More Related Content
More from AghighFamily (20)
حوالی ظهر
- 4. مقدمه ▪
شروعبرای ▪
اوارادۀ ▪
مهمخیلی ▪
تریننمهربا ▪
والیتقانون ▪
خوبیخیل ▪
هاهزمین ▪
پاسخ وپرسش ▪
!نکنیمحسادت ▪
پیامدها ▪
اختیار ▪
مهدی ▪
مهربان و دلسوز ▪
انتخابلحظۀ ▪
تلنگر ▪
عهدماندگار ▪
پایانبرای ▪
مسابقه ▪
5
7
13
21
27
33
39
45
51
67
73
81
89
95
99
105
109
117
121
ݠݑݩݩهرسٮݠݐݧݩڡ
- 6. ــــــــدمـه ݠݑمٯ
و اوقاف سازمان ارزش با هایهبرنام ویژه از یکی »نبوی دین اکمال ،علوی والیت «جشن
سراسرمتبرکهبقاع وامامزادگانمقدسآستان در،گذشته سالپنج درکه باشدیمامورخیریه
.است شده تبدیل مقدسه اماکن آن مجاوران و زائران جدی مطالبۀ به اینک و برگزار کشور
بدیل بی رکن یعنی غدیر؛ بخش نجات فرهنگ ترویج و تبلیغ ،ارزشمند طرح این محور
کنندۀ تمام ودینکنندۀ کامل ،الهیرضوانبهوصولراهیگانهکه باشدیم»والیت و«امامت
.است نعمت
امورخیریه و اوقاف سازمان اجتماعی و فرهنگی معاونت ساله همه ،راستا همین در
غدیر معارف تبیین به ،واقعه این مختلف زوایای پیرامون کتاب توزیع و چاپ ،تألیف با
کتب انتشار از پس و پردازدیم کتابخوانی مسابقه قالب در پیامبراکرم خطبۀ جمله از
»نجف«ایوان و»پیامبرآخرین ازپیام«آخرین،»غدیرکرانه «بر،»غدیر«خلعت،»غدیر«خطبه
و »ماندگار «عهد کتاب دو گستردۀ توزیع و تهیه به اقدام جاری سال در ،گذشته هایلسا در
.است نموده »ظهر «حوالی
حضرترضایتمورد،امامت ووالیتمقدسآستانخادمان ازناچیزقدمایناستامید
.گیرد قرارجالله
ّ
جلاحدیت
اجتماعی وفرهنگیمعاونت
خیریه ـورما وـافـقاوـازمانـس
- 9. 8
شغلکه کنیمیمگمان ما ازخیلیایم؟هکرد فکرممکن ِکار ترینتسخبهاآلنتاآیا
انجام ما که کاری و دارد قرار ممکن حالت ترینتسخ در ،ما زندگی اوضاع و ما
وطنانیمه از .بدهد انجام تواندیم نفر یک که است کاری ترینتسخ ،دهیمیم
فرساتطاقکارهای انجاممشغولسوزان وداغآفتابزیر،کشور جنوبگرمای درکه
،آوردیم بند را انسان نفس که اییشرج هوای در که هایینآ تا گرفته؛ هستند
و لرزندیم ،سوزناستخوا سرمای در که هایینآ تا و هستند؛ ریختن عرق حال در
میزان نیست؛ هوایی و آب شرایط به فقط همیشه ،کار ِسختی البته .کنندیم کار
روحیشرایط،است تأثیرگذارهمکاری ساعات مقدارالبته و کار ظرافت واسترس
.دارند را خودشان تأثیر هم روانی و
با و یقینهب شودیم را این !نیست دنیا کار ترینتسخ ،ما از کدامچهی ِکار اما
خودتانتوانیدیمآیاببینید وکنید تصورراحالتایناستکافی .گفت قاطعیت
:نه یا بدهید قرار شخصیتی چنین جای را
و زمان و ساعت محدودیت بدون ،هوایی و آب شرایط تمامی در که فردی
در تنهاهن و است کرده راست ِراه به مردم راهنمایی وقف را خودش ،مکان حتی
مزد - داردیبرنم آن از دست هم شرایط ترینتسخ در البته که - عمل این مقابل
ـهرـظـوالیـــح
- 10. 9
جاییتاگیردیم قرارهمجاهالناذیت و آزارموردبلکهکند؛ینمدریافتپاداشی و
شکمبه وکنندیمخطابمجنون ودیوانهرا او وشکنندیمرادندانشسنگباکه
اماکنند؛یمراجانش ِقصد،بارچند وچندینحتی وریزندیمسرشرویگوسفند
کندینم کوتاهی مردم راهنمایی در ایهذر ،هاجرن و هایسخت این تمامی تحمل با
فردی.اموالش ومالتاگرفته اشیجوان وزمان ووقت از،گذردیم،داردچههر از و
برابر در اما است؛ مردم نفع به فقط و فقط که کرده کاری وقف را اشیزندگ که
.گیردینم مزدی و پول هیچ مردم از زحماتش
آیا بدهیم؟ قرار شخصی چنین جای را خودمان که حاضریم ما از یکمکدا
مزد باالخره ،سختی میزان هر با که ما ِکار یا ،است ترتسخ شخصی چنین ِکار
ما آیا ،تعارفی هیچ بدون ایم؟هکرد خوش گرفتنش به را دلمان که دارد پاداشی و
آنکه بدون ،کنیم دیگران به راهنمایی و کمک وقف را مانیزندگ که حاضریم
باشیم؟ داشته تشکر توقع حتی و بگیریم هانآ از مزدی
باعث مردم برای چه هر ،متعال خداوند توصیف به که اسالم گرامی رسول
مصر و حریص مردم هدایت بر و است سنگین و سخت او برای ،باشد ناراحتی
رادنیا ِکار ترینتسخکه استفردیهمان،رحیم واسترئوفمؤمنینبر واست
ـروعـــشبرای
- 11. 10
قدرنآ و بود مردم هدایت اشیاصل دغدغۀ که بزرگواری شخصیت .دادیم انجام
.نشد اذیت و آزار من مانندهب پیامبری هیچ فرمود که دید اذیت و آزار مسیر این در
هدایت برای پیامبر دلسوزی اثبات بر است شاهدی حقیقت در ،غدیر واقعۀ
مسیر در تا کرد را تالشش تمام او ولی دادند آزارش بسیار که امتی .اسالمی امت
بدون را امتش ،رحلتش از بعد توانستینم
