More Related Content Similar to بینش انسان (20) بینش انسان 6. فهرست
7........................................................................................................ مقدمه
9 .............................................................. زندگی در بینش نقش :اول فصل
23 ................................................................... بینشی اشکاالت :دوم فصل
25 ............................... آن بر حاکم اصول و قوانین ،هستی جهان درک و فهم ،شناخت عدم -
28 ........................................................................... دوقطبی جهان درک و فهم ،شناخت عدم -
30 ............................................................................. مقصد و مسیر درک و فهم ،شناخت عدم -
35 .............................................................................. وسیله و هدف ودرک فهم ،شناخت عدم -
42 ............................................................................... زمینی عشق درک و فهم ،شناخت عدم -
49 ................................................................................. بودن صالح درک و فهم ،شناخت عدم -
61 ................................................... )زمان با فازی هم (عدم زمان درک و فهم ،شناخت عدم -
66 ................................................... )فلک با فازی هم (عدم فلک درک و فهم ،شناخت عدم -
73 ......................................... آن بر حاکم اصول و هستی قوانین :سوم فصل
75 .......................................................................................................................... نسبیت قانون -
84 .......................................................................................................... نظمی بی و نظم قانون -
96 ................................................................................................................. مرگ و تولد قانون -
101 ........................................................................................................................... تغییر قانون -
102 ...................................................................................................... مانند و تکرار عدم قانون -
104 .................................................................................... )فواره (قانون حضیض و اوج قانون -
7. 107 ...................................................................................................... سکون در حرکت قانون -
108 .............................................................................................................. متقابل تاثیر قانون -
110 ................................................................................................ العمل عکس و عمل قانون -
111 .................................................................................................................. پیوستگی قانون -
115 ........................................................................................................................ ارتباط قانون -
116 ........................................................................................................................... تضاد قانون -
118 ............................................................................................................................. جبر قانون -
119 ................................................................................................................... هرز علف قانون -
121 ......................................................................................................................... تعادل قانون -
8. انسان بينش
7
مقدمه
اما .دارد هستی جهان گستردگی و عظمت به وجودی ،است الهی مخلوق ترینهپیچید که ،انسان
این درک به و ورزد غفلت هستی جهان و خود به نسبت معرفت و آگاهی کسب از که صورتی در
قرب به و بود نخواهد مخلوقات اشرف داشت؛ نخواهد ارتقایی و رشد تنها نه ،نیابد دست عظمت
.بردخواهدسربهبیماریوگرفتاریدرهموارهبلکه،رسیدنخواهدالهی
که صورتی در زیرا دارد؛ هستی به او نگرش طرز با مستقیمی نسبت ،انسان مشکالت از بسیاری
وقایعوحوادثدربارهقضاوتبههستیقوانینازآگاهیاندراوونباشدحقیقتبرمنطبقوینگاه
درراخودوشودیمسستاعتقادیلحاظبهتنهانهورسدیمبیرونیودرونیتضادهایبه،بپردازد
هاییبیمار به ،آن از حاصل روانی فشارهای اثر در بلکه ،بیندیم پناهیب و سرگردان هستی جهان
عوارضاینباکشمکشحالدرراخودزندگیاو،صورتایندر.شدخواهددچارنیزمتنوعومتعدد
انجام به را خویش رسالت و برد خواهد کمتری بهره عمر بهاینگرا فرصت از و کندیم سپری
.رساندنخواهد
بازیابی و هستی جهان حقایق کشف ،انسان وظایف ترینیضرور از یکی ،حقیقت این اساس بر
که نظر مورد قوانین و اصول ترینممه از برخی حاضر کتاب در ،مهم امر اینرب بنا .است آن قوانین
بررسی و مطالعه و بهتر تفکر و توجه برای بستری تا شودیم ارائه ،است نگارنده شناسایی حاصل
.آیدفراهمبیشتر
12. زندگي در بينش نقش
11
جالب نکتهودهدیمنشانمتفاوتیواکنش،خودپیرامونوقایعوحوادثازیکهرمقابلدرانسان
به نسبت شخصی هر و نیست یکسان ،مختلف افراد رفتار و پندار ،نیز حادثه هر در که است این
این از برخی .دارد را خود به مختص و متفاوت واکنشی ،یکسان وقایع با مقابله در دیگر اشخاص
بررسیکهطورهمان.باشندداشتهسزاییهبسهممختلفهاییبیمارایجاددرتوانندیمهاشواکن
وی »«بینش از ناشی که اوست عملکرد نحوه ،انسان در بیماری ایجاد علل از یکی ،شد خواهد
»بینشی هایی«بیمار را هانآ توانیم که است هایییبیمار منشأ ،آن به مربوط اشکاالت ،بوده
برای ،ذهنی غلط هایشبین اثر بر که هستند هایییبیمار »بینشی هایی«بیمار ،بنابراین .نامید
.آیندیموجودبهانسان
در ... و طال ،ارز نرخ ناگهانی کاهش مانند خبرهایی شنیدن محض به ایهعد همواره ،مثال برای
،استشایعبسیاردنیادررخداداینوشوندیمهایبیمارسایروبدنرعشه،قلبییهسکتدچار،بازار
آیدیم پیش سؤال این ،اند داشته برخورد آن با افراد اکثر که تجربه این قطعیت به توجه با حال
بعضی در چرا و چیست؟ قلب عملکرد با قبیل این از دیگری چیز هر و طال ،ارز نرخ بین رابطه که
چرا یا و است؟ نگذاشته جا به بدی اثر دیگر بعضی در ،شده ... و قلبی سکته ایجاد باعث اشخاص
بیماری دچار ترتیب همین به خود دوستان و خویشان ،نزدیکان مرگ خبر شنیدن با افراد از برخی
اعضای عملکرد و وقایع و حوادث بین ایهرابط هیچ ًاظاهر پزشکی علم در که حالی در شوند؛یم
مثبتتغییراتباعثتواندیمخبریکشنیدنچراراستیبه.استنشدهمطرحانسانبدنمختلف
شود؟ انسان روان و ذهن ،جسم در منفی یا
دالیل به انسان .کنیمیم بندی دسته را انسان بیماری علل ابتدا ،سؤال این به دادن پاسخ برای
: جمله از .دهدیم دست از را خود سالمتی ،شده بیماری دچار مختلفی
میکروارگانیسمیهاییآلودگوجود-
13. انسان بينش
12
خستگیوپیری،کهولت-
مختلفسوانح-
محیط آلودگی و سموم -
مناسب نا ی تغذیه -
بدنی تحرک عدم -
)منتوسوماتیک-تنیذهنی(بیمارهایغلطبینش-
)سایکوسوماتیکدوگانه(بیمارهایومتضادرفتارهای-
ارثی و مادرزادی نقایص و هایبیمار -
... -
ایجاد عوامل از یکی »غلط «بینش وجود ،شودیم مشاهده بندی گروه این در که طور همان
وقایعی کلیه و خود پیرامون از انسان تلقی طرز از است عبارت »«بینش .است انسان در بیماری
برداشت زندگی رویدادهای از انسان چه آن ،دیگر عبارت به .شودیم مواجه هانآ با او که
،است روان و ذهن هایدفراین شده خالصه نتیجه که بینشی افزار نرم چارچوب از ،کندیم
چارچوب این .شود می تعیین حوادث با برخورد در او واکنش ،خودکار صورت به و کندیم عبور
ریزیهبرنام زیرا دارد؛ قرار خودآگاه نیمه سطح در و است فیلتر و برنامه پیش یک صورت به
عملکرد ولی دارد؛ بستگی شخص تفکر به ،وتحلیل تجزیه نحوه حسب بر و است خودآگاه آن
نیمه برنامه یک را آن توانیم نتیجه در .گرددیم آشکار خودکار و ناخودآگاه صورت به آن
به نسبت »«بینش افزار نرم که امتیازی شودیم معلوم توضیح این با .کرد محسوب خودآگاه
تغییر خودآگاه صورت به را آن برنامه توانیم که است این ،دارد ناخودآگاهی هایهبرنام سایر
.کرد ریزی برنامه و هدایت ،دلخواه سمت به و داد
14. زندگي در بينش نقش
13
بخشی ،ذهن و شودیم تعیین و تعریف انسان عواطف و احساسات آن در که است بخشی ،روان
.کندیم تعیین زندگی به نسبت را او نگاه نوع و هاتبرداش ،تفکرات ،ادراکات که
خودآگاه بخش فعالیت .است فعال ناخودآگاه و خودآگاه نیمه ،خودآگاه بخش سه در انسان ذهن
است الزم زمانی تمد زیرا شود؛یم انجام زمان صرف با ،است گیریمتصمی و تفکر به وابسته که
.شود ختم ایهنتیج به و انجام ،آن مبنای بر گیریمتصمی و ذهن آگاهانه فعالیت و پردازش تا
پیش از ایهبرنام نتیجه با را انسان ،زمان صرف بدون ،ناخودآگاه بخش که است حالی در این
فرد گیریمتصمی و تفکر اساس بر ،بخش این به مربوط هایشواکن و کندیم مواجه شده تعیین
سالگی 6 الی 5 سن تا و طفولیت دوران در عمده طور به ناخودآگاه بخش زیرا .گیردینم انجام
1
.است پذیرنامکا سختی به ،بزرگسالی در آن تغییر و شودیم ریزیهبرنام
(اطالعات شده تعیین پیش از ایهبرنام اساس بر که حال عین در ،خودآگاههنیم بخش اما و
در ،آن به وابسته هایشواکن و هاشکن و کندیم نقش ایفای )زندگی خالل در شده نهادینه
ناخودآگاه بخش خالف بر ،شودیم انجام )خودکار طور (به گیریمتصمی و توجه بدون و لحظه
