SlideShare a Scribd company logo
1 of 22
Download to read offline
موسی و خضر 
1
موسی و خضر 
2 
همانا ما آنچه را که بر روي زمین است زینتی براي آن 
قرار دادیم تا امتحانشان کنیم که کدامیک از ایشان 
بهتر عمل میکنند. 
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى اَلْأَرْضِ زِينَةً لهَّاَ لِنَبْـلُوَهُمْ أَيـهُُّمْ أَحْسَنُ عَمَلاً 
﴾ ﴿کهف/ ٧
موسی و خضر 
3 
« در ملاقات موسی و خضر » 
بررسی تأویلی قرآن کریم در آیات 60 تا 
80 سورة کهف 
نوشتۀ: محسن امیراصلانی 
Facebook: Mohsen Amiraslani
موسی و خضر 
4 
بسم الله الرّحمن الرّحیم 
و (یاد کن) چون موسی به جوان همراه خویش گفت: آرام نگیرم تا به مجمع دو دریا برسم، یا 
مدتی دراز بسر برم. * و همین که به جمع میان دو دریا رسیدند ماهیشان را از یاد بردند و 
آن ماهی راه خود را به طرف دریا پیش گرفت. * و چون بگذشتند به آن جوان گفت: 
غذایمان را پیشمان بیاور که از این سفرمان خستگی بسیار دیدیم. * گفت خبر داري که 
وقتی به آن سنگ پناه بردیم من ماهی را از یاد بردم و جز شیطان مرا به فراموش کردن آن 
وا نداشت، که یادش نکردم و راه عجیب خود را پیش گرفت. * گفت این همان است که 
میجستیم و با پیجویی نشانه قدمهاي خویش بازگشتند. * پس بندهاي از بندگان ما را 
یافتند که از جانب خویش رحمتی بدو داده بودیم و از نزد خویش دانشی به او آموخته بودیم. 
* موسی بدو گفت: آیا در پی تو بیایم تا به من از آنچه آموختهاي کمالی بیاموزي. * گفت تو 
به همراهی من هرگز شکیبایی نتوانی کرد. * چگونه در مورد چیزهایی که از راز آن واقف 
نیستی شکیبایی میکنی. * گفت : اگر خدا خواهد مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ باب 
نافرمانی تو نمیکنم. * گفت: اگر به دنبال من آمدي چیزي از من مپرس تا دربارة آن مطلبی 
با تو بگویم. * پس برفتند و چون به کشتی سوار شدند آن را سوراخ کرد، گفت: آن را سوراخ 
کردي تا مردمش را غرق کنی حقا که کاري ناشایسته کردي. * گفت: مگر نگفتم که تو تاب 
همراهی مرا نداري. * گفت: مرا به آنچه فراموش کردهام بازخواست مکن و کارم را بر من 
سخت مگیر. * پس برفتند تا پسري را بدیدند و او را بکشت. و[موسی] گفت: آیا نفس 
محترمی که کسی را نکشته بود بیگناه کشتی حقا کاري قبیح کردي؟ * گفت: مگر به تو 
نگفتم که تو به همراهی من هرگز شکیبایی نتوانی کرد؟ * گفت اگر بعد از این چیزي از تو 
پرسیدم مصاحبت من مکن که از جانب من معذور خواهی بود. * پس برفتند تا به دهکدهاي 
رسیدند و از اهل آن خوردنی خواستند و آنها از مهمان کردنشان دریغ ورزیدند، در آنجا 
دیواري یافتند که میخواست بیافتد، پس آن را به پا داشت و گفت: کاش براي این کار 
مزدي میگرفتی. * گفت اینک (موقع) جدایی میان من و تو است و تو را از توضیح آنچه که 
توانایی شکیباییاش را نداشتی خبردار میکنم. * اما کشتی براي مستمندانی بود که در دریا 
کار میکردند خواستم معیوبش کنم، چون که در راهشان شاهی بود که همه کشتیها را به
موسی و خضر 
5 
غصب میگرفت. * اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند ترسیدم به طغیان و انکار 
دچارشان کند. * و خواستم پروردگارشان پاکیزهتر و مهربانتر از آن عوضشان دهد. * اما 
دیوار از آنِ دو پسر یتیم این شهر بود و گنجی از مال ایشان زیر آن بود و پدرشان مردي 
شایسته بود، پروردگارت خواست که به رشد خویش رسند و گنج خویش بیرون آرند، رحمتی 
بود از پروردگارت و من این کار را از پیش خود نکردم، چنین است توضیح آن چیزها که 
توانایی شکیباییاش را نداشتی. 1 
-1 وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْـرَحُ حَتَّى أَبْـلُغَ مَجْمَعَ ٱلْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً ﴿کهف/ ٦٠ ﴾ فَـلَمَّا بـلََغَا مَجْمَعَ بـيَْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَـهُمَا 
فَـٱتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي ٱلْبَحْرِ سَرَباً ﴿کهف/ ٦١ ﴾ فَـلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاه ءَاتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَباً ﴿کهف/ ٦٢ ﴾ قَالَ 
﴾ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْـنَا إِلَى ٱلصَّخْرَةِ فَإِنيِّ نَسِيتُ ٱلحُْوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا ٱلشَّيْطَانُ أَنْ أَذکُْرَهُ وَ ٱتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي ٱلْبَحْرِ عَجَباً ﴿کهف/ ٦٣ 
قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نـبَْغِ فَـٱرْتَدَّا عَلَى ءَاثَارِهِمَا قَصَصاً ﴿کهف/ ٦٤ ﴾ فَـوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَـيْـنَاهُ رَحمَْةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا 
عِلْماً ﴿کهف/ ٦٥ ﴾ قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُـعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً ﴿کهف/ ٦٦ ﴾ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً 
﴿کهف/ ٦٧ ﴾ کَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لمَْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً ﴿کهف/ ٦٨ ﴾ قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ ٱللَّهُ صَابِراً وَلَا أَعْصِي لَکَ أَمْراً 
﴿کهف/ ٦٩ ﴾ قَالَ فَإِنِ ٱتـبََّـعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّأُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً ﴿کهف/ ٧٠ ﴾ فَـٱنطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِي ٱلسَّفِينَةِ 
﴾ خَرَقَـهَا قَالَ أَخَرَقْـتَـهَا لِتُـغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً ﴿کهف/ ٧١ ﴾ قَالَ أَلمَْ أَقُلْ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً ﴿کهف/ ٧٢ 
قَالَ لَا تـؤَُاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تـرُْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً ﴿کهف/ ٧٣ ﴾ فَـٱنطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَاماً فَـقَتَـلَهُ قَالَ أَقَـتَـلْتَ نـفَْساً زَکِيَّةً 
بِغَيْرِ نـفَْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُّکْرا ﴿کهف/ ٧٤ ﴾ قَالَ أَلمَْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْراً ﴿کهف/ ٧٥ ﴾ قَالَ إِن سَأَلْتُکَ 
عَن شَيْءٍ بـعَْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بـلََغْتَ مِن لَّدُنيِّ عُذْراً ﴿کهف/ ٧٦ ﴾ فَـٱنطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَـيَا أَهْلَ قَـرْيَةٍ ٱسْتَطْعَمَا أَهْ لَهَا فَأَبـوَْاْ أَن 
يُضَيِّـفُوهمَُا فَـوَجَدَا فِيهَا جِدَاراً يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَـٱتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً ﴿کهف/ ٧٧ ﴾ قَالَ هَذَا فِرَاقُ بـيَْنِي وَبـيَْنِکَ 
سَأُنـبَِّئُکَ بِتَأْوِيلِ مَا لمَْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرا ﴿کهف/ ٧٨ ﴾ أَمَّا ٱلسَّفِينَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِينَ يـعَْمَلُونَ فِي ٱلْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَـهَا وَکَانَ 
وَرَاءَهُم مَّلِکٌ يَأْخُذُ کُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً ﴿کهف/ ٧٩ ﴾ وَأَمَّا ٱلْغُلَامُ فَکَانَ أَبـوََاهُ مُؤْمِنَـيْنِ فَخَشِينَا أَن يـرُْهِقَهُمَا ط غْيَاناً وَکُفْراً 
﴿کهف/ ٨٠ ﴾ فَأَرَدْنَا أَن يـبُْدِلهَمَُا رَبـهُُّمَا خَيْراً مِّنْهُ زَکَاةً وَأَقْـرَبَ رُحمْاً ﴿کهف/ ٨١ ﴾ وَأَمَّا ٱلجِْدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي ٱلْمَدِينَةِ 
وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لهَّمَُا وَکَانَ أَبُوهمَُا صَالحِاً فَأ رَادَ رَبُّکَ أَنْ يـبَْـلُغَا أَشُدَّهمَُا وَيَسْتَخْرِجَا کَنزَهمَُا رَحمَْةً مِّن رَّبِّکَ وَمَا فَـعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَل کَ 
﴾ تَأْوِيلُ مَا لمَْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْراً ﴿کهف/ ٨٢
موسی و خضر 
6 
شانس از دست رفته 
داستان ملاقات موسیو خضر 
سالهاست که خواندن این قصه در قرآن سؤالات و ابهاماتی را در ذهن بسیاري از ما ایجاد 
نموده است که به اذن خدا پاسخ برخی از این سؤالات را بررسی خواهیم نمود. 
دو غلام یتیم در شهر چه کسانی هستند؟  
پدر آن دو کیست؟  
آن دیوار چیست و کجاست؟  
آن گنج چیست و کجاست؟  
آن کودك که باید کشته شود کیست؟  
پدر و مادر مؤمنش چه کسانی هستند؟  
چرا باید آن کودك بمیرد؟  
فلسفۀ قتل چیست؟  
آن کشتی چیست؟  
آن ساکنین و فقرا چه کسانی هستند؟  
مقصد و مبدأ آن کشتی و آن دریا کجاست؟  
آن پادشاه کیست که هر کشتی سالم را میگیرد و چرا میگیرد؟  
خضرکیست...؟  
آیا خضر یک مقام است و تنها یک فرد خاص است؟  
او کجا یافت میشود... بین النهرین و آن صخره کجاست؟ (آن دو دریا کجاست؟)  
ماهی و غذا چیست؟  
آن رفیق و جوان همراه موسی کیست؟  
اگر خداوند بندگانی دانشمندتر از پیامبران دارد، چرا آنها را به رسالت نمیفرستد؟  
مگر پیامبران دانشمندترین انسانهاي زمان خود نیستند؟  
چرا خضر سختگیر است و نمیخواهد موسی از او چیزي یاد گیرد؟  
آن جوان همراه موسی چه میشود و به کجا میرود؟ 
موسی و خضر 
7 
تفسیر یک رؤیا، سبکی در سمبلشناسی تأویلی، تفسیر تأویلی قرآن 
از باب کوآنتوم 
موسی خواب میبیند که ماهی بزرگی صید کرده است؛ همینکه میخواهد براي خوردن آن 
تصمیم بگیرد،ماهی از دستش رها میشود و به دریا میافتد. 
و یا فرد دیگري خواب میبیند که در جایی شبیه خلیج یا تنگهاي ایستاده است که دو دریا را 
به هم متصل میکند؛ (عجیبترین نقطهاي که یک انسان واصل، تجربه خواهد کرد، محل 
برخورد دو دریاست) ناگهان ماهیِ او (غذایی که به همراه دارد) زنده و در آب سرازیر میشود. 
... فرد دیگري خواب میبیند در کنار رودخانهاي به صخرهاي تکیه داده است و میخواهد 
ماهی صیدشدهاي را بخورد. ناگهان ماهی زنده میشود و در آب میجهد. 
حوت 2: حوت همیشه سمبل شانس و بهدستآوردن موقعیت یا پاداش خوب است. بیشتر 
افرادي که خوابِ صید ماهی را میبینند، شانس یا موقعیتی را در عالم بیداري بهدست 
میآورند؛ زیرا ماهی گرفتن، امري دلبهخواهی نیست، یعنی ما نمیدانیم قلابی که داخل آب 
میافتد چه نوع و اندازهاي از ماهی به صیدش میافتد. پس کار ما در این موضوع به قسمت 
و شانس ما بستگی دارد که چگونه و چه زمانی این روزي بهدست ما برسد. 
جوان همراه موسی سمبلی از جوانی و فراموشکاري خود اوست. فردي خواب میبیند 
کسیکه نمیشناسد؛ همراه اوست که نه جنسیت و نه هویتی دارد. 
شاید آن جوان سایهاي از خود موسی است، به عبارت دیگر روح دیگري که در درون ماست 
و بعضی از خصوصیات شخصیِ درونِ ما که همراه اوست. همان بعدي که در بسیاري از 
(Multi Personal) شرایط عادي، حاصل زوجیت روحانی، صمیمی و مولتی پرسنال 
میباشد. تا حدي در این رؤیا فراموشکار است که اینرا به شیطان نسبت میدهد. مثل 
دوستی که در عالم واقعیت کاري (چیزي) به او سپردهایم که از آن نگهداري کند و آن را با 
خود بیاورد. درست زمانی که به او میگوییم: آن غذایی که همراهت بود بیاور تا بخوریم! 
میگوید: فراموش کردم و این فراموشی را غیر ارادي، متافیزیکی یا کاري اهریمنی میداند. 
-2 رؤیاشناسان براي سمبل ماهی چنین تعابیري نقل میکنند (شانس، خوشیمنی، پادشاهی، مکنت، دانش الهی)
موسی و خضر 
8 
پس دیدن این رؤیا نشانهاي از بعد ناپختۀ روح ماست که تعهدات خود را فراموش میکند و 
دائم اینگونه است و اگر این اتفاق در راه و مسیري خاص باشد، نشان ناپختگی و ناشکیبایی 
در روح انسان است. 
غذایی که فراموش میشود، تمثیلی از رزقیست که در اثر ناپختگی و ناشکیبایی در این راه از 
دست میرود. 
مجمعالبحرین: رسیدن به جایی که دو دریا بههم میرسند، یعنی در جریان غیرموازي، 
مانند دو رودخانه یا دو دریا که یک هدف (دریا) دارند. مانند طریقت و شریعت که دو راه 
رسیدن به حقیقت است. هرچند یکی نسبت به دیگري میانبر است، همیشه بین دانشمندان 
و اهل ایمان اختلاف بوده که کدام میانبر است. بههرحال، موسی براي رساندن این دو به 
همدیگر بهدنبال راهیست. زمانی این دو بههم متصل میشود که مردي چون موسی که مرد 
شریعت محض است و دیگري (شاید خضر) که مرد طریقت محض است، با همدیگر همراه 
میشوند. مانند ماهیهاکه هدف اصلی آنها همان دریاست و هر دو از این آب که همان علم 
است، سیراب میشوند. 
علماي شریعت و طریقت، که هر دو پسندیدة خداوند هستند، یکی همچون موسی مشهور و 
دیگري که از جانب خداوند دانش و حکمت یافته و بسیار گمنام است. حتی خداوند از آنها 
اسم هم نمیبرد؛ آن عالم مسیري دارد که با مسیر و باورهاي موسی متفاوت است. خضر نیز 
راهی دارد که براي افراد عادي چون موسی قابل هضم نیست. پس هر دو مانند دو دریا کنار 
هم هستند... آب این دریا شیرین و گوارا و آن یکی دریایی شور و تلخ است، ولی در هر دو، 
ماهیها (دستاوردها) زینتها و روزيهاي فراوان است. این دو دریا در کنار همدیگر موازي 
هستند؛ اما هرگز آب آنها با همدیگر مخلوط نمیشود و این از عجایب قدرت پروردگار است 
که این دو دریا را در کنار هم جمع میکند، اما مخلوط نمیکند، پس این معناي 
مجمعالبحرین است. 
در حقیقت، موسی به مجمعالبحرین رفت تا مرز بین شریعت و طریقت را پیدا کند. برخی از 
افراد بدون داشتن ظاهر شریعتی و حتی بدون انجام کارهایی که قشر دینی واجب میدانند؛ 
به حقیقت میرسند.
موسی و خضر 
9 
شریعت چیست؟ 
همان عقل و اندیشۀ محضِدرست و غلط که براي همگان قابل فهم است. 
از اینرو خداوند شریعت را پرطرفدارتر قرار داده است که براي بیشتر مردم قابل فهم است؛ 
زیرا به فرمودةرسولان؛ شریعت و دین همان عقل و باورهاي عقلیست. پس، هرچه که عقل 
بپذیرد شریعت نیز میپذیرد و هرچه که عقل نپذیرد، شریعت نیز نمیپذیرد. 
موسی حاکم شریعت است و پیروان بسیار دارد و خواهد داشت... 
شاید هرگز این اتفاق نیفتاده باشد و تنها داستانی باشد که خداوند نکتهاي را یاد داده باشد. 
اگر داستان هم باشد؛ مقصود خداوند تمایز بین شریعت و طریقت در اصلی به نام حکمت 
است. 
موسی با تمام اراده و آنچه که خداوند به او یاد داده است، تصمیم میگیرد که طریقت را 
بپیماید یا این دریاي شور و گلوگیر را لمس نماید، از اینرو خداوند او را در مقابل پیامبر و یا 
بزرگ اهل طریقت (خضر) قرار میدهد. موسی میگوید: اگر تو را پیروي کنم، چیزي که 
باعث رشد و ترقی من شود، به من میآموزي؟ خضر میگوید: چگونه میتوانی بر چیزي که 
دانش و احاطهاي بدان نداري، صبر نمایی؟ موسی با اطمینان میگوید: به امید خدا مرا از 
شکیبایان خواهی دید! 
از همان ابتدا خضر با موسی عهد و عدد (عدد سه) را میبندد و میفرماید: اگر سهبار خلاف 