ً
یقینا و بمانند باقی اسالم مستقیم
هایدلسوز وهاهدغدغهمانبا وخودشجنس ازراهنماییهمنآ،بگذاردراهنما
.اخالق و دانش و علم و کماالت البته و
در ،نفرموده مشخص خود برای جانشینی ،پیامبر که کند ادعا کسی اگر
که است معتقد و کرده تردید و شک ایشان درایت و دلسوزی به نسبت حقیقت
و پیامبر ارزشمند عمر تمامی که رسالتی .گذاشته ناتمام را رسالتش پیامبر
کسی استانصافیبچه وگذشت رسالتاینادایمسیر درایشانقدرت وتوان
واقعۀ بدهد؛ ما حکیم و عالم و دلسوز و مهربان پیامبر به ناروایی نسبت چنین که
حضرت اینکه بر است شاهدی و ناروا نسبت این به است پاسخی ،غدیر بزرگ
!وجه بهترین به همنآ کرد؛ تمام را رسالتش ،محمد
ـهرـظـوالیـــح
- 12. 11
دهم سال الحجهیذ 18 روز در پیامبر که را سخنانی »ظهر «حوالی در
که سخنانی .کنیمیم بازخوانی فرمودند مسلمانان به خطاب ،ظهر حوالی ،هجری
آن درکه شیوا وکامل ایهخطب.است»...موالهکنت «منجملۀیک ازبیش بسیار
امامت بحث بلکه ،شده اشاره امیرالمؤمنین فضایل و والیت بحث به تنهاهن
و همراهان جایگاه و تشریح؛ کامل طورهب نیز معصومشان فرزندان و حضرت
که ایهخطب.استشدهبیاندرستیهبنیزخدارسولجانشیناناینمخالفان
ایهخطب .او صفات و متعال خدای ذات به معرفت و است درس اشهجملهجمل
را حق ،کند دقت اشیمعان در و بخواند را آن کلمۀهکلم مسلمانی هر اگر که
آسمان در را نورانی خورشید »ظهر «حوالی توانیم که گونهنهما بیند؛یم روشنیهب
.دید
دست در دست که غدیر در حاضر ِمسلمانان مثل نیز ما که روز آن امید به
اماممهربان ونازنیندستان دردست،کردند بیعتایشانبا وگذاشتند پیامبر
وفادار آن به همیشه و ببندیم یاری و همراهی پیمان ایشان با و بگذاریم زمانمان
.بمانیم
ـروعـــشبرای
- 15. 14
:دهیمیم طورنای را ساده سؤال این جواب ما از بسیاری بارد؟یم چگونه باران
سرد از بعد و شودیم تشکیل ابر ،هانآ رفتن باال و زمین روی هایبآ تبخیر از
که هایینآ البته .باردیم زمین به ،باران قطرات شکل به آب بار این ،ابرها شدن
هوای «وقتی :گویندیم طورنای ،دهندیم نظر موضوع این به راجع تریتخصص
داخل به باال به خودش همراه هم را آب بخار ،کندیم صعود آسمان باالی به گرم
ذرات دور آب هایهقطر و شودیم سرد آب بخار ،آسمان باالی در .بردیم آسمان
شکل به هم آب بخار از مقداری .شودیم تشکیل هوا در موجود گردوغبار ریز
.کندیم جذب را شده سرد آب قطرات که شودیم منجمد یخ ریز هایلکریستا
را تریگبزر هایلکریستا و شودیم منجمد ،یخ هایلکریستا شکل به قطرات
سنگین هاهریزفبر که زمانی .نامیمیم ریزهفبر را هانآ ما که دهدیم تشکیل
ترمگر هوای با پایین به رو مسیرشان در هاهریزفبر .افتندیم پایین ،شوندیم
سؤالیکاماآیند»؛یدرمبارانقطراتصورتهب وشوندیمذوب وکنندیمبرخورد
نوشته که است دالیلی همین به
ً
صرفا ،باران نزول اگر اینکه همنآ و ماندیم باقی
الهی رحمت نزول برای دعا و باران نماز سراغ ،سالیکخش زمان در چرا پس ،شد
روال از گاهی ،آفرینش نظام که است ممکن
ً
واقعا آیا ،ترحواض عبارت به رویم؟یم
ـهرـظـوالیـــح
- 16. 15
فرود ولی شوند؛ سنگین و شوند سرد آب بخارهای
ً
مثال و بکند تخلف اشیعاد
کنندیم قبول ،متخصصان و دانشمندان آیا باشند؟ کسی دستور منتظر و نیایند
ببارد؟ناگهان،نداردرابارانبارشقابلیت ونداردوجودآب بخارآن درکه ابریکه
و دور هایهگذشت در اتفاق این چراکه !بله گفت باید واقع در اما خیر؛ ،
ً
طبیعتا
!است افتاده بار چند و چندین ،نزدیک
که دهندیم جواب ایهگونهب را مطلب اول سؤال که هستند هم ایهعد البته
خلقت طبیعی اتفاقات به راجع هانآ از وقتی !شوندینم مواجه مشکالت این با
ماه گردش چه و روز به شب و شب به روز تبدیل چه و باران نزول چه ،کنیم سؤال
.»خدا ارادۀ «به :است کلمه سه پاسخشان ،قبیل این از سواالتی چه و ستارگان و
چگونه .خدا ارادۀ به شود؟یم شب چگونه .خدا ارادۀ به بارد؟یم چگونه باران
حال در پیچیدگی این با چگونه سیارات و ستارگان .خدا ارادۀ به شود؟یم روز
.خدا ارادۀ به کنند؟ینم برخورد باهم و اندتحرک
اتفاقات از هرکدام برای که است صورت این به آفرینش در الهی قانون البته
اتفاقاتاینتمامیکامل وابستگیبازهماماکرده؛ معیناصولی واسباب،خلقت
بهنیازیاینکهبدون،کند ارادهخدااگرهمینبرای.خداارادۀبه:استچیزکیبه
اوارادۀ
- 17. 16
.افتاد خواهد اتفاقی ،باشد دلیل و سبب وجود
