More Related Content
Similar to جام- جان معماری3
Similar to جام- جان معماری3 (20)
جام- جان معماری3
- 4. 4
نوشتم؟ شد چه!
دوبارهخانه جاذبه و بود شده زیاد خونم کاشانکاشان های
و خودم برای آنها خرید سخن روزم همه دالالن چون
بود شده دوستانم
مهدی رضاگفتکودکی چون ؛شدیو میزند ونگ که
می زمین به را خودکشد؛خواسته خریدن اصرار ازاش
هم عطارها محسندربود شاهد میان این
می بشود باید آنچه که کن بس گفتشود
بنویس و بنشین کارها این جای
بود همزمان این وباخوانشکتابسوانحهدیه کهبه وار
افتاد دستم
نوشته این وهابیاثرکتاب آن مستیآن وخانههانیست
پخته خودبخوانکه ُمدُشُدمُگم
خـخی است امــُلاکه منُمـخام
خبره ُمخَچ در یمَخِمخامـوش
ُـمخ شود پختـه خود خـالی با
ادراک قفل یا پایبندی:
گفته که هنگامیرا متن این وقتی را همسرم های
می من کنار درمرور ذهن در ،خواندمیاین کردم؛
گفتهشد انداز طنین تکراری و آشنا ای:
نکنند درک دیگران شاید.
که اندیشیدم؛ چنین این آن پس از تا:
وقت خیلیهنگامی هانکردن درک نگران که
خودمان از را کردن درک فرصت ،هستیم دیگران
مینکننده درک یک جای را خود زیرا گیریم؛ی
می فرضیگذاریم!
حالی درکهبتوانیم است ممکن ما که همانطور
پس ،بیابیم جدیدی درک ،قبل لحظات برخالف
بتوانند شاید هم دیگران.
به بستن ترمز شایدترس از ،خودمان درک روی
بی دیگران نکردن درکباشد مورد.بسا چه
روزنه ما از هرکدامپیشاپیش را یکدیگر درک های
کنیم باز.
هنگام برخورد این دیگر مشابه،خواهی نظر
است چنین:
نمی قبول آنهاکنند.
حالی دراست این سوال که:نه چیست؟ شما نظر
آنها.
رای سهم ،دیگری موافقت عدم ترس از یعنی
کردن حذف را خود.
پاسخ شیوه ایناعالم از رفتن طفره شاید گویی
نفع به خود نظر سهم فروختن یا است خود نظر
است دیگری.
اندیشه بسیاریهاسرکوب یا قربانی اینگونه
مینمی نقد درست یا شوندشوند.
- 5. 5
جان
جاه جانانه آن رمزاییشد جور جان با که
سو یک ازو آبادانیو رفت است؛ معماری جان بنا در زندگی جریانآانسان مدها،بناست بازدم و دم؛
بخش روح که خداست؛ حبیب مهمان که است همینوجانافزایبناست.
است باز مهمان بروی خانه در پس.
سو دیگر ازهستند کالبدهایی ،؛می جای خود در بیشتری جان کهدهند.
است تندرستی از سرشار بدنشان چهارستون
بندی استخوان و قامتند راستپایهتنومند سترگشان هایوپرمایهاززمین و خاک گوهر
و است حق نفسشان و گرم دمشانگردشجانبخشبادزندگی وشش درگشایش هایسرشار هایشان
و درست گوارششانگسترش و تابشو برکتدرخشا درآن گرما و نورسرما حریف و
است مهربانی از لبریز روانشانشکیبا و فروتن میانشان در آب آرامش پهنه و
ویژگی اینهااست معماری کالبد جانداری های.
برای کافی جایگاه آنکهداراست را جان
پذیرش وانبوهو آبباددر آفتاب و خاک وشغوغاست.
دوستیکه آموخت؛ من به
حاشیهنویسیکتاب درپیشینیان های
حاشیه که کتابی و بوده ارزشمند چقدر
یا آن کیفیت به بسته ،داشته نویسی
افزون ارزش ،نگار حاشیه شهرتتری
مییافته.
چون وایننوشتهو پدیدارشناسانه ها
نگارنده تجربه و درک حاصل بیشتراستو
نیازمند بیشتر ،دارد میانه کمتر قطعیت با
حاشیهنویسیهمچون تا است؛ دوستان
از و شود پربار جمع میان در گفتگویی
شود دور محور تک سخنرانی.
نوشته این کنار در است شایسته پس
حاشیه خالی جای هموارهنویسی،
برای خوانندگان از دعوت و آشکار
باشد خواهش پر ،آن کردن پربار.