انتظار عمل کردي و چیزي پرسیدي، از نظر من شایستگی ادامۀ این راه را نداري... در واقع 
خضر در طریقتش تسلیم محض میخواهد و مسلمانی که معنی اصلی طریقت است. (البته از 
این منظر) 
موسی به راه میافتد. در این راه اتفاقاتی میافتد. خضر کارهاي عجیبی انجام میدهد که از 
نظر موسی و اهل شریعت، منطقی، عقلانی و صحیح نیست، (خضر) کشتی را سوراخ کرد و 
اهل کشتی در حال غرقشدن بودند... این اولین اعتراض موسی به این عمل است. ولی 
سوراخ کردن کشتی جدا از آن معنی که خضر در قرآن براي موسی بیان میکند، تأویل 
دیگري نیز دارد... 
گاهی پیر طریقت (خضر) تصمیم به غرق کردن کشتینشینان میکند. 
کشتیشکستگانیم اي باد شرطه برخیز باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
موسی و خضر 
10 
کشتی، بزرگترین سمبل حرکت گروهی، معنوي و جوهري در افراد است، زیرادر یک دریاي 
بزرگ با یک قایق نمیتوانیم مسیرمان را بهتنهایی بپیماییم. زیرا قایق توان مقاومت در برابر 
موجهاي سنگین را ندارد و از همه مهمتر اگر تعداد زیادي پاروزن نباشند که به نوبت جایشان 
را با همدیگر عوض کنند و همدیگر را یاري دهند و با نظم و ترتیب مسیر را بپیمایند، هرگز 
تعداد محدودي پاروزن، نمیتوانند از یک مسیر عظیمِ دریا عبور کنند. براي همین است که 
به یک کشتی نیاز است. ناخدا، بادبان، ملوانها، جاشوها، قطبنما، نقشۀ راه و آذوقه لازم 
است. پس بهتر است در راهی قدم برداریم که میدانیم بهسوي موفقیت است، اگر بخواهیم 
در این سفر از گردابها و طوفانها بگذریم، بهتر است کشتی بسازیم، زیرا... 
شب سخت و بیم موج و گردابی چنین حائل کجا دانند حال ما سبکبالان ساحلها 
پس، باید با کشتی همراه شد و تنها در جمع کشتینشینان نشست! این کشتی ما را به 
مقصدي والا میرساند و از این روست که خداوند میفرماید: از نشانههاي او کشتیست که در 
دریا همچون کوهی (علامتی) بهنظر میرسد. اگر بخواهد آن را عبور میدهد و به مقصد 
میرساند، اگر نخواهد باد را بر آن ساکن میسازد و از نشانههاي او این است که آنها و 
فرزندانشان را در کشتیها حمل خواهد کرد. 
هرصدسال یکبار خضري متولد میشود که خداوند بدو دانش و حکمتی بیواسطه عطا 
مینماید. مانند اویسیها و وي کشتی را بهوجود میآورد، این کشتی در واقع دین و بدعتی 
خاص (و بهظاهر ساختگی) است. مانند نوح که خداوند بدو میفرماید: کشتی را مطابق وحی 
ما بساز. آن خضر به وسیلۀ کشتینشینانش بهوجود میآید و این کشتی همان طریقت اوست 
که به آیین کشتی معروف است... 
این طریقتها که بسیار جذاب، پرقدرت و تأثیرگذار در پیروانش است، دیر یا زود بیشتر 
میشود. یعنی افراد بسیاري هستند که بدان خواهند گروید و پس از چندي به صاحب کشتی 
(حرکت جوهري) وحی خواهد شد که کشتی را سوراخ کن؛ تا آنکس که غرق شدنیست 
غرق شود... 
در داستانی قدیمی گفتهاند: روزي شاگردان بسیاري گرد پیري (خضري) جمع شدند و هر روز 
بر تعداد آنها افزوده میشد، طوريکه اگر پیر میخواست به شاگردان مستعدتر بیشتر برسد؛ 
دیگر وقت نمیشد. بهدلیل افزایش آنها به ناچار خداوند به وي وحی کرد که کشتی را 
سوراخ کن. در یکروز که پیر، همۀ شاگردانش را جمع کرده بود؛ سر منبر رفت تا براي آنها
موسی و خضر 
11 
صحبت کند، سکوت تمام مجلس را فرا گرفت. پیر به محض اینکه بالاي منبر رفت، پایش 
را بلند کرد و روي پاي دیگر انداخت و صدایی ناخوشایند از بدن خود خارج ساخت. 
سروصدایی در جمع ایجاد شد. برخی خندیدند، برخی گفتند کسی که نمیتواند خود را نگه 
دارد، چگونه ما را نگه دارد!؟ ناخدایی که تحمل یک باد را ندارد، چگونه ما را عبور دهد؟! 
بیشتر آنها رفتند و از دورِ پیر پراکنده شدند، پیر نگاه کرد و دید در گوشه و اطراف این 
مجلس تعداد انگشتشماري نرفتهاند. آنها را صدا زد و گفت چرا شماها نرفتهاید! همگی به 
اتفاق گفتند یا پیر (خضر)، ما با باد نیامدهایم که با باد برویم! پس پیر گفت من فقط با شما 
چند نفر کار دارم. این داستان سوراخ کردن کشتی توسط این پیر بود... 
پیران (خضران) همیشه به سوراخ کردن کشتی خود موظف هستند، براي اینکه آنها 
میخواهند وقت خود را بیشتربراي افرادي بگذارند، که نیازمندتر و در عین حال بااستعدادتر، 
یعنی فقیر الهی هستند (به مرحلۀ فقر الیالله رسیدهاند). پس از اینروست که خضر به موسی 
میگوید: این کشتی را سوراخ نمودم. زیرا این کشتی (این حرکت) از آنِ تعدادي از فقراست 
که در دریاي بیکران کار میکنند؛ زیرا در وراي آن حاکمیست که به ستم، هر کشتی سالم را 
میگیرد. بزرگترین کار در بین اهل طریقت، حفظ راز است که گوهر راه است. آنها و 
خداوندگار و مالک آنها به هیچوجه نمیخواهند که در طریقت راز افشا شود، زیرا همیشه 
باید در انزوا باشند. پس از اینروست که به حکم خداوند کشتی سوراخ میشود و عدهاي در 
طریقتکشتی غرق خواهند شد... و تنها کسانی باقی میمانند که به مقام فقر (مکنت) رسیده 
باشند، یعنی همچون فقیر سمجی که دست از دامان مرد توانمندي بر نمیدارد و تنها او را 
وسیلۀ غنا و توانگري خود میداند. پس دیگر براي آن فقیر بالله، فرقی ندارد که در دریاي 
معنویت غرق شود و بمیرد، یا سلامت به ساحل برسد. بلکه تنها به مقصد میاندیشد. مقصد 
ساحل نیست، مقصد هوست (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ) و کسی که هدفش از کسب 
علم، رسیدن به اهداف 3 باشد یا به دنبال عالمشدن باشد هرگز در این کشتی نخواهد ماند. 
خداوند مستغرق بودن را بیشتر از واصل بودن میپسندد. 
پس در طریقت آنکس به حقیقت میرسد که در صفات و کسب صفات مستغرق شود. اما 
وقت تنگ است و خضر میخواهد، تنها کسانی که به مقام فقر الهی رسیدهاند (نیاز شدید به 
تقرب خدا را درك نمودهاند) وارث کشتی او، مالک طریقت و وارث حقیقت او باشند. 
- 3 هدف نباید براي ما مهم باشد، بلکه مهم بندگیست.
موسی و خضر 
12 
این یکی از معانی در تأویل عمل خضر بودکه بدان اشاره شد و خضر، موسی را از آن مطلع 
ساخت. 
پس از اینروست که همیشه افراد کمی پیروان خضرها بودهاند؛ زیرا خضرها با آزمونهایی 
که از جوانان در اینراه میگیرند، عدة کمی را با خود میبرند و مابقی به جرم سرنشینان غرق 
میشوند و این زمانی است که خضر (ناخدا) احساس کند که افراط و تفریط در سرنشینان 
کشتی هوست، یعنی تعداد خطاکاران در حلقۀ او بیشتر از تعداد سالکان حقیقی شده است. 
پس از اینروست که گفتهاند: 
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست رهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش 
در مسیر طریقت (طـ 4) تنها با استعدادها و سویه شدهها (س5) انتخاب میشوند و تنها 
کسانی میتوانند عبور کنند که توکل و صبر دارند، وگرنه در اولین تندبادها، باد 6 آنها را 
خواهد برد. 
ذرة خاکم و در کوي توام جاي خوش است ترسم اي دوست که بادي ببرد ناگاهم 
پس راه فقیر چیست که بتواند در کشتی باقی ماند؟!... همان که سرنشینان در ذات و صفات 
الهی مستغرق شوند و این چیزیست که براي اهل شریعت که بیشترین دینداران در هر زمان 
و دینی هستند، چندان قابل هضم نیست و نخواهد بود. 
موسی این تأویل را میپذیرد و بار دیگر فرصتی از خضر میخواهد تا با او همراه باشد و تا 
جایی پیش میروند که به شهري میرسند که تعدادي نوجوان با همدیگر مشغول بازي 
هستند. خضر یکی از آنها را بدون سؤال و جواب میکشد، موسی اعتراض میکند و خضر 
پس از اعتراضِ موسی میگوید: که این بچه، پدر و مادر مؤمنی داشت و اگر بزرگ میشد؛ 
باعث گمراهی آنها میشد. از خدا خواستم فرزندي که در یکتاپرستی و خوبی باشد، به آنها 
بدهد. اجازهاي که بهطور معمول خداوند به پیامبران نمیدهد. 
یکیدیگر از بزرگترین چیزهایی که پیروان طریقت باید فرا بگیرند، قربانیکردن است، نه 
قربانیکردن چیزهایی مثل گاو و گوسفند و نذورات، بلکه قربانینمودن آنچه مانع رشد است 
و آن چیزي نیست که سالک بدان پی ببرد، آن حکمیست که خضر میدهد و به تشخیص 
-4 تفصیلی بر حروف مقطعه میباشد. 
-5 تفصیلی بر حروف مقطعه میباشد. 
-6 تفسیر
موسی و خضر 
13 
اوست که باید چه چیزي قربانی شود (یعنی توسط سالک رها شود). و او (سالک) باید مطیع 
باشد. خضر، آنچه را برمیدارد که سرِ راه تعالی سالکین است؛ چه همسر و فرزند باشد، چه 
شغل یا مالشان باشد! مال و هر تعلقات دیگري که نقطهضعف سالک است، همگی باید 
برداشته شود و از اینرو حکم به ذبح داده میشود... 
این مسئله بسیار به داستان ابراهیم 7 و قربانی کردن فرزندش (غلامش) شباهت دارد؛ زیرا 
خداوند از ابراهیم نخواست که فرزندش را قربانی کند، بلکه این ابراهیم بود؛ که از خداوند 
خواست ملکوت 8 اعلی را بدو نشان دهد و او را وارد عالم معنا گرداند. شرط ورود به این سطحِ 
ملکوت، قربانی عزیزترین چیز است. فرزند پاك و برگزیدة ابراهیم که پس از ابراهیم بهترینِ 
عالم بود و مالک او و فرزندش آن مالک حقیقی، خداوند بود. الملکلله. 
و ابراهیم به فرزندش نگفت: خداوند فرموده تو را قربانی کنم، بلکه گفت: دیدهام (در رؤیا) تو 
را قربانی میکنم و در ملکوت قربانی فرزندش را دید. 
پردههایی از جلوي چشمان ابراهیم کنار رفت و او دید؛ همه چیز را باید قربانی کند، تا به 
ملکوت برسد و چیزهایی ببیند که دیگران توان دیدنش را ندارند. از اینروست که رو به 
فرزندش میگوید: دیدهام که تو را قربانی میکنم. البته این تنها آزمون ابراهیم نیست؛ زیرا 
وي میخواهد، به اذن خداوند فرزندش را با ملکوت آشنا گرداند. اگر واقعاً، ابراهیم فرزند 
دلبندش را قربانی میکرد و خداوند به وسیلۀ قربانی، جلوي او را نمیگرفت؛ آیا عوامالناس 
ابراهیم را تکذیب نمیکردند...؟! آیا متشرعین طاقتقبولِ چنان عملی را از ابراهیم داشتند؟ 
پس از اینروست که مسئلۀ ذبح پیش میآید. اما در عالم و دریاي شور و گلوگیر طریقت، 
گاهی حکم بدین کارهاي عجیب داده میشود و چون همگی در غالب اسرار و الهامات 
خاصیست؛ بیش از این مجاز به صحبت در این رابطه نیستیم. تنها بدانید که خضر به اذن 
خداوند، حکم میدهد؛ که ظاهر پستتر فداي حقیقت اصلتر گردد. 
مسئلۀ سوم، مسئلۀ دیوار ناقصیست که باید بازسازي شود. اتفاقی که سبب جدایی مطلق 
شریعت از طریقت میشودکه ثابت میکند که ایندو به هیچوجه با همدیگر مخلوط نخواهند 
شد، همین مسئلۀ تعمیر دیوار، خدمت بیاجر و به ظاهر غیر عقلانی در مسائل خاص است!! 
-7 فَـلَمَّا بـلََغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بـنَُيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنيِّ أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تـرََى قَالَ يَا أَبَتِ افْـعَلْ مَا تُـؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء 
﴾ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿صافات/ ۱۰۲ 
﴾ -8 وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْـرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴿انعام/ ۷۵
موسی و خضر 
14 
علت سؤال بسیاري از متشرعین همین خدمتهاي بیمزد است [بزرگترین مرز بین شریعت 
و طریقت همین مرز (همین دیوار) است]. 
براي متشرعین همیشه سؤال پیش میآید که چرا اهل طریقت (خضریان) از مریدانِ خود، 
خدمت بیمزدمیگیرند، آنهم در اموري که بهظاهر بیهوده است، مانند خدمت هزار روز در 
کفشکنی یا سهسال کار کردن در سرویسهاي بهداشتی یا دریافت مبلغی بابت یادگیري یا 
دهسال خانقاه و دیر را جاروکردن و... 
و سؤال متشرعین اینست که فرد تنگدست به جاي این هزار روز و سهسال و یا دهسالها 
خدمت رایگان و عبث، بهتر نیست کار کنند، به صنعت و حرفهاي بپردازند و پولی دریافت 
نمایند... 
همیشه متشرعین معتقد بودند که خضریان، مریدان و پیروان سالک خود را به کارهاي بیهوده 
میگمارند... و لذا بحث این دیوار بهوجود میآید، البته این دیوار مرز است. مرزها براي 
خانهاي خاص، دیوارهاي این خانه توسط خداوند بالا برده میشود و به خانههایی تبدیل 
میشود که خداوند اذن داده است و دیوارهایش را باید بلند درست کرد تا در آن یاد خداوند 
بیان شود و از سمع ناپاکان محفوظ بماند. 
حکمت گمشدة مؤمن است... و خدمت وظیفۀ هر سالک! 
خدمتکردن در امورِ به ظاهر عبث به امر خضر، فواید عجیبی دارد و این مسئله به سود رشد 
و پیشرفت سالک است. زیرا فردي که خود خانهاش را میسازد، قدر آن خانه را بسیار بیشتر 
از کسی میداند که خانهاش را خریده است؛ لذا حکمت در طریقت، مانند گنجیست که 
خداوند براي وي درنظر گرفته است و او باید آن را بیابد. از اینروست که حکمت، گمشدة 
مؤمن است و این حکمت را در زیر سایۀ خدمت خواهد یافت و آنرا زمانی خواهد یافت که 
به بلوغ برسد و به بلوغ نمیرسد مگر به حکمت... [خدمتکردنِ بیاجرت، انسان را صبور 
میکند و صبر، آخرین چیزیست که انسان یاد میگیرد]. 
پس علاوه بر آنچه که در قرآن ذکر شده است؛ اینها از دیگر عوامل تأویل کوآنتومی و 
سرّي اعمال خضر بود که بازگو نشده بود و دلایل و تأویلی بسیار دیگري نیز داشته که از 
حوزة دانش ما خارج است و بهترِ آن را پیران دیر و خضران خواهند دانست. 
بنابراین ... سلام برخضریان در تمام دورانها 
سلامٌ علی الخضر فی العالمين... سلامٌ علی عباد الصالحين فی العالمين.
موسی و خضر 
15 
اما فکر نکنید که موسی از این ملاقات بهرهاي نبرد... هرچند که وي ماهی خود را از دست 
داد و خضر راه دریا را ادامه داد و موسی بر اثر فراموشی و صبوري نکردن، شانسِ با او بودن 
را از دست داد؛ اما به هرحال موسی کلیم الله، این پیامبر عظیم الشأن از خداوند اموري و از 
خضر چیزهایی را یاد میگیرد که از منظري دیگر براي چون موسایی شایسته است و آن سه 
چیز مهم اینگونه خلاصه میشود... موسی یاد گرفت که در دین و شریعت و هدایت 
انسانها، هرگز انتظار نداشته باشد تا پیروانش، چیزي که به علمِ آن نرسیدهاند، باور کنند. 
پس موسی خود را موظف دیدکه پیروانش را در همۀ مسائل مجاب کند. 
پس از اینروست که در کتب مذهبی تورات و انجیل و قرآن، خداوند بسیار مصرّ است که 
مسائل را براي مؤمنان و متشرّعین توجیه کند. هدف خداوند از فرستادن موسی به مرز بین 
دو دریا (بینالنهرین) این نبوده است که به ایشان بفهماند، طریقت بهتر است یا شریعت، 
بلکه خداوند میخواهد بندهاش حکمت و مرز بین عقل و شریعت را پیدا کند و حقیقت 
مرزهاي شریعت و حدود الهی را بداند؛ لذا موسی پس از ملاقات با خضردریافت که خود در 
مقام شاگرد خیلی از حقایق را نمیتواند باور کند؛ پس چگونه باید توقع داشته باشد که پیروان 
و مؤمنانِ ساده بهراحتی شریعت و سخنان او را بپذیرند، درحالیکه هنوز چیزي از حقایق 
نمیدانند و دانش کافی ندارند. 
طریقت هرگز جهانشمول و فراگیر نخواهد شد و همیشه در بطن دیوارها باقی خواهد ماند. 
این گنجیست که اسرار آن، تنها به دست وارثین حقیقیاش خواهد رسید (پس از رشد آنها). 
دیوار، بزرگترین نماد اهل طریقت (خضرها) و بزرگترین حجاب است که خضریان دائم این 
دیوار را بازسازي و بلند میکنند؛ زیرا نوري در آن و گنجی در زیر آن براي نابالغان نهفته 
است که در زمانش به آنها خواهد رسید؛ زیرا هر درختی میوهاش را به اذن خداوند میدهد، 
این دیوار همان حجابیست که راز را درونش پنهان میکند و اسرار طریقت در وراي این 
دیوارها میماند و آشکار نمیشود و وارثین آن همان سالکین رشد نیافتهاي هستند که 
بهزودي به رشد و کمال خواهند رسید... 
دومین مطلبی که موسی فرا میگیرد، اینست که هرگز از پیروانش آزمونی نگیرد که باعث 
سوختن و از راه برگشتن آنها شود و رخنهاي در اعتقادات آنها قرار ندهد و هرگز آیین وي 
به گونهاي نباشد که باعث مرگ و خونریزي کسی شود؛ زیرا نفس زکیهاي صورت میگیرد 
که خداوند کشتن آن را حرام کرده است. روزيِ انسان مانند همان ماهی بزرگیست که قصد
موسی و خضر 
16 
خوردنش را داریم، موسی فهمید که روزيِ او در آن جایی (در راهی) که قرار دارد و برایش 
مقرر شده است به او میرسد، نه در راه دیگر! و قطعاً حقیقت مرز و ادغام این دو، خواهد بود، 
او روزياش را از دست داد. در حالیکه، وفی السماء رزقکم است و بیشتر خضریان به 
سالکان خاص خود توصیه به تجرّد (مجرد زندگیکردن) مینمایند؛ زیرا زن و فرزندان باعث 
دوري سالک از خدا و گناه بیشتر مردمان میشوند و بهخاطر حلّ مشکلات مالی خانواده دچار 
خطا میشوند. پس از اینرو توصیه میشود، زمانی که فردبه بلوغ معنوي رسید، تشکیل 
خانواده دهد. از اینرو در قرآن الله فرموده است: 
اي کسانی که ایمان آوردهاید، بدانید بعضی زن و فرزندانتان، در واقعیت دشمنان شما 
هستند. 9 
در واقع فرزندان ابراهیم نه تنها اسحاق و اسماعیل، بلکه همۀ موحدان هستند و نباید فکر 
کنید که طریقتهاي خضریه که حتی نمیدانیم آنها پیامبر یا امام هستند؛ با شریعتدین 
هماهنگ است. در واقع حقیقتی که خضر با آن سر و کار دارد همان گنجیست که حکمت و 
گمشدة مؤمن است. مانند کعبهاي که ابراهیم دیوارهایش را از خرابی نجات داد و آن را بالا 
برد. خضر نیز به اذن خدا اصول و قوانینی را که بهطور مستقیم از خدا فراگرفته است به ما 
یاد میدهد تا اسماعیل و اسحاق که پدران ادیان و اقوام سلیمان و موسی هستند، رشد یابند 
و فرزندانِ خاصی که قرار است حکمتها و اصولی را یاد گیرند، آن را فرا گیرند. 
اما در حکمت خضر و دانش خضریه: 
اینکه هو چهکسی است و حتی نامش چیست؟ رازیست که خداوند در ادیان نیز نامی از آنها 
نمیبرد. برخی گفتهاند آن فرد که دانش عظیمی از خداوند گرفته است و حکمت را میداند، 
همان خضر است، برخی گویند لقمانها و بلالها یا... و چگونه میشود که خداوند پیامبري 
عظیم را به نزد فردي دیگر میفرستد که به او ابلاغ رسالت و پیامبري نکرده است؟! خود راز 
عظیمتریست و این سؤالات را در ذهن بهوجود میآورد. هرچند که اعتقاد بر این نیست که 
فردي عمر جاوید دارد و در قید حیات است که نام او خضراست! 
-9 يَا أَيـهَُّا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَـعْفُوا وَتَصْ فَحُوا وَتَـغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 
﴾ ﴿تغابن/ ١٤
موسی و خضر 
17 
هرچند شخصی بدین اسم بوده است. اما نام خضر، مصداقی از بندگان خاصیست که 
بیواسطۀ انبیاء به مراتب و کمالاتی میرسند. مانند لقمان و شمس و... و ایشان مدعی 
رسالت و امامت نیستند و تنها بر گروه خاص و شرایط خاص بر فرد فرستاده میشوند. 
همچون پیامبران، که بر اُمتی فرستاده میشوند، خضریان نیز به فرد یا افرادمحدودي 
فرستاده میشوند... 
ایشان مقامشان نزد خداوند بالاتر یا پایینتر از انبیاء و امامان نیست، بلکه همگی در مسیر 
خود شناورند. همچون ماه و خورشید که در عالم اهمیت دارد... و خورشید را نسزد که بر ماه 
... پیشی گیرد و هر کدام در مسیر خاصی در جریان هستند و نه ماه بر روز پیشی گیرد 10 
خضریان (به اصطلاح) رهبران طریقت و نمادي از ماه هستند. در قطبها، مراتب خاص و 
زمانهاي خاصی بهصورت انفرادي از طرف خداوند انتخاب میشوند. به قول پیرکنعان 
حضرت یعقوب دانا و به قول حضرتتعالی: بر هر دانشمند فردي دانشمندتر وجود خواهد 
داشت. 11 
الزاماً پیامبران هر زمان، دانشمندترین و مقربترین بندگان خداوند نیستند! چهبسا خداوند 
بندگانی دارد که از آنها باهوشتر باشند؛ نه اینکه خضریان از پیامبران کاملتر هستند، بلکه 
سخن چیز دیگریست که خداوند میفرماید: بر هر دانشمندي فرد دانشمندتر و عالمتري وجود 
خواهد داشت. بدیهیست، خداوند ایشان را (خضریان) براي هدایت مردم و افراد نفرستاده 
است...! همینطور که براي هدایت پیامبران نیز نفرستاده است. موسی ناپخته بود،جوان همراه 
او تمثیلی از ناپختگی کنونی موسی بود؛ زیرا او میخواست علاوه بر دانش عظیمی که 
خداوند به سبب هدایت مردم به او داده بود، دانشبیشتري کسب کند تا بیشتر به خدمت و 
هدایت خلق خدا بپردازد و این از جوانی و ناپختگی وي بود. درحالیکه خداوند میخواهد به 
موسی بفهماند، تنها با دانشی که از طریق شریعت به وي الهام کرده است میتواند مردم را 
هدایت کند و نه از طریق صبر در اموري که مردم از آن اطلاعی ندارند و لذا چیزي که 
موسی نمیتواند بر آن صبر کند، دیگران نیز نمیتوانند. این است که خداوند خضریان را بر 
فرد یا افراد محدودي میفرستد که دانش عظیمی دارند. پس خضریان، استادان و خاصان را 
﴾ -10 لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لهَاَ أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وََ لا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّـهَارِ وَكُلٌّ فِي فَـلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿يس/ ۴۰ 
-11 فَـبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَـبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن 
﴾ يَشَاء اللّهُ نـرَْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَـوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿يوسف/ ۷۶
موسی و خضر 
18 
در اموري خاص و انبیاء، عموم مردم را ارشاد مینمایند؛ زیرا شریعت براي همگان جذاب و 
قابل فهم و در دسترس است و همچون دریایی شیرین 12 است، ولی طریقت و راه خضریان 
که راهی خاص، خارج از دسترس و همچون دریایی شور و گلوگیر اسرارآمیز است (همچون 
زندهشدن ماهی و رفتن آن به دریا). هرچند که از هر دو میتوان ماهی و زیورآلات (چیزهاي 
بسیار زیبا) استخراج کرد. 
بیشتر کسانی که در طریقت وارد میشوند، به اصطلاح میسوزند، (به اکراه و اجبار اخراج 
میشوند) درحالیکه در شریعت، اینطور نیست. شیرینتر، قابل هضمتر و گواراتر است. از 
اینروست که خداوند رسالت و نبوت خویش را به انبیاء میدهد و عموم مردم را از این طریق 
به رشد میرساند و عدة کمی را از طریقت (طـ) به حکمت سیراب میگرداند و از اینروست 
هرکس که در طریقت صبر پیشه کند خداوند به او آبی گوارا خواهد نوشاند. 
﴾ وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا ﴿الجن/ ١٦ 
و تنها آن گروهی میتوانند در طریقت باقی بمانند که صبر عظیم دارند و توکل ایشان زیاد 
است. 
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست رهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش 
در مراتب کشتی و خضر و موسی... در طـس 
هُوَ الَّذِي يُسَيِّـرُکُمْ فِي الْبَـرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنْتُمْ فِي الْفُلْکِ وَ جَرَيْنَ مِِْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا اَِ 
جَاءَتْـهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَ ظَنُّوا أَنـهَُّمْ أُحِيطَ مِِْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ 
﴾ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَـنَا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِينَ ﴿يونس/ ٢٢ 
او کسی است که شما را در خشکی و دریا می گرداند، تا وقتی که در کشتیها باشید و آنها 
با بادي خوش، آنان را ببرند و ایشان بدان شاد شوند [به ناگاه] بادي سخت بر آنها وزد و 
موج از هر طرف بر ایشان تازد و یقین کنند که در محاصره افتادهاند، در آن حال خدا را 
«. اگر ما را از این [ورطه] برهانی، قطعاً از سپاسگزاران خواهیم شد » : پاکدلانه می خوانند که 
-12 وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُـرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لحَْمًا ط رِيا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَـلْبَسُونـ هَا 
﴾ وَتَـرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَـغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿فاطر/ ۱۲
موسی و خضر 
19 
فَـلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يـبَْـغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الحَْقِّ يَا أَيـهَُّا النَّاسُ إِنَّمَا بـغَْيُکُمْ عَلَى أَنْـفُسِکُمْ مَتَاعَ الحَْيَاة ﴾ الدُّنْـيَا ثُمَّ إِلَيْـنَا مَرْجِعُکُمْ فَـنُـنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَـعْمَلُونَ ﴿يونس/ ٢٣ 
پس چون آنان را رهانید، ناگهان در زمین بناحقّ سرکشی می کنند. اي مردم، سرکشی شما 
فقط به زیان خود شماست. [شما] بهرة زندگی دنیا را [میطلبید]. سپس بازگشت شما به 
سوي ما خواهد بود. پس شما را از آنچه انجام میدادید با خبر خواهیم کرد. 
و اما یکی دیگر از فلسفههاي سوراخ نمودن این کشتی توسط خضر و تصوري که دیگران 
همچون موسی نسبت به غرق کردن کشتی دارند؛ این است که در حقیقت خضر نمیخواهد 
این کشتی را غرق کند ولی به گونهاي عمل میکند که سرنشینانش گمان میبرند وي 
میخواهد کشتی را غرق کند... و این از اصول طریقت است و خوف و رجا در حالتی متناسب 
بر سالک نازل میگردد؛ زیرا اگر سالک همیشه در سرزمین آرامش و راحتی سلوك باشد، 
گمان میبرد که هرگز خداوند او را آزمونی نخواهد گرفت. پس اینکه فقط در خوشی و 
راحتی، فکر خداوند باشیم کار سختی نیست؛ زیرا در حال نجاتیم. لذا بر سالک لازم است تا 
یاد بگیرد که در حالت خوف نیز دائم به یاد خداوند باشد، همان حالتی که در حال غرق شدن 
و ناامیدي است و در سختیها و گرفتاريها باید از شاکرین باشد. پس سمبل سوراخ نمودن 
کشتی و حالت غرق شدن در دریاي بیکران خوفی را پس از رجا ایجاد میکند که سالک را 
به حق نزدیک میگرداند و از این طریق نیز آن مرشد حقیقی (خضر) میفهمد که آن سالک 
به رشد و تعالی رسیده است یا خیر و برعکس این نیز صادق است؛ زیرا بسیاري از سالکان 
هستند که خداوند را تنها در سختی و شدائد یاد میکنند در لحظهاي که کشتی آنها در حال 
غرق شدن است با خلوص نیت خدا را میخوانند. اما به محض اینکه این کشتی به ساحل 
سلامت رسید آن را فراموش کرده و سختیها را از یاد میبرند و به سکون میرسند و این به 
سکون رسیدن سالک اصلاً براي او جایز نیست و او باید یاد بگیرد که در همه حال، خوف و 
رجایش نسبت به پروردگارش یکسان باشد. 
بیاد شمس پرنده؛ سیرکنندگان و بسیار سیرکنندگان.  
جرم کشتینشینان همان جرم پادشاه است (تأویل پادشاه است) و اوست که به خاطر رفع  
بلایش به ظاهر بر مستضعفان ظلمی را روا میدارد.
موسی و خضر 
20 
در نتیجه: 
در کل تمامِ این داستان تأویل است و معناي تأویلی دارد و برخلاف بسیاري از آیات قرآن 
نمیشود آنرا حمل بر معناي ظاهري نمود. براي چو موسایی و هر اهل نظر و اهل علمی 
تأویل حقیقی آن مهم است و اینکه مفارقت (جدایی) خضر و موسی نیز تنها به خاطر متوجه 
نشدن تأویل آن بوده است. داستان مردي که ماهی خود را فراموش میکند،داستان انسان 
فراموشکاري است که شیطان در دانشِ بزرگترین عالم نیز فراموشکاري ایجاد مینماید و 
شیطان ایجاد فراموشی مینماید و انسان دائم حقیقت و شانس خود را از دست میدهد و این 
انسان تنها چیزهاي بزرگ را فراموش نمیکند؛ گویا بزرگترین راه نفوذ شیطان بر انسان راه 
فراموش کردن یافتههاي انسان است. مانند زمانی که او در بهشت بود و قبل از آن خدا گفته 
بود که فراموش نکن که نزدیک به آن درخت نشوي! اما انسان فراموشکار خدا و پیام خداوند 
را فراموش کرد و به آن درخت نزدیک شد و از مقام خود رانده شد. 
در جایی دیگر انسان به خداي خودش قول میدهد که در دنیا (ناسوت) تنها از خدا اطاعت 
کند. پس اعتراف میکند به حقیقت، اما از خاطر میبرد و به سوي تاریکی میرود. پس انسان 
بزرگترین مرتبۀ حضور شیطان را در فراموشی خواهد دید و بزرگترین مرتبه و بعد تأثیرگذار 
شیطان در آدمی بعد فراموشی است، یعنی کاري کند که انسان چیزهایی را فراموش کند که 
بارها حقیقت و حق آن را لمس کرده و به آن رسیده است. اما به دلایل نامعلومی همان 
حقیقت را فراموش نموده است و این است ایراد کار ما...! 
بنابراین در داستان موسی و خضر نیز بزرگترین حقیقتی که باید فرا گرفت، فراموشی است و 
داستان انسانهایی است که قولها و تعهدات خود را فراموش میکنند و بدینگونه شیطان، 
خود را به آنها نزدیک میکند و عهدي را که بستهاند بدین شکل میشکنند. موسی نیز در 
همان ابتدا، باید حقیقت کل داستان را بهدست آورد. آنها به صخره و آن جایگاه میرسند، 
اما آن موقعیت و شانس برتر (همان ماهی) را از دست میدهند و ماهی آنها (خضر) راه دریا 
را پیش میگیرد و از دست میرود؛ ماهی همان سمبل شانسِ از دست دادة چون موسایی 
است. 
اینکه انسان همان چیزي را که دارد براي بهدست آوردن چیزي که میخواهد از دست بدهد 
و به دنبال کشف دستاورد جدید، باعث از دست دادن موقعیت، شرایط و غذاي روحش شود...
موسی و خضر 
21 
هرکس غذایی دارد، همانطور که رزق عبادالله، سمائی و معنوي است، وَ فی السَماء رزقکم... 
و لذا اینگونه است که روزي انسان معنوي در معنویت است. 
﴾ قَالَ ذلِکَ مَا کُنَّا نـبَْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصاً ﴿الكهف/ ٦٤ 
و اینکه بازگشت به ابتداي آنچه که از دست دادهاي، بزرگترین راز بهدستآوردن مجدد 
است. 
الف) فرزندي که باید کشته شود چون احتمالاً باعث گمراهی و کفر پدر و مادرش خواهد بود. 
ب) دیواري که باید از خراب شدن حفظ شود و آن دو کودك یتیم در شهر و پدر صالح 
ایشان! 
ج) حاکمی که با غضب، هر کشتی سالمی را خواهد گرفت! کشتی کوچکی که مخصوص 
فقیرانیست که در دریا کار میکنند و خضر باید آن را معیوب نماید. 
و رؤیایی که همچنان ادامه دارد و به قول محمدرسولالله: 
رؤیاهاي صادقه یکی از هفتاد رکن پیامبریست! 
و نشانههایی که گاهی در زندگی سالکین مانند یک رؤیا، فانتزي و انتزاعی و غیر 
عقلانیست... و آنها را بهسوي حقایق غیرقابل بیانی سوق میدهد، همگی از نشانههاي 
اوست.
موسی و خضر 
22 
همانند کشتی که در دریا همچون کوهی به نظر میآید... 
الحمدلله ربالعالمین 
باشد که ماهیتان راه دریا نگیرد و نرود 
و باشد که داشته باشید... 
... آنچه که شایستۀ شماست 
« پایان » 
محسن امیراصلانی

More Related Content

What's hot

“شَطْرَ” (SHATAR)
“شَطْرَ” (SHATAR)“شَطْرَ” (SHATAR)
“شَطْرَ” (SHATAR)Dr Kashif Khan
 
QURANIC HORحور & NAHAR نھر IN THE HEBREW BIBLE
QURANIC HORحور & NAHAR نھر IN THE HEBREW BIBLE QURANIC HORحور & NAHAR نھر IN THE HEBREW BIBLE
QURANIC HORحور & NAHAR نھر IN THE HEBREW BIBLE Dr Kashif Khan
 
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 4 FINAL
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 4 FINALACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 4 FINAL
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 4 FINALDr Kashif Khan
 
Ceramah-Nuzul-Quran-ppt.pptx
Ceramah-Nuzul-Quran-ppt.pptxCeramah-Nuzul-Quran-ppt.pptx
Ceramah-Nuzul-Quran-ppt.pptxHafezWahid
 
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 3 FINAL
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 3 FINALACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 3 FINAL
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 3 FINALDr Kashif Khan
 
TAWASUL DAN KHOTAMAN TQN PP. SURYALAYA
TAWASUL DAN KHOTAMAN TQN PP. SURYALAYATAWASUL DAN KHOTAMAN TQN PP. SURYALAYA
TAWASUL DAN KHOTAMAN TQN PP. SURYALAYAأحمد رمضان
 
حج،عمرہ ،قربانی، سرمنڈانا اور دیگررسومات
حج،عمرہ ،قربانی، سرمنڈانا اور دیگررسوماتحج،عمرہ ،قربانی، سرمنڈانا اور دیگررسومات
حج،عمرہ ،قربانی، سرمنڈانا اور دیگررسوماتDr Kashif Khan
 
ACCOUNTABILITY AND THE CYCLE OF BIRTH PART 2 FINAL
ACCOUNTABILITY AND THE CYCLE OF BIRTH PART 2 FINALACCOUNTABILITY AND THE CYCLE OF BIRTH PART 2 FINAL
ACCOUNTABILITY AND THE CYCLE OF BIRTH PART 2 FINALDr Kashif Khan
 
082 infitar
082 infitar082 infitar
082 infitarShahedur
 
ACCONTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 1
ACCONTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 1ACCONTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 1
ACCONTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 1Dr Kashif Khan
 
Tafsir, terjemah, dan asbab an-Nuzul A al araf pendahuluan
Tafsir, terjemah, dan asbab an-Nuzul A al araf   pendahuluanTafsir, terjemah, dan asbab an-Nuzul A al araf   pendahuluan
Tafsir, terjemah, dan asbab an-Nuzul A al araf pendahuluanalimudi
 
احتساب اور انسان کی پیدائش نو حصہ اوّل
احتساب اور انسان کی پیدائش نو حصہ اوّلاحتساب اور انسان کی پیدائش نو حصہ اوّل
احتساب اور انسان کی پیدائش نو حصہ اوّلDr Kashif Khan
 
Surah Al-Naziat Power point
Surah Al-Naziat Power pointSurah Al-Naziat Power point
Surah Al-Naziat Power pointMariamKhan128
 
THOSE WHO KEEP TRADITIONAL HUNGER FASTING ARE OUT OF ISLAM
THOSE WHO KEEP TRADITIONAL HUNGER FASTING ARE OUT OF ISLAMTHOSE WHO KEEP TRADITIONAL HUNGER FASTING ARE OUT OF ISLAM
THOSE WHO KEEP TRADITIONAL HUNGER FASTING ARE OUT OF ISLAMDr Kashif Khan
 

What's hot (20)

Surah An Naziat
Surah An NaziatSurah An Naziat
Surah An Naziat
 
“شَطْرَ” (SHATAR)
“شَطْرَ” (SHATAR)“شَطْرَ” (SHATAR)
“شَطْرَ” (SHATAR)
 
400 keshilla islame
400 keshilla islame400 keshilla islame
400 keshilla islame
 
QURANIC HORحور & NAHAR نھر IN THE HEBREW BIBLE
QURANIC HORحور & NAHAR نھر IN THE HEBREW BIBLE QURANIC HORحور & NAHAR نھر IN THE HEBREW BIBLE
QURANIC HORحور & NAHAR نھر IN THE HEBREW BIBLE
 
