SlideShare a Scribd company logo
‫‪sco‬‬
        ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬
                                                    ‫از كربال تا جلجتا‬
                                                      ‫ُ ُ‬




           ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬




                                                                                            ‫سوسن شريعتی‬



          ‫4101‬    ‫شماره مقالـه :‬

             ‫5‬   ‫تعـداد صفحـه :‬

        ‫50/78‬    ‫آخرين بررسی :‬

        ‫6831‬     ‫تاريــخ تحـرير :‬

                                                                                            ‫‪www.shandel.org‬‬




                                    ‫موضـوع : نگاهي به قرائتهای زمان مند ِ ما از امام حسین‬
                                                        ‫َ‬

‫‪Print‬‬   ‫‪search‬‬                                   ‫‪Prev‬‬        ‫1‬         ‫‪Next‬‬                         ‫‪Full‬‬      ‫‪Exit‬‬
‫از کربال تا جلجتا‬
                                                                    ‫ُ ُ‬

‫ما دست از سرَِ اسطورهها بر نمیداریم. شاید برای این است که سایه آنها همچنان بر سرِ ما است . با ما میآیند تا ما را بردارند و با خود ببرند به جایی‬
                                                                                 ‫ٔ‬
‫که مثل اینجا نیست، دست در دست کسی یا کسانی که شبیه ما نیستند. در این همراهی، ما از بودن خود به شک میافتیم و هوس شبیهِ آنها شدن بر‬
                    ‫ِ‬                              ‫ِ‬                                                             ‫ِ‬                          ‫ِ‬
           ‫ٔ‬                                                                                       ‫َ ِ‬                ‫ِ‬
‫دل مان مینشیند. شکل گیری حسرتی و سر زدن آرزویی و آنگاه اقدامی. این را جامعه شناسان هم میگویند. آنها بر آنند که برای "مطالعه حرکتهای‬               ‫ِ‬
                                            ‫ِ‬                                             ‫ِ ِ‬
‫اجتماعی در جوامع سنتی باید دالیل و کاربردها را از خالل یک واسط فهمید : انسان. انسانی که اگرچه تحت فشارِ اَمرِ اجتماعی است، اما این فشارها را‬
                                                                                                                                 ‫ِ‬
‫از خالل ذهنیت خودش، که ذهنیتی است مذهبی دریافت میکند. ذهنیتی فَعال که در فهم اَمرِ اجتماعی دخالت کرده و آن را بر انگارهٔ ذهن خود در‬
        ‫ِ‬                                                  ‫ِ‬                                                                         ‫ِ‬     ‫ِ ِ‬
‫میآورد. امرِ مذهبی فقط یک تمثیل ( متافور ) نیست بلکه دیالکتیزاسیون اَمرِ اجتماعی است." 1 به عبارتی، این ذهنیت فعال ـ و نه مُنفَعِل ـ از خالل‬
‫ِ ِ‬                            ‫ِ‬                                             ‫ِ‬
‫تَمثیالت و اسطورههای مذهبی، به خود، به امروزِ خود و نسبتاش با دیگران ـ از همسایه تا قدرت ـ نگاه میکند و عمل میکند. از این رو قرار است در‬
‫این سفر با آنها ـ اسطورهها ـ ، وقتی که برگشت، شبیهِ آنها برگردد، شبیهِ آنها رفتار کند، در همین جا و هم اکنون. رفت و برگشت. در این هَمدستی اما،‬‫َ‬
                                                                                              ‫اتفاق دیگری هم میافتد : او آنها را شبیهِ خود میکند.‬
                                                                                                                                                ‫ِ‬
                                       ‫در این قرنها و در همین چهار دهه اخیر، ما با واقعه عاشورا و اسطورهٔ حسین چه کردهایم و چه میکنیم :‬
                                                                                      ‫ٔ‬                 ‫ٔ‬
‫هر وقت غَمباد گرفتهایم، دل مان از روزگار پُر بوده، دل مان بر مَظلومیت خودمان سوخته، دوست داریم زار بزنیم، حسین شجاع، جسور، مردِ میدان‬
               ‫َ‬       ‫ِ‬                                        ‫ِ‬               ‫ِ‬                          ‫ِ‬
                                                                                    ‫را تبدیل میکنیم به اُسوهٔ مَظلومیت.( دین داری عَوام )‬
                                                                                            ‫ِ‬
‫هر وقت دل مان برای جِسارت، رو در روی قدرت قرار گرفتن، تجربه لَختی قهرمانی و ایستادگی تنگ میشود، او میشود سمبل جهاد و شهادت.‬
              ‫َُ ِ‬                                              ‫ٔ‬                                                  ‫ِ‬
                                                                                           ‫تن به تن و رو در روی مرگ.( تِزِ شریعتی )‬


‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                           ‫‪Prev‬‬          ‫2‬            ‫‪Next‬‬                             ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫ِ‬                                                  ‫ِ‬             ‫ِ‬
‫وقتی قدرت حاکم را نشان رفته ایم و تدارک تصاحب و کسب آن را دیدهایم، حسین میشود همان کسی که به جنگ حاکمیت رفت تا آن را سرنگون‬
     ‫َ‬                                                                                                                       ‫ِ‬
 ‫کند و از همین رو ـ و نه به قصدِ کشته شدن ـ سالح بر گرفت و خیانت این و آن و... محاسبات سیاسی او و یارانش را بر هم ریخت. ( تِزِ نَجف آبادی )‬
                                                ‫ِ‬     ‫ِ‬                     ‫ِ‬
                                                        ‫وقتی بیزار میشویم از جنگ و دعوا و خشونت، او را یک بیاعتنا به مرگ، مردِ اخالق و...‬

                                                                                                                                        ‫و اما امروز :‬
                                          ‫ِ‬
‫ما با حسین بن علی چه کنیم ؟ با عاشورا ـ حماسه یا تراژدی ـ چه کنیم ؟ اگر قرار است فقط بر مَظلومیت او نگرییم، اگر پس از دههها باز اندیشی این‬
     ‫ِ‬
                          ‫ِ‬                                                            ‫ِ‬                                ‫ِ‬
‫اسطوره و تاکید بر ضرورت شناخت و نه گریه، قرار باشد رسالت او را بفهمیم و از او الگو بگیریم و درس بیاموزیم ؟ عاشورا، جنگ قدرت بود ؟ ما به این نوع‬
‫جنگها مَشکوکایم . قهرمانی بود ؟ میگویند عصرِ قهرمان بازی به سر آمده. نزاعِ کفر و دین بود و یا حق و باطل ؟ نزاعِ کفر و دین را نمیشود مسلحانه‬
                                                                              ‫َ‬
                                           ‫ِ‬
‫حل کرد. حق و باطل را هم تا بشود باید با دیپلماسی به سرانجام رساند. پس ما با آن قهرمان مُسلح جان بر کف بیمُماشات چه کنیم ؟ آن سازش ناپذیرِ تنها‬
                                                      ‫ِ َ ِ‬
                                                                          ‫ِ‬              ‫ِ‬                                   ‫ِ‬
‫که یک تَنه به مَصاف مرگ رفت ؟ باز دوباره بِگرییم بر عَظمت او و بر حقارت خودمان ؟ اگر قرار باشد او فقط دیگر قهرمان نباشد، فقط دیگر سیاست مدار‬
                        ‫و اهل میدان سرنوشت نباشد، مُجاهدِ مُسلح در جنگ با سپاهِ کفر نباشد، چه میتواند باشد که ما را در امروزِمان کمک برساند ؟‬
                                                                                                                                    ‫ِ ِ‬
 ‫یک راه میماند : "حسین رفت که گناهان همه مومنان را بِخَرَد به تنهایی. جان خود را فِدیه داد". 2 شَفیع مومنان شد. این تفسیر به چه کارِ ما میآید ؟‬
                                            ‫ِ‬                          ‫ِ‬                                ‫ِ ٔ‬
 ‫به خیلی کارها. وقتی که حسین مُسلّح، قهرمان، مردِ میدان قدرت، به ما شبیه نباشد، او را جامه مسیح میپوشانیم . او شهید شد، به مَسلَخ رفت تا ما‬
                                                      ‫ٔ‬                                       ‫ِ‬                     ‫ِ َ‬
‫بیعذاب به زندگی بر گردیم. ما اُسوِهها را شبیه آرزوهای خودمان میکنیم. انسان مدرن سر زده و درنتیجه باید ایمان ورزی دیگری را تجربه کند و از شرِ‬
                               ‫ِ‬                              ‫َ‬         ‫ِ‬                                             ‫ْ‬
 ‫این عذاب وجدان باستانی خالص شود و من مومن مُعذب را با خودم آشتی دهد. تا به این ترتیب الزم نباشد انسان مُدعی خودبنیادی و اراده و آگاهی،‬
                              ‫ِ ِ‬                                                                      ‫ِ ِ‬                         ‫ِ‬       ‫ِ‬
 ‫یکسره با احساس حقارت و...پیش بیاید. مُدام فکر نکند که قهرمان، تنها ماند و کُشته شد، تو کجا بودِی ؟ وقتی از بیعت با شَر سر باز زد کجا قایم شدی ؟‬
                                   ‫ِ‬                                                                                                 ‫ِ‬
 ‫وقتی فرزندانش را مُثْلِه کردند در بسترِ کدام آرامش خوابیده بودی ؟ حسین کُشته شد، جانش را فِدیه داد تا دیگر از این سواالت از من نکنی. در دنیای‬

‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬         ‫3‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬           ‫‪Exit‬‬
‫مسیحیت، قرائت "سنت آنسلمی" از گناه و اینکه مسیح، در جلجتا، با به صلیب کشیده شدن، همه گناهان ما آدمهای ظلوم و جهول را خرید و مِن بَعد‬
                       ‫َ‬       ‫َ‬          ‫ِ‬      ‫ٔ‬                            ‫ُ ُ‬                                   ‫ِ ِ‬
                                                                                                                  ‫ِ‬
‫انسان باید خود در تدارک فالح باشد، سر منشاءِ خیر شد. فهمید که الزم نیست محکوم به حسرت و گناهکاری باشد. با سنت اگوستن که انسان را، فطرتاً‬
                                                                                                     ‫َ‬
 ‫ِ‬              ‫ِ‬
 ‫گناهکار و محکوم به آن میدانست خداحافظی کرد و مومنی جدید، سرخوش و امیدوار پا به زندگی گذاشت. شاید بازگشت به این قرائت قدیمی ـ فهم‬
                                                                         ‫َ‬
 ‫ِ‬           ‫ِ‬
 ‫شفاعتی از شهادت ـ ( جلجتا دانستن کربال ) ما را هم برای خالص شدن از این احساس گناه کمک کند تا از این به بعد جورِ دیگری در تدارک رستگاری‬
                              ‫َُ‬                           ‫ِ‬                                           ‫ِ‬        ‫ُ ُ‬
                                                                                                                             ‫خود باشیم.‬
‫ِاشکال کار در این است که اسطورههای مذهبی ما تاریخیت هم دارد . در نتیجه تاریخ میتواند جلوی این تفسیر و اینگونه تفاسیر بایستد. مثالً بپرسد :‬
                                                                                                  ‫ِ‬                                 ‫ِ‬
‫اگر به قصدِ کشته شدن رفته بود چرا با کودکان و خانوادهاش رفت؟ پرسید : اگر به قصدِ کسب قدرت نبود، چرا با کوفیان قرار گذاشته بود و از نیامدن‬
‫ِ‬                                                      ‫ِ‬
‫آنها یکه خورد ؟ اگر... در هر حال پاسخ ما را تاریخ نخواهد داد. عُلَمای تاریخ میگویند که علم تاریخ، علم شناسایی مسائل است و نه دادن پاسخ( مارک‬
              ‫ِ‬                       ‫ِ‬       ‫ِ‬          ‫ِ‬                                                  ‫ِ‬
‫بلوخ ). تاریخ علم بازسازی گذشته است مُتکی بر امروز. فهم امروز است با تکیه بر دیروز ( لوسین فور ). اصالً از علمای علم تاریخ هم سند نیاوریم. کِی‬
                ‫َ‬            ‫ِ‬                                                          ‫ِ‬                                     ‫ِ‬
                                                            ‫ِ‬
         ‫تاریخ توانسته است در برابرِ اسطوره بایستد. " اسطورهها نمیمیرند. تنها کاری که از دست ما بر میآید این است که آنها را بد یا خوب بفهمیم."‬
‫دیروز، بر شریعتی درود میفرستادیم که حسین را از سمبل مَظلومیت که تَرحم ما را بر میانگیخت تبدیل کرد به مَظهرِ مقاومت، ایستادگی در برابرِ‬
                                                                   ‫ِ‬                   ‫ِ‬
                                                             ‫ِ ُ‬
 ‫قدرت. کسی که وقتی نتوانست بِمیراند، مُرد و امروز یقه او را میگیریم که چرا از نهضت حسینی و علی بن حسین، تفسیری خشونت آمیز ارائه داد. شاید‬
                                                                                              ‫ٔ‬
 ‫پس فردا هم کسانی در آرزوی تکان و حرکت و تغییر، یقه ما را بگیرند که چرا از حسین، مسیح ساختی و از کربال، جلجتا. همه این قرائتها یک قصد‬
                        ‫ٔ‬     ‫ُ ُ‬                                                           ‫ٔ‬
                                  ‫دارند : تضمین بقای آنها در زندگی. زندگیای که جریان دارد، هر بار به شکلی و به گونهای، و با آرزوها و نومیدیهایی.‬
                                                                                                                                   ‫ِ‬
‫خوبی اسطورهها در همین است : تَخیل ما را زنده نگه میدارند. زنده نگه میدارند که در این دیالکتیک اَمرِ اجتماعی و ذهنیت فعال آحادِ یک جامعه،‬
                ‫ِ ِ‬                        ‫ِ‬                                                           ‫ِ‬
                                             ‫َ‬                                    ‫َ‬                                                  ‫ِ‬
                                       ‫دینامیک حرکت را تضمین کنند. همین است که نه ما دست از سرِ آنها بر میداریم و نه آنها دست از سرِ ما.‬

‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬         ‫4‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
1. Roger   Bastide   .    Réforme      et

                                   révolution,Edition anthropos Paris


                                               ِ                 ِ
                                   ‫2- فرهنگ عاشورا در عصرِ سکوالر. مندرج‬
                                         ِ                         ِ
                                   .‫در کتاب عاشورا در گذار به عصرِ سکوالر‬
                                                    ِ
                                        1383 ‫مجید محمدی. انتشارات کویر‬




back


Print   search   Prev   5   Next              Home          Full        Exit

More Related Content

Similar to از کربلا تا جُلجُتا

نگاه درازمدت و امید، دو نیاز جنبشِ دانشجوئی
نگاه درازمدت و امید، دو نیاز جنبشِ دانشجوئینگاه درازمدت و امید، دو نیاز جنبشِ دانشجوئی
نگاه درازمدت و امید، دو نیاز جنبشِ دانشجوئی
کانون آرمان شریعتی
 
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيتهسعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
کانون آرمان شریعتی
 
سه شریعتی در آیینه ذهن ما
سه شریعتی در آیینه ذهن ماسه شریعتی در آیینه ذهن ما
سه شریعتی در آیینه ذهن ما
کانون آرمان شریعتی
 
تعیین نسبت با مذهب متن یا مذهب تاریخی
تعیین نسبت با مذهب متن یا مذهب تاریخیتعیین نسبت با مذهب متن یا مذهب تاریخی
تعیین نسبت با مذهب متن یا مذهب تاریخی
کانون آرمان شریعتی
 
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیکدر میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
کانون آرمان شریعتی
 
بودن یا نبودن
بودن یا نبودنبودن یا نبودن
بودن یا نبودن
AghighFamily
 
شريعتي، پيام آورِ اميد
شريعتي، پيام آورِ اميدشريعتي، پيام آورِ اميد
شريعتي، پيام آورِ اميد
کانون آرمان شریعتی
 
تاريخِ اسلام، در ميانه اسطوره و اتوپيا
تاريخِ اسلام، در ميانه اسطوره و اتوپياتاريخِ اسلام، در ميانه اسطوره و اتوپيا
تاريخِ اسلام، در ميانه اسطوره و اتوپيا
کانون آرمان شریعتی
 
