SlideShare a Scribd company logo
1 of 4
Download to read offline
‫ريش ‌هاي‌مكتب‌پ اگماتيسم‌ ا‌م توانتا‌فلسفه‌ سق اطي‌و‌بهويژ گا ‌هايپروتاگو اس‌پ گ فت‬
 ‫ر ير‬
   ‫‌‬            ‫‌ ه‌ديد ه ‌‬        ‫پيشا‌ ر‬      ‫ري ‌‬‫‌‬             ‫ر‬           ‫ه‬




‫نواب مقربي‬
‫‪ pragmatism‬از واژه يوناني ‪ -pragma-t‬و پس�وند –‪ ismos‬ساخته ش�ده اس�ت. ‪ pragma‬از مصدر يوناني ‪ )prattein) ← prasso‬ميآيد. معناي اصلي اين‬
‫مصدر «كردن» يا «انجام دادن» است. و اما خود ‪ pragma‬به معناي «كار و عمل پيدرپي» و «تمرين» است، نه به معناي «كنش» يا «كار» در حالت انتزاعي؛‬
‫يعني عمال برابر است با ‪ exercise‬التين يا ‪ action‬هنگامي كه جنبه ‪ exercise‬داشته باشد؛ يا معادل است با ‪ work‬انگليسي يا ‪ werk‬آلماني. از سوي ديگر،‬
‫واژه «ورز» هم دقيقا به معناي «كار و عمل پيدرپي» اس�ت و در ش�اهنامه هم به معناي «فعاليت» به كار رفته اس�ت. وانگهي، واژههاي «ورز» يا «‪»varza‬‬
‫ايراني، ‪ work‬انگليسي، ‪ werk‬آلماني و ‪ ergon‬يوناني كه واژه ‪) energy‬كارمايه) از آن ساخته ش�ده، همگي از يك ريشهاند. از اين رو، پارهاي از مترجمان‬
‫معادل «ورزگروي» را براي پراگماتيسم پيشنهاد كردهاند و پارهاي ديگر هم معادل «مذهب اصالت عمل» را. ولي هيچ يك از اين معادلها )اگرچه همگي‬
‫درستند) معنا يا معناهاي متعددي را كه واژه پراگماتيسم به ذهن فارسي زبانان متبادر ميكند، نميرساند؛ درست همانگونه كه واژه «تلويزيون» معنايي‬
                                                                                                                                                                      ‫قطعا يكي از چهرههاي‬
‫را ميرساند كه «جام جهاننما» نميرساند. در اين مقاله واژه پراگماتيسم به كار ميرود و ديدگاهي كه نويسنده اين مقاله ميكوشد بر پايه آن به وارسي و‬                           ‫برجسته پراگماتيسم با‬
‫فروكاوي مكتب پراگماتيسم بپردازد ديدگاه تحليلي است. پيش از هر چيز با تجزيه و تحليل و ترجمه واژه پراگماتيسم بحث آغاز ميشود و در ادامه نيز به‬                            ‫سمت و سوي ليبرالي،‬
                                                                                                                                                                      ‫ريچارد رورتي است. رورتي‬
                                                                 ‫مهمترين مؤلفهها، نظريه پردازان و مفاهيم اين مكتب فلسفي پرداخته خواهد شد.‬                             ‫را غالبا متفكري رند با‬
                                                                                                                                                                      ‫مذاق ليبرال دانستهاند‬
                                                                                                                                                                      ‫كه اعتقاد راسخي دارد به‬
                                                                                                                                                                      ‫اينكه دموكراسي را بايد‬
‫اين است كه از ميان نظريههاي موجود نظريهاي را برگزينيم كه براي زندگي عملي ما‬       ‫اگرچه پراگماتيسم نامي نو است ولي ريشههاي آن را ميتوان در حدود سال‬                   ‫مبتني بر پراگماتيسم‬
‫دست كم سودمند افتد؛ هرچند بر ش��ناخت ما از واقع امر چيزي نيفزايد. افالطون در‬      ‫005 پيش از ميالد هم جستوجو كرد. شايد بتوان پروتاگوراس را نخستين‬                     ‫آمريكايي برقرار كرد‬
                                                                                                                                                                      ‫و فلسفه به طور عام‬
‫رساله «تهاي ته توس» در تفسير نظريههاي پروتاگوراس ميگويد يك عقيده را ميتوان‬        ‫فيلسوف پراگماتيست ناميد؛ چنانكه پارهاي از بنيانگذاران پراگماتيسم هم اين ادعا‬        ‫چندان دخلي به استقرار‬
‫گفت بهتر از عقيده ديگر است ولي نميتوان گفت «صحيحتر» است. اگر كسي يرقان‬            ‫را كردهاند. پروتاگوراس بيشتر به واسطه اين نظريهاش شناخته شده است كه «انسان‬          ‫نهادهاي دموكراتيك‬
‫داشته باشد، همه چيز را زرد ميبيند ولي از اينجا نميتوان نتيجه گرفت كه همه چيز‬      ‫ميزان همه چيز است؛ ميزان چيزهايي كه هس��تند كه هستند و ميزان چيزهايي كه‬             ‫ندارد. او متفكري همواره‬
                                                                                                                                                                      ‫جنجالبرانگيز بوده است.‬
‫زرد است اما ميتوان گفت چون تندرستي بهتر از بيماري است، عقيده شخص تندرست‬           ‫نيستند كه نيستند». اين سخن را چنين تفس��ير كردهاند كه چون انسان - يعني فرد‬
‫بهتر از عقيده شخص بيمار است. اين چنانكه پيداست با نظريه پراگماتيستي درباره‬        ‫انسان - ميزان همه چيز اس��ت و افراد انس��اني با يكديگر اختالف نظر دارند، بنابراين‬
                                                                ‫صدق پيوند دارد.‬   ‫هيچگونه حقيقت عينياي يافت نميش��ود كه برپايه آن، يك نظر، صادق و نظر ديگر‬
‫اما پراگماتيس��م به معناي امروزي آن، نام س��نت فلسفياي اس��ت كه سه فيلسوف‬         ‫كاذب باشد. اين نظريه اساسا نظريهاي شكاكانه است و برپايه فريبندگي حواس استوار‬
‫آمريكايي، چارلز س��ندرس پيرس، ديويی و ويليام جيمز آن را پ��ي افكندند. پيرس‬        ‫شده اس��ت. از اينجا چنين برميآيد كه آبشخور نخس��تين پراگماتيسم، شكاكيت يا‬
‫استدالل ميكرد كه كار تحقيق اين نيست كه واقعيت را بازنمايد بل اين است كه ما را‬     ‫شكگرايي است. شيلر - يكي از بنيانگذاران پراگماتيسم - خود را شاگرد پروتاگوراس‬
‫قادر سازد به شيوه بهتر و مناسبتري عمل كنيم. پيرس با نظريه بازنمايي واقعيت كه‬      ‫ميناميد. اگر هيچ حقيقتي يافت نميشود و هر نظريهاي پوچ است، پس خردمندانه‬