برگه خالی بربنگارید هم شما ها
تازه وآنرا خود یسپارید یار دگر به
درختی همچو ما معماری چالش این
برسانید بارش به اندیشه بارش با
شود داده توضیح زیرنویس در تخصصی کلمات
- 6. 6
ناسازه نوای
نساختن هنر.درمان بدون تندرستی.موسیقی و گفتار در سکوت ارزش
کتاب درخواب و خورد و تنفس و زندگی شیوه سپس ،توکل با اول ترتیب به ،سنتی پزشکی هاب
،اینها مانند وبعدمی روی دارو به آن از پس و غذادارو باآورند.جراحی تیغ زیر را سالم بدن حاال
زیباییمیبرند.
آن پس از و زمین سازی آباد سپس و آب یافتن پی از اول قلعه و روستاشکل ها خانه ساختن
میگیرد.زمین ، کوهستانی روستاهای درو کشاورزی به ،تر خاک پر و است آن سوار آب که هایی
صخرهمی نظر در کوچک سرپناه و خانه ساخت برای را شیب روی هایگیرنداما ؛خیابان اول حاال
درخت خالی جاهای در آخر دست و ساختمان ومیکارند.
،خانه حیاطدا باالیی سهم معماری در باز نیمه فضاهای دیگر و مهتابی و ایوانشتهاندهوا ؛اگر
نانیست باز فضای از دلپذیرتر و بهتر جایی ،نباشد مناسب؛و باران بر سرپناهی هم اگرآنیاز فتاب
است،می پدید ایوان پس ندارد؛ ضرورت روبرو نمای پوشاندنآید.تاب در بسته نیمه فضایی درستان
سرداب یا نشین،پنجره یا دیوارمشبک،می داخلی فضای به را هوا تنفسبخشدوپنجره و در به
نیست نیازی خور شیشه.
آمده پدید ما دستان از خارج که است آفرینشی هنر از پر ،نیست خالی ناسازه.
پدید ساز و ساخت در که افراطآیدمی همین ،شودکهمی بها بی باز نیمه فضایشود؛شهر در
می پیدا دشوار خاک مشتیهم گیاه و درخت برای و شودمی ساخت به دستشوند.
Less is more
ُد چون ساز گزیده و ساز کمر
پر شود جهان تو اندک ز تا!
- 7. 7
کاواکیمعماری تنفس ،:
،کاواکی از منظورمفرورفتگی ،گودی ،حفرهمنفی فضای یابناست در.زنده موجودات که همانطور
برگ یا دهان ،بینی ،پوست در هستند؛ منافذی دارایها.شود ایجاد تنقس و کند نفوذ هوا که جایی.
بنفوذ این از سرشار ما اصیل ناهایایوان هستند؛ خود در باد عنصر پذیریدالون ،هامشبک ،هاهاُه ،رنو
(سقفی نورگیر)خیشخان و(سقفی مشبک گنبدک)بادگیر وناکش ،وسرپوشیدههاینیمهبازو ؛
که خانه ورودی حتیدرهباز ااست بوده.دریده شکم(اتاق یک دیواره در حجمی گودی)همین نیز
دارد اتاق در را حکم.
ترکیبگردشهواازکنارههاوخروجآنازسقف،مشابهخطوطمیدانمغناطیسیرارسممیکند.
کم پهلوی دوران از گویامی گرفته بنا طبیعی تنفس راه این کممصنوعی تنفس به را جایش و شود
مدستگاه طریق از کانیکیمی کولرها و تهویه هایدهد.
می پیش ساختمان عمق تا نما در که منفی فضاهای شکل همین بهو شیشه به را جایشان ،رفتند
پنجرهمی هاییتخت را نما سطح که دهندمی تربه را ساختمان و کندبی جسم یکیا جاندستگاه
شبیهمی ترزنده موجود تا کند.
در حتیمعماریسال این در اصیل معماری از الهام با که نویی هایمی ساخته هابا بنا پوشاندن ،شود
لبه تا پنجره و شیشهمی نشان را اصیل بنای با روشنی تفاوت کار هایدهد.هوا و است پخ بنا نمای
ندارد نفوذ آن گودی در.می آزاد هوای از گویاترسیم.