همچنان آرمان‌گرا، انقلابی و ایدئولوژیک هستم
همچنان آرمان‌گرا، انقلابی و ایدئولوژیک هستمهمچنان آرمان‌گرا، انقلابی و ایدئولوژیک هستم
همچنان آرمان‌گرا، انقلابی و ایدئولوژیک هستم
کانون آرمان شریعتی
 
روشنفکرِ ديني، دن کيشوت يا ملامتي
روشنفکرِ ديني، دن کيشوت يا ملامتيروشنفکرِ ديني، دن کيشوت يا ملامتي
روشنفکرِ ديني، دن کيشوت يا ملامتي
کانون آرمان شریعتی
 
انتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظارانتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظار
کانون آرمان شریعتی
 
مثلِ موج نه، مثلِ ماه
مثلِ موج نه، مثلِ ماهمثلِ موج نه، مثلِ ماه
مثلِ موج نه، مثلِ ماه
کانون آرمان شریعتی
 
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفانتولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
کانون آرمان شریعتی
 
گنبد فیروزه ای
گنبد فیروزه ایگنبد فیروزه ای
گنبد فیروزه ای
AghighFamily
 
پازلي به نامِ زندگي
پازلي به نامِ زندگيپازلي به نامِ زندگي
پازلي به نامِ زندگي
کانون آرمان شریعتی
 

Similar to از کربلا تا جُلجُتا (16)

نگاه درازمدت و امید، دو نیاز جنبشِ دانشجوئی
نگاه درازمدت و امید، دو نیاز جنبشِ دانشجوئینگاه درازمدت و امید، دو نیاز جنبشِ دانشجوئی
نگاه درازمدت و امید، دو نیاز جنبشِ دانشجوئی
 
زمان امید
زمان امیدزمان امید
زمان امید
 
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيتهسعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
 
سه شریعتی در آیینه ذهن ما
سه شریعتی در آیینه ذهن ماسه شریعتی در آیینه ذهن ما
سه شریعتی در آیینه ذهن ما
 
تعیین نسبت با مذهب متن یا مذهب تاریخی
تعیین نسبت با مذهب متن یا مذهب تاریخیتعیین نسبت با مذهب متن یا مذهب تاریخی
تعیین نسبت با مذهب متن یا مذهب تاریخی
 
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیکدر میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
 
بودن یا نبودن
بودن یا نبودنبودن یا نبودن
بودن یا نبودن
 
شريعتي، پيام آورِ اميد
شريعتي، پيام آورِ اميدشريعتي، پيام آورِ اميد
شريعتي، پيام آورِ اميد
 
تاريخِ اسلام، در ميانه اسطوره و اتوپيا
تاريخِ اسلام، در ميانه اسطوره و اتوپياتاريخِ اسلام، در ميانه اسطوره و اتوپيا
تاريخِ اسلام، در ميانه اسطوره و اتوپيا
 
همچنان آرمان‌گرا، انقلابی و ایدئولوژیک هستم
همچنان آرمان‌گرا، انقلابی و ایدئولوژیک هستمهمچنان آرمان‌گرا، انقلابی و ایدئولوژیک هستم
همچنان آرمان‌گرا، انقلابی و ایدئولوژیک هستم
 
روشنفکرِ ديني، دن کيشوت يا ملامتي
روشنفکرِ ديني، دن کيشوت يا ملامتيروشنفکرِ ديني، دن کيشوت يا ملامتي
روشنفکرِ ديني، دن کيشوت يا ملامتي
 
انتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظارانتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظار
 
مثلِ موج نه، مثلِ ماه
مثلِ موج نه، مثلِ ماهمثلِ موج نه، مثلِ ماه
مثلِ موج نه، مثلِ ماه
 
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفانتولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
 
گنبد فیروزه ای
گنبد فیروزه ایگنبد فیروزه ای
گنبد فیروزه ای
 
پازلي به نامِ زندگي
پازلي به نامِ زندگيپازلي به نامِ زندگي
پازلي به نامِ زندگي
 

More from کانون آرمان شریعتی

بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيبحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
کانون آرمان شریعتی
 
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيآزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
کانون آرمان شریعتی
 
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيچرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
کانون آرمان شریعتی
 