عقیده آن به حتی و دانیمیم را مطلب این ،ما از بسیاری که اینجاست جالب
خودمشغولراماایهگونهب،دنیازندگی درشدنغرق وغفلتگاهی اماداریم؛هم
ظاهری اسباب شدن فراهم ،اتفاق یک دادن خُر راه تنها کنیمیم فکر که کندیم
تالش ،خدا مخلوق یک رضایت جلب برای درهدرب گاهی همین برای است؛ آن
.است الزم او رضایت ،کارمان شدن انجام برای ،ظاهری جهت از چون کنیمیم
حتی و هاسالتما و هایدوندگ که هاییهلحظ تمامی در که اینجاست تربجال
سراغتازهشود؛ینممخلوقآنرضایتجلبباعث،هایمانیزیرمیزکردهنایخدا
خدایهمانشود؛یم باز اودستبهفقطکارها ِهگر داریماعتقادکه رویمیمکسی
.مهربان و خوب
شدن غرق همان جز ندارد دلیلی ،کنندهتناراح البته و جالب رفتارهای این و
.است کرده غافل اصلی و واقعی علت از را ما که ظاهری هایتعل دنیای در
جملهکه کندیم آغازعباراتیباراکالمش ،غدیرخطبۀابتدای در،اکرمپیامبر
ودنیا دراتفاقی:استچیزکیتمامشمفهوم ومحتوا وخواهدیمدقتاشهجمل
.خداارادۀبهمگر،افتدینمآخرت
ـهرـظـوالیـــح
- 18. 17
اجرای برای که حالیندرعی و کندیم ستایش را خدایی چنین ،خدا رسول
ایمان آن به که خدایی به نسبت را معرفتشان کند؛یم آماده را مردم ،الهی فرمان
.کندیم بیشتر و بیشتر ،شوندیم غافل او از گاهی اما دارند؛
نعمت بر کنیم شکر را خدا و بخوانیم باهم را خطبه آغازین هایزفرا معنای
.والیت و اسالم
به اشیتنهای در و بلندمرتبه اشییگانگ در که را خداوندی ستایش
.استبزرگآفرینششارکان دروپرجاللسلطنتشاست؛نزدیکآفریدگان
بر و شود جاهجاب و باشد داشته مکان آنکهیب ،دارد احاطه چیزههم بر
.است چیره خود برهان و قدرت به آفریدگان تمامی
آغاز.نیستپایانیرااوبزرگیومجدوبودخواهدوبودهستودههمواره
وهانآسماآفرینندۀاوست.اوستسویهب امورتمامیبرگشتاو ازانجامو
هاستهآفریدهاییویژگ ازه ّمنزو دور.هانآحکمرانوهانزمیگسترانندۀ
وفرشتگان پروردگاراوست.برترهمگانتقدیس از،نیزخودبودنه ّمنز درو
نگاهیمنیبه.موجوداتهمۀبربخشندۀوآفریدگانبربخشفیض وروح؛
.شکیباستو بردباروکریم .نبینندرااوهرگزهاهدیدوببیندراهاهدید
اوارادۀ
- 19. 18
رحمت به را چیزههم .گذارتمن عطایش و است شمولنجها رحمتش
.است نهاده منت خویش نعمت به همگان بر و برگرفته در خود
سزاوارش مردمان که عذابی به نه و دارد شتاب گرفتن انتقام در نه
گاهآپنهاناسرارهمۀبهودریافتهراهاهنهفتهمۀ.ورزدیمتعجیل،اندهشد
چیزههمبر.استناشناختهاوبرایپنهانینهوناپیدااوبرپدیدارینه.است
.داردقدرتچیزهربروتوانا کار هرانجام دروداردچیرگیواحاطه
آن،است]موجودی[وءیشهرپدیدآورندهاوونیستاوهمانندچیزی
او جز خداوندی و است گسترلعد .نبود ]موجودی [و ءیش هیچ کهزمان
که اوست و نیست راهی او بر را هاهدید .حکیم و ارجمند اوست و نباشد
ازآنچهکسچهی.داناکارها بروگاهآهایپنهانبراوستودریابدراهاهدید
اوکه یابدیدرنمنهانوآشکاردرکسچهیورسدینماواوصافبهفهمیده
.است داده رهنمود خود ،او آنچه کمک به جز ،است چگونه
را روزگاران سراسر هش ّتنز که او است؛ »«اهلل او که دهمیم گواهی
کند اجرا مشاوریب را فرمانش .است شامل را ابدیت پرتواش و فراگرفته
ِصورت .دهد سامان یاوریب را هستی و امضاء؛ شریکیب را تقدیرش و
هستی،حیلهوسختیو یاوربدونراآفریدگاننبوده؛الگوییرااوآفرینش
ـهرـظـوالیـــح
- 20. 19
.استشده پدیداراوآفرینشباوموجوداوایجادباجهان.استبخشیده
ساختمانو استوارنعش ُصکه اونیست؛اوجزمعبودیو»«اهللاوستپس
.زیباست آفرینشش
گردد؛یبازماوبهکارها که ترینیهبخشندوداردینمرواستمکه دادگری
دروفروتناشیبزرگبرابر درموجودیهرکه استاهللاودهمیمگواهی و
.استخاضعهیبتشبهوتسلیماشیتوانایبهوراماشیارجمندمقابل
تا هریک که ماه و آفتاب کنندۀمرا و سپهرها چرخانندۀ و هایهست پادشاه
1
»بپیچدشببهرا روزپردۀو روزبهراشبپردۀ«او.یابندجریانمعینل َج
َ
ا
نابودکنندۀوگرالباط ِستمگرهرشکنندۀاو؛2
»است روزپی درشتابان«که
.استسرکششیطانهر
نه و زاده «نه ،نیازیب و یکتا .مانندی برایش نه و باشد ناسازی را او نه
.است بزرگوار پروردگارویگانهخداوند؛3
»نبودههمتاییرااووشدههزایید
بشمارد؛ و بداند نماید؛ حکم و کند اراده رساند؛ انجام به و بخواهد
.5آیه،زمرسوره.1
.54 آیه،اعرافسوره.2
.3-4 آیات،اخالصسوره.3
اوارادۀ
- 21. 20
نزدیک بگریاند؛ و بخنداند گرداند؛ نیازیب و نیازمند کند؛ زنده و بمیراند
تمام .ستایش و پادشاهی الیق اوست .کند عطا و بازدارد د؛ َرَب دور و آورد
روز و روز در را «شب .تواناست چیز هر بر و اوست توانای دست به هاینیک