آن تغییر به تصمیم آگاهانه ،فرد که شرایطی در و است تغییر قابل و دسترس در نیز بزرگسالی در
.است مجدد ریزیهبرنام قابل ،شود متقاعد آن تغییر به نسبت یا و باشد داشته
تغییرپذیروتأثیرپذیروکودکیدوراندرشدهنهادینهاطالعاتازگرفتهشکلکه»انسان«بینش
و روان واکنش و دارد خودآگاه نیمه فعالیت ،است بزرگسالی دوران در قبول مورد اطالعات از
.دارد دخالت آن برنامه تغییر در ،ذهن خودآگاه بخش
.است باطنی ادراکات به رسیدن و اشراق ،افزارمنر این اصالح و تغییر عوامل از یکی .1
15. انسان بينش
14
پس و شوندیم دریافت گانهجپن حواس یا مغز خارجی هایهگیرند توسط بیرونی وقایع و حوادث
و زشتی ،بدی و خوبی ،ضعف و شدت گیرند؛یم قرار ارزیابی مورد بینش چارچوب از عبور از
و شانسیشخو یا بدبختی و خوشبختی احساس فرد ،آن اساس بر و شودیم تعیین هانآ زیبایی
.داشت خواهد شانسیدب
به و شودیم آشکار مختلف وقایع مقابل در ذهن واکنش ،چارچوب این از عبور از پس ،واقع در
و درک ،مثال برای .گرددیم تعیین خارجی حوادث مقابل در فرد تلقی طرز و ادراک ،آن دنبال
بستگی چارچوب این به ... و بیماری ،فقر ،جنگ ،انفجار ،تولد ،مرگ پدیده از کسی هر برداشت
و ذهن چارچوب از عبور از پس .دارد وقایع این از متفاوتی درک فردی هر است بدیهی .دارد
نسبت را احساسی و روانی واکنش تا رسدیم روان بخش به نوبت ،ذهنی هایتبرداش و درک
(وقایع شودیم هویدا احساسی هایشواکن ،مرحله این در .کند آشکار هاهپدید و حوادث این به
... و غرور ،ناامیدی ،انزجار ،غم یا شادی احساس و )شوندیم تبدیل خود احساسی معادل به
نتایج با متناسب واکنش ،شیمیایی هایمپیا ایجاد طریق از مغز ،بعد مرحله در .یافت خواهد ظهور
و شودیم ترجمه فیزیک زبان به روانی -ذهنی هایتحال و دهدیم نشان خود از روانی -ذهنی
.داشت خواهد دنبال به را جسم واکنش نهایت در
مهیبی انفجار صدای ،سالن بیرون از ناگهان و باشند داشته حضور سالنی در ایهعد اگر ،مثال برای
وقايع و حوادثمغزخارجيهايهگيرندمغز
ذهنواكنش روانواكنش مغزواكنش
شيمياييوعصبيهايمپيا
زندگي حوادث از فرد برداشت و تلقي طرز
بدنالعملسعك
بينشيفيلتر
16. زندگي در بينش نقش
15
این وقوع از افراد و کندیم دریافت را انفجار صدای )(گوش مغز شنوایی های گیرنده ،شود شنیده
متفاوتی واکنش دیگری به نسبت حاضرین از یک هر ،حادثه این قبال در .شوندیم خبر با انفجار
در تفاوت این علت .بود خواهد سایرین از متفاوت کسی هر وحشت و ترس میزان و داشت خواهد
آن به که کنندیم عبور بینش شخصی فیلتر و چوب چار از حوادث همه اطالعات که است این
.گوییمیم»بینشی«فیلتر
شدت ،هانآ اثر در که است شده داده هاییهبرنام قبل از ،حوادث تفسیر و تعبیر برای فیلتر این در
که است مرحله این از پس .گرددیم تعیین وقایع و حوادث بودن ناخوشایند یا خوشایند و ضعف و
(برایکندیمتعیینهاهپدیدبهنسبتراماادراکوشودیمارزیابیحادثهآنازذهنادراکیواکنش
نوبت بعد و )خیر یا است خطرناکی مسئله انفجار واقعه آن که شودیم ارزیابی مرحله این در مثال
کهکندیمتعیینروانمثال(برایدهدیمنشانرویدادآنبهنسبترامااحساسکهرسدیمروان
هاییارزیاب ،روان احساسی واکنش واقع در .)است بوده کننده ناراحت یا و بخش مسرت پدیده آن
.کندیمآشکارراعاطفیواحساسی
جسم و فیزیک زبان به احساسی حاالت ترجمه و مغز واکنش ،روان و ذهن هاییارزیاب دنبال به
فیزیکیآثارکهاستترجمهاینازپسوشودیمنمایانشیمیاییهایشواکنصورتبه،شدهآغاز
هر .شودیم ظاهر جسم روی بر غیره و گونه شدن سرخ ،بدن و دست لرزش ،پریدگی رنگ مانند
بودن ناخوشایند و خوشایند ،حوادث ضعف و شدت با متناسب فردی هر برای هاتحال این از یک
حامل کسی هر برای ای حادثه و رویداد هر که این کلی طور به .شودیم ارزیابی و مشخص ... و
فیلتر این از عبور در ،دهدیم انتقال او به را احساسی و ادراکی بار چه و است مفهومی و معنا چه
.شودیممشخص
خواهدرخمتعددیهایشواکنبلکهترسند؛ینمنسبتیکبهافرادهمه،مثالموردانفجارحادثهدر
17. انسان بينش
16
هرانسانیهایشبینفیلتربخشدرزیرااست؛متفاوتهاشواکناما،یکسانحادثه،عبارتیبه.داد
.شودیمتعیینفردبهمنحصرطوربهحادثهضعفوشدت
می داده الزم واکنش دستور مغز به ،کندیم تعیین را ترس شدت که بینشی فیلتر ارزیابی اساس بر
در.کندیمصادرآنبهمربوطبخشبهراشیمیاییهایمپیاترشحفرماننیزمغز،آندنبالبهوشود
»بینشی«فیلتر،کندیمتعیینراآنمیزانوشیمیاییپیامنوعمختلفحوادثطیکهعاملی،واقع
به رو ترس با ابتدا مغز مثال برای آیا که هستیم رو به رو مهم سؤال این با جا این در ،حال .است
آن از پس و کندیم ترشح آدرنالین ابتدا یا و دهدیم آدرنالین ترشح دستور آن از پس و شودیم رو
شود؟یمحاکمانسانبرترس
دستور سپس و کندیم ارزیابی را هانآ و گرددیم مواجه وقایع با انسان ابتدا ،شد اشاره که چنان
عهده بر را زندگی حوادث و وقایع ارزیابی که بخشی ،بنابراین .شودیم صادر شیمیایی هایشواکن
شویم متحمل را ضربه حداقل که بدهیم آن به ایهبرنام باید ما و است کننده تعیین بسیار ،دارد
و ادراکات ترجمه ،آن وظیفه که است رابط یک تنها جا این در مغز .نیفتد خطر به ما سالمت و
.استجسمزبانبهاحساسات
در مثال برای .شودیم توجه شده صادر شیمیایی پیام و هورمون به فقط پزشکی درمان در
اقدام هاییودار کمک با ،باشد خورده هم بر شیمیایی ترکیبات از یک هر ترشح تعادل که صورتی
در بتوانیم ،شود صادر مغز به اولیه دستور که این از قبل اگر اما کنند؛یم آن کردن متعادل به
تعادل توانند نمی وقایع و حوادث دیگر ،کنیم ریزی برنامه را صحیح دستورات بینشی فیلتر بخش
.بزنند هم بر را مغز شیمیایی
دیگری انفجار ،انفجار وقوع از ساعت یک گذشت از بعد ،قبلی مثال مورد در کنیم فرض حال
کیفیت ،بینشی فیلتر زیرا .باشیم نداشته را پیشین واکنش است ممکن صورت این در .دهد رخ
18. زندگي در بينش نقش
17
به ما واکنش است ممکن بعدی دفعات در .کندیم تعیین را آن نوع و پیام ساز و ساخت ،پیام
.باشد قبلی دفعات از تریقو یا ترفضعی مراتب
به رو ناگهان و دهد قرار خود صورت روی وحشتناکی ماسک فردی اگر که است این دیگر مثال
اینازیکیاستممکن.دادخواهدرخمختلفیهایشواکن،افرادتعدادبه،شودظاهرنفرچندروی
ازبعددفعاتدرامابرود؛حالازوکندغشدیگریفردکهحالیدرندهد؛نشانواکنشیهیچافراد
.بدهد دست از را خود وحشتناکی ،تکرار بار چند از پس و شود کاسته حالت این شدت
صورتی در اما .شوند افسردگی دچار بیرونی حوادث و وقایع با برخورد در افرادی است ممکن گاهی
شوند؟یمافسردههمهآیا،افتداتفاقنیزدیگرانبرایحوادثهمانکه
آن پشت از را حوادث و وقایع که دارد چشم به عینکی انسانی هر .است منفی پاسخ مسلم طور به
وتعبیر،بنابراین.کندیمتعییناوبینشیعینککهبینندیمرنگیبهراهستیجهانوکندیممشاهده
کهایواقعه،نتیجهدر.داردچشمبرکهاستعینکیطبقبرهستیجهانوزندگیازهرکسیتفسیر
.نکندایجادراوضعیتایندیگریفردبرایاستممکن،شودیمفردیدرافسردگیایجادباعث
هایبیمارازبسیاریدرزیرابگیرد؛قراربررسیموردنوازبایدکهاستبینشیفیلتراین،ترتیباینبه
.کرد جلوگیری هایبیمار از بسیاری بروز از توانیم آن اصالح با و است کننده تعیین بخش این
اما .گذاشت سرتپش صحیح بینش به تجهیز و نگرش اصالح با توانیم را مشکالت از بسیاری
معرضدر،نیاییمبرآناصالحصدددروباشیمداشتهبینشفیلترازدقیقیتعریفنتوانیمچهچنان
.گرفتخواهیمقرارعدیدههاییبیمارومشکالت
بستگیآنهایهبرنامبه،انسانآنیهاییگیرتصمیمونگاهکهاستافزارنرمیک»بینش«فیلتر
برنامه غلط یا صحیح تواندیم زیرا .است مهم افزار نرم این ریزی برنامه چگونگی ،بنابراین .دارد
گیریمتصمیبهترینتوانیمیم،بدهیمافزارنرماینبهصحیحیهایهبرنامبتوانیماگر.شودریزی
19. انسان بينش
18
.باشیم داشته خود زندگی در را واکنش و
در دیگر فردی و شودیم هایییبیمار و مسایل دچار مالی مشکالت برابر در فردی مثال برای
ماازیکهرواکنش.بیندینمجسمیوذهنی،روانیلطمهگونهچهینامالیماتگونهاینبابرخورد
.دارد فیلتر این ریزیهبرنام به بستگی ،حوادث با شدن رو به رو در
درنارساییموجب...ومحیطیهاییآلودگ،حوادث،سوانح،هاممیکروارگانیز،سمومفقط،حقیقتدر
حوادثووقایعتحلیلوتجزیهدرغلطهایشبین،عواملاینبرعالوهوشوندینمانسانسالمت
هایینابساماندستخوشراویواندازدخطربهمهلکیصورتبهرااوسالمتتواندیمنیزبیرونی
میهستیجهاندرواوپیرامونکهچههرازراانسانذهنیهایارزیابی،بینشزیرا.کندجسمی
.بود خواهد هایارزیاب این برای پاسخی ،جسم و روان هایشواکن آن دنبال به و دهدیم بروز گذرد
این.شودبیماریبهابتالموجبتواندیم،باشدنشدهریزیهبرنامصحیحطوربهکهذهنی،بنابراین
.کنیمیمنامگذاری»mentosomatic-تنییذهنهایی«بیمارهاییبیمارراهایبیمار
هاییبیمارکهحالیدردهند؛یمرخناگهانیویکبارهبهکهاستاینهایبیمارازدستهاینخصوصیاتاز
.افتندیماتفاقطوالنیزمانطیدرومروربه )psychosomatic-تنین(رواسایکوسوماتیک
برخودمنفیتأثیربا،بینشیاشکاالتودارددوطرفهایهرابطذهندیگرهایشبخباانسانبینش
«عدمموجبمستقیمغیرطوربهغلطبینش،مثالبرای.شوندجسمیاختالالتباعثتوانندیمذهن
.است»تنییذهنهایی«بیماربروزعواملازیکی،عارضهاینوشودمی»ذهنیکپارچگی
زير ،یک هر كه است زير هايشبخ شامل و انسان وجود مديريتي هایشبخ از یکی ،ذهن
:داردمفصليهايهمجموع
سلول وبدن دهينسازما مدیریت -
انسانادراكاتدهينسازمامدیریت-
20. زندگي در بينش نقش
19
)اطالعاتبايگانیو(آرشيواطالعاتدهينسازمامدیریت-
کهفردی،بنابراین.کندمدیریتراانسانبدنخوبیبهتواندینمریختههمبهومشوشذهنیک
به هانآ در که دارد هایییبیمار به ابتال برای باالیی آمادگی ،است ایهآشفت ذهن چنین صاحب
هانسرطاانواعبهتوانیمهایبیمارازدستهایننمونهاز.شودیممختلبدنوسلولبرنامهنوعی
کاری کم یا رویه بی تکثیر دچار و کنندیم گم را خود برنامه ها سلول ها بیماری این در .کرد اشاره
.شوندیمخودبهمربوطعضوتحلیلو
خیلیاوزیرا .است تاريخطولدرانسانهایشتالترينگبزرازیکی،ذهناغتشاشازجلوگیری
دارد دست در را کردن فکر در او اختيار عنان درونیعامل يك که است بردهیپ مسئله این به زود
.كشانديمخوددلخواهسمتبهو
.باشدمسلطآنبر،داشتهاختیاردرراخودفکرکنترلخواهدیمانسانکهاستسالهزارچندشايد
كمال ضد جهت در و شودیم مانع ،زندیم هم به را او ذهن پارچگی یک که درونی عامل اين اما
تفکرآنچگونگیوهستیمورددرتواندینمخوبیبه،استتشتتدچارکهذهنیزیرا.كنديمعمل
سرانجام ذهنی هایشگرد این در او و بردیم سویی به را او مزاحم عامل این لحظه هر در و کند
.کشدیم دست تالش از ،باشد آورده دست به مثبتی یهنتیج هیچ که این بدون ،شده خسته
خواهندیمدستههرکهداردقرارها»«منازدستهدوکشاکشدرخوددروندرانسان،کلیطوربه
های»«منازیکی.کمالدضسویبهدیگردستهوکمالسویبهدستهیک:بکشانندسوییبهرااو
باشد داشته حضور جاکی و لحظه یک در انسان ذهن گذاردینم که است »«من همین ،ضدکمال
صورتاینبه.کندیمبازی...ومکان،زمانبابازدارندهعاملاین.هستكه بگیردقرارجاییدرو
هماندرصورت این غیر در و بردیم آینده یا گذشته به را ما ،باشیم داشته قرار حال زمان در اگر که
راماذهننیزگاهیودهدیمانتقالدیگریمکانبه،داریمقرارآندرکهمکانیازرافکر،حالزمان
21. انسان بينش
20
.کندیمدرگیر،)باشدداشتهارتباطیزمانباکهاین(بدونگوناگونومتعددموضوعاتبا
در ذهن .كندیم دنبال را روز روند همان ادامه هم درخواب ،است مغشوش ذهن دارای که فردی
جاي در و کند مرتب را بیداری زمان به مربوط اطالعات هایلفاي كه دارد وظیفه خواب حالت
برخوردار خوبی یهحافظ از فرد و گیرد قرار دسترس در راحتی به لزوم مواقع در تا بچيند درست
)است شده ایجاد روز طی در (که را اطالعات این از ناشی هایشتن و هاساستر ،همچنین و باشد
.باشد نداشته تنشی گونهچهیبدن ،خواب از پس تا كند آزاد
طریقازبدناجزایوظیفهشرحتعیینبدنوسلولسازماندهیمدیریتاصلیوظیفه،اینبرعالوه
دچارهانآ،نکندعرضههالسلوبهصحیحیوظیفهشرحودستورمدیرایناگر.استشعوریتوزیع
.شوندیم)رفتگي(تحليلكاري كميا و)(سرطانكاري پر
.استغلطبینشاثردربدنمديرانرژياززياديبخششدنتلفورفتنهدربه،عارضهایندلیل
:از عبارتند ،شودیم انرژی اتالف این به منجر که اشکاالتی از برخی
نیست مؤثر او زندگي در و ندارد فرد به ارتباطي هيچ كه مسايلي با ذهن حد از بيش گيريرد -
غلطبینشازناشیطلبیتکثروتبعیض -
كمال هاينم
ضدكمال هاينم
22. زندگي در بينش نقش
21
غلطبینشازناشیموردیبهایتقضاو -
:طلبیکثرتوتبعیض
وتبعيض بینیتكثر یعنی نآ كردن پارچه دچن و هستي جهان وحدت با انسان ذهن شدن درگير
سپهري سهراب مرحوم از ايهسرود .شوديم بيشتري ذهني انرژي صرف باعث هستی اجزای بین
:كنديمبيانرا موضوعاينخوبيبه
!ستازيب كبوتر ،است نجيبي حيوان اسب ،گوينديم چرا كه دانمينم «من
!نيست كركس كسيچهي قفس در چرا و
!دارد؟ قرمز يهالل از كم چه شبدر گل
!ديد بايد ديگر جور !شست بايد را هامچش
!شست بايد را هاهواژ
».باشد باران خود بايد واژه ،باد خود بايد واژه
:غلطبینشازناشیموردیبهایتقضاو
گذرنديم او مقابل از که افرادی همه ظاهري مشخصات و كنديم عبور روييهپياد از عابري وقتی
بعضي در حتي و کندیم ارزيابي ...و قد بلندي و كوتاهي ،زيبايي و زشتي ،الغري و چاقي نظر از را
قرار قضاوت و بررسي مورد را )...و جنسيبد و جنسي خوش (مانند هانآ دروني مشخصات مواقع
ذهن مديريت ،دلیل همین به .روديم هدربه و شودیم صرف زيادي بسيار ذهني انرژي ،دهديم
.گردديم اختالل دچار بدن مديريت و اداره در و شوديم آشفتگي و خستگي دچار
و طرح به نياز ،انرژي اين صرف براي ،است محدود انسان ذهني انرژي كه جانآ از ،کلی طور به
.گيرد قرار مطالعه مورد »ذهني انرژي «مديريت عنوان تتحاست الزم كه است ايهبرنام
26. بينشي اشكاالت
25
او برای مشکالتی تواندیم هانآ به تجهیز عدم که انسان زندگی بر حاکم بینشی اصول ترینممه
:از عبارتند ،شود بیماری به منجر و آورد وجود به
آن بر حاکم قوانین و هستی جهان درک و فهم ،شناخت -
قطبیودجهان درک و فهم ،شناخت -
مقصد و مسیر درک و فهم ،شناخت -
وسیله و هدف درک و فهم ،شناخت -
زمینی عشق درک و فهم ،شناخت -
بودن صالح درک و فهم ،شناخت -
)زمان با فازیمه (عدم زمان درک و فهم ،شناخت -
)فلک با فازیمه (عدم فلک درک و فهم ،شناخت -
ذهنیکپارچگی درکوفهم،شناخت-
روانی بلوغ به رسیدن درک و فهم ،شناخت -
... -
آن بر حاکم اصول و قوانین ،هستی جهان درک و فهم ،شناخت عدم
.استانسانبینشدراساسیوایریشهاشکاالتازمادیهستیجهاندرکوفهم،شناختعدم
کتاب این به توجه عدم و آموزدیم انسان به را زندگی قوانین که است کتابی مانند هستی جهان
قالبدرخداوند.شودیمزندگیدرناپذیریجبراناشتباهاتبروز وآنباویهماهنگیعدمباعث
رویپیشدنیانقاطهمهدروتاریخطولتمامدرهموارهواستاوآشکارآیاتحاویکهکتاباین
است کرده عرضه را آن با برخورد و زندگی به نگرش قوانین ،بود خواهد و است بوده هانانسا همه
.شودریزیهبرناماو»«بینشوسیلهاینبهتا
27. انسان بينش
26
است تعالی حق کتاب عالم همه است تجلی در جانش که آن نزد به
)(شبستری
توانیمکهاستکتاباینخواندنباواستالهیآشکارآیاتکتاب،مادیهستیجهان،حقیقتدر
.کرد ریزیهبرنام را صحیحی بینش و کشف را درست نگرش اساس و پایه
آفرینش در همانا :باَبْلَ ْأال ِلىْوُ ِّأل ٍاتَيََال ِراََّهالن َو ِلْيَّلا ِِلاَفتْاخ َو ِضْرَ ْأال َو ِاتَواَم َّالس ِقْلَخ ِفى َّنِإ«
».دارد وجود خرد اهل برای هاییهنشان روز و شب رفت و آمد در و زمین و هانآسما
)190آیه -3سوره (
هدایتهایهواسطراهانآکهاستنیازمندراهنمایانیوجودبهتعالیوکمالبهرسیدنبرایانسان
وشناساییراستایدرشکلیهربهکهانسانوحیوان،نبات،جمادانواعازاعمعاملیهر.نامیمیم
.شودیم محسوب زمره این در ،کنندیم یاری را او هستی جهان بر حاکم قوانین درک
معنوی مقامات درس ،دوش خواندیمـــ پهلوی گلبانگ به ،ســـرو شاخ ز بلبل
بشنوی تـوحـیـد نکتـــــه ،درخـت از تا لُگ نمود موســی آتش که ،بیـا یعنی
)(حافظ
:شود گرفته کار به امکانات و وسایل همه که است الزم او سوی به و او راه در انسان حرکت برای
)35– (مائده »الوسیله الیه ابتغوا و ...«
باشد داشته هاسدر انسان برای تواندیم آن ذره به ذره که است وسایل این از یکی هستی کتاب
.بخشد کمال او به و
هدفیب و شدم کوه عازم ،بودم ناامید و افسرده ،گرفته بسیار که روزی قبل ها سال دارم خاطر به
گرفتمنظرزیرراآناختیاریب.شدممواجهبزرگیسنگتختهباکهکردمیمطیرامسیریکوهدر
،سنگ تخته این دل در که شدم عجیب خیلیپدیده این متوجه ناگاه به .کردم نگاه آن به دقت با و
28. بينشي اشكاالت
27
دل در "حتی که بست نقش ذهنم در را پیام این اختیاریب ،صحنه این دیدن .بود زده جوانه گیاهی
."هستزدنجوانهامکاننیزسنگ
گناهبزرگترینشاید.اندهکرددعوتهستیکتاببارهدرتعمقوتفکربهراانسان،آسمانیکتبهمه
شناخت با .بشناسد را هستی بر حاکم اصول و قوانین که آن بدون برود؛ دنیا از که باشد این انسان
عدم و شودیم استخراج )مبین (کتاب الهی آشکار آیات کتاب از هاشبین اساس و پایه ،قوانین این
قوانینازبرخی.شودیمبیماریوبینشیمشکالتبهمنجرکهاستمسایلیعمدهازشناختاین
:ازعبارتندهستیجهانبرحاکم
نسبیتقانون-
)فواره حضیض(قانون و اوج قانون -
نظمییبونظمقانون-
هرز علف قانون -
قطبیودجهانقانون-
العمل عکس و عمل قانون -
تضادقانون-
مانند و تکرار عدم قانون -
سکون در حرکت قانون -
مرگ و تولد قانون -
تغییرقانون-
... -
29. انسان بينش
28
دوقطبی جهان درک و فهم ،شناخت عدم
قطبیود جهان درک و فهم ،شناخت عدم با رابطه در انسان بینشی مشکالت ترینگبزر از یکی
آن به اگر یا و است نبردهیپ آن از منظور و )تضاد قطبی(جهانود جهان چیستی به او یعنی .است
انسانکهقطبیودجهانمایهخمیرواساس.نداردتوجهیمهمآگاهیاینبهعملدر،استواقف
انسان و آفرید را منفی و مثبت شبکه دو خداوند .است تضاد و بودن قطبیود همان ،دارد قرار آن در
تا نهاد او وجود درنیز رادواینبهمیلکهحالیدرداد؛قرارشبکهدواینبینانتخابوضعیتدررا
هاَمَهلَأَف« :کند حرکت آن سوی به و انتخاب را متضاد شبکه دو این از یک هر خود اختیار به بتواند
.)8یهآی الشمس یه(سور »کرد الهام او به را اشیپرهیزگار و پلیدکاری سپس :قواهاَت َو هاَور ُجُف
هستیجهاندرهرگز،نبوداگرودارددنبالبهآزمودگیکاروپختگیکهاستبزرگیآزمایشاین
.شدینمایجادمتعالیایهتجرب
.چیست تضاد از پر دنیای این آفرینش از منظور و دارد قرار کجا در که کندیم فراموش انسان اما
فداکاریوایثار،عدالتوحقآندیگرسویدرو...وعدالتییبوظلم،فسادسویکدرکهدنیایی
خداوندیاواستدادهرخاشتباهیخلقتطراحیدرکهکنندیمفکرافرادبرخی.استجریاندر...و
خلقت ابتدای همان از که حالی در .است تفاوتیب یا اطالعیب زمین در بشر فساد و ظلم به نسبت
اتفاقاتی چه که دانستندیم )هانآ برای زمان وجود (عدم زمان بر تسلط علت به نیز مالئک حتی
.کردخواهدرفتارچگونهانسانوافتادخواهد
و ظلم چرا که کنندیم اعتراض خداوند به سرعت به ظلم با مواجهه در هانانسا از بسیاری ًاتقریب
وخشمگین...وگرسنگیوفقر،عدالتییبوظلمبابرخوردمحضبهگاهیوداردوجودعدالتییب
گرفتهربدرراانسانظلمیوفسادچهکهبیندینممگرکجاست؟خدا"پسکهزنندیمفریادناراحت
".ندارم قبول دیگر را خدا این "من :گویندیم شکایت و اعتراض این دنبال به نیز برخی ."است؟
30. بينشي اشكاالت
29
شری که خواستیم اگر و است خداوند خود شر و خیر خالق و طراح که اندهکرد فراموش هانآ
جهان ،جهان صورت این در .فسادی نه و داشت وجود ظلمی نه آن در که آفریدیم جهانی ،نباشد
.رسیدینم ظهور به هستی در ،شر بر غلبه در انسان هنر و بود مالیک
یا و اندهگذاشت هستی به پا او امثال و فرعون چرا که کنیم طرح را سؤال این اعتراض حالت به اگر
استاین،آنوایمهگرفتنادیدهرامهممسألهیککهاستاینپاسخ،داردوجودظلمچراکهبپرسیم
آزمایشی در تا ایم گرفته قرار آن متضاد قطب دو میان در ما و است شده آفریده قطبیودجهان که
سوی به ظلمت از و بیابیم را کمال مسیر ،خود انتخاب با بتوانیم و کنیم تجربه را شر و خیر ،بزرگ
و سمت اگر اما .دهیم نشان هستی جهان در را خود ویژه قابلیت و توانایی عمل این با و برویم نور
.بودیمگریختهآزمایشاز،بودقطبیتک،بودنقطبیودجایبهجهانونبودمیاندرانتخابوسو
در .شدینم منتهی هدفی هیچ به انسان آفرینش طرح و بود شده پاک مسأله صورت ،حالت این در
آگاهی با باید انسان که است آن الینفک جزء و قطبیودجهان الزمه ... و عدالتی بی و ظلم واقع
ما .نباشد هستی و دیگران به نسبت ظلم به راضی و دارد باز آن از را خود ،آن به مربوط ادراکات و
و برویم را )حسین(ع امام راه یا یعنی شویم؛ همراه آن با توانیمیم و کنیم مبارزه ظلم با توانیمیم
.را یزید راه یا
آن از و دارد قرار تضاد این دل در انسان و است حاکم تضاد قانون ،مادی هستی جهان در ،بنابراین
آن به و بیابد را خود تکلیف و کند مشخص تضاد این مقابل در را خود موضع بتواند تا نیست جدا
به باید .دارد وجود تضاد چرا که کند اعتراض مسأله صورت اصل به که این نه بپوشاند؛ عمل جامه
اعتراضوانسانزندگیبرحاکمتضاددرکعدمکهبدانیمهمچنینوباشیمداشتهتوجهنکاتاین
که حال عین در و شودیم خالق و انسان بین تضاد افزایش موجب خود خودی به ،آن وجود به
این طرح ،این بر عالوه .گرددیم منجر بیشتر خودخوری و سردرگمی به ،کند نمی حل را مشکلی
31. انسان بينش
30
برای،شده...وخودخوری،خوردنحرصموجب ودهدیمهدرراذهنیانرژیچراهاوهاضاعترا
.داشتنخواهدبیماریجزایهنتیجانسان
او .کند اعتراض تضاد خلق به نسبت که است نکرده آغاز را خاکی کره بر زندگی این برای انسان
خودوجودیقابلیتوسیلهاینبهودرآوردخودکنترلتحتراتضادکهاستشدهآفریدهاینبرای
درباره مالئک اعتراض به پاسخ در ،آن به علم با خداوند که قابلیتی همان کند؛ عرضه هستی به را
.)بقره-30(»دانیدینمشماکهدانمیمچیزیمن:تعلمونالماأعلمإنی«فرمودانسانخلقت
مقصد و مسیر درک و فهم ،شناخت عدم
ایندر.کندیمترسیمرامسیرهاییهانآبهرسیدنبرای،بودهمقاصدیدنبالبهلحظههردرانسان
نیست؟ مهم مسیر کردن طی و دارد اهمیت مقصد فقط آیا که شودیم مطرح سؤال این جا
و مسیر بهترین آن برای و است مشخص آن مقصد که برویم سفری به داریم قصد کنید فرض
مسیرطیواستمهممقصدبهرسیدنفقطآیاصورتایندر.گیریمیمنظردرنیزرانقلیهوسیله
مقصد؟ یا است ترممه مسیر زندگی در آیا کلی طور به و ندارد؟ ارزشی
نظردر:کنیمیمطرحفرضیکقالبدررامثالی،شودمعلومبهترسؤالاینازمنظورکهاینبرای
فردی ،حرکت محض به .باشیم داشته زاهدان به تهران از سفری اتوبوس با خواهیمیم که بگیرید
!آقایان و هام"خان :گویدیم حاضرین همه به خطاب و شودیم بلند خود جای از مسافرین بین از
کاری توانمیم من .دهم انجام انگیزی شگفت کارهای شما برای قادرم و هستم جادوگر یک من
هم شما و شود سپری زدن هم به چشم یک در طوالنی مسافرت این برای نیاز مورد زمان که کنم
اینبرایتانمایلیدشماآیا.بگذرانیدلحظهیکدرراکنندهخستهزماناینوبرسیدمقصدبهاکنون
"دهم؟انجامراانگیز تشگفکار
32. بينشي اشكاالت
31
حدسیچهدیگرمسافرینانتخابمورددرگرفت؟خواهیمتصمیمیچهمسافرینماازیکهرحال
برایرامحیرالعقولکارایننظرموردجادوگربودخواهندمایلنفرچندرسدیمنظربهزد؟توانیم
به زدن همرب مچش یک در ،اتوبوس در ماندن ساعت 20 جای به که کند کاری و دهد انجام هانآ
.بودخواهندموافقپیشنهاداینباهمه ًاتقریبکهزدحدستوانیمبرسند؟مقصد
به بحث مورد جادوگر کنید فرض .آوریمیم را دیگری مثال هم باز موضوع شدن روشن برای
حاملگیدورانماهنهکهکنمکاریدارید"میل:بگویداندهشدحاملهًااخیرکههاییمخانازتعدادی
لحظه چند تا بگیرید قرار حمل وضع موقعیت در اکنون هم و شود طی زدن مهرب چشم یک در
"بیاید؟دنیابهفرزندتاندیگر
این همه فرزند کنید تصور حال .بیاید دنیا به هانآ فرزند لحظه همان که بخواهند هانآ همه شاید
که کنم کاری خواهیدی"م بگوید مادران این به خطاب گروجاد این هم باز و شود متولد هامخان
از پس و باشد شیرین کلمات ادای حال در و شده سالهکی زدن همرب چشم یک در شما فرزندان
خواهیدیم است؟ بازی و دویدن حال در و شده سالههس فرزندتان ببینید که دارید دوست آیا آن
هم مایلید برود؟آیا مدرسه به خواهدیم و است شده بزرگتر هم باز اکنون هم شما فرزند که ببینید
را او خواهیدیم چطور؟ دانشگاه به رفتن حال در ببینید؟ مدرسه به رفتن حال در را فرزندتان اکنون
"ببینید؟ازدواجشرفدر
یک در که حاضرند نفر چند ... و رانندگی نامهیگواه ،تحصیلی نامهنپایا اخذ مانند موارد سایر در
دوست ... و ماشین ،خانه خرید مورد در یا و کنند؟ اخذ را خود نظر مورد مدارک زدن همهب چشم
نظرشانموردخواستهبهلحظههمیندروشودطیآنبهرسیدنبرایالزمزماناکنونهمدارند
برسند؟
راهانآ،نظرموردجادوگردارندتمایلواندهآمادهانزماحذفاینبرایهمه ًاتقریبکهبگوییمباید
33. انسان بينش
32
رامسیرآنکردنطیبراینیازموردزمانآنازایدروبرساندمطلوبشانخواستهبهسریعطوربه
.کنندتقدیمجادوگراینبهلحظهیکدر
مقصد؟بهرسیدنیااستترشارزبامسیرطیزندگیدرکهگردیمیمبازبحثموردسؤالبهاکنون
.ماست )(عمر زندگی طول همان که داریم اختیار در ایهسرمای بدانیم باید سؤال این به پاسخ برای
:یعنی.هادمقصزمانومسیرهازمانمجموعبااستبرابرسرمایهاین
کردن طی برای الزم زمان ،مثال برای .دارد وجود مشخصی زمان مسیرها همه کردن طی برای
لحظه یکاز بیشمقصدهربهرسیدنزماناما.استساعت 20اتوبوسبازاهدانتاتهرانمسیر
راننده و برسد ترمینال به اتوبوس که همین .است کردن ترمز یک اندازه به مثال این در و نیست
و ایمهرسید مقصد به و است شده تمام مسیر این ،بکشد را دستی ترمز و کند متوقف را اتوبوس
دیگریمقصدجااینازواستشدهحاصل،استبودهشهراینبهرسیدنکهمسافرینهمهمقصود
صورت این در .برسانند بعدی مقصد به را خود که گردندیم ایهوسیل دنبال به همه و شودیم آغاز
همین گذران یعنی زندگی .برسند نظر مورد بعدی مقصد به تا کنند طی را دیگری مسیر باید هانآ
.مقصدهاومسیرها
وگذاریمیموقتوکشیمیمزحمتماهچند،مثالبرای.)لحظهاست(یکثانیهصفرمقصدزمان
نامهیگواهگرفتننامبهمقصدییعنی.کنیمیمدریافتراخودرانندگینامهیگواهلحظهیکدر
سرانجام تا کنیمیم بسیاری تالش آن به رسیدن برای و گیریمیم نظر در خود برای را رانندگی
لحظه (در کنیمیم دریافت را آن که لحظه همان در اما .آوریمیم دست به را نامهیگواه روزی
یک خرید برای که است این دیگر مثال .شودیم گذاشته سر پشت مقصد این ،)مقصد به رسیدن
عمر و زندگی طول =مسیر زمان + مقصد زمان
34. بينشي اشكاالت
33
دفتر در ،امالک و اسناد ثبت محضر در روزی که این تا کنیمیم تالش سال چند آپارتمان دستگاه
کاغذ روی از را دستمان که همین .کنیم امضاء را آن ما و "است برابر سند با "ثبت شود نوشته ثبت
.استرسیدهپایانبهنیزمقصداین،داریمیبرم
،روایناز.آیدینمحساببهبیشترایهلحظواستثانیهصفرحدودمقصدبهرسیدنزمان،بنابراین
.است مسیر همان زندگی ،واقع در یعنی مسیر؛ طی زمان با است برابر زندگی ،اصل در
مقصدها این به که مسیرهایی خواهان هانآ و دارد ارزش مقصدها فقط ،افراد اغلب زندگی در اما
اینخواستارشدتبهزیرا.کندیمخودمقاصدفدایراهارمسیافراداینهمه.نیستند،شوندمیختم
مورد مقصد به زودتر تا گردد سپری سرعت به زمان و شود طی سرعت به مسیری هر که هستند
،شدن فرزند صاحب گاهی و است مکان و شهر یک به رفتن گاهی مقاصد این .برسند خود نظر
. ... و شدن خانه بصاح ،تحصیلی مدرک گرفتن
آن به دیگر ،کرد تعیین را آن که همین و است مقصدی تعیین حال در لحظه هر در انسان
مسیر آن طی برای که را زمانی همه است حاضر و بیندینم را مسیر ،دوخته چشم مقصد
مورد مقصد عوض در تا بگذارد جا لحظه یک در را آن و کند سپری سرعت به است الزم
آن از و کندینم استفاده مسیر از باید که گونه آن ،بنابراین .باشد داشته اختیار در را خود نظر
از هاییلسا شدن سپری از پس افراد همه .کندینم زندگی نیز دلیل همین به برد؛ینم لذت
نکته این به کسی اغلب ولی "گذشت باد و برق مثل عمر چرا دانیمینم "گویندیم ،عمرشان
به تنها و است خواستهینم را هانزما که اوست خود سوی از اشکال این که نیست واقف
توجه بدون و مقاصد فکر به را خود عمر که کسی هر ،نتیجه در .است اندیشیدهیم هادمقص
زندگی =مسیر طی زمان
35. انسان بينش
34
.است باخته را خود عمر همه ،کندیم سپری زندگی مسیر به
توانستمیم تا شدیم تمام زودتر هم ماه چند این کاش «ای گویندیم افراد که شنویمیم بسیار
تمام بانک اقساط تا گذشتیم زودتر سال ده این کاش «ای یا و »کنم برگزار را خود ازدواج مراسم
اقساطاینکهروزیکهاینازغافل.»نبودمخانهخریدوامقسطپرداختبهموظفدیگروشدیم
،حساب این با .است رفته دست از زندگی اصلی سرمایه ،گذشته زندگی از سال ده ،شود تمام بانکی
آپارتمانبانکیاقساطکهباشیمزمانیآمدنسرخواستار،هاهخواستبهانحصارینگاهبانبایدهرگز
.شود تمام دیگرکارهای یا ما
«چه "موریانه از عبارتند موریانه نوع دو این .است مواجه خطرناک نامرئی موریانه نوع دو با انسان
و بلعندیم را انسان زندگی موریانه نوع دو این ."»...؟ شودیم ِیک« یه"موریان و "»...؟ اگر شدیم
مسیردرکهزمانیافراداکثر.ربایندیمانسانازرامسیرهاهمه هانآ.کندزندگیاوکهگذارندینم
مسیربهگذاردینمموریانهاین.»برسیم؟مقصدبهشودیم«کیکهپیچندیمخودبهمدام،هستند
طی در قدرنآ زیرا .بود خواهند خسته مسیر پایان در ،نتیجه در .ببرنند لذت آن از و کنند توجهی
ًالکامواستمسمومهانآبدن،دلیلهمینبهواندهشدگرفتگیدچارکهاندهداشتپریشانیمسیر
.برندیمسربهعصبیوحوصلگییبحالتدر
ناگاه ،کندیم آن فدای را هارمسی سرعت به و دوزدیم هادمقص به چشم انسان که ترتیب این به
گویدیم او به که بیندیم خود سر باالی را جادوگر همان که حالی در یابد؛یم گور کنار در را خود
معطلتاشودانجامسپاریخاکبهوکفنوغسلمراسمترعسریچههرکهکنمکاریخواهییم
ًالاص.خواهمینمرامقصداین.«نهکهبکشدفریادزبانییبزبانبااوکهباشدجااینشایدنشوی؟
.»نبودمنیزدیگریمقصدهیچطالبکاشایونیستمطالبرامقصدیهیچ
حصول مسیرهای حذف حال در وقفهیب او .است »«زمان قاتل انسان ،شده ذکر مطالب به توجه با