1. ادبی ماهنامه«غزل انجمن»-شمارهده
آبان3131
-----------------------------------
"شعر"
1.
"سپید عصای"
بیکرا در شب و رفتند نورهانگرفت مأوا
تاریک در دیده چلچراغگرفت جا خانه
انتظار از دور و رفتیم دورتر بس دورتر
بی شب یکگرفت باال مژه هر در انتها
ساختیم خود شب با شیطان چشم از دور به ما
گرفت بیضا و باید موسی که را عصایی آن
آموختیم جادوگری نه و موسائیم نه ما
گرفت استغنا ِنداما تو نور با ما چشم
بیناترین ای تو جویا را تو ماکن لطف ها
.گرفت ما از رو که را آفتابی دست کف یک
«بخش تاج غزل»
2.
آشوبصدایآتشناکو/نقشبلندپاییزیات/
دوبارهپیدایتمیشود/ابرهااگربگذارند/
امروزدروازهیپاییزاست.
«معتقدی محمود»
3.
منوچراغخواب
چقدربههمزل،زدیمتااذان.
کاشکفشهایتو
پشتدرجفتشوند.
«کوچکیان زهره-ستاره»
4.
رویبرگهاقدممیزنیو/باخودتفکرمیکنی
بهاواسطپاییزکهمیرسی/یکآنبهخودتمیآیی
میبینیهمهچیزمرتباست/ّلاا"خودت"
شبهایمن/بیتو!...؟
"خیر"
نمیشود/"آنقدرنگو"شببخیر.
«کرم سعید»
5.
"سربازهافقطازیکبازی..."
اینسطررا
صدایافتادنقابلمهایدرمیدانمینقطعمیکند
کلماتازروزنامهصبح/بهخیابانهامیپیچد:
سربازهاهیچوقت/بیزخمبهرختخواببرنمیگردند
نهازمیدانمین/نهازکفآشپزخانه
ماهم/آنسالهارابیادنمیآوریم
فقطچندنامهبجاماندهاززنیکه
شبهابیخوابمیشد...
«حسینی دانیال»
"شعر-ترجمه"
فراست رابرت(1133-1784/آمریکا/)منوچهریان کامبیز
"توقفدرجنگلهادریکعصربرفی"
وبراینگمانمکهمیدانم/اینجنگلهامتعلقبهکیستند
اگرچهخانهاشدرروستاست/منرانخواهددید
کهبهتماشایجنگلشایستادهام/کهازبرفلبریزشده
برایاسبکوچکمشاید/عجیبباشد
توقفدرجاییکهمزرعهاینیست
بینجنگلهاوایندریاچهیخزده
درعصریکه/تاریکترینعصرسالاست
واسبمبهزنگیکهدرلگامشهستتکانیمیدهد
تابپرسد/کهآیااشتباهیپیشآمده؟
وتنهاصدایدیگریکهمیآید/صدایجارویباداستکه
کهآسانمیکشد/برپولکهایبرف.
جنگلهادوست،داشتنیتیرهوعمیقاند.
ولیمنقولیدادهامکهبایدبهآنعملکنم
وقبلازخوابفرسنگهاطیکنم.
وقبلازخوابفرسنگهاطیکنم.
"Stopping By Woods on a Snowy Evening"
Whose woods these are I think I know.
His house is in the village though;
He will not see me stopping here
To watch his woods fill up with snow.
He gives his harness bells a shake
To ask if there is some mistake.
The only other sound's the sweep
Of easy wind and downy flake.
The woods are lovely, dark and deep.
But I have promises to keep,
And miles to go before I sleep,
And miles to go before I sleep.
Robert Frost
(San Francisco, California1874-Boston1963)
Translate/ kambiz Manouchehrian
قزللو اصالن/برگرداناسپانیاییاز/علینوروزپور
گاهی/پرندهای/دنبالهیتوست/کهمیخواندبرشاخه.
تامیپرد/پرمیگیردجهان
بالبالمیزندشاخهو/پرمیریزدسکوت
فرومیرودپایم/درتاریکی.
A veces,
un pájaro que canta sobre una rama,
es una continuación de ti.
Cuando echa a volar,
el mundo recobra sus alas,
rama se agita
y el silencio cae como plumas
y se hunde mis pies en la soledad.
Traducido por/Ali Norouzpourslan Qezello/A
«نوروزپور علی»
"انطباقی اشعار"
َمسَبازهواگرفتنکهپرینماندوبالی
بهکجارومزدستتکهنمیدهیمجالی.(سعدی)
****
وقتیچشمانت/فرصتیستبرایپریدن
منوواژهها/باالترازِنمرغادریا
پروازمیکنیمدرباد/آنجاستکه
نامی،دیگربرآسمانبایدنهاد.)نوروزپور (علی
3