جـــــریانهــــــــوا
- 8. 8
میان در گشایش(آکس:)
گشاده گویا ،ایرانی افتاده جا معماری یک در،ایوان یا دهانه ترینشکم ،صفه
،دریدهمرکزی حیاطیاخانه گنبد،است میان در.دوستیجزوهکه داد نشانم ای
که بود شده اشاره چنین درآن:"معماری دروداییپالن میانی فضای
چهاربخشیبرهمستانباشد خالی باید و دارد نام"و چاکراها ،انسان بدن مانند ؛
خوردن و تنفس راه.
دری چند ،بشود تاباشد میان در بازشو تا هستند فرد ها.کتاب در"ایچینگ"
آسمانی فرد اعداد که آمده؛ چین کهن فرهنگی از(عنصرباد)زوج اعداد و
زمینی(خاک عنصر)بازشو ما معماری در و هستندها(باد)بهترو فرد است
ستون بنابراینشکل هایآنها دهنده(خاک)می زوج طبعاشوند.
ب میانی ستون ،ستون ردیف یک در ایستایی علم نظر ازهبیکاره و است خنثی تار روی.چون پس
است میانه در گشایش ،نباشد میانه در ستونی.
دوستییادآلنگه دو بازشوهای که شد ورارمغان به را میان در گشایش نیز سنتی مرسوم ی
میآبازش به نسبت را آن دلگشای احساس که ورد؛است ملموس سویه یک وهای.
چ،ایرانی اصیل اتاق یک در یدمانبهرویاتاق میان و است اتاق کف دورادور یا و رف و تاقچه
می باقی خالی و گشودهماند.
بر میان در را راه جاها بسیاری که است؛ انرژی و هوا خدمت در میان در گشایی راه گویا
فدمهم ما تن حتی تا میبندند ما هایسبک گشایش این بر سدینباشد وار.،میانی حوض
ایوان بلندی به ورود های پله برداشتن ،عمومی بزرگ بناهای هشتی در مستقیم مسیر بستنها
شاهنشن واست دست این از ها.
کناره به را راه اینگونه همچنینکنی کامل را مغناطیس ،گردش با و بزنی دور تا میکشانند ها
اینتابیدن گونهمیشود دیده هم چاکراها در انرژی گردش ترسیم در.
زتست ما در نوا و ناییم چو ما
حاشیهایزدپناه فرزین نویسیازقولموالنا
- 9. 9
پیشروی6سویه:
زبر و زیر ،چپ و راست ،پس و پیش.در ما بدن که محوری شش همان
کرده رشد آنها راستایمی شناخته یاشودوشایداست آن از نشانی نیز کعبه
.
،چهارایوانی ،چهارصفه ،چهارباغ ،چهارتاقی
چهارسوپالن همگیدارند چلیپایی های؛که
پیشمی نشان را دورادور جهته چهار رویدو هند
درمیانه،پیشباال به رویدرنورگیر یا گنبد
برآمدهآسمان یا سقف ی،حیاطمی پیوند گرما ماهیت و آسمان و نور باخورد.
پیشپایین به رویباحوضخانه یا سرداب به کف در بازی دهانه یا گود یا حوض
زیریندرحوض ،ایوانی چهار حیاط ،زورخانهباغ میان کوشک ،خانهوسربینهی
،حمامبامی پیوند فروتنی و سرما و آب ماهیتدهد.
شمس دیوان:
گوید عقل:"نیست راه بیرون و حدست جهت شش"
گوید عشق:"رفته و هست راهبارها من ام"
ششجهتحماموروزنالمکان
سر برروزنشهریار جمال
حافظ:
ا شهریسپر تکجهت شش ز خوبان و رشمه
ششم هر خریدار ورنه نیست چیزیم
ببستند راه جهتم شش از که فریاد
قامت و عارض و رخ و زلف و وخط خال آن
ابولخیر ابوسعید:
خواهد جهت شش زوال که فردابود
بود خواهد معرفت قدر به تو قدر
- 11. 11
نمحرابی برش و ما
چهارگوش را زمین یا خاک نماد و اند گفته گردی را آسمان یا باد نماد.
می جای زمین چهارگوش روی آسمان گردی پس سنگین؛ خاک و است سبک بادگیرد.
است گنبد آسمانهکهباالستپالن همان رنگ ته وزیر کهچهارگوش بیشتر و است.
دار قوس ایوان یا طاقچه ،درگاه نمای است؛ محرابی نقش همچون ،چهارگوش بروی گردی.
گنبد از برشی یاتذهیب یا نگارگری در محرابی حاشیه ،گرد طاق با پوشیده اتاق یا خانه.
بر گرد یا محرابی نقش پسچهارگوشهمای سازه پاسخیهم وو طبیعینشانهواراست.
تنه بروی درخت کاکل یا تن بروی سر همچون.
دسته دربندی5آمده باد جای به چوب ،باستان چین فرهنگ در ،عناصر بخشی.
مصالح دیگر نسبت به آن نرم جنس و مقطع در چوب گردی
است باد همتای.
چوبی تیرهای آن سقف که بناهاییمی پوشیدهحس همان ،شده
می پدید سر باالی را گردی و سبکیآورد.
قاعده پایداری و سختی و سر باالی گردی و نرمیپا زیر مند.
- 12. 12
معماری در مغناطیس:
چنین الکتریکی القای شیوه دواند:
سیم دور قطب دو گردشپیچ
جابه یاپیچ سیم میان قطب دو جایی.
هردو در،دور دورانی حرکت از ترکیبیمحوری
دراست آن میان.
ما معماری در،قطب دومحوریا حیاط در میانی
دیده آب و نور یا آسمان و زمین میان مرکزی گنبدخانه
میشود؛می تغییر فصول گردش یا روز شبانه در کهقطب تغییر همانند کند؛ها.
وفضای هرگاهگنبد دور ما گردشخانهغال یا،گرد مب یاهشارم روی(گودال حیاط دور راهروی
باغچه)،اتاق درون وحیاط دور تو در تو هایگیالنی خانه یک دورادور ایوان یااست؛ فراهمچون
مانیزداریم الکتریکی بار،ما گردشنوعی بهمی الکتریکی القایکند.گویا که طواف همچون
رو نیروی آن چرخش که است آرام گردبادیدر را باال بامی پدید میانهآورد.
دوستیکه آموخت من بهبدن چرخش ،یوگا تمرینات دربهچاکرا شدن بازهامی کمککند.
می محبت القای در عامیانه عبارتی وکه شناسیم:"بگردم دورت"
- 13. 13
Magnetismبههم جذابیت معنای
هست.انرژی تولید هم بنایی اینچنین
میجذاب هم ،کندیت.
،هسته دور به گردش رابطه
همچونرابطهبادوخاککه استنماداز ی
می را آنزمین مداری خطوط در تواندید.
،منفی و مثبت قطب رابطهمانند
وآتش آب رابطهاست؛نصف خطوط کهالنهار
یاپرهپرتقال هایمیاز نمادی تواندباشد آن.
را معناطیسی فضایی تصویر این چنانچه پس
ایرانی اصیل بناهای از یکی فضایی حجم بر
میانی محور که طوری ،کنیم منطبق شده یاد
شاه یا خانه گنبد یا حیاط درو بیفتد نشین
به مداری گردش،بنا دور گردان فضای روی
به معماری در مغناطیس از نگارنده منظور
کشید تصویراست شده ه.
- 14. 14
خطوط چنین فضایی تصویر تشابه
می همچنین را مغناطیسیتواندرحجم
خطوط ،زمین مغناطیسی خطوط ،سیب یک
براده مغناطیسیآهنربا تاثیر تحت آهن های
درخت فرکتال تصویر یاترنجی نقش ودید.
- 15. 15
و بود جالب خیلی مطالبت طواف مورد در
هم منکردم تجربوش.همش بودم که بچه
کردم می حرکت فرش حاشیه مستطیل در
چرخیدم می وسط گل دور به و.هم االن
دارم دوست رو فرش نوع همون من
محمدپور شاه علیرضا
- 16. 16
نارسیدن نیروی
است معماری در فراق همان این.
جاذبه و کشش ایجادپیچیده یا دشوار دسترسی با یا دسترسی بدون ،زیاد ی
جاذبهوسوسه ،گنبد داخلی و بیرونی حجم یتهی فضای یا حوض میان ی
میانگودال باالیباالدست؛ تزیینات و نقوش یا ،مناره جای باالترین کشش ،باغچه
باشد دسترسی آنها به داربست و تخته بدون آنکه بی همگی.
می پدید قلیانی درون در ،نارسیدن و کشش بین تضاد اینش جریان و آوردوقی
میافزاست جان که سازد.
مدرسه و مسجد یا باغ حیاط تماشای است همینطورهشتی روبروی قاب در ی
از باید و است بسته دلبرانه تماشگه این سوی به روبرو راه حالیکه در ورودی
داالنآنگونه را نما آن دیگر پیمودی وقتی و بزنی دور را راه راست و چپ های
نمیبودی دیده که بینی.در است معشوق رفتار از برگرفته وار کرشمه آزار این
معماری.
