقوق
بین
الملل
عمومی
قابل
تغییر
بوده
و
این
تغییرات
باالی
ج
وامع
و
دولت
ها
که
در
روشنایی
قواعد
این
علم
به
توسعه
یا
پیشرفت
علم
و
فن
آ
وری
(
ساینس
و
ت
کنالوژی
)
توجه
،دارند
بدعالوۀ
آن
که
موقعیت
این
کشورها
در
جامعه
بین
المللی
بلند
،رفته
در
عی
ن
حال
باعث
پیشرفت
،اقتصادی
اجتماعی
و
سیاسی
در
ساه
ملی
نیز
می
گردد
.
•
درواقعیت
توافقات
دولت
ها
یک
بخش
عمده
و
اساسی
اصول
حقوق
بین
الملل
عمومی
راتش
کیل
داده
و
بر
مبنای
آن
دولت
ها
منحیث
،بزرگترین
اولین
و
ممتاز
ترین
شخصیت
بین
الم
للی
شناخته
می
شوند
.
•
هم
چنان
سازمان
ملل
متحد
به
ثصوص
فیصله
های
شورای
امنیت
و
منشور
این
سازمان
شع
به
بزرگ
از
حقوق
بین
الملل
شناخته
می
شوند
.
هم
چنان
سازمان
ملل
متحد
به
خصوص
فیص
له
های
شورای
امنیت
و
منشور
این
سازمان
شعبه
بزرگ
از
حقوق
بین
الملل
شناخته
می
شود
.
- 56. منابع و تعریف
•
های وقرارداد تعاملی اصوا ،قواعد مجموعه عمومی الملل بین حقوق
و المللی بین های سازمان و ها دولت مناسبات اول قدم در که است
کند می اداره المللی بین های سازمان البینی ذات مناسبات
.
•
ح این های شخصیت و منابع که آید می بر چنین فوق تعریف از
قوق
از اند عبارت
:
•
عمومی؛ الملل بین حقوق منابع
•
المللی؛ بین های قرارداد
•
المللی؛ بین تعامالت
•
حقوق؛ عمومی اصول
•
حقوق؛ دکترین
•
المللی بین قضایی رویه
.
- 58. ادامه
•
ب
-
المللی بین تعامالت
:
اص و عمده منابع جمله از المللی بین تعامالت
لی
میرود شمار به الملل بین حقوق
.
•
اس و عمده منبع تاریخی لحاظ از منبع این دانشمندان از بعضی نظر از
اسی
المللی بین تعمالت را المللی بین های قرارداد اساس و دفته شمار به
تشکیل
دهد می
.
دو مکلفیت و حقوق خصوص به،قراردادها اساس که معنی بدین
لت
دهد می تشکیل تعمالت ساحه در را عمومی الملل بین حقوق اساس،ها
.
•
چ بوده الملل بین حقوق بزرگ منتع یک المللی بین تعمالت هم امروز
نانچه
ها آن حقوق اساسی منبع تعمالت هم اکنون ال کامن حقوقی سیستم در
گردد می محسوب
.
شد شناخته رسمیت به تعامالت الملل بین حقوق در
ه
روابط روشن و صریح طور به مدیدی های مدت که ،است حقوقی قواعد
کرد اداره را عمومی الملل بین حقوق های سایرشخصیت و ها دولت بین
و ه
اند شده پذیرفته الزامی حقوقی ها آن طرف از
.
- 59. ادامه
•
ج
-
حقوق عمومی اصول
:
از قواعد این که است این حقوق عمومی اصول از منظور یا هدف
باشد شده شناخته رسمیت به ها دولت طرف
.
مادۀ
38
،عدالت المللی بین محکمه اساسنامه
شناسد می الملل بین حقوق منبع سومین حیث به را حقوق عمومی اصول
.
•
د
-
دکترین
:
به حقوق درساحه که ،شود می گفته دانشمندان و علما نظریات به طورعام به
عنوان
باشد شده شناخته منبع یک
.
ش الملل بین حقوق منبع حیث نیزبه طوردکترین همین
اما شده؛ ناخته
باشد می الملل بین حقوق فرعی منبع دکترین که است آوری یاد قابل نکته این
.
•
ه
-
المللی بین قضایی رویه
:
ا بین حقوق در دکترین مانند المللی بین قضایی رویه
منبع یک لملل
ر و نداشته وجود تعامالت و ها قرارداد که درصورتی معنی بدین ،باشد می معنوی و فرعی
ویه
ش صادر فیصله مورد در االقب که جدید موضوع به مشابه موضوع المللی بین قضایی
از باشد ده
شود می گرفته کار قضایی رویه
.
•
نیس مکلف آن رعایت عدم و رعایت به ها دولت که است آوری یاد قابل نکته این چنان هم
تند
.
•
المللی بین های سازمان ،ها دولت الملل بین حقوق های شخصیت دیدیم تعریف در چنانچه
و
باشد می خواه آزادی های سازمان هم و افراد اابعض
.
•
گیریم می معرفی به مختصر طور را شخصیت این
.