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحمانيدرمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
کانون آرمان شریعتی
 
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی   مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی   تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی   بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی   تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زداییپروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
کانون آرمان شریعتی
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
کانون آرمان شریعتی
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
کانون آرمان شریعتی
 
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفرزبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
کانون آرمان شریعتی
 
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زنقرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
کانون آرمان شریعتی
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
کانون آرمان شریعتی
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
کانون آرمان شریعتی
 
معرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآنمعرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآن
کانون آرمان شریعتی
 

More from کانون آرمان شریعتی (20)

بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيبحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
 
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيآزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
 
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيچرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
 
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحمانيدرمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
 
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی   مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی   تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی   بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی   تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 
کدام روشنفکر
کدام روشنفکرکدام روشنفکر
کدام روشنفکر
 
من اعتراف می کنم
من اعتراف می کنممن اعتراف می کنم
من اعتراف می کنم
 
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زداییپروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
 
توسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيرانيتوسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيراني
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
 
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفرزبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
 
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زنقرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
 
معرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآنمعرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآن
 

از کربلا تا جُلجُتا

  • 1. ‫‪sco‬‬ ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬ ‫از كربال تا جلجتا‬ ‫ُ ُ‬ ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬ ‫سوسن شريعتی‬ ‫4101‬ ‫شماره مقالـه :‬ ‫5‬ ‫تعـداد صفحـه :‬ ‫50/78‬ ‫آخرين بررسی :‬ ‫6831‬ ‫تاريــخ تحـرير :‬ ‫‪www.shandel.org‬‬ ‫موضـوع : نگاهي به قرائتهای زمان مند ِ ما از امام حسین‬ ‫َ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫1‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 2. ‫از کربال تا جلجتا‬ ‫ُ ُ‬ ‫ما دست از سرَِ اسطورهها بر نمیداریم. شاید برای این است که سایه آنها همچنان بر سرِ ما است . با ما میآیند تا ما را بردارند و با خود ببرند به جایی‬ ‫ٔ‬ ‫که مثل اینجا نیست، دست در دست کسی یا کسانی که شبیه ما نیستند. در این همراهی، ما از بودن خود به شک میافتیم و هوس شبیهِ آنها شدن بر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫َ ِ‬ ‫ِ‬ ‫دل مان مینشیند. شکل گیری حسرتی و سر زدن آرزویی و آنگاه اقدامی. این را جامعه شناسان هم میگویند. آنها بر آنند که