پذیرندۀآمرزنده؛و قدرنگرا نباشد؛خداوندیاوجز.4
»بردفروشب دررا
اوبرچیزی.انسانوپریپروردگاروهاس
َ
ف
َ
نشمارندۀبرعطا؛افزایندۀودعا
،اصرارکنندگان ِاصرارونکندآزردهرااو،فریادکنندگان ِفریاد.ننمایدمشکل
را مؤمنان ،یار را رستگاران و نگاهدار را نیکوکاران .نیاورد ستوه به را او
سزاوار ،احوال همۀ در که او است؛ پروردگار را جهانیان و اختیاربصاح
.است آفریدگان ستایش و سپاس
آسایشورنجوشادی درگویمیمجاودانهسپاسوفراوانستایشرااو
فرمان،داشتهایمانهایشهفرستادوهاهنوشتوفرشتگاناوبهوسختی؛و
خشنودرااوآنچهسویهب،نهمیمگردن آنبهوگیرمیمجانگوش بهرااو
تقدیرتسلیم،اوعقوبت از ترسواوطاعتبهشوق ِسر ازوشتابمیمسازد
درستمکارانبرایکه عاقبتی[ومکرشازکه استخداییاوزیرا،شومیماو
.]کندینمستمگاهچهی[زیرانیستترسیستمشازونیستایمنی]گرفتهنظر
.6 آیه،حدیدسوره.4
ـهرـظـوالیـــح
- 23. 22
یکسانی اهمیت از ،دهدیم رخ ما برای زندگی طول در که مختلفی اتفاقات
برایمان اتفاقات برخی ،بگیریم قلم را اهمیتیب اتفاقات اگر .نیستند برخوردار
تناسب به !مهم خیلی برخی و مهم برخی ،مهم
ً
نسبتا برخی ،است اهمیتمک
.کندیم تفاوت ،اتفاق آن قبال در ما رفتار نوع هم اهمیت همین
حتی واهمیتیباتفاقیکبرایشویمینمحاضرما ازکدامچهیگاهچهی
ً
مثال
مانند مهمی
ً
نسبتا اتفاق اگر اما بگذرانیم؛ بیداری به صبح تا را شب ،اهمیتمک
توجیه قابل برایمان ،ماندن بیداربش این ،باشیم داشته رو پیش درسی آزمون
جمله آن از ،قدر هایبش و صبح نماز مانند مسائلی ،مسلمانان ما برای .است
گرم پتوی و ناز خواب از راحتیهب هانآ دادن انجام برای که است مهمی اتفاقات
.یمگذریم
که زمانی اما بدهیم؛ انجام خودمان است قرار که است کارهایی به نسبت این
ِمیزان ،کار اهمیت میزان همان به ،بدهد انجام برایمان را کاری کسی باشد قرار
.کندیم تفاوت ،کنیمیم که کیدی تأ و سفارش
همانشب دررااشیدرسجزوۀدوستانمان ازیکیاست قراروقتیمثال طورهب
پیام یک ارسال به ،بیاورد برایمان ،بمانیم بیدار خاطرشهب است قرار که امتحانی
ـهرـظـوالیـــح
- 24. 23
پیامکیبعدازآن
ً
حتمابلکه!کنیمینماکتفااجتماعیهایهشبک ازیکی درساده
مجبور اوقات بسیاری و باشد خوانده را پیاممان شویم مطمئن که کنیمیم ارسال
!شویم خاطرجمع پیامکمان شدن خوانده از تا بگیریم هم تماسی شویمیم
گاهی حتی ،باشد هافحر این از ترممه ما برای کار آن اهمیت که هایینزما
واضحمقابلطرفبرایرا کار باالیاهمیتتابریمیمپیشهم هشدار مرزتارا کار
.کنیم روشن و
ارتباط فضای وارد و شویم خارج هانانسا با هانانسا صحبت فضای از اگر
.شودیم متفاوت بسیار مساله ،شویم اشهویژ فرستادۀ با خداوند
کافی همین ،بخواهد بنده از را ایهمسئل ،اشاره با حتی متعال خداوند اگر
،برسد تصریح به و بگذرد اشاره از کار اگر اما آن؛ اهمیت و جایگاه درک در است
اهمیت،متعالخداوندبرایمسالهاینکه ماندینمباقیشبهه وشکجایدیگر
نه،کار یکانجامبرای،پروردگارحضرتکه زمانیبهبرسدچهدارد؛ایهالعادقفو
به اقدام اگر که دهد هشدار را پیامبرش و کند کید تأ بار سه بلکه بار؛ دو و بارکی
!کرده کوتاهی اشهوظیفمانجا در ،نکند کار آن انجام
در گفت بتوان جرئتهب شاید که ،مسئله این است بااهمیتی مسئلۀ چه
ـمــهمخیلی
- 25. 24
ایهمسئل .است نظیریب ،حق حضرت سوی از کیدهایی تأ چنین ،تاریخ طول
نظیرشیب اهمیت ،بنگریم آن به نگاهی چنین با اگر که ساز سرنوشت العادهقفو
.کنیمیم درک بهتر را
راخودوظیفۀودهمیمگواهی اوپروردگاریوخویشبندگیبهاکنونو
که آید فرود عذابی او سوی از مبادا دهم؛یم انجام ،شدهیوح آنچه در
.سازد دور من از را آن نتواند ـ گران سپاهی با هرچند ـ کسچهی
علیحقدرآنچهاگرکهدادههشدارمنبهونیستاوجزخداوندی
اوخودوام؛هندادانجامرارسالتشوظیفۀ،نکنمابالغمردمبهکرده نازل
وکافی اوکه ه
ّ
البتوکرده تضمینبرایمرامردم آزار ازامنیتـوتعالیکتبارـ
.استبخشنده
بخشنده خداوند نام «به :فرموده امیوح چنین خداوند آنگاه پس
دربارۀ»فرستادیمفروتوبرپروردگارتسویازآنچه!مافرستادۀایمهربان؛
انجامبهراخداوندیرسالتوگرنهبرسان؛مردم«بهاوجانشینیوعلی
ـهرـظـوالیـــح
- 29. 28
نه البته بر؛نفرما و باشد محض مطیع که بپذیرد انسان یعنی تسلیم؛ یعنی اسالم
،حکیم خدایی از بلکه شخصی؛ اغراض از پر و پراشتباه و ضعیف موجود یک از
و دنیا سعادتمندی و ماست رسیدن کمال به دستوراتش دلیل تنها که توانا و گاه آ