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 4 FINAL
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 4 FINALACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 4 FINAL
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 4 FINAL
 
Ceramah-Nuzul-Quran-ppt.pptx
Ceramah-Nuzul-Quran-ppt.pptxCeramah-Nuzul-Quran-ppt.pptx
Ceramah-Nuzul-Quran-ppt.pptx
 
Surah Mulk.pptx
Surah Mulk.pptxSurah Mulk.pptx
Surah Mulk.pptx
 
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 3 FINAL
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 3 FINALACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 3 FINAL
ACCOUNTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 3 FINAL
 
TAWASUL DAN KHOTAMAN TQN PP. SURYALAYA
TAWASUL DAN KHOTAMAN TQN PP. SURYALAYATAWASUL DAN KHOTAMAN TQN PP. SURYALAYA
TAWASUL DAN KHOTAMAN TQN PP. SURYALAYA
 
حج،عمرہ ،قربانی، سرمنڈانا اور دیگررسومات
حج،عمرہ ،قربانی، سرمنڈانا اور دیگررسوماتحج،عمرہ ،قربانی، سرمنڈانا اور دیگررسومات
حج،عمرہ ،قربانی، سرمنڈانا اور دیگررسومات
 
ACCOUNTABILITY AND THE CYCLE OF BIRTH PART 2 FINAL
ACCOUNTABILITY AND THE CYCLE OF BIRTH PART 2 FINALACCOUNTABILITY AND THE CYCLE OF BIRTH PART 2 FINAL
ACCOUNTABILITY AND THE CYCLE OF BIRTH PART 2 FINAL
 
082 infitar
082 infitar082 infitar
082 infitar
 
ACCONTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 1
ACCONTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 1ACCONTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 1
ACCONTABILITY AND CYCLE OF BIRTH PART 1
 
Tafsir, terjemah, dan asbab an-Nuzul A al araf pendahuluan
Tafsir, terjemah, dan asbab an-Nuzul A al araf   pendahuluanTafsir, terjemah, dan asbab an-Nuzul A al araf   pendahuluan
Tafsir, terjemah, dan asbab an-Nuzul A al araf pendahuluan
 
Khutbah jumat pertama dan kedu1
Khutbah jumat pertama dan kedu1Khutbah jumat pertama dan kedu1
Khutbah jumat pertama dan kedu1
 
Surah al takaathur ( d2)
Surah al takaathur ( d2)Surah al takaathur ( d2)
Surah al takaathur ( d2)
 
احتساب اور انسان کی پیدائش نو حصہ اوّل
احتساب اور انسان کی پیدائش نو حصہ اوّلاحتساب اور انسان کی پیدائش نو حصہ اوّل
احتساب اور انسان کی پیدائش نو حصہ اوّل
 
Surah Al-Naziat Power point
Surah Al-Naziat Power pointSurah Al-Naziat Power point
Surah Al-Naziat Power point
 
LIFE ON OTHER PLANETS
LIFE ON OTHER PLANETSLIFE ON OTHER PLANETS
LIFE ON OTHER PLANETS
 
THOSE WHO KEEP TRADITIONAL HUNGER FASTING ARE OUT OF ISLAM
THOSE WHO KEEP TRADITIONAL HUNGER FASTING ARE OUT OF ISLAMTHOSE WHO KEEP TRADITIONAL HUNGER FASTING ARE OUT OF ISLAM
THOSE WHO KEEP TRADITIONAL HUNGER FASTING ARE OUT OF ISLAM
 

More from mohsen amiraslani

طارق-مزامیر اثر محسن امیراصلانی
طارق-مزامیر اثر محسن امیراصلانیطارق-مزامیر اثر محسن امیراصلانی
طارق-مزامیر اثر محسن امیراصلانیmohsen amiraslani
 
طس در مراتب آتش اثر محسن امیراصلانی
طس در مراتب آتش اثر محسن امیراصلانیطس در مراتب آتش اثر محسن امیراصلانی
طس در مراتب آتش اثر محسن امیراصلانیmohsen amiraslani
 
رویاشناسی اثر محسن امیراصلانی
رویاشناسی اثر محسن امیراصلانیرویاشناسی اثر محسن امیراصلانی
رویاشناسی اثر محسن امیراصلانیmohsen amiraslani
 
حقیقت بهشت اثر محسن امیراصلانی
حقیقت بهشت اثر محسن امیراصلانیحقیقت بهشت اثر محسن امیراصلانی
حقیقت بهشت اثر محسن امیراصلانیmohsen amiraslani
 
درمان افسردگی اثر محسن امیراصلانی
درمان افسردگی اثر محسن امیراصلانیدرمان افسردگی اثر محسن امیراصلانی
درمان افسردگی اثر محسن امیراصلانیmohsen amiraslani
 
داستان پروانه ای اثر محسن امیراصلانی
داستان پروانه ای اثر محسن امیراصلانیداستان پروانه ای اثر محسن امیراصلانی
داستان پروانه ای اثر محسن امیراصلانیmohsen amiraslani
 

More from mohsen amiraslani (6)

طارق-مزامیر اثر محسن امیراصلانی
طارق-مزامیر اثر محسن امیراصلانیطارق-مزامیر اثر محسن امیراصلانی
طارق-مزامیر اثر محسن امیراصلانی
 
طس در مراتب آتش اثر محسن امیراصلانی
طس در مراتب آتش اثر محسن امیراصلانیطس در مراتب آتش اثر محسن امیراصلانی
طس در مراتب آتش اثر محسن امیراصلانی
 
رویاشناسی اثر محسن امیراصلانی
رویاشناسی اثر محسن امیراصلانیرویاشناسی اثر محسن امیراصلانی
رویاشناسی اثر محسن امیراصلانی
 
حقیقت بهشت اثر محسن امیراصلانی
حقیقت بهشت اثر محسن امیراصلانیحقیقت بهشت اثر محسن امیراصلانی
حقیقت بهشت اثر محسن امیراصلانی
 
درمان افسردگی اثر محسن امیراصلانی
درمان افسردگی اثر محسن امیراصلانیدرمان افسردگی اثر محسن امیراصلانی
درمان افسردگی اثر محسن امیراصلانی
 
داستان پروانه ای اثر محسن امیراصلانی
داستان پروانه ای اثر محسن امیراصلانیداستان پروانه ای اثر محسن امیراصلانی
داستان پروانه ای اثر محسن امیراصلانی
 