برای "مطالعه حرکتهای‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫اجتماعی در جوامع سنتی باید دالیل و کاربردها را از خالل یک واسط فهمید : انسان. انسانی که اگرچه تحت فشارِ اَمرِ اجتماعی است، اما این فشارها را‬ ‫ِ‬ ‫از خالل ذهنیت خودش، که ذهنیتی است مذهبی دریافت میکند. ذهنیتی فَعال که در فهم اَمرِ اجتماعی دخالت کرده و آن را بر انگارهٔ ذهن خود در‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫میآورد. امرِ مذهبی فقط یک تمثیل ( متافور ) نیست بلکه دیالکتیزاسیون اَمرِ اجتماعی است." 1 به عبارتی، این ذهنیت فعال ـ و نه مُنفَعِل ـ از خالل‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تَمثیالت و اسطورههای مذهبی، به خود، به امروزِ خود و نسبتاش با دیگران ـ از همسایه تا قدرت ـ نگاه میکند و عمل میکند. از این رو قرار است در‬ ‫این سفر با آنها ـ اسطورهها ـ ، وقتی که برگشت، شبیهِ آنها برگردد، شبیهِ آنها رفتار کند، در همین جا و هم اکنون. رفت و برگشت. در این هَمدستی اما،‬‫َ‬ ‫اتفاق دیگری هم میافتد : او آنها را شبیهِ خود میکند.‬ ‫ِ‬ ‫در این قرنها و در همین چهار دهه اخیر، ما با واقعه عاشورا و اسطورهٔ حسین چه کردهایم و چه میکنیم :‬ ‫ٔ‬ ‫ٔ‬ ‫هر وقت غَمباد گرفتهایم، دل مان از روزگار پُر بوده، دل مان بر مَظلومیت خودمان سوخته، دوست داریم زار بزنیم، حسین شجاع، جسور، مردِ میدان‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫را تبدیل میکنیم به اُسوهٔ مَظلومیت.( دین داری عَوام )‬ ‫ِ‬ ‫هر وقت دل مان برای جِسارت، رو در روی قدرت قرار گرفتن، تجربه لَختی قهرمانی و ایستادگی تنگ میشود، او میشود سمبل جهاد و شهادت.‬ ‫َُ ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫تن به تن و رو در روی مرگ.( تِزِ شریعتی )‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫2‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 3. ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫وقتی قدرت حاکم را نشان رفته ایم و تدارک تصاحب و کسب آن را دیدهایم، حسین میشود همان کسی که به جنگ حاکمیت رفت تا آن را سرنگون‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫کند و از همین رو ـ و نه به قصدِ کشته شدن ـ سالح بر گرفت و خیانت این و آن و... محاسبات سیاسی او و یارانش را بر هم ریخت. ( تِزِ نَجف آبادی )‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫وقتی بیزار میشویم از جنگ و دعوا و خشونت، او را یک بیاعتنا به مرگ، مردِ اخالق و...‬ ‫و اما امروز :‬ ‫ِ‬ ‫ما با حسین بن علی چه کنیم ؟ با عاشورا ـ حماسه یا تراژدی ـ چه کنیم ؟ اگر قرار است فقط بر مَظلومیت او نگرییم، اگر پس از دههها باز اندیشی این‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اسطوره و تاکید بر ضرورت شناخت و نه گریه، قرار باشد رسالت او را بفهمیم و از او الگو بگیریم و درس بیاموزیم ؟ عاشورا، جنگ قدرت بود ؟ ما به این نوع‬ ‫جنگها مَشکوکایم . قهرمانی بود ؟ میگویند عصرِ قهرمان بازی به سر آمده. نزاعِ کفر و دین بود و یا حق و باطل ؟ نزاعِ کفر و دین را نمیشود مسلحانه‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫حل کرد. حق و باطل را هم تا بشود باید با دیپلماسی به سرانجام رساند. پس ما با آن قهرمان مُسلح جان بر کف بیمُماشات چه کنیم ؟ آن سازش ناپذیرِ تنها‬ ‫ِ َ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫که یک تَنه به مَصاف مرگ رفت ؟ باز دوباره بِگرییم بر عَظمت او و بر حقارت خودمان ؟ اگر قرار باشد او فقط دیگر قهرمان نباشد، فقط دیگر سیاست مدار‬ ‫و اهل میدان سرنوشت نباشد، مُجاهدِ مُسلح در جنگ با سپاهِ کفر نباشد، چه میتواند باشد که ما را در امروزِمان کمک برساند ؟‬ ‫ِ ِ‬ ‫یک راه میماند : "حسین رفت که گناهان همه مومنان را بِخَرَد به تنهایی. جان خود را فِدیه داد". 2 شَفیع مومنان شد. این تفسیر به چه کارِ ما میآید ؟‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ٔ‬ ‫به خیلی کارها. وقتی که حسین مُسلّح، قهرمان، مردِ میدان قدرت، به ما شبیه نباشد، او را جامه مسیح میپوشانیم . او شهید شد، به مَسلَخ رفت تا ما‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ َ‬ ‫بیعذاب به زندگی بر گردیم. ما اُسوِهها را شبیه آرزوهای خودمان میکنیم. انسان مدرن سر زده و درنتیجه باید ایمان ورزی دیگری را تجربه کند و از شرِ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫ْ‬ ‫این عذاب وجدان باستانی خالص شود و من مومن مُعذب را با خودم آشتی دهد. تا به این ترتیب الزم نباشد انسان مُدعی خودبنیادی و اراده و آگاهی،‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫یکسره با احساس حقارت و...پیش بیاید. مُدام فکر نکند که قهرمان، تنها ماند و کُشته شد، تو کجا بودِی ؟ وقتی از بیعت با شَر سر باز زد کجا قایم شدی ؟‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫وقتی فرزندانش را مُثْلِه کردند در بسترِ کدام آرامش خوابیده بودی ؟ حسین کُشته شد، جانش را فِدیه داد تا دیگر از این سواالت از من نکنی. در دنیای‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫3‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 4. ‫مسیحیت، قرائت "سنت آنسلمی" از گناه و اینکه مسیح، در جلجتا، با به صلیب کشیده شدن، همه گناهان ما آدمهای ظلوم و جهول را خرید و مِن بَعد‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ُ ُ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫انسان باید خود در تدارک فالح باشد، سر منشاءِ خیر شد. فهمید که الزم نیست محکوم به حسرت و گناهکاری باشد. با سنت اگوستن که انسان را، فطرتاً‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫گناهکار و محکوم به آن میدانست خداحافظی کرد و مومنی جدید، سرخوش و امیدوار پا به زندگی گذاشت. شاید بازگشت به این قرائت قدیمی ـ فهم‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫شفاعتی از شهادت ـ ( جلجتا دانستن کربال ) ما را هم برای خالص شدن از این احساس گناه کمک کند تا از این به بعد جورِ دیگری در تدارک رستگاری‬ ‫َُ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُ ُ‬ ‫خود باشیم.‬ ‫ِاشکال کار در این است که اسطورههای مذهبی ما تاریخیت هم دارد . در نتیجه تاریخ میتواند جلوی این تفسیر و اینگونه تفاسیر بایستد. مثالً بپرسد :‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اگر به قصدِ کشته شدن رفته بود چرا با کودکان و خانوادهاش رفت؟ پرسید : اگر به قصدِ کسب قدرت نبود، چرا با کوفیان قرار گذاشته بود و از نیامدن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫آنها یکه خورد ؟ اگر... در هر حال پاسخ ما را تاریخ نخواهد داد. عُلَمای تاریخ میگویند که علم تاریخ، علم شناسایی مسائل است و نه دادن پاسخ( مارک‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫بلوخ ). تاریخ علم بازسازی گذشته است مُتکی بر امروز. فهم امروز است با تکیه بر دیروز ( لوسین فور ). اصالً از علمای علم تاریخ هم سند نیاوریم. کِی‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تاریخ توانسته است در برابرِ اسطوره بایستد. " اسطورهها نمیمیرند. تنها کاری که از دست ما بر میآید این است که آنها را بد یا خوب بفهمیم."‬ ‫دیروز، بر شریعتی درود میفرستادیم که حسین را از سمبل مَظلومیت که تَرحم ما را بر میانگیخت تبدیل کرد به مَظهرِ مقاومت، ایستادگی در برابرِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ُ‬ ‫قدرت. کسی که وقتی نتوانست بِمیراند، مُرد و امروز یقه او را میگیریم که چرا از نهضت حسینی و علی بن حسین، تفسیری خشونت آمیز ارائه داد. شاید‬ ‫ٔ‬ ‫پس فردا هم کسانی در آرزوی تکان و حرکت و تغییر، یقه ما را بگیرند که چرا از حسین، مسیح ساختی و از کربال، جلجتا. همه این قرائتها یک قصد‬ ‫ٔ‬ ‫ُ ُ‬ ‫ٔ‬ ‫دارند : تضمین بقای آنها در زندگی. زندگیای که جریان دارد، هر بار به شکلی و به گونهای، و با آرزوها و نومیدیهایی.‬ ‫ِ‬ ‫خوبی اسطورهها در همین است : تَخیل ما را زنده نگه میدارند. زنده نگه میدارند که در این دیالکتیک اَمرِ اجتماعی و ذهنیت فعال آحادِ یک جامعه،‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِ‬ ‫دینامیک حرکت را تضمین کنند. همین است که نه ما دست از سرِ آنها بر میداریم و نه آنها دست از سرِ ما.‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫4‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 5. 1. Roger Bastide . Réforme et révolution,Edition anthropos Paris ِ ِ ‫2- فرهنگ عاشورا در عصرِ سکوالر. مندرج‬ ِ ِ .‫در کتاب عاشورا در گذار به عصرِ سکوالر‬ ِ 1383 ‫مجید محمدی. انتشارات کویر‬ back Print search Prev 5 Next Home Full Exit