.آخرت
متأسفانه بینیمیم ،بیندازیم مسلمانان جامعۀ کردار و رفتار به دقیقی نگاه اگر
تنها ،دهندیم تشکیل هم را مسلمانان جمعیت از زیادی درصد شاید که بعضی
دستورات رفتارهایشان کمال !نه واقع در ولی اند؛متسلی ،اسم به فقط و ظاهر در
.است شانیشخص هایهسلیق بلکه نیست؛ خدا
پزشکیمسائل ازروند؛یمهاصمتخصسراغ،زندگیدرشت وریز امورتمامی در
وپیامبرهیچگویا ،میرسدکه دینیمسائلبهنوبتامامهندسی؛ وفنی امورتاگرفته
که بدهندتشخیصهانآاست قرار ونداردوجودمجتهدی وعالم ومعصوم وامام
کدامیک وشدهواجبدلیلیبکدام وباشدواجببایدخوبکارهای ازکدامیک
!زمانهشرایط وجهل وتعصبروی ازکدام وشدهحرامبهدرستی،حرامکارهای از
،نه که هرکجا و کنندیم اطاعت ،دربیاید جور شانهسلیق با خدا حکم جا هر
!توجیهبدونیا وتوجیهبایا حاالمخالفت؛
ـهرـظـوالیـــح
- 30. 29
اگر.رفاه وباشندخوشی درکه هستندمطیع ومؤمنزمانی درتنها،افرادگونهنای
گونهچهی تحمل به نیازی انجامش برای که است دلیل این به کنندیم خیری کار
گناه آن انجام که است دلیل این به کنندینم گناه اگر و ندارند؛ مشقتی و سختی
دین ،باشد باقی آسایششان احساس وقتی تا و میزند؛ هم به را آسایششان و آرامش
ناگهان،برسدامتحان وآزمون وبالبه کار اگراماماند؛خواهدباقیهمشانیظاهر
درجه هشتاد و صد و شودیم برداشته صورتشان از نقاب کند؛یم فرق چیزههم
!کفر به رو ،چرخندیم
محمدحضرت،اسالممهربانپیامبر،خدافرستادۀزندگیبهنگاهیمنیاگر
مساله ،دید خواهیم ایشان زندگی در روشنیهب که پررنگی نکات از یکی ،بیندازیم
باوجود وشرایطیهر درهمنآالهی؛هاینفرما ازاستمحضبرینفرما واطاعت
.مشکلی وخطرهرگونه
زنندۀبآسی وخشنبرخوردهایبا،رسالتآغازینروزهایهمان ازکه پیامبری
و دشمنی هایگسن شد؛ ریخته گوسفند شکمبۀ سرش بر شد؛ مواجه مشرکین
،...و زودباور و دیوانه و ساحر همچون زشتی القاب با شکستند؛ را دندانش ،کین
فراوان هاییسخت متحمل ،طالبیاب شعب محاصرۀ در گرفت؛ قرار اهانت مورد
تریننـرباـــهم
- 31. 30
طرف از بار چندین حتی و داد انجام دین دشمنان با متعددی هایگجن ،شد
در شد؛ توطئه کشتنش برای و گرفت قرار سوءقصد مورد ،منافقان و دشمنان
آمادهراالهیفرماناجرایمقدمات وکرد بازسخنبهلب،رسالتشپایانیروزهای
از جز که ایهمهربانان ِرفتار ،مقابل در و ها؛تاذی و آزار از برخی یادآوری با البته کرد؛
.نیست ممکن ،دلسوز پیامبر یک
معذور شما به فرمان این رساندن از مرا خواستم جبرئیل از من !مردم ای
خیانت و گریهحیل ،منافقان فزونی ،پرهیزگاران ِکمی از چراکه ،بدارد
داشتم؛ خبر گیرندیم ریشخند به را اسالم که کسانی دسیسۀ و گناهکاران
زبان «به خوانده وصف این به را آنان خود کتاب در خداوند که هانهما
،آسانواندکرا«آنشمارندیمو 1
»نیستهایشانلد درکه راآنگویندیم
.2
»است بزرگ بس خداوند نزد کهنآ حال
،نامیدند]زودباورونو ِش[سخنن
ُ
ذ
ُ
امراکه جاییتاآزردندمرابارهاآنان
.11 آیه،فتحسوره.1
.15 آیه،نورسوره.2
ـهرـظـوالیـــح
- 32. 31
آنجاتا،اوبهمنویژۀ ه ّتوجوتمایلوهمراهیو علیپذیرشخاطربه
که کسانی ]منافقین از [یعنی اندنآنا از «و :فرستاد فرو ایهآی خداوند که
سخناو،آری:بگو.است زودباورشنونسخاو:گویند وآزردهراخداپیامبر
خیربه«لیکنشنود؛یمسخنتنهااوکنندیمگمان که آنانبرای»شنوست
،کرده تصدیق را ایمان اهل و دارد ایمان خدا به ][پیامبر او .شماست
آنانبرایه
ّ
البتوشمامومنانبرایاسترحمتاوهموانگارد؛یمگوتراس
.3
»بودخواهددردناکعذابی،دهند آزاررااوکه
بهخواستمیماگر،شمردمیبرمبرشمارمنامبهراهانآخواستمیماگر
آنان از شما به خواستمیم اگر و کردمیم اشاره ،کنم اشاره آنان ِتککت
...گرفتم پیش در بزرگواری آنان درباره من اما دادمیم دهم ایهنشان
.61آیه،توبهسوره.3
تریننـرباـــهم
- 35. 34
چیست؟ گذارینقانو از هدف که ایدهکرد فکر سؤال این به راجع چقدر حالهتاب
و اداری قوانین خواه و رانندگی و راهنمایی خواه مختلف قوانین ،ما از خیلی برای
و ای؛هعد راحتی و آسایش هدف با که هستند گیروپاتدس دستوراتی ،... و مالی
منفعتی وفایدهاینکهبدون!اندهشدداده قرار،ماراحتی وآسایشسلبقیمتبه
.باشند داشته ما برای
دقیق بسیار ،باشد استکباری کشورهای قوانین بعضی به راجع اگر ،نگاه این
رفتارهایبودنجایزبرمبنیشودگذاشته قانونیکشوری دراینکه!درست واست
قوانینی یا و شود؛ داده نامشروع روابط انجام اجازۀ افراد به و عمومی عفت خالف