رساله موسی و خضر اثر محسن امیراصلانی

  • 2. موسی و خضر 2 همانا ما آنچه را که بر روي زمین است زینتی براي آن قرار دادیم تا امتحانشان کنیم که کدامیک از ایشان بهتر عمل میکنند. إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى اَلْأَرْضِ زِينَةً لهَّاَ لِنَبْـلُوَهُمْ أَيـهُُّمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ﴾ ﴿کهف/ ٧
  • 3. موسی و خضر 3 « در ملاقات موسی و خضر » بررسی تأویلی قرآن کریم در آیات 60 تا 80 سورة کهف نوشتۀ: محسن امیراصلانی Facebook: Mohsen Amiraslani
  • 4. موسی و خضر 4 بسم الله الرّحمن الرّحیم و (یاد کن) چون موسی به جوان همراه خویش گفت: آرام نگیرم تا به مجمع دو دریا برسم، یا مدتی دراز بسر برم. * و همین که به جمع میان دو دریا رسیدند ماهیشان را از یاد بردند و آن ماهی راه خود را به طرف دریا پیش گرفت. * و چون بگذشتند به آن جوان گفت: غذایمان را پیشمان بیاور که از این سفرمان خستگی بسیار دیدیم. * گفت خبر داري که وقتی به آن سنگ پناه بردیم من ماهی را از یاد بردم و جز شیطان مرا به فراموش کردن آن وا نداشت، که یادش نکردم و راه عجیب خود را پیش گرفت. * گفت این همان است که میجستیم و با پیجویی نشانه قدمهاي خویش بازگشتند. * پس بندهاي از بندگان ما را یافتند که از جانب خویش رحمتی بدو داده بودیم و از نزد خویش دانشی به او آموخته بودیم. * موسی بدو گفت: آیا در پی تو بیایم تا به من از آنچه آموختهاي کمالی بیاموزي. * گفت تو به همراهی من هرگز شکیبایی نتوانی کرد. * چگونه در مورد چیزهایی که از راز آن واقف نیستی شکیبایی میکنی. * گفت : اگر خدا خواهد مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ باب نافرمانی تو نمیکنم. * گفت: اگر به دنبال من آمدي چیزي از من مپرس تا دربارة آن مطلبی با تو بگویم. * پس برفتند و چون به کشتی سوار شدند آن را سوراخ کرد، گفت: آن را سوراخ کردي تا مردمش را غرق کنی حقا که کاري ناشایسته کردي. * گفت: مگر نگفتم که تو تاب همراهی مرا نداري. * گفت: مرا به آنچه فراموش کردهام بازخواست مکن و کارم را بر من سخت مگیر. * پس برفتند تا پسري را بدیدند و او را بکشت. و[موسی] گفت: آیا نفس محترمی که کسی را نکشته بود بیگناه کشتی حقا کاري قبیح کردي؟ * گفت: مگر به تو نگفتم که تو به همراهی من هرگز شکیبایی نتوانی کرد؟ * گفت اگر بعد از این چیزي از تو پرسیدم مصاحبت من مکن که از جانب من معذور خواهی بود. * پس برفتند تا به دهکدهاي رسیدند و از اهل آن خوردنی خواستند و آنها از مهمان کردنشان دریغ ورزیدند، در آنجا دیواري یافتند که میخواست بیافتد، پس آن را به پا داشت و گفت: کاش براي این کار مزدي میگرفتی. * گفت اینک (موقع) جدایی میان من و تو است و تو را از توضیح آنچه که توانایی شکیباییاش را نداشتی خبردار میکنم. * اما کشتی براي مستمندانی بود که در دریا کار میکردند خواستم معیوبش کنم، چون که در راهشان شاهی بود که همه کشتیها را به
  • 5. موسی و خضر 5 غصب میگرفت. * اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند ترسیدم به طغیان و انکار دچارشان کند. * و خواستم پروردگارشان پاکیزهتر و مهربانتر از آن عوضشان دهد. * اما دیوار از آنِ دو پسر یتیم این شهر بود و گنجی از مال ایشان زیر آن بود و پدرشان مردي شایسته بود، پروردگارت خواست که به رشد خویش رسند و گنج خویش بیرون آرند، رحمتی بود از پروردگارت و من این کار را از پیش خود نکردم، چنین است توضیح آن چیزها که توانایی شکیباییاش را نداشتی. 1 -1 وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْـرَحُ حَتَّى أَبْـلُغَ مَجْمَعَ ٱلْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً ﴿کهف/ ٦٠ ﴾ فَـلَمَّا بـلََغَا مَجْمَعَ بـيَْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَـهُمَا فَـٱتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي ٱلْبَحْرِ سَرَباً ﴿کهف/ ٦١ ﴾ فَـلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاه ءَاتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَباً ﴿کهف/ ٦٢ ﴾ قَالَ ﴾ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْـنَا إِلَى ٱلصَّخْرَةِ فَإِنيِّ نَسِيتُ ٱلحُْوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا ٱلشَّيْطَانُ أَنْ أَذکُْرَهُ وَ ٱتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي ٱلْبَحْرِ عَجَباً ﴿کهف/ ٦٣ قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نـبَْغِ فَـٱرْتَدَّا عَلَى ءَاثَارِهِمَا قَصَصاً ﴿کهف/ ٦٤ ﴾ فَـوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَـيْـنَاهُ رَحمَْةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً ﴿کهف/ ٦٥ ﴾ قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُـعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً ﴿کهف/ ٦٦ ﴾ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً ﴿کهف/ ٦٧ ﴾ کَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لمَْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً ﴿کهف/ ٦٨ ﴾ قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ ٱللَّهُ صَابِراً وَلَا أَعْصِي لَکَ أَمْراً ﴿کهف/ ٦٩ ﴾ قَالَ فَإِنِ ٱتـبََّـعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّأُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً ﴿کهف/ ٧٠ ﴾ فَـٱنطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِي ٱلسَّفِينَةِ ﴾ خَرَقَـهَا قَالَ أَخَرَقْـتَـهَا لِتُـغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً ﴿کهف/ ٧١ ﴾ قَالَ أَلمَْ أَقُلْ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً ﴿کهف/ ٧٢ قَالَ لَا تـؤَُاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تـرُْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً ﴿کهف/ ٧٣ ﴾ فَـٱنطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَاماً فَـقَتَـلَهُ قَالَ أَقَـتَـلْتَ نـفَْساً زَکِيَّةً بِغَيْرِ نـفَْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُّکْرا ﴿کهف/ ٧٤ ﴾ قَالَ أَلمَْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْراً ﴿کهف/ ٧٥ ﴾ قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَيْءٍ بـعَْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بـلََغْتَ مِن لَّدُنيِّ عُذْراً ﴿کهف/ ٧٦ ﴾ فَـٱنطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَـيَا أَهْلَ قَـرْيَةٍ ٱسْتَطْعَمَا أَهْ لَهَا فَأَبـوَْاْ أَن يُضَيِّـفُوهمَُا فَـوَجَدَا فِيهَا جِدَاراً يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَـٱتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً ﴿کهف/ ٧٧ ﴾ قَالَ هَذَا فِرَاقُ بـيَْنِي وَبـيَْنِکَ سَأُنـبَِّئُکَ بِتَأْوِيلِ مَا لمَْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرا ﴿کهف/ ٧٨ ﴾ أَمَّا ٱلسَّفِينَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِينَ يـعَْمَلُونَ فِي ٱلْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَـهَا وَکَانَ وَرَاءَهُم مَّلِکٌ يَأْخُذُ کُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً ﴿کهف/ ٧٩ ﴾ وَأَمَّا ٱلْغُلَامُ فَکَانَ أَبـوََاهُ مُؤْمِنَـيْنِ فَخَشِينَا أَن يـرُْهِقَهُمَا ط غْيَاناً وَکُفْراً ﴿کهف/ ٨٠ ﴾ فَأَرَدْنَا أَن يـبُْدِلهَمَُا رَبـهُُّمَا خَيْراً مِّنْهُ زَکَاةً وَأَقْـرَبَ رُحمْاً ﴿کهف/ ٨١ ﴾ وَأَمَّا ٱلجِْدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي ٱلْمَدِينَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لهَّمَُا وَکَانَ أَبُوهمَُا صَالحِاً فَأ رَادَ رَبُّکَ أَنْ يـبَْـلُغَا أَشُدَّهمَُا وَيَسْتَخْرِجَا کَنزَهمَُا رَحمَْةً مِّن رَّبِّکَ وَمَا فَـعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَل کَ ﴾ تَأْوِيلُ مَا لمَْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْراً ﴿کهف/ ٨٢
  • 6. موسی و خضر 6 شانس از دست رفته داستان ملاقات موسیو خضر سالهاست که خواندن این قصه در قرآن سؤالات و ابهاماتی را در ذهن بسیاري از ما ایجاد نموده است که به اذن خدا پاسخ برخی از این سؤالات را بررسی خواهیم نمود. دو غلام یتیم در شهر چه کسانی هستند؟  پدر آن دو کیست؟  آن دیوار چیست و کجاست؟  آن گنج چیست و کجاست؟  آن کودك که باید کشته شود کیست؟  پدر و مادر مؤمنش چه کسانی هستند؟  چرا باید آن کودك بمیرد؟  فلسفۀ قتل چیست؟  آن کشتی چیست؟  آن ساکنین و فقرا چه کسانی هستند؟  مقصد و مبدأ آن کشتی و آن دریا کجاست؟  آن پادشاه کیست که هر کشتی سالم را میگیرد و چرا میگیرد؟  خضرکیست...؟  آیا خضر یک مقام است و تنها یک فرد خاص است؟  او کجا یافت میشود... بین النهرین و آن صخره کجاست؟ (آن دو دریا کجاست؟)  ماهی و غذا چیست؟  آن رفیق و جوان همراه موسی کیست؟  اگر خداوند بندگانی دانشمندتر از پیامبران دارد، چرا آنها را به رسالت نمیفرستد؟  مگر پیامبران دانشمندترین انسانهاي زمان خود نیستند؟  چرا خضر سختگیر است و نمیخواهد موسی از او چیزي یاد گیرد؟  آن جوان همراه موسی چه میشود و به کجا میرود؟ 
  • 7. موسی و خضر 7 تفسیر یک رؤیا، سبکی در سمبلشناسی تأویلی، تفسیر تأویلی قرآن از باب کوآنتوم موسی خواب میبیند که ماهی بزرگی صید کرده است؛ همینکه میخواهد براي خوردن آن تصمیم بگیرد،ماهی از دستش رها میشود و به دریا میافتد. و یا فرد دیگري خواب میبیند که در جایی شبیه خلیج یا تنگهاي ایستاده است که دو دریا را به هم متصل میکند؛ (عجیبترین نقطهاي که یک انسان واصل، تجربه خواهد کرد، محل برخورد دو دریاست) ناگهان ماهیِ او (غذایی که به همراه دارد) زنده و در آب سرازیر میشود. ... فرد دیگري خواب میبیند در کنار رودخانهاي به صخرهاي تکیه داده است و میخواهد ماهی صیدشدهاي را بخورد. ناگهان ماهی زنده میشود و در آب میجهد. حوت 2: حوت همیشه سمبل شانس و بهدستآوردن موقعیت یا پاداش خوب است. بیشتر افرادي که خوابِ صید ماهی را میبینند، شانس یا موقعیتی را در عالم بیداري بهدست میآورند؛ زیرا ماهی گرفتن، امري دلبهخواهی نیست، یعنی ما نمیدانیم قلابی که داخل آب میافتد چه نوع و اندازهاي از ماهی به صیدش میافتد. پس کار ما در این موضوع به قسمت و شانس ما بستگی دارد که چگونه و چه زمانی این روزي بهدست ما برسد. جوان همراه موسی سمبلی از جوانی و فراموشکاري خود اوست. فردي خواب میبیند کسیکه نمیشناسد؛ همراه اوست که نه جنسیت و نه هویتی دارد. شاید آن جوان سایهاي از خود موسی است، به عبارت دیگر روح دیگري که در درون ماست و بعضی از خصوصیات شخصیِ درونِ ما که همراه اوست. همان بعدي که در بسیاري از (Multi Personal) شرایط عادي، حاصل زوجیت روحانی، صمیمی و مولتی پرسنال میباشد. تا حدي در این رؤیا فراموشکار است که اینرا به شیطان نسبت میدهد. مثل دوستی که در عالم واقعیت کاري (چیزي) به او سپردهایم که از آن نگهداري کند و آن را با خود بیاورد. درست زمانی که به او میگوییم: آن غذایی که همراهت بود بیاور تا بخوریم! میگوید: فراموش کردم و این فراموشی را غیر ارادي، متافیزیکی یا کاري اهریمنی میداند. -2 رؤیاشناسان براي سمبل ماهی چنین تعابیري نقل میکنند (شانس، خوشیمنی، پادشاهی، مکنت، دانش الهی)
  • 8. موسی و خضر 8 پس دیدن این رؤیا نشانهاي از بعد ناپختۀ روح ماست که تعهدات خود را فراموش میکند و دائم اینگونه است و اگر این اتفاق در راه و مسیري خاص باشد، نشان ناپختگی و ناشکیبایی در روح انسان است. غذایی که فراموش میشود، تمثیلی از رزقیست که در اثر ناپختگی و ناشکیبایی در این راه از دست میرود. مجمعالبحرین: رسیدن به جایی که دو دریا بههم میرسند، یعنی در جریان غیرموازي، مانند دو رودخانه یا دو دریا که یک هدف (دریا) دارند. مانند طریقت و شریعت که دو راه رسیدن به حقیقت است. هرچند یکی نسبت به دیگري میانبر است، همیشه بین دانشمندان و اهل ایمان اختلاف بوده که کدام میانبر است. بههرحال، موسی براي رساندن این دو به همدیگر بهدنبال راهیست. زمانی این دو بههم متصل میشود که مردي چون موسی که مرد شریعت محض است و دیگري (شاید خضر) که مرد طریقت محض است، با همدیگر همراه میشوند. مانند ماهیهاکه هدف اصلی آنها همان دریاست و هر دو از این آب که همان علم است، سیراب میشوند. علماي شریعت و طریقت، که هر دو پسندیدة خداوند هستند، یکی همچون موسی مشهور و دیگري که از جانب خداوند دانش و حکمت یافته و بسیار گمنام است. حتی خداوند از آنها اسم هم نمیبرد؛ آن عالم مسیري دارد که با مسیر و باورهاي موسی متفاوت است. خضر نیز راهی دارد که براي افراد عادي چون موسی قابل هضم نیست. پس هر دو مانند دو دریا کنار هم هستند... آب این دریا شیرین و گوارا و آن یکی دریایی شور و تلخ است، ولی در هر دو، ماهیها (دستاوردها) زینتها و روزيهاي فراوان است. این دو دریا در کنار همدیگر موازي هستند؛ اما هرگز آب آنها با همدیگر مخلوط نمیشود و این از عجایب قدرت پروردگار است که این دو دریا را در کنار هم جمع میکند، اما مخلوط نمیکند، پس این معناي مجمعالبحرین است. در حقیقت، موسی به مجمعالبحرین رفت تا مرز بین شریعت و طریقت را پیدا کند. برخی از افراد بدون داشتن ظاهر شریعتی و حتی بدون انجام کارهایی که قشر دینی واجب میدانند؛ به حقیقت میرسند.
  • 9. موسی و خضر 9 شریعت چیست؟ همان عقل و اندیشۀ محضِدرست و غلط که براي همگان قابل فهم است. از اینرو خداوند شریعت را پرطرفدارتر قرار داده است که براي بیشتر مردم قابل فهم است؛ زیرا به فرمودةرسولان؛ شریعت و دین همان عقل و باورهاي عقلیست. پس، هرچه که عقل بپذیرد شریعت نیز میپذیرد و هرچه که عقل نپذیرد، شریعت نیز نمیپذیرد. موسی حاکم شریعت است و پیروان بسیار دارد و خواهد داشت... شاید هرگز این اتفاق نیفتاده باشد و تنها داستانی باشد که خداوند نکتهاي را یاد داده باشد. اگر داستان هم باشد؛ مقصود خداوند تمایز بین شریعت و طریقت در اصلی به نام حکمت است. موسی با تمام اراده و آنچه که خداوند به او یاد داده است، تصمیم میگیرد که طریقت را بپیماید یا این دریاي شور و گلوگیر را لمس نماید، از اینرو خداوند او را در مقابل پیامبر و یا بزرگ اهل طریقت (خضر) قرار میدهد. موسی میگوید: اگر تو را پیروي کنم، چیزي که باعث رشد و ترقی من شود، به من میآموزي؟ خضر میگوید: چگونه میتوانی بر چیزي که دانش و احاطهاي بدان نداري، صبر نمایی؟ موسی با اطمینان میگوید: به امید خدا مرا از شکیبایان خواهی دید! از همان ابتدا خضر با موسی عهد و عدد (عدد سه) را میبندد و میفرماید: اگر سهبار خلاف انتظار عمل کردي و چیزي پرسیدي، از نظر من شایستگی ادامۀ این راه را نداري... در واقع خضر در طریقتش تسلیم محض میخواهد و مسلمانی که معنی اصلی طریقت است. (البته از این منظر) موسی به راه میافتد. در این راه اتفاقاتی میافتد. خضر کارهاي عجیبی انجام میدهد که از نظر موسی و اهل شریعت، منطقی، عقلانی و صحیح نیست، (خضر) کشتی را سوراخ کرد و اهل کشتی در حال غرقشدن بودند... این اولین اعتراض موسی به این عمل است. ولی سوراخ کردن کشتی جدا از آن معنی که خضر در قرآن براي موسی بیان میکند، تأویل دیگري نیز دارد... گاهی پیر طریقت (خضر) تصمیم به غرق کردن کشتینشینان میکند. کشتیشکستگانیم اي باد شرطه برخیز باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