شاه ایوانمی دلبری که هم نشینبزنی دور باید ،است بسته آن به برو رو راه ،کند.
گوشه در پلکان جای سازی پنهان دلیل یک شایدرمزآلودگی تقویت همین ،ها
باشد دسترسی.
اخ کاهش ،الکتریکی بار تخلیه همچون دسترسیرا انرژی میرایی و پتانسیل تالف
دارد پی در.
آمیزش وصل با مکن خواهی اگر عشق دوام
می زندگـانی آب کهرا آتش خامـوش کند
تبریزی صائب
ادبیات بیشتر جا این در من بخش الهام
و معماری تا است عارفانه و عاشقانه
درآمده تنور از تازه خوانشکتاب ی
سوانحتعبیر این بخش انگیزه بیشترین
است
- 17. 17
تپش(ضربان:)
ضد دو میان نوسان جریان،می تپشیسازد.تپش
نشانهامواج و ضربان کاهش و است سرزندگی از ای
خط به میل و تپندهنشانه ،صافاست مرگ ی.
رواقطاقچه ضربان و هاها،قطاربندی ودیوار به
می جانبخشند؛و،لیدلمردگی ، پخ و صاف دیوار
می نشان دیوار نگار تپش شده صاف خط بر رادهد.
همیتیر ریتم بر نطوریا سقف چوبیچشمه و طاق
هست تپشی نیز.
است اتاق دیوار در بزرگ تپشی دریده شکم.حجممی تعریف آن مسطیل در اتاق،شودآنگاه
نشینی عقب دیوار چند یا یک میان از بخشیمیکندمی پدید عمقی وو اتاق حجم میان ،آورد
پسرویشکم،دریدهآید می پدید شکمی تنفس همچون آرام و بزرگ تپشی.
تپشمی پدیدار ما بر معماری در حرکت زمان در نیز دیگری هایشود:
ر روستاییشب و وزرفت در کوچکش اتاق به پهناور دشت ازخوب زندگیش نبض و است آمد و
میزندبزرگ فضاهای تپش یا حیاط؛ یا اتاق پهنای به داالن باریکه تپش در است همچنین ؛
شاه همچونفضا ریز تا ایوان و نشینو دوالبچه و پستو و طاقچه چون هاییدستدونمی که ؛توان
فرکتالی تپشنامیدش.
اتاق و خودرو به خیابان از ،شهری فضاهای در ابعاد تغییر اینخانه هایکار محل ونسبت به
می کاهشو یابدتپضعیف شتریدرفضایی درک قلبمی جریانیابد.
- 18. 18
دنده دنده پایداری
دندهمهره ستون یا سینه قفسه هایسخت و نرم درمیان یک ریتم هادارند.
است غضروف ها مهره ستون میان و ماهیچه ها دهنده میان.
می تویزه و طاق یا و جرز و طاقچه در را رتیم این مشابهبینیم.
جرزطاقجه میان هایهاگشایش یاهاسقف در امتدادشان که،تویزهمی را ها لنگه یا ها
سازد،ها دنده سخت استخوان مانندهستندویا خالی فضاینازک دیوارهنرم فضای و تر
طافچهنازک الیه یا و هاتاق ترها تویزه بین های،ترمترهستند.
سازه ریتم این درمی تحمل را بار تر سخت بخش ایتغییر و انعطاف تر نرم بخش و کند
می را شکلشکل تغییر این تا پذیردیاترکوسخت بخش به شدگی خردکه تر
پایداری اصلی مسوولیتنشود وارد است دار عهده را.
می پذیرتر آسیب ،باشد سخت یکپارچه دیوار یا سقف تمام اگرشود.
- 19. 19
فرکتال:
باشد یکسان درشت و ریز در که است پنهانی نظم فرکتال.
رمزآکه جاهایی جانانه نو جفتشد جور
می چیده پایه دومی را طاقچه و آن بروی طاقی و شودسازد.طاقچه ردیف دو از دیواری روی به
می برپا داالنیشود.بهرویمی سوار اتاقی طاق داالن دوشود.داالن و اتاق دو میاندوسویشان های
می را بزرگ ایوانی طاقو زنندبهرویچهارگنبد ایوان.پایه مرتبه هر درحجمی هاهستندداالن ؛
پایه اتاق ،اتاق پایهایوان ی.حجمتو هاییسازه قاب مانند خالیای.