قرارآزادرااسلحهحملاینکهمانندبرندیمبین ازراجامعهامنیتکه شوندتعریف
سلب قیمت به همنآ ،آسایش به ایهعد رسیدن جز ندارد دلیلی
ً
یقینا دهند؛یم
مسائل مانند دالیلی هم گاهی البته .جامعه عادی افراد دیگر از آزادی و آسایش
.است سازلمشک قوانین بعضی گیریلشک ریشۀ ،اقتصادی و سیاسی
هاینقانو چراکه !قوانین گونهنای با دارد زیادی بسیاری تفاوت ،دین قوانین اما
برای ،مهربان خداوند طرف از که هستند نبایدهایی و باید و دستورات ،دین
.بهتر زندگی داشتن و رسیدن کمال به جز ندارد دلیلی و شده داده قرار هانانسا
ـهرـظـوالیـــح
- 36. 35
کمک ،روزه ،نماز ،حیا ،حجاب ،انصاف همچون ،اسالم بایدهای تککت اگر
،تهمت ،غیبت ،دروغ همچون دینی نبایدهای همچنین و و...؛ دیگران به
را ...و دیگران حقوق به توجهییب ،خواریمحرا ،ظلم ،عفتییب ،چرانیمچش
هدفی ،هانآ تمامی که دید خواهیم ،کنیم تفسیر دینی نگاه با را آن و کنیم بررسی
کمال چه و انسان یک فردی کمال چه ،است »کمال به «رسیدن آن و دارند؛ واال
.جامعه یک اجتماعی
،اسالم دین ،کیخا کرۀ این هاینانسا از باالیی درصد نگاه در شاید هرچند
منصفانه نگاه با کس هر اما است؛ ظالمانه هایتمحدودی از پر و گیرتسخ دینی
از یکی بودن ارزشمند منکر حتی تواندینم ،کند نگاه اسالم قوانین به دقیق البته و
.بشود قوانین این
ولی از برینفرما و پذیریتوالی مساله ،دینی بااهمیت بایدهای از یکی
دستورات از کدامچهی به ،بیتلاه هایهآموز اساس بر که بایدی !خداست
واجبایندلیل دراگربازهم و!استنشدهسفارش وکید تأ دستوراینمانند،دین
،بزنیم کنار ،دارد وجود مساله این به که اشتباهی هایهنگا و شویم دقیق ارزشمند
مسیر پیمودن شدن آسان ،پذیریتوالی شدن واجب دلیل تنها که دید خواهیم
والیتقانون
- 37. 36
او کمک با که داده قرار ما برای مطمئن و بلدهرا راهبری خدا چراکه است؛ کمال
.برداریم قدم مطمئن و آسوده بتوانیم
واجباینبهنسبت وبرندیمسؤالزیرراالهیاولیایوالیتپذیرشکه کسانی
دیگر قوانین و افراد خیلی به نسبت باید کنند؛یم باز شکایت و گله به زبان ،الهی
.بگیرند موضع هم
را تجهیزات بدون ،خطرناک هایهصخر در پیماییهکو که کسانی به باید
ً
مثال
هاییسپلی به همچنین بنامند؛ ظالم را افراد آن و کنند اعتراض اند؛هکرد ممنوع
معترض،کند ترددچرخزنجیربدونکسی دهندینماجازه،زدهخیمسیرهای درکه
برای که دیدگاهی و تفکر همچنین و بخوانند متکبر و خودخواه را هانآ و شوند
و ناقص؛ ،داندیم الزم را کمک و راهنما یک وجود ،سخت کارهای دادن انجام
!!بدانند آزادی ناقض
راهنمایان ازاطاعتیعنی،والیتپذیرش،مابرکه خداییاستمهربان چقدر و
به را والیت امر اینکه مگر ،نشد راضی پیامبرش از و کرد؛ واجب را دلسوز و بلدهرا
بر ،نشینهبادی و شهرنشین بر کند؛ واجب موحدان تمامی بر را آن و برساند مردم
.پرستهیگانهربر وسیاه وسفیدبر وبزرگ وکوچک بر،برده وآزادبر،عرب وعجم
ـهرـظـوالیـــح
- 38. 37
نازل من بر را آنچه کهنآ مگر شودینم خشنود من از خدا همهنباای ولی
.برسانم شما به کرده
بر پروردگارت سوی از آنچه !پیامبر «ای ]:خواند چنین پیامبر [آنگاه
وایهندادانجامرااورسالتوگرنهکن «ابالغ،علی
ّ
حق در»آمدهفرودتو
.1
»داردیم نگاه ،مردمان آسیب از را تو خداوند ه
ّ
البت
عنوانهب شما برای را ][علی او خداوند که بدانید !مردم ای اینک
بهکه تابعینیبرو انصارومهاجرینبراو ازطاعتوکرده تعییناماموولی
آزادبر،عربوعجمبر،نشینهبادیوشهرنشینبر،کردندپیرویآنانازنیکی
.استواجبپرستهیگانهربروسیاهوسفیدبروبزرگوکوچک بر،بردهو
کند مخالفت او با کهنآ .است نافذ او امر و مقبول او سخن ،روا او فرمان
.استمؤمندارد باوررااوکهنآوشده رحمتد َرواوپی درکهنآ،ملعون
.است آمرزیده ،د َبر فرمان او از و شنیده را او حرف که هر و او ،خداوند
حضور ،شما از جمعی چنین در من که است بار آخرین این !مردم ای
.67آیه،مائدهسوره.1
والیتقانون
- 39. 38
که نهید گردن آنهب و بپذیرید و بشنوید را خداوند فرمان پس .یابمیم
کهنهما ـ محمد نیز او از پس .شماست خدای و موال عزوجل خداوند
بهعلینیزمن ازپسوشماستولیـگویدیمسخنشماباوایستاده
از من نسل در امامت نیز سپس .شماست امام و ولی پروردگارتان فرمان
.کنید مالقات را او رسول و خداوند که روز آن تا اوست فرزندان
آنچه جز نیست حرامی و کرده حالل خداوند آنچه جز نیست حاللی
است؛کرده گاهآحراموحاللازمراخود][خداونداووکرده؛ حرامخداوند
ادا ،آموخته من به خویش حرام و حالل و کتاب از پروردگارم آنچه من و
.کردم
ـهرـظـوالیـــح
- 41. 40
نیافتنیتدسگاهی که خوب قدرنآ.»خوبی«خیلهایبعض واندبخوهایبعض
و دهندیم ترویج را هایخوب که هستند ها»خوبی«خیل همین و !آرزو و شوندیم
و شناختینم کسی را هایخوب گاهچهی ،نبودند اگر و سازند؛یم خوب هایمآد
.کردینم پیدا هانآ به رسیدن برای راهی
»هابخوی«خیل این از نفر چند یا یک ،زمانی و دوره هر در حکیم خداوند
:بگویند و نکنند باز شکایت و گالیه به زبان ،زمان و دوره آن مردم تا داد قرار را
بیراهه از او کمک با را هاهرا و داده قرار الگو را او ما که نبود خوب»ـیی«خیل
با ،خودش اولیای توسط است الهی حجتماتما همان این و بدهیم؛ تشخیص
.زمان و دوره هر بندگان
کنیم نگاهی است کافی ،بشناسیم را »خوبی«خیل این بخواهیم اگر
بعد و کنندیم معرفی »خوبی«خیل را خودشان که هایینآ هاییویژگ به
و شک بودنشان »خوبی«خیل در که کسانی با بدهیم تطبیق را هایشانیویژگ
.نداریم تردیدی
درهمیشهکه استاین،»خوبی«خیلهاینانساهاییویژگترینممه ازیکی
تحتهانانسااین .کنندیمدعوتمسیراینبهنیزرادیگران ودارند قرارحقمسیر
ـهرـظـوالیـــح
- 42. 41
بهتنایهلحظبرایحتی وبکشندحق ازدستکه شوندینمحاضرشرایطیهیچ
.کنند دعوتباطلمسیربهرادیگراناینکهبهبرسدچهبدهند؛ظلم وباطل
اهالی سرزنش و مالمت که است این ،هانانسا این هاییویژگ از دیگر یکی
سست را پایشان ،باطل با دشمنی و حق مسیر پیمودن در ،حق دشمنان و باطل
.نااهل ازاستپر،باطلمسیر وداردکمی اهالیهمیشه،حقمسیرچراکهکند؛ینم
سرسبد گل ،باد کشپا خاندان او بر خداوند سالم و درود که خدا پیامبر
وتوحیدندای،نفاق وشرک وظلمدل درکه کسی بود؛خلقتهای»خوبی«خیل
.نبود هم تنها تنهای البته و رساند دنیا اهالی گوش به را درستی و راستی
های»خوبی«خیل از دیگر یکی ،مهربان خداوند ،بعثت اول لحظات همان از
که ،همراه و یار فقط تنهاهن ،علی .ساخت پیامبر همراه و یار را خلقتش
در چه و هاگجن در چه ،پیامبر جان حفظ برای و بود خدا رسول فدایی
.کردیم پیامبر جان سپر را جانش ،هاهفتن
در تا نبود مردی هیچ که زمانی آن و پیامبر تنهایی روزهای در که علی
که بود خوب قدرنآ بود؛ خدا فرستادۀ همراه ،بپرستد را خدا خدا رسول کنار
و آموخت پیامبر از ،بود گردآورده پیامبرش قلب در خداوند که را علومی تمامی
ـوبــخیخیل
- 43. 42
.شد او علم باب
،بیندازیم،امیرمومنانهایتفضیلبیان درپیامبرروایاتبهنگاهیاگر
آن هایبخو تمامی میان در ،پیامبر از پس که کرد خواهیم اقرار شک بدون
.نبود ایشان خوبیهب کسی ،زمان
نه که گفت کسی افتخارات از ،غدیر خطبۀ ابتدایی فرازهای در پیامبر و
،مسلمانان سرپرستی برای و داده برتری را او متعال خدای خود بلکه خدا؛ بندگان
.است کرده منصوب و انتخاب
هر و گردآورده من در را آن خداوند کهنآ مگر نیست علمی هیچ !مردم ای
هیچوامهساختفراهمپرهیزکارانامام درراآنامهآموختمنکه همعلمی
.است»مبین«اماماووامهآموختعلیبهراآنکهنایمگرنیستعلمی
امام درراچیزهرعلم«و:کرده وگوتگف او ازیاسینسورۀ درخداوند[که
].1
»برشمردیممبین
.12آیه،یسسوره.1
ـهرـظـوالیـــح
- 44. 43
ونورزیدتکبراووالیتبرابر درونگریزیداو ازونشوید دوراو از!مردمای
عملآنبهونمایدیمراهحقبهکه استکسی هماناوچراکهسرمپیچید؛
هیچ مالمت خدا راه در و کندیم نهی آن از و میراندیم را باطل و کندیم
.گیردینمرااومالمتگری
خودکه اوست.آوردایمانرسولشوخدابهکه استکسی نخستیناو
کهیدرحال ،بود خدا رسول با که اوست و ساخت خدا رسول فدایی را
.بپرستد را خدا او همراه که نبود پیامبر کنار در دیگر کسچهی
که بپذیرید را او و داشته ش َبرتر خداوند که دارید برتر را او !مردم ای
.است کرده ]والیت [به منصوب را او خداوند
ـوبـــخیخیل
- 47. 46
ً
حتما ،افتدیم ما برای که بدی یا خوب اتفاق هر .نیست دلیلیب اتفاقی هیچ
دلیل بفهمیم تا دادیم انجام که کارهایی پروندۀ در بگردیم باید فقط .دارد دلیلی
ً
مخصوصا ،کنیمینم پیدا وقتچهی را هایبعض دلیل البته را؛ اتفاقات بعضی
برایمان مهربان خدای را هایشیخیل زیرا ،افتدیم برایمان که خوبی اتفاقات دلیل
.کند لطف ما به دلیلیب که خواسته .خواسته
دقت باکمی و هستیم خودمان تمامشان مقصر .نیست طورنای بد اتفاقات ولی
قضاوتخودمانبهراجعمنصفانهکه شرطیهبالبتهکنیم؛یمپیدارادالیلشانهم
.کنیم
رقم برایمان تلخی بسیار اتفاق ،کوچک فریاد یک برای است ممکن گاهی مثال
هانآ و کشیمیم پدرمان یا مادر ،همسر سر بر که فریادی .فریادی هر نه البته بخورد؛
شاید و شکندیم دلشان ولی بگویند چیزی کنندینم جرئت بازویمان زور ترس از
.است نابودکننده فریادها این خدا نگاه از ولی نکنند؛ هم نفرین حتی
دهیمیمدست ازبودانتظارمان درکه هایییخوب ازبسیاریفریادیکهمینبا
.شویمدچارشاننبود قرارکه شویمیمهایییبد ازخیلی گرفتار و
گویندیم خودشان با .کنندینم حساب
ً
اصال را فریادها این هایخیل البته
ـهرـظـوالیـــح
- 48. 47
وهر دارند؛ وغریببعجی هایهخواست و کنندینم درک را ما ،مادر و پدر یا همسر
کار گیرندیم نتیجه وقتنآ .زدیم فریاد طورنهمی بود جایشانهب هم دیگری کس
که تلخی اتفاقات دلیل دنبال بگردند و بگردند باید هم بعد و اندهنکرد اشتباهی
کنندیممحکومراخداهمپایان در ورسندینمهمنتیجهبهالبته وافتادهبرایشان
.ظلم به
بد این شود؛یم سنگین کسی گوش گاهی .بدترند ،بد اتفاقات بعضی البته
مشکلکردن حلبرایچراکهاست؛بد ازبدتراین!شودیمناشنواگاهی امااست؛
سمعک ازاستفادهتاگرفته زدنحرفبلندتر ازدارد؛وجودهاییهرا،سنگین ِگوش
.ندارد ایهفاید ،بزنیم داد هم هرقدر ناشنوا گوش ِکنار ولی ...و
دومی ولی است بد اولی .نابینا و ضعیف خیلی چشم تفاوت است طورنهمی
کسی ولیکرد درمانحدودیتا،استکانیهتهایکعینبابشودشایدرااولی.بدتر
.کندینم دوا را دردش عینکی هیچ دیگر ،شود نابینا که
و گوش شدن دارلمشک همنآ .دارد بدتری حالت هم شدن کر و کور همین
.است دل ِچشم
دلش چشم و گوش ولی باشد داشته مشکل اشیظاهر گوش و چشم که کسی
هاهـنـــیزم
- 49. 48
کسی ولی کند؛ینم برخورد مشکلی به سعادت مسیر کردن طی برای ،باشد سالم
.آیدینم خوش مذاقش به درستی حرف هیچ دیگر ،شده کر و کور قلبش که
دیگر والهی؛هاییراهنمایدیدن ازشودیم کور وحکمتشنیدن ازشودیمکر
ایهفاید،بگذارندنشانه وتابلوهم هرقدرانسانیچنینبرای.بیندینمرادرستراه
،بصیرتدادندست ازاین ورا؛نشانههمهنآببیندتانیستچشمیچراکهندارد؛
.استبد ِاتفاقاتترینختل از
.هستانسانکارهای پروندۀ در،بداتفاقاتتمامیدلیل.نرفتهکه یادتانالبته
.آندلیلدنبالبگرددمنصفانه وکند نگاهیدقتبااستکافی فقط
واالی جایگاه به اشاره ضمن ،غدیر روز خطبۀ در اسالم گرامی پیامبر
از بسیاری زمینۀ را ایشان والیت پذیرش با مخالفت ،مردم میان در علی
مورد ،علی دشمنان که داد هشدار مسلمانان به و فرمود معرفی هایبختننگو
.گرفت خواهند قرار الهی لعنت و خشم
راآنهرگزخداوندوخداوندجانب ازاستامامی][علیاو!مردمای
ـهرـظـوالیـــح
- 50. 49
خداوند.پذیرفتنخواهدرااوتوبۀهرگزوآمرزیدنخواهد،شوداومنکرکه
و کند چنین ورزد مخالفت را او فرمان کس هر با که ساخته واجب خود بر
پسسازد؛ گرفتار سختعذابیبهاستزمان،زمانتاوهمیشهبرایرااو
«کهدرآییدآتشی در سبباینبهوورزیدمخالفتاوباکه بپرهیزیداین از
.»استشدهآمادهکافران برایواندنآهیزمآدمیانوهاگسن
[ظهور به تنها ،نخستین رسوالن و پیامبران سوگند خداوند به !مردم ای
خدا حجت و مرسلین و انبیاء خاتم من و اندهشد داده مژده من ]نبوت و
کفر به،ورزدتردیداین درکه هروهستمزمینوآسمانآفریدگانهمهبر
در آورد تردید سخنانم این از بخشی در که هر و درآمده نخستین جاهلیت
.روددوزخبه،آوردتردیدحقایقاینهمه درکهنآوآوردهتردیدآنهمۀ
اینبهمراوورزیدهنیکیواحسانونهادهمنتمنبرخداوند!مردمای
منهایشستایتمامی.نیستاوجزخداییواستداشتهگرامی فضیلت
.اوستویژۀ،مقاموحالهروروزگارانتمامی در
پس زن و مرد از اعم مردم برترین که بدارید برتر را علی !مردم ای
خلقبقایوکرده نازلرابندگان ِروزیماواسطۀهبخداوندواستمن از
.ماست به
هاهـنـــیزم
- 51. 50
لعنت و شده لعنت ،کند مخالفت آن با و نپذیرد مرا گفته این کس هر
جبرئیل که باشید گاهآ .است ][الهی غضب مورد و غضب مورد و شده؛
علیباکس هر:گویدیمکه دادهخبرحقیقتاینبهخداوندجانب ازمرا
.اوست بر خشمم و لعنت ،نپذیرد را او والیت و ورزد دشمنی
پس.فرستادهپیشچهخویشفردایبرایکه بنگردکس هربایده
ّ
«البت
پسهایتانمگاکه«مبادابپرهیزید؛علیباناسازیازو 1
»کنیدپیشهتقوا
.3
»استگاهآکردارتان برخداوندهمانا«و 2
»بلغزد،استواریاز
اوخودکتاب درکه استخداوندهمسایۀو جوارمههماناو!مردمای
درکسی «مبادا:فرموده]کنند کوتاهی حقشدرکه آناندربارۀ[ویادکردهرا
کوتاهی خداوند همسایۀ و جوارمه دربارۀ که افسوس :بگوید قیامت روز
.4
»امهکرد
.18آیه،حشرسوره.1
.94آیه،نحلسوره.2
.18آیه،حشرسوره.3
.56آیه،زمرسوره.4