  • 10. موسی و خضر 10 کشتی، بزرگترین سمبل حرکت گروهی، معنوي و جوهري در افراد است، زیرادر یک دریاي بزرگ با یک قایق نمیتوانیم مسیرمان را بهتنهایی بپیماییم. زیرا قایق توان مقاومت در برابر موجهاي سنگین را ندارد و از همه مهمتر اگر تعداد زیادي پاروزن نباشند که به نوبت جایشان را با همدیگر عوض کنند و همدیگر را یاري دهند و با نظم و ترتیب مسیر را بپیمایند، هرگز تعداد محدودي پاروزن، نمیتوانند از یک مسیر عظیمِ دریا عبور کنند. براي همین است که به یک کشتی نیاز است. ناخدا، بادبان، ملوانها، جاشوها، قطبنما، نقشۀ راه و آذوقه لازم است. پس بهتر است در راهی قدم برداریم که میدانیم بهسوي موفقیت است، اگر بخواهیم در این سفر از گردابها و طوفانها بگذریم، بهتر است کشتی بسازیم، زیرا... شب سخت و بیم موج و گردابی چنین حائل کجا دانند حال ما سبکبالان ساحلها پس، باید با کشتی همراه شد و تنها در جمع کشتینشینان نشست! این کشتی ما را به مقصدي والا میرساند و از این روست که خداوند میفرماید: از نشانههاي او کشتیست که در دریا همچون کوهی (علامتی) بهنظر میرسد. اگر بخواهد آن را عبور میدهد و به مقصد میرساند، اگر نخواهد باد را بر آن ساکن میسازد و از نشانههاي او این است که آنها و فرزندانشان را در کشتیها حمل خواهد کرد. هرصدسال یکبار خضري متولد میشود که خداوند بدو دانش و حکمتی بیواسطه عطا مینماید. مانند اویسیها و وي کشتی را بهوجود میآورد، این کشتی در واقع دین و بدعتی خاص (و بهظاهر ساختگی) است. مانند نوح که خداوند بدو میفرماید: کشتی را مطابق وحی ما بساز. آن خضر به وسیلۀ کشتینشینانش بهوجود میآید و این کشتی همان طریقت اوست که به آیین کشتی معروف است... این طریقتها که بسیار جذاب، پرقدرت و تأثیرگذار در پیروانش است، دیر یا زود بیشتر میشود. یعنی افراد بسیاري هستند که بدان خواهند گروید و پس از چندي به صاحب کشتی (حرکت جوهري) وحی خواهد شد که کشتی را سوراخ کن؛ تا آنکس که غرق شدنیست غرق شود... در داستانی قدیمی گفتهاند: روزي شاگردان بسیاري گرد پیري (خضري) جمع شدند و هر روز بر تعداد آنها افزوده میشد، طوريکه اگر پیر میخواست به شاگردان مستعدتر بیشتر برسد؛ دیگر وقت نمیشد. بهدلیل افزایش آنها به ناچار خداوند به وي وحی کرد که کشتی را سوراخ کن. در یکروز که پیر، همۀ شاگردانش را جمع کرده بود؛ سر منبر رفت تا براي آنها
  • 11. موسی و خضر 11 صحبت کند، سکوت تمام مجلس را فرا گرفت. پیر به محض اینکه بالاي منبر رفت، پایش را بلند کرد و روي پاي دیگر انداخت و صدایی ناخوشایند از بدن خود خارج ساخت. سروصدایی در جمع ایجاد شد. برخی خندیدند، برخی گفتند کسی که نمیتواند خود را نگه دارد، چگونه ما را نگه دارد!؟ ناخدایی که تحمل یک باد را ندارد، چگونه ما را عبور دهد؟! بیشتر آنها رفتند و از دورِ پیر پراکنده شدند، پیر نگاه کرد و دید در گوشه و اطراف این مجلس تعداد انگشتشماري نرفتهاند. آنها را صدا زد و گفت چرا شماها نرفتهاید! همگی به اتفاق گفتند یا پیر (خضر)، ما با باد نیامدهایم که با باد برویم! پس پیر گفت من فقط با شما چند نفر کار دارم. این داستان سوراخ کردن کشتی توسط این پیر بود... پیران (خضران) همیشه به سوراخ کردن کشتی خود موظف هستند، براي اینکه آنها میخواهند وقت خود را بیشتربراي افرادي بگذارند، که نیازمندتر و در عین حال بااستعدادتر، یعنی فقیر الهی هستند (به مرحلۀ فقر الیالله رسیدهاند). پس از اینروست که خضر به موسی میگوید: این کشتی را سوراخ نمودم. زیرا این کشتی (این حرکت) از آنِ تعدادي از فقراست که در دریاي بیکران کار میکنند؛ زیرا در وراي آن حاکمیست که به ستم، هر کشتی سالم را میگیرد. بزرگترین کار در بین اهل طریقت، حفظ راز است که گوهر راه است. آنها و خداوندگار و مالک آنها به هیچوجه نمیخواهند که در طریقت راز افشا شود، زیرا همیشه باید در انزوا باشند. پس از اینروست که به حکم خداوند کشتی سوراخ میشود و عدهاي در طریقتکشتی غرق خواهند شد... و تنها کسانی باقی میمانند که به مقام فقر (مکنت) رسیده باشند، یعنی همچون فقیر سمجی که دست از دامان مرد توانمندي بر نمیدارد و تنها او را وسیلۀ غنا و توانگري خود میداند. پس دیگر براي آن فقیر بالله، فرقی ندارد که در دریاي معنویت غرق شود و بمیرد، یا سلامت به ساحل برسد. بلکه تنها به مقصد میاندیشد. مقصد ساحل نیست، مقصد هوست (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ) و کسی که هدفش از کسب علم، رسیدن به اهداف 3 باشد یا به دنبال عالمشدن باشد هرگز در این کشتی نخواهد ماند. خداوند مستغرق بودن را بیشتر از واصل بودن میپسندد. پس در طریقت آنکس به حقیقت میرسد که در صفات و کسب صفات مستغرق شود. اما وقت تنگ است و خضر میخواهد، تنها کسانی که به مقام فقر الهی رسیدهاند (نیاز شدید به تقرب خدا را درك نمودهاند) وارث کشتی او، مالک طریقت و وارث حقیقت او باشند. - 3 هدف نباید براي ما مهم باشد، بلکه مهم بندگیست.
  • 12. موسی و خضر 12 این یکی از معانی در تأویل عمل خضر بودکه بدان اشاره شد و خضر، موسی را از آن مطلع ساخت. پس از اینروست که همیشه افراد کمی پیروان خضرها بودهاند؛ زیرا خضرها با آزمونهایی که از جوانان در اینراه میگیرند، عدة کمی را با خود میبرند و مابقی به جرم سرنشینان غرق میشوند و این زمانی است که خضر (ناخدا) احساس کند که افراط و تفریط در سرنشینان کشتی هوست، یعنی تعداد خطاکاران در حلقۀ او بیشتر از تعداد سالکان حقیقی شده است. پس از اینروست که گفتهاند: تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست رهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش در مسیر طریقت (طـ 4) تنها با استعدادها و سویه شدهها (س5) انتخاب میشوند و تنها کسانی میتوانند عبور کنند که توکل و صبر دارند، وگرنه در اولین تندبادها، باد 6 آنها را خواهد برد. ذرة خاکم و در کوي توام جاي خوش است ترسم اي دوست که بادي ببرد ناگاهم پس راه فقیر چیست که بتواند در کشتی باقی ماند؟!... همان که سرنشینان در ذات و صفات الهی مستغرق شوند و این چیزیست که براي اهل شریعت که بیشترین دینداران در هر زمان و دینی هستند، چندان قابل هضم نیست و نخواهد بود. موسی این تأویل را میپذیرد و بار دیگر فرصتی از خضر میخواهد تا با او همراه باشد و تا جایی پیش میروند که به شهري میرسند که تعدادي نوجوان با همدیگر مشغول بازي هستند. خضر یکی از آنها را بدون سؤال و جواب میکشد، موسی اعتراض میکند و خضر پس از اعتراضِ موسی میگوید: که این بچه، پدر و مادر مؤمنی داشت و اگر بزرگ میشد؛ باعث گمراهی آنها میشد. از خدا خواستم فرزندي که در یکتاپرستی و خوبی باشد، به آنها بدهد. اجازهاي که بهطور معمول خداوند به پیامبران نمیدهد. یکیدیگر از بزرگترین چیزهایی که پیروان طریقت باید فرا بگیرند، قربانیکردن است، نه قربانیکردن چیزهایی مثل گاو و گوسفند و نذورات، بلکه قربانینمودن آنچه مانع رشد است و آن چیزي نیست که سالک بدان پی ببرد، آن حکمیست که خضر میدهد و به تشخیص -4 تفصیلی بر حروف مقطعه میباشد. -5 تفصیلی بر حروف مقطعه میباشد. -6 تفسیر
  • 13. موسی و خضر 13 اوست که باید چه چیزي قربانی شود (یعنی توسط سالک رها شود). و او (سالک) باید مطیع باشد. خضر، آنچه را برمیدارد که سرِ راه تعالی سالکین است؛ چه همسر و فرزند باشد، چه شغل یا مالشان باشد! مال و هر تعلقات دیگري که نقطهضعف سالک است، همگی باید برداشته شود و از اینرو حکم به ذبح داده میشود... این مسئله بسیار به داستان ابراهیم 7 و قربانی کردن فرزندش (غلامش) شباهت دارد؛ زیرا خداوند از ابراهیم نخواست که فرزندش را قربانی کند، بلکه این ابراهیم بود؛ که از خداوند خواست ملکوت 8 اعلی را بدو نشان دهد و او را وارد عالم معنا گرداند. شرط ورود به این سطحِ ملکوت، قربانی عزیزترین چیز است. فرزند پاك و برگزیدة ابراهیم که پس از ابراهیم بهترینِ عالم بود و مالک او و فرزندش آن مالک حقیقی، خداوند بود. الملکلله. و ابراهیم به فرزندش نگفت: خداوند فرموده تو را قربانی کنم، بلکه گفت: دیدهام (در رؤیا) تو را قربانی میکنم و در ملکوت قربانی فرزندش را دید. پردههایی از جلوي چشمان ابراهیم کنار رفت و او دید؛ همه چیز را باید قربانی کند، تا به ملکوت برسد و چیزهایی ببیند که دیگران توان دیدنش را ندارند. از اینروست که رو به فرزندش میگوید: دیدهام که تو را قربانی میکنم. البته این تنها آزمون ابراهیم نیست؛ زیرا وي میخواهد، به اذن خداوند فرزندش را با ملکوت آشنا گرداند. اگر واقعاً، ابراهیم فرزند دلبندش را قربانی میکرد و خداوند به وسیلۀ قربانی، جلوي او را نمیگرفت؛ آیا عوامالناس ابراهیم را تکذیب نمیکردند...؟! آیا متشرعین طاقتقبولِ چنان عملی را از ابراهیم داشتند؟ پس از اینروست که مسئلۀ ذبح پیش میآید. اما در عالم و دریاي شور و گلوگیر طریقت، گاهی حکم بدین کارهاي عجیب داده میشود و چون همگی در غالب اسرار و الهامات خاصیست؛ بیش از این مجاز به صحبت در این رابطه نیستیم. تنها بدانید که خضر به اذن خداوند، حکم میدهد؛ که ظاهر پستتر فداي حقیقت اصلتر گردد. مسئلۀ سوم، مسئلۀ دیوار ناقصیست که باید بازسازي شود. اتفاقی که سبب جدایی مطلق شریعت از طریقت میشودکه ثابت میکند که ایندو به هیچوجه با همدیگر مخلوط نخواهند شد، همین مسئلۀ تعمیر دیوار، خدمت بیاجر و به ظاهر غیر عقلانی در مسائل خاص است!! -7 فَـلَمَّا بـلََغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بـنَُيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنيِّ أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تـرََى قَالَ يَا أَبَتِ افْـعَلْ مَا تُـؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء ﴾ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿صافات/ ۱۰۲ ﴾ -8 وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْـرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴿انعام/ ۷۵
  • 14. موسی و خضر 14 علت سؤال بسیاري از متشرعین همین خدمتهاي بیمزد است [بزرگترین مرز بین شریعت و طریقت همین مرز (همین دیوار) است]. براي متشرعین همیشه سؤال پیش میآید که چرا اهل طریقت (خضریان) از مریدانِ خود، خدمت بیمزدمیگیرند، آنهم در اموري که بهظاهر بیهوده است، مانند خدمت هزار روز در کفشکنی یا سهسال کار کردن در سرویسهاي بهداشتی یا دریافت مبلغی بابت یادگیري یا دهسال خانقاه و دیر را جاروکردن و... و سؤال متشرعین اینست که فرد تنگدست به جاي این هزار روز و سهسال و یا دهسالها خدمت رایگان و عبث، بهتر نیست کار کنند، به صنعت و حرفهاي بپردازند و پولی دریافت نمایند... همیشه متشرعین معتقد بودند که خضریان، مریدان و پیروان سالک خود را به کارهاي بیهوده میگمارند... و لذا بحث این دیوار بهوجود میآید، البته این دیوار مرز است. مرزها براي خانهاي خاص، دیوارهاي این خانه توسط خداوند بالا برده میشود و به خانههایی تبدیل میشود که خداوند اذن داده است و دیوارهایش را باید بلند درست کرد تا در آن یاد خداوند بیان شود و از سمع ناپاکان محفوظ بماند. حکمت گمشدة مؤمن است... و خدمت وظیفۀ هر سالک! خدمتکردن در امورِ به ظاهر عبث به امر خضر، فواید عجیبی دارد و این مسئله به سود رشد و پیشرفت سالک است. زیرا فردي که خود خانهاش را میسازد، قدر آن خانه را بسیار بیشتر از کسی میداند که خانهاش را خریده است؛ لذا حکمت در طریقت، مانند گنجیست که خداوند براي وي درنظر گرفته است و او باید آن را بیابد. از اینروست که حکمت، گمشدة مؤمن است و این حکمت را در زیر سایۀ خدمت خواهد یافت و آنرا زمانی خواهد یافت که به بلوغ برسد و به بلوغ نمیرسد مگر به حکمت... [خدمتکردنِ بیاجرت، انسان را صبور میکند و صبر، آخرین چیزیست که انسان یاد میگیرد]. پس علاوه بر آنچه که در قرآن ذکر شده است؛ اینها از دیگر عوامل تأویل کوآنتومی و سرّي اعمال خضر بود که بازگو نشده بود و دلایل و تأویلی بسیار دیگري نیز داشته که از حوزة دانش ما خارج است و بهترِ آن را پیران دیر و خضران خواهند دانست. بنابراین ... سلام برخضریان در تمام دورانها سلامٌ علی الخضر فی العالمين... سلامٌ علی عباد الصالحين فی العالمين.
  • 15. موسی و خضر 15 اما فکر نکنید که موسی از این ملاقات بهرهاي نبرد... هرچند که وي ماهی خود را از دست داد و خضر راه دریا را ادامه داد و موسی بر اثر فراموشی و صبوري نکردن، شانسِ با او بودن را از دست داد؛ اما به هرحال موسی کلیم الله، این پیامبر عظیم الشأن از خداوند اموري و از خضر چیزهایی را یاد میگیرد که از منظري دیگر براي چون موسایی شایسته است و آن سه چیز مهم اینگونه خلاصه میشود... موسی یاد گرفت که در دین و شریعت و هدایت انسانها، هرگز انتظار نداشته باشد تا پیروانش، چیزي که به علمِ آن نرسیدهاند، باور کنند. پس موسی خود را موظف دیدکه پیروانش را در همۀ مسائل مجاب کند. پس از اینروست که در کتب مذهبی تورات و انجیل و قرآن، خداوند بسیار مصرّ است که مسائل را براي مؤمنان و متشرّعین توجیه کند. هدف خداوند از فرستادن موسی به مرز بین دو دریا (بینالنهرین) این نبوده است که به ایشان بفهماند، طریقت بهتر است یا شریعت، بلکه خداوند میخواهد بندهاش حکمت و مرز بین عقل و شریعت را پیدا کند و حقیقت مرزهاي شریعت و حدود الهی را بداند؛ لذا موسی پس از ملاقات با خضردریافت که خود در مقام شاگرد خیلی از حقایق را نمیتواند باور کند؛ پس چگونه باید توقع داشته باشد که پیروان و مؤمنانِ ساده بهراحتی شریعت و سخنان او را بپذیرند، درحالیکه هنوز چیزي از حقایق نمیدانند و دانش کافی ندارند. طریقت هرگز جهانشمول و فراگیر نخواهد شد و همیشه در بطن دیوارها باقی خواهد ماند. این گنجیست که اسرار آن، تنها به دست وارثین حقیقیاش خواهد رسید (پس از رشد آنها). دیوار، بزرگترین نماد اهل طریقت (خضرها) و بزرگترین حجاب است که خضریان دائم این دیوار را بازسازي و بلند میکنند؛ زیرا نوري در آن و گنجی در زیر آن براي نابالغان نهفته است که در زمانش به آنها خواهد رسید؛ زیرا هر درختی میوهاش را به اذن خداوند میدهد، این دیوار همان حجابیست که راز را درونش پنهان میکند و اسرار طریقت در وراي این دیوارها میماند و آشکار نمیشود و وارثین آن همان سالکین رشد نیافتهاي هستند که بهزودي به رشد و کمال خواهند رسید... دومین مطلبی که موسی فرا میگیرد، اینست که هرگز از پیروانش آزمونی نگیرد که باعث سوختن و از راه برگشتن آنها شود و رخنهاي در اعتقادات آنها قرار ندهد و هرگز آیین وي به گونهاي نباشد که باعث مرگ و خونریزي کسی شود؛ زیرا نفس زکیهاي صورت میگیرد که خداوند کشتن آن را حرام کرده است. روزيِ انسان مانند همان ماهی بزرگیست که قصد
  • 16. موسی و خضر 16 خوردنش را داریم، موسی فهمید که روزيِ او در آن جایی (در راهی) که قرار دارد و برایش مقرر شده است به او میرسد، نه در راه دیگر! و قطعاً حقیقت مرز و ادغام این دو، خواهد بود، او روزياش را از دست داد. در حالیکه، وفی السماء رزقکم است و بیشتر خضریان به سالکان خاص خود توصیه به تجرّد (مجرد زندگیکردن) مینمایند؛ زیرا زن و فرزندان باعث دوري سالک از خدا و گناه بیشتر مردمان میشوند و بهخاطر حلّ مشکلات مالی خانواده دچار خطا میشوند. پس از اینرو توصیه میشود، زمانی که فردبه بلوغ معنوي رسید، تشکیل خانواده دهد. از اینرو در قرآن الله فرموده است: اي کسانی که ایمان آوردهاید، بدانید بعضی زن و فرزندانتان، در واقعیت دشمنان شما هستند. 9 در واقع فرزندان ابراهیم نه تنها اسحاق و اسماعیل، بلکه همۀ موحدان هستند و نباید فکر کنید که طریقتهاي خضریه که حتی نمیدانیم آنها پیامبر یا امام هستند؛ با شریعتدین هماهنگ است. در واقع حقیقتی که خضر با آن سر و کار دارد همان گنجیست که حکمت و گمشدة مؤمن است. مانند کعبهاي که ابراهیم دیوارهایش را از خرابی نجات داد و آن را بالا برد. خضر نیز به اذن خدا اصول و قوانینی را که بهطور مستقیم از خدا فراگرفته است به ما یاد میدهد تا اسماعیل و اسحاق که پدران ادیان و اقوام سلیمان و موسی هستند، رشد یابند و فرزندانِ خاصی که قرار است حکمتها و اصولی را یاد گیرند، آن را فرا گیرند. اما در حکمت خضر و دانش خضریه: اینکه هو چهکسی است و حتی نامش چیست؟ رازیست که خداوند در ادیان نیز نامی از آنها نمیبرد. برخی گفتهاند آن فرد که دانش عظیمی از خداوند گرفته است و حکمت را میداند، همان خضر است، برخی گویند لقمانها و بلالها یا... و چگونه میشود که خداوند پیامبري عظیم را به نزد فردي دیگر میفرستد که به او ابلاغ رسالت و پیامبري نکرده است؟! خود راز عظیمتریست و این سؤالات را در ذهن بهوجود میآورد. هرچند که اعتقاد بر این نیست که فردي عمر جاوید دارد و در قید حیات است که نام او خضراست! -9 يَا أَيـهَُّا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَـعْفُوا وَتَصْ فَحُوا وَتَـغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾ ﴿تغابن/ ١٤
  • 17. موسی و خضر 17 هرچند شخصی بدین اسم بوده است. اما نام خضر، مصداقی از بندگان خاصیست که بیواسطۀ انبیاء به مراتب و کمالاتی میرسند. مانند لقمان و شمس و... و ایشان مدعی رسالت و امامت نیستند و تنها بر گروه خاص و شرایط خاص بر فرد فرستاده میشوند. همچون پیامبران، که بر اُمتی فرستاده میشوند، خضریان نیز به فرد یا افرادمحدودي فرستاده میشوند... ایشان مقامشان نزد خداوند بالاتر یا پایینتر از انبیاء و امامان نیست، بلکه همگی در مسیر خود شناورند. همچون ماه و خورشید که در عالم اهمیت دارد... و خورشید را نسزد که بر ماه ... پیشی گیرد و هر کدام در مسیر خاصی در جریان هستند و نه ماه بر روز پیشی گیرد 10 خضریان (به اصطلاح) رهبران طریقت و نمادي از ماه هستند. در قطبها، مراتب خاص و زمانهاي خاصی بهصورت انفرادي از طرف خداوند انتخاب میشوند. به قول پیرکنعان حضرت یعقوب دانا و به قول حضرتتعالی: بر هر دانشمند فردي دانشمندتر وجود خواهد داشت. 11 الزاماً پیامبران هر زمان، دانشمندترین و مقربترین بندگان خداوند نیستند! چهبسا خداوند بندگانی دارد که از آنها باهوشتر باشند؛ نه اینکه خضریان از پیامبران کاملتر هستند، بلکه سخن چیز دیگریست که خداوند میفرماید: بر هر دانشمندي فرد دانشمندتر و عالمتري وجود خواهد داشت. بدیهیست، خداوند ایشان را (خضریان) براي هدایت مردم و افراد نفرستاده است...! همینطور که براي هدایت پیامبران نیز نفرستاده است. موسی ناپخته بود،جوان همراه او تمثیلی از ناپختگی کنونی موسی بود؛ زیرا او میخواست علاوه بر دانش عظیمی که خداوند به سبب هدایت مردم به او داده بود، دانشبیشتري کسب کند تا بیشتر به خدمت و هدایت خلق خدا بپردازد و این از جوانی و ناپختگی وي بود. درحالیکه خداوند میخواهد به موسی بفهماند، تنها با دانشی که از طریق شریعت به وي الهام کرده است میتواند مردم را هدایت کند و نه از طریق صبر در اموري که مردم از آن اطلاعی ندارند و لذا چیزي که موسی نمیتواند بر آن صبر کند، دیگران نیز نمیتوانند. این است که خداوند خضریان را بر فرد یا افراد محدودي میفرستد که دانش عظیمی دارند. پس خضریان، استادان و خاصان را ﴾ -10 لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لهَاَ أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وََ لا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّـهَارِ وَكُلٌّ فِي فَـلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿يس/ ۴۰ -11 فَـبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَـبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن ﴾ يَشَاء اللّهُ نـرَْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَـوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿يوسف/ ۷۶
  • 18. موسی و خضر 18 در اموري خاص و انبیاء، عموم مردم را ارشاد مینمایند؛ زیرا شریعت براي همگان جذاب و قابل فهم و در دسترس است و همچون دریایی شیرین 12 است، ولی طریقت و راه خضریان که راهی خاص، خارج از دسترس و همچون دریایی شور و گلوگیر اسرارآمیز است (همچون زندهشدن ماهی و رفتن آن به دریا). هرچند که از هر دو میتوان ماهی و زیورآلات (چیزهاي بسیار زیبا) استخراج کرد. بیشتر کسانی که در طریقت وارد میشوند، به اصطلاح میسوزند، (به اکراه و اجبار اخراج میشوند) درحالیکه در شریعت، اینطور نیست. شیرینتر، قابل هضمتر و گواراتر است. از اینروست که خداوند رسالت و نبوت خویش را به انبیاء میدهد و عموم مردم را از این طریق به رشد میرساند و عدة کمی را از طریقت (طـ) به حکمت سیراب میگرداند و از اینروست هرکس که در طریقت صبر پیشه کند خداوند به او آبی گوارا خواهد نوشاند. ﴾ وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا ﴿الجن/ ١٦ و تنها آن گروهی میتوانند در طریقت باقی بمانند که صبر عظیم دارند و توکل ایشان زیاد است. تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست رهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش در مراتب کشتی و خضر و موسی... در طـس هُوَ الَّذِي يُسَيِّـرُکُمْ فِي الْبَـرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنْتُمْ فِي الْفُلْکِ وَ جَرَيْنَ مِِْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا اَِ جَاءَتْـهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَ ظَنُّوا أَنـهَُّمْ أُحِيطَ مِِْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ ﴾ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَـنَا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِينَ ﴿يونس/ ٢٢ او کسی است که شما را در خشکی و دریا می گرداند، تا وقتی که در کشتیها باشید و آنها با بادي خوش، آنان را ببرند و ایشان بدان شاد شوند [به ناگاه] بادي سخت بر آنها وزد و موج از هر طرف بر ایشان تازد و یقین کنند که در محاصره افتادهاند، در آن حال خدا را «. اگر ما را از این [ورطه] برهانی، قطعاً از سپاسگزاران خواهیم شد » : پاکدلانه می خوانند که -12 وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُـرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لحَْمًا ط رِيا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَـلْبَسُونـ هَا ﴾ وَتَـرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَـغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿فاطر/ ۱۲
  • 19. موسی و خضر 19 فَـلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يـبَْـغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الحَْقِّ يَا أَيـهَُّا النَّاسُ إِنَّمَا بـغَْيُکُمْ عَلَى أَنْـفُسِکُمْ مَتَاعَ الحَْيَاة ﴾ الدُّنْـيَا ثُمَّ إِلَيْـنَا مَرْجِعُکُمْ فَـنُـنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَـعْمَلُونَ ﴿يونس/ ٢٣ پس چون آنان را رهانید، ناگهان در زمین بناحقّ سرکشی می کنند. اي مردم، سرکشی شما فقط به زیان خود شماست. [شما] بهرة زندگی دنیا را [میطلبید]. سپس بازگشت شما به سوي ما خواهد بود. پس شما را از آنچه انجام میدادید با خبر خواهیم کرد. و اما یکی دیگر از فلسفههاي سوراخ نمودن این کشتی توسط خضر و تصوري که دیگران همچون موسی نسبت به غرق کردن کشتی دارند؛ این است که در حقیقت خضر نمیخواهد این کشتی را غرق کند ولی به گونهاي عمل میکند که سرنشینانش گمان میبرند وي میخواهد کشتی را غرق کند... و این از اصول طریقت است و خوف و رجا در حالتی متناسب بر سالک نازل میگردد؛ زیرا اگر سالک همیشه در سرزمین آرامش و راحتی سلوك باشد، گمان میبرد که هرگز خداوند او را آزمونی نخواهد گرفت. پس اینکه فقط در خوشی و راحتی، فکر خداوند باشیم کار سختی نیست؛ زیرا در حال نجاتیم. لذا بر سالک لازم است تا یاد بگیرد که در حالت خوف نیز دائم به یاد خداوند باشد، همان حالتی که در حال غرق شدن و ناامیدي است و در سختیها و گرفتاريها باید از شاکرین باشد. پس سمبل سوراخ نمودن کشتی و حالت غرق شدن در دریاي بیکران خوفی را پس از رجا ایجاد میکند که سالک را به حق نزدیک میگرداند و از این طریق نیز آن مرشد حقیقی (خضر) میفهمد که آن سالک به رشد و تعالی رسیده است یا خیر و برعکس این نیز صادق است؛ زیرا بسیاري از سالکان هستند که خداوند را تنها در سختی و شدائد یاد میکنند در لحظهاي که کشتی آنها در حال غرق شدن است با خلوص نیت خدا را میخوانند. اما به محض اینکه این کشتی به ساحل سلامت رسید آن را فراموش کرده و سختیها را از یاد میبرند و به سکون میرسند و این به سکون رسیدن سالک اصلاً براي او جایز نیست و او باید یاد بگیرد که در همه حال، خوف و رجایش نسبت به پروردگارش یکسان باشد. بیاد شمس پرنده؛ سیرکنندگان و بسیار سیرکنندگان.  جرم کشتینشینان همان جرم پادشاه است (تأویل پادشاه است) و اوست که به خاطر رفع  بلایش به ظاهر بر مستضعفان ظلمی را روا میدارد.
  • 20. موسی و خضر 20 در نتیجه: در کل تمامِ این داستان تأویل است و معناي تأویلی دارد و برخلاف بسیاري از آیات قرآن نمیشود آنرا حمل بر معناي ظاهري نمود. براي چو موسایی و هر اهل نظر و اهل علمی تأویل حقیقی آن مهم است و اینکه مفارقت (جدایی) خضر و موسی نیز تنها به خاطر متوجه نشدن تأویل آن بوده است. داستان مردي که ماهی خود را فراموش میکند،داستان انسان فراموشکاري است که شیطان در دانشِ بزرگترین عالم نیز فراموشکاري ایجاد مینماید و شیطان ایجاد فراموشی مینماید و انسان دائم حقیقت و شانس خود را از دست میدهد و این انسان تنها چیزهاي بزرگ را فراموش نمیکند؛ گویا بزرگترین راه نفوذ شیطان بر انسان راه فراموش کردن یافتههاي انسان است. مانند زمانی که او در بهشت بود و قبل از آن خدا گفته بود که فراموش نکن که نزدیک به آن درخت نشوي! اما انسان فراموشکار خدا و پیام خداوند را فراموش کرد و به آن درخت نزدیک شد و از مقام خود رانده شد. در جایی دیگر انسان به خداي خودش قول میدهد که در دنیا (ناسوت) تنها از خدا اطاعت کند. پس اعتراف میکند به حقیقت، اما از خاطر میبرد و به سوي تاریکی میرود. پس انسان بزرگترین مرتبۀ حضور شیطان را در فراموشی خواهد دید و بزرگترین مرتبه و بعد تأثیرگذار شیطان در آدمی بعد فراموشی است، یعنی کاري کند که انسان چیزهایی را فراموش کند که بارها حقیقت و حق آن را لمس کرده و به آن رسیده است. اما به دلایل نامعلومی همان حقیقت را فراموش نموده است و این است ایراد کار ما...! بنابراین در داستان موسی و خضر نیز بزرگترین حقیقتی که باید فرا گرفت، فراموشی است و داستان انسانهایی است که قولها و تعهدات خود را فراموش میکنند و بدینگونه شیطان، خود را به آنها نزدیک میکند و عهدي را که بستهاند بدین شکل میشکنند. موسی نیز در همان ابتدا، باید حقیقت کل داستان را بهدست آورد. آنها به صخره و آن جایگاه میرسند، اما آن موقعیت و شانس برتر (همان ماهی) را از دست میدهند و ماهی آنها (خضر) راه دریا را پیش میگیرد و از دست میرود؛ ماهی همان سمبل شانسِ از دست دادة چون موسایی است. اینکه انسان همان چیزي را که دارد براي بهدست آوردن چیزي که میخواهد از دست بدهد و به دنبال کشف دستاورد جدید، باعث از دست دادن موقعیت، شرایط و غذاي روحش شود...
  • 21. موسی و خضر 21 هرکس غذایی دارد، همانطور که رزق عبادالله، سمائی و معنوي است، وَ فی السَماء رزقکم... و لذا اینگونه است که روزي انسان معنوي در معنویت است. ﴾ قَالَ ذلِکَ مَا کُنَّا نـبَْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصاً ﴿الكهف/ ٦٤ و اینکه بازگشت به ابتداي آنچه که از دست دادهاي، بزرگترین راز بهدستآوردن مجدد است. الف) فرزندي که باید کشته شود چون احتمالاً باعث گمراهی و کفر پدر و مادرش خواهد بود. ب) دیواري که باید از خراب شدن حفظ شود و آن دو کودك یتیم در شهر و پدر صالح ایشان! ج) حاکمی که با غضب، هر کشتی سالمی را خواهد گرفت! کشتی کوچکی که مخصوص فقیرانیست که در دریا کار میکنند و خضر باید آن را معیوب نماید. و رؤیایی که همچنان ادامه دارد و به قول محمدرسولالله: رؤیاهاي صادقه یکی از هفتاد رکن پیامبریست! و نشانههایی که گاهی در زندگی سالکین مانند یک رؤیا، فانتزي و انتزاعی و غیر عقلانیست... و آنها را بهسوي حقایق غیرقابل بیانی سوق میدهد، همگی از نشانههاي اوست.
  • 22. موسی و خضر 22 همانند کشتی که در دریا همچون کوهی به نظر میآید... الحمدلله ربالعالمین باشد که ماهیتان راه دریا نگیرد و نرود و باشد که داشته باشید... ... آنچه که شایستۀ شماست « پایان » محسن امیراصلانی