است ایستایی در فرکتال این.شک است؛ روشن کار درشت و ریز در تکلیفشان انرژی خطوط
می وارد آنها به کمتریاین شاید شود؛پایدا گونهرباشد تر.
- 20. 21
کوچ:
ایرانی،بوده نشین کوچ آریایی.شهر و یکجانشینی تا را صفت ایناست کرده حفظ نشینی.
شهر از بسیاری در عشایر از گذشته ،قشالق و ییالق یا بیرونی کوچروستا و هاهست هم ها.
فضا کیفی تنوع با را درونی کوچاست نموده ایجاد ها.ایوا ،باغچه گودال ،حیاط ،سرداب،ن
نش زمستان ،مهتابیتابستان ،ین،سرپوشیده ،نشینحوضدری چند و خانهشاه و هانشین
می کوچ آنها به که دارند؛ بهتر کارایی سال از روزهایی و روز از ساعاتی در هریکاست شده.
پررنگ برایم را نکته این دوستیاست ممکن ،بنا ضلع یک در اتاق دو حتی که نمود؛ تر
بسته ،باشند داشته متفاوتی کیفیتسایه چگونه کناریشان دیوار یا درخت آنکه بهیا انداز
پناهآفتاب ساعتی چه در یک کدام و باشند بادبر دیدشان زاویه یا شوند؛ بادگیرتر یا گیرتر
باشد چه و چه.
می ممکن ورچیدنی چیدمان با کوچ اینشود.
ورچیدنی چینش(ُپرتابل:)
نسبت نامنقول کالبد به منقول اشیای نسبتاست خاک به باد.آسانتر منقول اشیای هرچه
باد شوند؛ ورچیده سبکتر وهستند تر.است نشینی کوچ صفت این.
خاک تثبیت و است بادوار ایرانی خانه در کاربریندارد وار.خواب اتاق شود؛ پهن رختخواب
غذاخوری شود؛ انداخته سفره و است.زمی تحریر میز یا کار ابزار برای همینطوراستن
می نشیمن را فضا که شدن جمع هم دور یا نشین؛کند.
می خانه فضاهای از هریک روز ساعات و فصل به بستهبیابد را نظر مورد کاربری تواند.تنوع
ماتریسیمی برابر چندین فضایی تجربه از آمده پدید،ایوان ،سرداب در خواب تجربه شود؛
و نشین شاه ،مهتابی ،حیاط...غ تجربه یا واینها از هریک در خوردن ذا.ستون که ماتریسی
هاست کاربری آن ردیف و فضاها آن.
میدان تغییر
برق و فیزیک علم درمیکند جریان ایجاد میدان تغییر ،
معماری در فضا تغییر گفت بتوان شاید پسکوچ در که
می تجربه خانه درون،شودفضایی میدان تغییر همچون
می جریان ایجاد ما در و هستیم آن در که است،کند
افزاست جان که جریانیوقتی که خوبی احساس همان ؛
تغییر با ،است آور کسالت که جا یک در زیاد ماندن از
هستیم دنبالش به جا.
حیاطی باز فضای در دانشجویان با سفری در دارم یاد
بودیم نشسته چمن برویته صحبتمان میکردیم؛ گفتگو و
شد؛ چیره آور کسالت سکوت و کشیددوستیگفت:
می تازه گفتارمان ،کنیم عوض را جایمانچینی شود؛
ساخته نیمه اتاق به ،کردیمگفتگوی ساعت یک ،رفتیم ای
آمد پیش آنجا در شور پر.
- 22. 22
دلبرانه خراب
زیبا ژولیدگی یا.
اینپوره پاره فدری را نو جین شلوار که است مد روزها
می ویترین پشت ،کردهاست هم خریدار پر و فروشند.
می کهنه را قالیشود قیمتی تا کنند
پتبینه را اشیابیابد کاری کهنه زیبایی تا مکنند.
اینهانمونهاز هاییکهنهکاریدارد اشاره گرایشی به که است؛ دروغین.
را دوستانیتمیز و تر و عیب بی مرمت از پس که بناهایی دارند باور که ام یافته
میمی دست از را اش تاریخی بوی شود؛میشود مایه کم بابت این از و دهد.
سخن خرابیگویاثربنا بر است دوران؛شود الل باب این از ،گردد محو چون که.
در غزالی احمد امامسوانحآورده:(کش قاسم روایت بهص ،ثالث نشر ،کولی12)
...نرسد بدو آن اشارت و ندارد خبر مقام این از علم.است عمارت همه او حدود که.اما
کند داللت او بر معرفت.است خرابی از حدی را معرفت که.
میشد مج و میشد کج هی لنگر بی کشتی چون
فرزانه و عاقل صد مرده او حسرت وزموالنا
من و کجا کار صالحکجا خراب
کجا به تا کجاست از ره تقاوت ببین
سالوس خرقه و بگرفت صومعه ز دلم
کجا ناب شراب و مغان دیر کجاست
حافظ
- 23. 23
جا(م)
چندوچونوچفتجای ِواجوررجو ِروجوها
،جاگسترده طیفدر را فضایی مفاهیم از ایمی برگیرد.
ازدرشت تا ریزترینفضاها ترین.است ممکناست کوچکتر هم تاقچه از که دهیم نشان را جایی؛
کوچکی به حتیواژدر حرفی یا هگوشه یا نوشته یکظرف یک یو میدان یک بزرگی به یا و
حتییکشهرکره بسا چه وزمین ی.
،جادر را کاربری هرمی بررا فضایی کیفیت هر و گیرد.
جاکاربری یا شکل نتوانیم حتی که ییتعری را اشمی ،کنیم فتوانیمجابنامیم.
است جا نامش ندارد؛ نام که جایی.
وقت خیلیهاجامی تعریف موقتیزمانی دوره شدن سپری با و شودشود محو است ممکن اش:
جابرگردم تا بگیر؛ مو
است ممکنجایی،شود تعریف خاطره با بلکه معماری؛ عناصر با نه:
اینجاکه بود...
واژه گاهییجا،مشخصی جاینیستودارد اشاره مکانی حس به:
جاییه عجب
مجازی فضای است ممکن حتیاجتماعی یاباشد؛کالبدی نه:
ندارید جایی جمع این در شما
واژهیجاا ما بهجامی زهدخالق معماریمان فضای خلق در هدپرسید کسی اگر و باشیم تر
اینبگوی راحت بتوانیم چیه؟ جایمجایینیست بیشهرچند ؛،جااست بیشبه که جایی هر از ؛
گشته محدود ،خاص نام باچون ؛جابگیرد بیشتری تعاریف دارد.
این از ما معماریجادارد بسیار ها.
هندسه حکمت مبنای بر ما معماری که هنگامیفضاییسامی ختهایستایی نیازهای با و شود
می شکلگیرزمینی دل در را هندسی نظم و دبیشکلجامیدهد؛جاالبه در بسیاری هایالی
می پدید اصلی فضاهای و جرزهاآید؛مهم کهآن کاربری ترین،این شایدمی بیان گونهشود:
اینجارو!
(بگذریمواژه چون ؛یجا،خیلیجاا بقیه و داره کار یمی هم شما رو شبزنید حدس تونید.)
از خیلی البتهجامشخص نام هاتریدارند هم؛از چیزی کهجانمی کم بودنشانکند.
این درجابهاز برخی درباره ام تجربه و برداشتاینجاهاپرداختم:
- 24. 24
:دسدون
دسدوندست یادونجاهاس اون از هم.ولی بایستی توش نشه که باشه کوچیک انقدر که جایی
برسونی داخلش به دستتو جوری ی یا بری توش تنه نیم یا خیزکی مثال بشهتوش چیزی تا
بذاری.
فضایی پرت میتونسته معماری حجم در که فضاهایی باقیمانده از رو دسدون فضای میاد نظر به
می خدمت به ،بشه محسوبگیرن.دسدون همین برایگاهی و پایین گاهی ،باال گاهی ها
گوشهاند.
پستو:
جایی یه تو رفتن یعنی تو پس،اتاقه معموال که اصلی جای ی پس از.کم دست پستوها سقف
حدود و هست قد ی1میشه متری.
بمونه خلوت میتونه داره پستو که اتاقی.
دالونه حجم مانند ای سازه فرکتال در.یاتاق برای متر یک تقریبی فاصله با جفتی پایه عنی.
دوالبچه و دوالب:
دیواره تو قد نیم کمد دوالبچه و دیواری تو کمد ، دوالب.
سازه فرکتال دردوالب و دوالب ایدارن رو درگاه و طاقچه جایگاه همون چه.با اتاقک یک یعنی
دهانه و دیوار جرز عمقمایه تو ایدرگاه و طاقچه یباشه.
- 25. 25
مفید کاهش ،طاقچه:
طافچهمصالح چیدن در کاهشی ،دیوار باالیی نیمه در ها
مفید زیر دالیل به و هستند:
می مصرف کمتری مصالحشود.
دندانه دیواربه نسبت بیشتر پایه عرض دارای ای
دیو در مصالح میزان هماناست صاف ار.یک مثال
تاقچه دیواردار12-02سانتیمترعریض پایهتر02
دیوار مصالح میزان همان با ولی دارد؛ سانتی02دارد کمتری پایه عرض سانتی.
هنگام را اینرسی ،شده کاسته آن از طاقچه که آن باالیی نیمه در دیوار بار کاهش
می کاهش دیوار باالی در زلزلهدهد.
در شده ایجاد خالی یا نرم فضایپای به بهتری لرزش فرصت ،طاقچههدوسوی های
می خوددهد.
می نشان بزرگتر را اتاق طاقچه منفی فضایدیوار در تنوع و گسترش و عمق و دهد
ِتتخُگمد،یکدندهمزه بی ودل ونچسب(!)می پدیدآورد.
خالی اتاق چیزها؛ گذاشتن برای است جایی طاقچه خالی فضایمی تربرای ماند
آزاد حرکتتر.
طاقچه درون چیدمانبعدی سه نقاشی قاب مانندبهرویاست دیوار.
کاشان عصار خانه قولنامه هنگام(آب گذرهای بینچهارسو و خان انبار)پنج درشکل تغییر دری
بودیم نشسته خانه همان داده.هم با ها تاقچه و شده آهنی درهاآن از و بود شده دیوار صاف
بیرون گچی تخته یک که پهلوی دوران های تاقچهبودند کرده کار ،بود دیوار از زده.دیوار و پی
نمی نظر به که بود سالم و پایدار ای اندازه به اتاق طاق وافزایش برای ها تاقچه کردن پر این آمد
باشد دیوار استحکام.موقع آن چه برای پرسیدم؛ خانواده میانسال و بزرگ برادر ،عصار عباس از
چند میکردن؟؛ پر را ها طاقچه هاام دیده هم دیگر جای!
گفت:رسیدم خونه به اینطوری مثال ،بیارم عروس میخواستم ،ُدهم اینطوری میگفتند زمانی ی!
- 27. 27
دریده شکم:
شاه ،سرداب ،اتاق مانند فضاییک در ،مهتابی یا نشین
می تعریف چهارگوششود.میانه از آنگاهچند یا یک ی
می عقب به حجمی ،آن دیوارهنشیند.اتاق شکم گویی
شده دریده ضلع آن در.صفه مانندایوانی یاآن کف که
باشد اتاق همسطح.
است شکمی تنفس همتای من برای دریده شکم.
دار دریده شکم که فضایی در قرارگیریهبرا رو شکمی راحت نفس یک ،یار به ممیاره مغان.
می سفارش بسیار معنوی تندرستی تمرینات در شکمی تنفسشود.آنراتنفسیو رهابخش آرامیافتم.کودکان در و خواب در تنفسگویا نیز
است شکمی.
پریدن آسمان به است عشق(عنصرباد)
دریدن نفس هر به پرده صد(دریده شکم در شکمی تنفس)
شمس دیوان
می دست به را اتاق حجم افزایش دریده شکم ،نیز ایستایی و اجرایی نظر ازدرحالی ،دهدنمی بزرگتر اصلی دهانه که،شده اضافه حجم زیرا شود؛
شد خواهد اصلی دهانه پاکار که دارد کوچکی نسبت به دهانه.
- 28. 28
چهارما معماری استاد
آمده آتش و خاک ،باد ،آب عنصر چهار برای که است دیگری نام استاد چهار.
چ یا گوهر چهار همینطوراست آخشیگان آنها جمع که هارآخشیج.
؛ کیا چهار همچنینمیاد خوشم خیلی آخری این از که!
مکتوب میراث در را عنصر چهار درباره روشن توضیحات بیشترین نظر بهمی پزشکیمانبیابیم توانیم.
کرده اشاره آنهاپدیده آن نه هستند؛ مفهومی نمادهای یا انتزاعی مفاهیم ،عنصری آتش و آب و عنصری باد ،عنصری خاک که اندآشنای های
می نام چهار این با که طبیعتخوانیمشان.
نام بهترین نام چهار این شاید امابوده آشنایی همه و نمادین هایاندمی کهتوانستهباشند نظر مورد انتزاعی مفاهیم گویای اند.
صفاتنام با عنصر چهار اینهمخوان شده انتخاب هاییدارد بسیار.
کیارشاقتصادی
بهمن-اسفند2032