                                                                                                                                                                         ‫آبان 8831‬   ‫82‬
‫فالسفه نسل اول تحليلي‬       ‫برهانند ولي در همان حال آرمانهاي اخالقي و ديني را از ش��كگرايي آمپريستي يا‬          ‫از زمان دكارت بر تفكر فلسفي حاكم شده بود، سر ناسازگاري داشت؛ به ويژه او پيامآور‬
   ‫چنين ميانديشيدند كه‬        ‫پوزيتيويستي حفظ كنند. ناتوراليسم آنان با تبيين بنيادشكنانه و كلگروانه ويالرد ون‬     ‫انديشه چرخش زباني بود؛ يعني يكي از نخستين فيلسوفاني بود كه ميگفت توانايي‬
      ‫اگر فيلسوفان به جاي‬
                              ‫ارمن كوآين درباره معنا، هيالري پاتنم و دانلد ديويدسون- فيلسوفان زباني كه اغلب‬                                           ‫كاربرد عالمتها شرط ضروري انديشيدن است.‬
     ‫مطالعه ساختار ذهن يا‬
  ‫تجربه، به مطالعه ساختار‬     ‫متعلق به سنت پراگماتيستي شناخته ميش��وند- پيوند دارد. اين سنت همچنين با‬             ‫جيمز نظريه پيرس را گسترش داد. وي در سال 0981 كتابي منتشر كرد به نام «اصول‬
‫زبان ميپرداختند، كارشان‬       ‫توماس كوهن كه در ساختار انقالبهاي علمي پارادايمها را سنجشناپذير ميشمارد‬             ‫روانشناس��ي» كه با مذهب تداعي يا تداعيگروي الك و هي��وم مخالف بود. جيمز با‬
‫سودمندتر و شايد روشنتر‬        ‫و ب��ه كار در دوره علم عادي تأكيد ميكند و ويتگنش��تاين متأخر كه در پژوهشهاي‬         ‫انتشار كتاب «پراگماتيسم: نامي نوين براي پارهاي از شيوههاي كهن تفكر» (7091)‬
 ‫و خرسندكنندهتر بود ولي‬       ‫فلسفي، مسألههاي فلسفي را بيماريهاي فلس��فياي ميداند كه بايد درمان شوند-‬             ‫ديدگاه خود را ادامه داد. او در اين كتاب صدق را چنين تعريف ميكند: «به سخن بسيار‬
‫فيلسوفان تحليلي آغازين‬
                                                                                          ‫خويشاونديهايي دارد.‬     ‫كوتاه، «صادق» فقط به مفهوم صالح در شيوه انديشيدن ماست؛ دقيقا همانگونه كه‬
   ‫اين چرخش را با انديشه‬
       ‫سنتي آمپريستياي‬
                              ‫چارلز س��ندرس پيرس، ويليام جيمز و ج��ان ديويي را همچون پراگماتيس��تهاي‬              ‫«صحيح» فقط به مفهوم «صالح» در شيوه رفتار ماست؛ صالح كمابيش به هر شيوه‬
        ‫داير بر اينكه ادراك‬   ‫كالسيك ميشمارند ولي هر يك از اين سه تن دلبستگيها و عاليق متعدد و متنوعي‬             ‫و البته صالح در تحلي��ل نهايي و در درازم��دت [در تحليل نهاي��ي و روي همرفته]»‬
      ‫حسي مبناي شناخت‬         ‫دارد كه با ديگري ناهمسان است. تنها جايي كه هر سه توافق دارند، رد نظريه مطابقت‬                                                                    ‫(پراگماتيسم ص ۲۲۲).‬
 ‫تجربي را تشكيل ميدهد‬         ‫با واقع و نظريه ش��ناخت مبتني بر بازنمايي واقعيت است. اگرچه هر سه اين متفكران‬       ‫جيمز و ديويي هردو درپي آن بودند كه فلسفه را با نظريه داروين آشتي دهند؛ به اين‬
    ‫درآميختند؛ انديشهاي‬       ‫در زمان خود يكديگر را ميشناختند و ميس��تودند ولي خودشان را متعلق به نهضت‬            ‫معنا كه جستوجوي حقيقت به وسيله آدميزادگان را با فعاليتهاي جانوران پستتر‬
    ‫كه درآغاز سده بيستم،‬
                              ‫فلسفي س��ازمانيافتهاي نميدانند. پيرس خود را پيرو كانت ميشمارد كه ميكوشد‬             ‫و تكامل فرهنگي را با تكامل زيستش��ناختي پيوند دهن��د. ديويي از مفهوم «نفس»‬
     ‫هم ايدئاليستها و هم‬
‫پراگماتيستهاي كالسيك‬          ‫آموزه مقوالت او و تص��ور او از منطق را اص��الح كند. پيرس رياضيدان��ي كارديده و‬      ‫يا «خود» دكارتي كه پي��ش از زبان و فرهنگپذيري برجاس��ت، انتقاد كرد و به جاي‬
  ‫كمر به رد آن بسته بودند.‬    ‫دانشمندي آزمايشگاهي است و در اين دو حوزه بسيار شناخته شدهتر از جيمز و ديويي‬         ‫آن تبييني از «خود» به دس��ت داد كه آن را چونان حاصل اعم��ال اجتماعي در نظر‬
                              ‫اس��ت. جيمز كانت را چندان جدي نميگرفت ولي بيش از پيرس و ديويي دلبس��ته‬                                                                                        ‫ميگرفت.‬
                              ‫پيامدهاي اين جهاني دين بود. ديويي سخت هوادار هگل و با كانت مخالف بود. تعليم‬         ‫ديويي كه دلبس��تگي آغازين او بيش��تر اصالح فرهنگ��ي، تربيتي و سياس��ي بود تا‬
                              ‫و تربيت و سياست بهجاي علم و دين در كانون توجه او بودند. پيرس يكي از نخستين‬          ‫مسألههاي فلسفي خاص (مس��ألههايي كه او گمان ميكرد بايد منحل شوند به جاي‬
                              ‫فيلسوفاني بود كه بر اهميت عالمتها يا نمادها تأكيد كرد؛ «واژه يا نماد كه آدمي آن‬     ‫اينكه حل شوند)، پراگماتيسم را در زمينه اخالق و فلسفه اجتماعي بسط داد و به كار‬
                              ‫را به كار ميبرد همانا خود آدمي است». او مينويسد: «زبان من حاصل جمع خود من‬           ‫زد. انديشههاي او در سرتاسر نيمه نخست سده بيستم در كانون زندگي انديشهكارانه‬
                              ‫است». ولي به استثناي س��ي.آي.لوئيس و چارلز موريس، فيلسوفان، كار پيرس روي‬                                                                                ‫آمريكاييان بود.‬
                              ‫نمادها و عالمتها را جدي نگرفتند. در واقع، آثار پيرس دهها س��ال ناخوانده ماندند.‬     ‫هر سه اين فيلس��وفان بنيانگذار پراگماتيس��م ديدگاه ناتوراليس��تي دارويني درباره‬
                              ‫او هرگز كتابي فلسفي منتشر نكرد و بيش��تر مقالههاي او تنها در دهه 03 جمعآوري‬         ‫آدميزاده را با بدگماني ژرف درباره مسألههايي كه فلس��فه از دكارت، كانت و هيوم به‬
                                                                                                  ‫و منتشر شدند.‬   ‫ارث برده بود درهم آميختند. آنان اميدوار بودند كه فلسفه را از ايدئاليسم مابعدالطبيعي‬


 ‫92‬   ‫خردنامه 53 پرونده‬
‫پاتنم همچنين به دفاع از آموزه بدآوازه و مناقشه برانگيز پراگماتيستهاي كالسيك‬           ‫در آن دوره، فلسفه در جهان انگليسي زبان دس��تخوش فراروند دگرديسي به دست‬
‫پرداخته است؛ يعني به اصطالح همان «نظريه صدق پراگماتيسم». پيرس ميگويد‬                  ‫ستايشگران فرگه و به ويژه كارنپ و راس��ل بود. اين فيلسوفان راه ظهور دورهاي را در‬
‫«مقصود ما از صدق عقيدهاي اس��ت كه سرانجام همه كس��اني كه درباره آن تحقيق‬              ‫فلسفه هموار كردند كه گوستاو برگمان آن را دوره «چرخش زباني» در فلسفه نام نهاده‬
‫ميكنند بر سر آن توافق كنند. عين يا م�تعلق كه عقيده آن را بازمينمايد همان امر‬          ‫است. آنان چنين ميانديشيدند كه اگر فيلسوفان به مطالعه ساختار زبان ميپرداختند‬
‫واقع است». پاتنم اين انديشه را دوباره زنده كرد و استدالل آورد كه حتي اگر ما نتوانيم‬   ‫به جاي آنكه به مطالعه س��اختار ذهن يا تجربه بپردازند، كارش��ان سودمندتر و شايد‬
‫تعريف پيرس از صدق را چونان تعريف آرماني بپذيريم ولي بههرحال بايد بپذيريم كه‬           ‫روش��نتر و خرس��ندكنندهتر بود. ولي فيلس��وفان تحليلي آغازين اين چرخش را با‬
‫تعريف او از فهم مفهوم صدق جداييناپذير است. پاتنم نظريه مطابقت صدق را با اين‬           ‫انديشه س��نتي آمپريس��تياي داير بر اينكه ادراك حسي مبناي ش��ناخت تجربي را‬
‫استدالل نقد ميكند كه ميگويد هرگونه مطابقت باور با واقعيت، تنها ميتواند تحت‬            ‫تشكيل ميدهد درآميختند؛ انديشهاي كه درآغاز سده بيستم، هم ايدئاليستها و هم‬
‫توصيفي خاص صورت گيرد و اينكه هيچ توصيفي - چه از ديدگاه هستي شناسانه و‬                 ‫پراگماتيستهاي كالسيك كمر به رد آن بسته بودند. اين فيلسوفان همچنين بر تمايز‬
                    ‫چه از ديدگاه شناختشناسانه - برتر از توصيفهاي ديگر نيست.‬           ‫ميان مسألههاي مفهومياي كه امروزه آنها را مسألههاي مربوط به معناي عبارتهاي‬
‫راس��ل در مقالهاي كه درباره پراگماتيس��م نوش��ته اس��ت ميگويد پراگماتيس��م و‬                   ‫زباني تعبير ميكنند و مسألههاي تجربي مربوط به امور واقع تأكيد ميكردند.‬
‫هومانيسم (اومانيسم) يك چيزند. بحث در اينجا بر سر تمايز شناخت براي شناخت،‬              ‫تنها پس از آنكه كوآين در سال 1591 مقاله مشهور «دو حكم جزمي تجربهگروي» را‬          ‫هيالريپاتنمازچهرههاي‬
‫علم براي علم و علم براي انس��ان و علم براي دلبس��تگيهاي آدميزاده است. بحث بر‬          ‫منتشر كرد، مكتب پراگماتيسم توانست جان تازهاي بگيرد و دوباره خود را مطرح كند.‬      ‫شورشيونامتعارفسنت‬
                                                                                                                                                                        ‫فلسفهتحليليبهشمار‬
‫سر اين است كه هدف علم، شناخت يا فلس��فه اين است كه براي انسان سعادت به بار‬            ‫كوآين در اين مقاله تمايز پوزيتيويستهاي منطقي ميان گزارههاي تحليلي ضروري‬
                                                                                                                                                                        ‫ميرود و امروزه او را جزو‬
‫آورد و دش��واريهاي زندگي انس��ان را از ميان بردارد و زندگي خوب به ارمغان آورد‬         ‫و گزارههاي تركيبي احتمالي را رد كرد و بدينسان راه امتزاج پراگماتيسم با هوليسم‬     ‫بانيانمكتبپساتحليليهم‬
‫يا اينكه ش��ناخت به خودي خود و صرف نظر از آدميزاده و آرزوهايش مطلوب است.‬              ‫(كلگروي) و ناتوراليسم را هموار كرد. نظريه كوآين را اثر پرآوازه ديگري كه كمابيش‬    ‫بهشمارآوردهاند.اوكتابهاي‬
‫پراگماتيس��تهايي همچون پروتاگوراس ميگويند علم براي آدميزاده است نه براي‬               ‫همزمان با آن منتشر شد تقويت كرد. ويتگنش��تاين در اثر مهم خود، «پژوهشهاي‬           ‫بسياريدرحوزههاي‬
‫خود علم. جستوجوي علم براي خود علم مهمل است. هنگامي كه ستارهشناسي به‬                   ‫فلس��في» (3591) اين نظريه را كه منطق امري متعالي و گوهره فلس��فه اس��ت به‬         ‫گوناگونتفكرتحليلي‬
                                                                                                                                                                        ‫منتشركردهاست.يكياز‬
‫كهكشان آندرومدا ميانديشد بايد بينديشد كه تحقيق درباره كهكشان آندرومدا چه‬              ‫ريشخند گرفت؛ انديشهاي كه يك زمان او و استادش راسل هر دو به آن معتقد بودند.‬
                                                                                                                                                                        ‫كتابهايمعروفاو«اخالق‬
‫فايدهاي براي آدميان خاكي دارد؛ اگر تحقيق درباره آن براي آدميان بيفايده اس��ت‬          ‫اندكي بعد س��اختار انقالبهاي علم��ي تامس كوه��ن در س��ال ۲691 قوت تصور‬            ‫بدونهستيشناسي»است‬
‫پس هرگز موضوع تحقيقِ علمِ پراگماتيستي نيست. معلوم نيست آيا دانشمندان اين‬              ‫پوزيتيويس��تي از علوم طبيعي را درهم شكس��ت زيرا او روشها و دستورالعملهاي‬          ‫كهمسعودعلياآنراترجمهو‬
‫ضابطه پراگماتيستي را ميپذيرند يا نه. درست است كه علم جديد براي زندگي بشر‬              ‫عقالني پارادايمگونهاي را پيش��نهاد ميكرد كه باقي افراد بايد آن را سرمش��ق خود‬     ‫نشرصراطمنتشركردهاست.‬
‫مفيد فايدههاي بسيار بوده است ولي كمتر نظريه علمياي است كه بر پايه تنها توجه‬           ‫كنند. هيالري پاتنم شناخته شدهترين فيلسوف معاصري است كه خود را پراگماتيست‬
‫به نيازهاي آدميزاده ابداع شده باشد. نيوتن هنگامي كه به نيروي جاذبه ميانديشيد‬          ‫مينامد و نوشتههاي شايان مالحظهاي درباره سه بنيانگذار پراگماتيسم دارد و آنان را‬
‫به هيچ روي در هواي برآوردن نيازهاي بش��ري نبود؛ انگيزه اصلياي كه سائق او بود‬          ‫به سبب رد جدا شناخت «جهان چنانكه در خود هست» و«جهان چنانكه در پرتوي‬
‫تنها كنجكاوي دروني و توصيف حركتهاي ستارگان بود. اينشتين هنگامي كه نظريه‬                                            ‫نيازها و عاليق آدمي پديدار ميشود»، ستايش ميكند.‬
‫نس��بيت خود را مطرح كرد به هيچ روي به س��ودمنديهايي كه اين نظريه براي بشر‬             ‫طبق تبيين پاتنم، لب نظريه پراگماتيس��م اين اس��ت كه روي ديدگاه عامل يا ناظر‬
‫در زندگي عملي به همراه ميآورد نميانديشيد؛ هدف او تنها تبيين و توصيف بود نه‬            ‫تأكيد ميكند. هنگامي كه ما درمييابيم بايد دي��دگاه معيني را بپذيريم - يعني بايد‬
                                                         ‫تغيير در ساختمان كيهاني.‬     ‫«دستگاه يا چهارچوب مفهومي» معيني را به كاربريم و سپس در فعاليتي عملي وارد‬
‫به نظر ميرسد ديدگاه پراگماتيس��تي را بيش از همه كارل ماركس در جمله مشهور‬              ‫ميش��ويم - بايد همزمان اين ادعا را پيش بكشيم كه اش��يا به خودي خود و درواقع‬
‫خود بيان كرده باشد كه ميگويد: «فيلسوفان همگي جهان را تفسير و تبيين كردهاند‬            ‫چنان نيستند كه در دستگاه مفهومي ما پديدار ميش��وند. پاتنم بر اين باور است كه‬
‫ولي نكته اساسي، تغيير جهان است». به سخن كوتاه، پراگماتيستها سوداي شناخت‬               ‫داوريهاي اخالقي ما نه بيشتر از نظريههاي علمي «عيني» و «عقالني»اند و نه كمتر‬
‫جهان را در سر ندارند بلكه در درجه نخست و پيش از هر چيز در انديشه تسلط از راه‬          ‫از آنها. پاتنم با ديويي همداس��تان اس��ت كه عقيده دارد تالش پوزيتيويستها براي‬
     ‫علم بر جهان و دگرگون ساختن جهان در جهت هدفهاي بشري و اينجهانياند.‬                ‫جداس��ازي «امر واقع» از «ارزش» همچون تالش پيش كوآيني آنان براي جداسازي‬
‫حال بايد به سنجش انتقادي پراگماتيسم - به ويژه نظريه آن درباره صدق - پرداخت.‬                                                 ‫«امر واقع» از «زبان» محكوم به شكست است.‬


                                                                                                                                                                            ‫آبان 8831‬   ‫03‬
‫چارلزسندرسپيرس،ويليامجيمزوجانديوييراهمچون‬
                              ‫پراگماتيستهايكالسيكميشمارندوليهريكازاينسه‬
                              ‫تندلبستگيهاوعاليقمتعددومتنوعيداردكهباديگري‬
                              ‫ناهمساناست.تنهاجاييكههرسهتوافقدارند،ردنظريه‬
                              ‫مطابقتباواقعونظريهشناختمبتنيبربازنماييواقعيتاست‬



                           ‫به ش��رط جيمز - يعني «در تحليل نهايي و روي هم رفته» - رد ميكنند ولي به نظر‬         ‫ديدگاه پراگماتيستي را از دو راه ميتوان نقد كرد؛ يكي از راه نقد نظري و ديگري از راه‬
                                                         ‫نميرسد كه اين شرط در واقع اشكالها را اصالح كند.‬      ‫نقد عملي. نخست به بررسي نظري اين مكتب ميپردازيم. نكته بنيادياي كه كاستي‬
                           ‫جيمز بيان ميداردكه مقصود او اين نيست كه پيامدهاي يك باور خوب هستند بلكه‬            ‫نظري پراگماتيسم به شمار ميرود اين است كه پراگماتيسم ميگويد يك باور را بايد‬
                           ‫اين اس��ت كه معتقد به آن فكر ميكند اي��ن پيامدها خوب خواهن��د بود. پس چنين‬         ‫صادق دانست اگر معلولها [پيامدها]ي معيني به دنبال داشته باشد، حال آنكه طبق‬
                           ‫برميآيد و او اين پيامدها را ميپذيرد كه اگر ‪ A‬به چيزي باور دارد و ‪ B‬به چيزي مخالف‬   ‫ديدگاه شناخته شده ديگري يك باور را بايد صادق دانست اگر علتهای معيني داشته‬
                           ‫آن، ‪ A‬و ‪ B‬هر دو باور صادقي دارند. جيمز ميگويد: «ممكن اس��ت اين باور را صادق‬                      ‫باشد. چند نقل قول از ويليام جيمز موضوع را روشن ميكند. او ميگويد:‬
                           ‫بدانم كه شكسپير نمايشنامهها را نوشت تا نامدار شود و ممكن است باور خود را با يك‬     ‫«انديشهها... فقط در آنجا كه ما را ياري ميدهند تا با بخشهاي ديگر تجربه خود روابط‬
                           ‫منتقد در ميان بگذارم. اگر اين منتقد هم پراگماتيس��ت و هم بيكني باش��د، آنگاه در‬                                             ‫رضايتبخش برقرار كنيم صادق ميشوند».‬
                           ‫مقام يك پراگماتيست به روش��ني خواهد ديد كه كاركرد باور من آن را در نظرم كامال‬                                                                       ‫همچنين ميگويد:‬
                           ‫صادق ميسازد؛ حال آنكه در مقام يك بيكني هنوز بر اين باور است كه شكسپير هرگز‬         ‫«صدق يك نوع خوبي است، و نه چنانكه معموال ميپندارند مقولهاي جداي از خوبي‬
                           ‫نمايشنامههاي مورد بحث را ننوشته است». از اينجا چنين برميآيد كه اين سوال كه آيا‬     ‫و همپايه با آن. صادق عبارت است از هر چيزي به صورت باور كه خوب از كار درآيد، و‬
 ‫پسازآنكهكوآيندرسال‬        ‫شكسپير نمايشنامهها را نوشته يا نه نامربوط است. يگانه چيز مربوط اين است كه شخص‬                                              ‫آن هم خوب به دليلهاي مشخص و معين».‬
‫1591مقالهمشهور«دوحكم‬       ‫معتقد به اينكه شكسپير نمايشنامهها را نوشته، چگونه درباره آن ميانديشد. بنابراين‬     ‫«توصيف ما از صدق، توصيفي اس��ت از صدقها در حالت جمع؛ يعني توصيفي است‬
      ‫جزميتجربهگروي»‬
                           ‫نتيجه ميگيريم كه يك عقيده هم صادق است و هم كاذب؛ يعني رد آشكار اصل امتناع‬          ‫از فراروندهاي راهنماي عمل كه در واقعيات و اش��يا تحق��ق ميپذيرند، و تنها وجه‬
      ‫رامنتشركرد،مكتب‬
      ‫پراگماتيسمتوانست‬               ‫تناقض در منطق ارسطويي كه پايه منطق نوين رياضي را هم تشكيل ميدهد.‬                             ‫مشتركشان اين است كه به ما سود ميرسانند» (همان جا، 81۲).‬
       ‫جانتازهايبگيردو‬     ‫چنين به نظر ميرسد كه از نظريه جيمز برميآيد اين گزاره كه «‪ A‬وجود دارد» ميتواند‬      ‫اين تعريف آخر را به اين حكم ميتوان تأويل كرد كه «صدق هر چيزي است كه باور‬
  ‫دوبارهخودرامطرحكند.‬      ‫به معناي پراگماتيستي صادق باشد؛ حتي اگر ‪ A‬وجود نداشته باشد. جيمز مشتاق بود‬         ‫به آن سود رساند». هر چند پراگماتيستها سخت به اين تأويل تاختهاند ولي معناي‬
  ‫كوآيندراينمقالهتمايز‬     ‫راهي بيابد كه صدق اين گزاره را كه «خدا وج��ود دارد» تأييد كند، بيآنكه خود را در‬                                                   ‫مقصود آنان چيزي غير از اين نيست.‬
 ‫پوزيتيويستهايمنطقي‬
                           ‫مابعدالطبيعه گرفتار سازد ولي دلبستگيهاي او چنان منحصر به اين جهان بودند كه او‬      ‫گذش��ته از ايرادهاي كليتري كه بر اين ديدگاه - كه يك باور به وس��يله خوب بودن‬
    ‫ميانگزارههايتحليلي‬
‫ضروريوگزارههايتركيبي‬
                           ‫تنها دلبسته پيامدهاي اين جهاني اين گزاره بود. اين مسأله كه آيا در واقع يك هستي‬     ‫پيامدهايش صادق ميشود - وارد است، دشوارياي هست كه به هيچ روي نميشود‬
  ‫احتماليراردوبدينسان‬      ‫قادر مطلق بيرون از مكان و زمان وجود دارد كه خردمندانه جهان را سامان ميدهد، او را‬   ‫برآن فائق آمد. اين دشواري اين است: پيش از آنكه بدانيم باوري صادق است يا كاذب،‬
     ‫راهامتزاجپراگماتيسم‬   ‫جلب نميكرد و از اين رو گمان ميكرد كه با يافتن برهاني در اثبات اين گزاره كه «خدا‬    ‫ناگزير هس��تيم بدانيم كه (الف) پيامدهاي اين باور چيس��تند و (ب) آيا اين پيامدها‬
    ‫باهوليسم)كلگروي)و‬      ‫وجود دارد»، «صادق» است همه آنچه را آگاهي ديني بايد مطالبه كند به انجام رسانده‬      ‫خوبند يا بد. حال ما بايد معيار پراگماتيس��تي را درباره (الف) و (ب) به كار بنديم. در‬
   ‫ناتوراليسمراهمواركرد.‬   ‫است. در اين مورد پاپ، پراگماتيس��م را همچون يك شيوه ناخرسندكننده در دفاع از‬        ‫مورد اينكه پيامدهاي يك باور معين در واقع چيستند، بايد ديدگاهي را برگزينيم كه‬
                           ‫باور ديني محكوم كرد. به نظر ميرسد جيمز در اثبات حقانيت دين كه جستوجوي‬              ‫«سود ميرساند» و به همين ش��يوه هم بايد در مورد اينكه پيامدهاي مذكور در واقع‬
                                      ‫بيطرفانه حقيقت را قرباني آن كرده بود هم به هيچ روي كامياب نبوده است.‬    ‫خوبند يا بد، ديدگاهي را برگزينيم كه «سود ميرساند». پيداست كه اين امر ما را در‬
                           ‫با همه انتقادهاي باال كه خطرهاي اجتماعي و سياسياي را كه پراگماتيسم ميتواند‬                                                        ‫يك تسلسل بيپايان گرفتار ميكند.‬
                           ‫به بار آورد ميتوان به آن عالوه كرد، پراگماتيس��م مكتبي سخت جالب توجه و محل‬         ‫گذشته از اينگونه انتقادهاي محض نظري از تعريف پراگماتيستي«صدق»، انتقادهاي‬
                           ‫مناقشه جدي است؛ مكتبي كه به قرن گذش��ته تعلق دارد ولي هم اكنون هم پيروان‬           ‫عمليتر ديگري هم هس��تند كه شايد طبع پراگماتيستي را بيش��تر جلب كنند. اين‬
                           ‫سرشناسي چون پاتنم و كوآين دارد. نكته حائز اهميت اين است كه پراگماتيسم تنها‬         ‫پرسش كه چه جور باورهايي در زندگي فرد پيامدهاي خوبي خواهد داشت، پرسشي‬
                           ‫هنگامي ميتواند يكباره صادق باشد كه دسترس��ي به هرگونه حقيقت عيني به هيچ‬            ‫است كه اغلب به حكومت و پليس بس��تگي دارد؛ باورهايي كه در آمريكا سودمندند‬
                           ‫روي ممكن نباشد. شايد كار ما شناس��ايي راز واقعيت نباشد ولي پراگماتيسم هم راه‬       ‫در روس��يه فاجعه به بار ميآورند و بالعك��س. باورهاي حزب نازي نتوانس��تند معيار‬
                           ‫خرسندكنندهاي را پيش نميكشد. كار ما شايد اين است كه ميان شك مطلق و يقين‬             ‫پراگماتيستي صدق را برآورند زيرا آلمان در جنگ دوم جهاني شكست خورد ولي اگر‬
                           ‫مطلق پي آواز حقيقت بدويم؛ هرچند دور از دس��ترس بنمايد؛ نه اينكه يك بار براي‬        ‫آلمان در اين جنگ پيروز شده بود، معتقدان به پراگماتيسم ناگزير بودند كه آيين نازي‬
                                                  ‫هميشه جستوجوي هرگونه حقيقتي را ممنوع اعالم كنيم•‬            ‫را از لحاظ پراگماتيستي «صادق» بنامند. پراگماتيستها اينگونه برهانها را با اشاره‬


‫13‬   ‫خردنامه 53 پرونده‬

More Related Content

Viewers also liked

How to make a film opening at as
How to make a film opening at asHow to make a film opening at as
How to make a film opening at as
Ali Daoud
 
iit_teaching_aids
iit_teaching_aidsiit_teaching_aids
iit_teaching_aids
s10458841
 
Cluster 1 quiz set 7
Cluster 1 quiz set 7Cluster 1 quiz set 7
Cluster 1 quiz set 7
Dylan Weston
 
English what were_ they_like annotated 2
English what were_ they_like annotated 2English what were_ they_like annotated 2
English what were_ they_like annotated 2
Dylan Weston
 

Viewers also liked (16)

Dory, Dorey, Dori - a little look at these rowboats
Dory, Dorey, Dori - a little look at these rowboatsDory, Dorey, Dori - a little look at these rowboats
Dory, Dorey, Dori - a little look at these rowboats
 
Building the One Sheet Skiff
Building the One Sheet SkiffBuilding the One Sheet Skiff
Building the One Sheet Skiff
 
Iit
IitIit
Iit
 
Nothing changed2
Nothing changed2Nothing changed2
Nothing changed2
 
How to make a film opening at as
How to make a film opening at asHow to make a film opening at as
How to make a film opening at as
 
從心出發 101709
從心出發 101709從心出發 101709
從心出發 101709
 
Innovation Everywhere For Manufacturing + Services
Innovation Everywhere For Manufacturing + ServicesInnovation Everywhere For Manufacturing + Services
Innovation Everywhere For Manufacturing + Services
 
iit_teaching_aids
iit_teaching_aidsiit_teaching_aids
iit_teaching_aids
 
Cluster 1 quiz set 7
Cluster 1 quiz set 7Cluster 1 quiz set 7
Cluster 1 quiz set 7
 
Evaluation 7
Evaluation 7Evaluation 7
Evaluation 7
 
Reach Information
Reach InformationReach Information
Reach Information
 
Poznej společenstvo
Poznej společenstvoPoznej společenstvo
Poznej společenstvo
 
Photographs from my travels
Photographs from my travelsPhotographs from my travels
Photographs from my travels
 
Building the Alison: A South Haven Dory
Building the Alison: A South Haven DoryBuilding the Alison: A South Haven Dory
Building the Alison: A South Haven Dory
 
The time I built a sailboat in high school
The time I built a sailboat in high schoolThe time I built a sailboat in high school
The time I built a sailboat in high school
 
English what were_ they_like annotated 2
English what were_ they_like annotated 2English what were_ they_like annotated 2
English what were_ they_like annotated 2
 

Similar to 07

Daadaar Abrotion17
Daadaar Abrotion17Daadaar Abrotion17
Daadaar Abrotion17
daadaar
 
خلاصه نظرات و مباحث هارولد گارفینکل
خلاصه نظرات و مباحث هارولد گارفینکلخلاصه نظرات و مباحث هارولد گارفینکل
خلاصه نظرات و مباحث هارولد گارفینکل
hassanbawi
 
Andishe eslami 2 (keirolahi)
Andishe eslami 2 (keirolahi)Andishe eslami 2 (keirolahi)
Andishe eslami 2 (keirolahi)
afshin110
 

Similar to 07 (20)

Daadaar Abrotion17
Daadaar Abrotion17Daadaar Abrotion17
Daadaar Abrotion17
 
خلاصه نظرات و مباحث هارولد گارفینکل
خلاصه نظرات و مباحث هارولد گارفینکلخلاصه نظرات و مباحث هارولد گارفینکل
خلاصه نظرات و مباحث هارولد گارفینکل
 
اگزیستانسیالیسم - Existentialism
اگزیستانسیالیسم - Existentialismاگزیستانسیالیسم - Existentialism
اگزیستانسیالیسم - Existentialism
 
مقدمه‌ای بر فلسفه - Introduction to Philosophy
مقدمه‌ای بر فلسفه - Introduction to Philosophyمقدمه‌ای بر فلسفه - Introduction to Philosophy
مقدمه‌ای بر فلسفه - Introduction to Philosophy
 
Critical Thinking.pdf
Critical Thinking.pdfCritical Thinking.pdf
Critical Thinking.pdf
 
پراگماتیسم و نظریه های تربیتی
پراگماتیسم و نظریه های تربیتیپراگماتیسم و نظریه های تربیتی
پراگماتیسم و نظریه های تربیتی
 
Modernite religiouse
Modernite religiouseModernite religiouse
Modernite religiouse
 
ماتریالیسم - Materialism
ماتریالیسم - Materialismماتریالیسم - Materialism
ماتریالیسم - Materialism
 
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري ديني
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري دينيسوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري ديني
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري ديني
 
فصل اول کتاب نظریه های کلان گیبسون بوریل
فصل اول کتاب نظریه های کلان گیبسون بوریلفصل اول کتاب نظریه های کلان گیبسون بوریل
فصل اول کتاب نظریه های کلان گیبسون بوریل
 
هرمنوتيک مدرن، برآمدن از متون به زندگي
هرمنوتيک مدرن، برآمدن از متون به زندگيهرمنوتيک مدرن، برآمدن از متون به زندگي
هرمنوتيک مدرن، برآمدن از متون به زندگي
 
The social construction of reality
The social construction of realityThe social construction of reality
The social construction of reality
 
تحلیل و درمان یونگی.pptx
تحلیل و درمان یونگی.pptxتحلیل و درمان یونگی.pptx
تحلیل و درمان یونگی.pptx
 
گفتگوي بي بي سي با اشکوري
گفتگوي بي بي سي با اشکوريگفتگوي بي بي سي با اشکوري
گفتگوي بي بي سي با اشکوري
 
ethicts in medical field
ethicts in medical field ethicts in medical field
ethicts in medical field
 
Andishe eslami 2 (keirolahi)
Andishe eslami 2 (keirolahi)Andishe eslami 2 (keirolahi)
Andishe eslami 2 (keirolahi)
 
Ali Dalili daliliali quranhints thoughts لقلقه های فلسفی
Ali Dalili daliliali quranhints thoughts لقلقه های فلسفیAli Dalili daliliali quranhints thoughts لقلقه های فلسفی
Ali Dalili daliliali quranhints thoughts لقلقه های فلسفی
 
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفانتولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
 
ارائه چیستی علم
ارائه چیستی علمارائه چیستی علم
ارائه چیستی علم
 
بیخدایی و لاادری گری
بیخدایی و لاادری گریبیخدایی و لاادری گری
بیخدایی و لاادری گری
 

07

  • 1. ‫ريش ‌هاي‌مكتب‌پ اگماتيسم‌ ا‌م توانتا‌فلسفه‌ سق اطي‌و‌بهويژ گا ‌هايپروتاگو اس‌پ گ فت‬ ‫ر ير‬ ‫‌‬ ‫‌ ه‌ديد ه ‌‬ ‫پيشا‌ ر‬ ‫ري ‌‬‫‌‬ ‫ر‬ ‫ه‬ ‫نواب مقربي‬ ‫‪ pragmatism‬از واژه يوناني ‪ -pragma-t‬و پس�وند –‪ ismos‬ساخته ش�ده اس�ت. ‪ pragma‬از مصدر يوناني ‪ )prattein) ← prasso‬ميآيد. معناي اصلي اين‬ ‫مصدر «كردن» يا «انجام دادن» است. و اما خود ‪ pragma‬به معناي «كار و عمل پيدرپي» و «تمرين» است، نه به معناي «كنش» يا «كار» در حالت انتزاعي؛‬ ‫يعني عمال برابر است با ‪ exercise‬التين يا ‪ action‬هنگامي كه جنبه ‪ exercise‬داشته باشد؛ يا معادل است با ‪ work‬انگليسي يا ‪ werk‬آلماني. از سوي ديگر،‬ ‫واژه «ورز» هم دقيقا به معناي «كار و عمل پيدرپي» اس�ت و در ش�اهنامه هم به معناي «فعاليت» به كار رفته اس�ت. وانگهي، واژههاي «ورز» يا «‪»varza‬‬ ‫ايراني، ‪ work‬انگليسي، ‪ werk‬آلماني و ‪ ergon‬يوناني كه واژه ‪) energy‬كارمايه) از آن ساخته ش�ده، همگي از يك ريشهاند. از اين رو، پارهاي از مترجمان‬ ‫معادل «ورزگروي» را براي پراگماتيسم پيشنهاد كردهاند و پارهاي ديگر هم معادل «مذهب اصالت عمل» را. ولي هيچ يك از اين معادلها )اگرچه همگي‬ ‫درستند) معنا يا معناهاي متعددي را كه واژه پراگماتيسم به ذهن فارسي زبانان متبادر ميكند، نميرساند؛ درست همانگونه كه واژه «تلويزيون» معنايي‬ ‫قطعا يكي از چهرههاي‬ ‫را ميرساند كه «جام جهاننما» نميرساند. در اين مقاله واژه پراگماتيسم به كار ميرود و ديدگاهي كه نويسنده اين مقاله ميكوشد بر پايه آن به وارسي و‬ ‫برجسته پراگماتيسم با‬ ‫فروكاوي مكتب پراگماتيسم بپردازد ديدگاه تحليلي است. پيش از هر چيز با تجزيه و تحليل و ترجمه واژه پراگماتيسم بحث آغاز ميشود و در ادامه نيز به‬ ‫سمت و سوي ليبرالي،‬ ‫ريچارد رورتي است. رورتي‬ ‫مهمترين مؤلفهها، نظريه پردازان و مفاهيم اين مكتب فلسفي پرداخته خواهد شد.‬ ‫را غالبا متفكري رند با‬ ‫مذاق ليبرال دانستهاند‬ ‫كه اعتقاد راسخي دارد به‬ ‫اينكه دموكراسي را بايد‬ ‫اين است كه از ميان نظريههاي موجود نظريهاي را برگزينيم كه براي زندگي عملي ما‬ ‫اگرچه پراگماتيسم نامي نو است ولي ريشههاي آن را ميتوان در حدود سال‬ ‫مبتني بر پراگماتيسم‬ ‫دست كم سودمند افتد؛ هرچند بر ش��ناخت ما از واقع امر چيزي نيفزايد. افالطون در‬ ‫005 پيش از ميالد هم جستوجو كرد. شايد بتوان پروتاگوراس را نخستين‬ ‫آمريكايي برقرار كرد‬ ‫و فلسفه به طور عام‬ ‫رساله «تهاي ته توس» در تفسير نظريههاي پروتاگوراس ميگويد يك عقيده را ميتوان‬ ‫فيلسوف پراگماتيست ناميد؛ چنانكه پارهاي از بنيانگذاران پراگماتيسم هم اين ادعا‬ ‫چندان دخلي به استقرار‬ ‫گفت بهتر از عقيده ديگر است ولي نميتوان گفت «صحيحتر» است. اگر كسي يرقان‬ ‫را كردهاند. پروتاگوراس بيشتر به واسطه اين نظريهاش شناخته شده است كه «انسان‬ ‫نهادهاي دموكراتيك‬ ‫داشته باشد، همه چيز را زرد ميبيند ولي از اينجا نميتوان نتيجه گرفت كه همه چيز‬ ‫ميزان همه چيز است؛ ميزان چيزهايي كه هس��تند كه هستند و ميزان چيزهايي كه‬ ‫ندارد. او متفكري همواره‬ ‫جنجالبرانگيز بوده است.‬ ‫زرد است اما ميتوان گفت چون تندرستي بهتر از بيماري است، عقيده شخص تندرست‬ ‫نيستند كه نيستند». اين سخن را چنين تفس��ير كردهاند كه چون انسان - يعني فرد‬ ‫بهتر از عقيده شخص بيمار است. اين چنانكه پيداست با نظريه پراگماتيستي درباره‬ ‫انسان - ميزان همه چيز اس��ت و افراد انس��اني با يكديگر اختالف نظر دارند، بنابراين‬ ‫صدق پيوند دارد.‬ ‫هيچگونه حقيقت عينياي يافت نميش��ود كه برپايه آن، يك نظر، صادق و نظر ديگر‬ ‫اما پراگماتيس��م به معناي امروزي آن، نام س��نت فلسفياي اس��ت كه سه فيلسوف‬ ‫كاذب باشد. اين نظريه اساسا نظريهاي شكاكانه است و برپايه فريبندگي حواس استوار‬ ‫آمريكايي، چارلز س��ندرس پيرس، ديويی و ويليام جيمز آن را پ��ي افكندند. پيرس‬ ‫شده اس��ت. از اينجا چنين برميآيد كه آبشخور نخس��تين پراگماتيسم، شكاكيت يا‬ ‫استدالل ميكرد كه كار تحقيق اين نيست كه واقعيت را بازنمايد بل اين است كه ما را‬ ‫شكگرايي است. شيلر - يكي از بنيانگذاران پراگماتيسم - خود را شاگرد پروتاگوراس‬ ‫قادر سازد به شيوه بهتر و مناسبتري عمل كنيم. پيرس با نظريه بازنمايي واقعيت كه‬ ‫ميناميد. اگر هيچ حقيقتي يافت نميشود و هر نظريهاي پوچ است، پس خردمندانه‬ ‫آبان 8831‬ ‫82‬
  • 2. ‫فالسفه نسل اول تحليلي‬ ‫برهانند ولي در همان حال آرمانهاي اخالقي و ديني را از ش��كگرايي آمپريستي يا‬ ‫از زمان دكارت بر تفكر فلسفي حاكم شده بود، سر ناسازگاري داشت؛ به ويژه او پيامآور‬ ‫چنين ميانديشيدند كه‬ ‫پوزيتيويستي حفظ كنند. ناتوراليسم آنان با تبيين بنيادشكنانه و كلگروانه ويالرد ون‬ ‫انديشه چرخش زباني بود؛ يعني يكي از نخستين فيلسوفاني بود كه ميگفت توانايي‬ ‫اگر فيلسوفان به جاي‬ ‫ارمن كوآين درباره معنا، هيالري پاتنم و دانلد ديويدسون- فيلسوفان زباني كه اغلب‬ ‫كاربرد عالمتها شرط ضروري انديشيدن است.‬ ‫مطالعه ساختار ذهن يا‬ ‫تجربه، به مطالعه ساختار‬ ‫متعلق به سنت پراگماتيستي شناخته ميش��وند- پيوند دارد. اين سنت همچنين با‬ ‫جيمز نظريه پيرس را گسترش داد. وي در سال 0981 كتابي منتشر كرد به نام «اصول‬ ‫زبان ميپرداختند، كارشان‬ ‫توماس كوهن كه در ساختار انقالبهاي علمي پارادايمها را سنجشناپذير ميشمارد‬ ‫روانشناس��ي» كه با مذهب تداعي يا تداعيگروي الك و هي��وم مخالف بود. جيمز با‬ ‫سودمندتر و شايد روشنتر‬ ‫و ب��ه كار در دوره علم عادي تأكيد ميكند و ويتگنش��تاين متأخر كه در پژوهشهاي‬ ‫انتشار كتاب «پراگماتيسم: نامي نوين براي پارهاي از شيوههاي كهن تفكر» (7091)‬ ‫و خرسندكنندهتر بود ولي‬ ‫فلسفي، مسألههاي فلسفي را بيماريهاي فلس��فياي ميداند كه بايد درمان شوند-‬ ‫ديدگاه خود را ادامه داد. او در اين كتاب صدق را چنين تعريف ميكند: «به سخن بسيار‬ ‫فيلسوفان تحليلي آغازين‬ ‫خويشاونديهايي دارد.‬ ‫كوتاه، «صادق» فقط به مفهوم صالح در شيوه انديشيدن ماست؛ دقيقا همانگونه كه‬ ‫اين چرخش را با انديشه‬ ‫سنتي آمپريستياي‬ ‫چارلز س��ندرس پيرس، ويليام جيمز و ج��ان ديويي را همچون پراگماتيس��تهاي‬ ‫«صحيح» فقط به مفهوم «صالح» در شيوه رفتار ماست؛ صالح كمابيش به هر شيوه‬ ‫داير بر اينكه ادراك‬ ‫كالسيك ميشمارند ولي هر يك از اين سه تن دلبستگيها و عاليق متعدد و متنوعي‬ ‫و البته صالح در تحلي��ل نهايي و در درازم��دت [در تحليل نهاي��ي و روي همرفته]»‬ ‫حسي مبناي شناخت‬ ‫دارد كه با ديگري ناهمسان است. تنها جايي كه هر سه توافق دارند، رد نظريه مطابقت‬ ‫(پراگماتيسم ص ۲۲۲).‬ ‫تجربي را تشكيل ميدهد‬ ‫با واقع و نظريه ش��ناخت مبتني بر بازنمايي واقعيت است. اگرچه هر سه اين متفكران‬ ‫جيمز و ديويي هردو درپي آن بودند كه فلسفه را با نظريه داروين آشتي دهند؛ به اين‬ ‫درآميختند؛ انديشهاي‬ ‫در زمان خود يكديگر را ميشناختند و ميس��تودند ولي خودشان را متعلق به نهضت‬ ‫معنا كه جستوجوي حقيقت به وسيله آدميزادگان را با فعاليتهاي جانوران پستتر‬ ‫كه درآغاز سده بيستم،‬ ‫فلسفي س��ازمانيافتهاي نميدانند. پيرس خود را پيرو كانت ميشمارد كه ميكوشد‬ ‫و تكامل فرهنگي را با تكامل زيستش��ناختي پيوند دهن��د. ديويي از مفهوم «نفس»‬ ‫هم ايدئاليستها و هم‬ ‫پراگماتيستهاي كالسيك‬ ‫آموزه مقوالت او و تص��ور او از منطق را اص��الح كند. پيرس رياضيدان��ي كارديده و‬ ‫يا «خود» دكارتي كه پي��ش از زبان و فرهنگپذيري برجاس��ت، انتقاد كرد و به جاي‬ ‫كمر به رد آن بسته بودند.‬ ‫دانشمندي آزمايشگاهي است و در اين دو حوزه بسيار شناخته شدهتر از جيمز و ديويي‬ ‫آن تبييني از «خود» به دس��ت داد كه آن را چونان حاصل اعم��ال اجتماعي در نظر‬ ‫اس��ت. جيمز كانت را چندان جدي نميگرفت ولي بيش از پيرس و ديويي دلبس��ته‬ ‫ميگرفت.‬ ‫پيامدهاي اين جهاني دين بود. ديويي سخت هوادار هگل و با كانت مخالف بود. تعليم‬ ‫ديويي كه دلبس��تگي آغازين او بيش��تر اصالح فرهنگ��ي، تربيتي و سياس��ي بود تا‬ ‫و تربيت و سياست بهجاي علم و دين در كانون توجه او بودند. پيرس يكي از نخستين‬ ‫مسألههاي فلسفي خاص (مس��ألههايي كه او گمان ميكرد بايد منحل شوند به جاي‬ ‫فيلسوفاني بود كه بر اهميت عالمتها يا نمادها تأكيد كرد؛ «واژه يا نماد كه آدمي آن‬ ‫اينكه حل شوند)، پراگماتيسم را در زمينه اخالق و فلسفه اجتماعي بسط داد و به كار‬ ‫را به كار ميبرد همانا خود آدمي است». او مينويسد: «زبان من حاصل جمع خود من‬ ‫زد. انديشههاي او در سرتاسر نيمه نخست سده بيستم در كانون زندگي انديشهكارانه‬ ‫است». ولي به استثناي س��ي.آي.لوئيس و چارلز موريس، فيلسوفان، كار پيرس روي‬ ‫آمريكاييان بود.‬ ‫نمادها و عالمتها را جدي نگرفتند. در واقع، آثار پيرس دهها س��ال ناخوانده ماندند.‬ ‫هر سه اين فيلس��وفان بنيانگذار پراگماتيس��م ديدگاه ناتوراليس��تي دارويني درباره‬ ‫او هرگز كتابي فلسفي منتشر نكرد و بيش��تر مقالههاي او تنها در دهه 03 جمعآوري‬ ‫آدميزاده را با بدگماني ژرف درباره مسألههايي كه فلس��فه از دكارت، كانت و هيوم به‬ ‫و منتشر شدند.‬ ‫ارث برده بود درهم آميختند. آنان اميدوار بودند كه فلسفه را از ايدئاليسم مابعدالطبيعي‬ ‫92‬ ‫خردنامه 53 پرونده‬
  • 3. ‫پاتنم همچنين به دفاع از آموزه بدآوازه و مناقشه برانگيز پراگماتيستهاي كالسيك‬ ‫در آن دوره، فلسفه در جهان انگليسي زبان دس��تخوش فراروند دگرديسي به دست‬ ‫پرداخته است؛ يعني به اصطالح همان «نظريه صدق پراگماتيسم». پيرس ميگويد‬ ‫ستايشگران فرگه و به ويژه كارنپ و راس��ل بود. اين فيلسوفان راه ظهور دورهاي را در‬ ‫«مقصود ما از صدق عقيدهاي اس��ت كه سرانجام همه كس��اني كه درباره آن تحقيق‬ ‫فلسفه هموار كردند كه گوستاو برگمان آن را دوره «چرخش زباني» در فلسفه نام نهاده‬ ‫ميكنند بر سر آن توافق كنند. عين يا م�تعلق كه عقيده آن را بازمينمايد همان امر‬ ‫است. آنان چنين ميانديشيدند كه اگر فيلسوفان به مطالعه ساختار زبان ميپرداختند‬ ‫واقع است». پاتنم اين انديشه را دوباره زنده كرد و استدالل آورد كه حتي اگر ما نتوانيم‬ ‫به جاي آنكه به مطالعه س��اختار ذهن يا تجربه بپردازند، كارش��ان سودمندتر و شايد‬ ‫تعريف پيرس از صدق را چونان تعريف آرماني بپذيريم ولي بههرحال بايد بپذيريم كه‬ ‫روش��نتر و خرس��ندكنندهتر بود. ولي فيلس��وفان تحليلي آغازين اين چرخش را با‬ ‫تعريف او از فهم مفهوم صدق جداييناپذير است. پاتنم نظريه مطابقت صدق را با اين‬ ‫انديشه س��نتي آمپريس��تياي داير بر اينكه ادراك حسي مبناي ش��ناخت تجربي را‬ ‫استدالل نقد ميكند كه ميگويد هرگونه مطابقت باور با واقعيت، تنها ميتواند تحت‬ ‫تشكيل ميدهد درآميختند؛ انديشهاي كه درآغاز سده بيستم، هم ايدئاليستها و هم‬ ‫توصيفي خاص صورت گيرد و اينكه هيچ توصيفي - چه از ديدگاه هستي شناسانه و‬ ‫پراگماتيستهاي كالسيك كمر به رد آن بسته بودند. اين فيلسوفان همچنين بر تمايز‬ ‫چه از ديدگاه شناختشناسانه - برتر از توصيفهاي ديگر نيست.‬ ‫ميان مسألههاي مفهومياي كه امروزه آنها را مسألههاي مربوط به معناي عبارتهاي‬ ‫راس��ل در مقالهاي كه درباره پراگماتيس��م نوش��ته اس��ت ميگويد پراگماتيس��م و‬ ‫زباني تعبير ميكنند و مسألههاي تجربي مربوط به امور واقع تأكيد ميكردند.‬ ‫هومانيسم (اومانيسم) يك چيزند. بحث در اينجا بر سر تمايز شناخت براي شناخت،‬ ‫تنها پس از آنكه كوآين در سال 1591 مقاله مشهور «دو حكم جزمي تجربهگروي» را‬ ‫هيالريپاتنمازچهرههاي‬ ‫علم براي علم و علم براي انس��ان و علم براي دلبس��تگيهاي آدميزاده است. بحث بر‬ ‫منتشر كرد، مكتب پراگماتيسم توانست جان تازهاي بگيرد و دوباره خود را مطرح كند.‬ ‫شورشيونامتعارفسنت‬ ‫فلسفهتحليليبهشمار‬ ‫سر اين است كه هدف علم، شناخت يا فلس��فه اين است كه براي انسان سعادت به بار‬ ‫كوآين در اين مقاله تمايز پوزيتيويستهاي منطقي ميان گزارههاي تحليلي ضروري‬ ‫ميرود و امروزه او را جزو‬ ‫آورد و دش��واريهاي زندگي انس��ان را از ميان بردارد و زندگي خوب به ارمغان آورد‬ ‫و گزارههاي تركيبي احتمالي را رد كرد و بدينسان راه امتزاج پراگماتيسم با هوليسم‬ ‫بانيانمكتبپساتحليليهم‬ ‫يا اينكه ش��ناخت به خودي خود و صرف نظر از آدميزاده و آرزوهايش مطلوب است.‬ ‫(كلگروي) و ناتوراليسم را هموار كرد. نظريه كوآين را اثر پرآوازه ديگري كه كمابيش‬ ‫بهشمارآوردهاند.اوكتابهاي‬ ‫پراگماتيس��تهايي همچون پروتاگوراس ميگويند علم براي آدميزاده است نه براي‬ ‫همزمان با آن منتشر شد تقويت كرد. ويتگنش��تاين در اثر مهم خود، «پژوهشهاي‬ ‫بسياريدرحوزههاي‬ ‫خود علم. جستوجوي علم براي خود علم مهمل است. هنگامي كه ستارهشناسي به‬ ‫فلس��في» (3591) اين نظريه را كه منطق امري متعالي و گوهره فلس��فه اس��ت به‬ ‫گوناگونتفكرتحليلي‬ ