نخستین مفهومی که باید بدانیم این است که همه چیز می تواند بازی رومیزی شود! حتی قایم موشک. کافی است «تیم» طراح بتواند تجربه مدنظرش را از طریق ادوات یک بازی (مثل مهره، کارت، صفحه، توکِن و...) به مخاطبش (بازیکن) منتقل کند. در فرآیند خلق یک بازی رومیزی موفق مجموعه ای از افراد همکاری نزدیکی به خرج می دهند تا محصولی تولید شود که بدون حضو آنها بتواند مخاطبش را درگیر و البته سرگرم نماید. سرگرم کننده بودن، اصل اساسی هنر طرحی بازی است. شاید تفاوت مهم هنر «بازی» با دیگر هنرها (مثل موسیقی و نقاشی) در این است که یک اثر موسیقی زیبا ممکن است قدرش در زمانه خودش شناخته نشود (مثل آثار موتزارت یا ون گوگ) ولی هنوز یک اثر هنری محسوب شود. اما یک بازی تنها زمانی به عنوان یک بازی شنخته می شود که بتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند و او را سرگم نماید. بازی ای که مخاطب را سرگرم نکند بازی نیست.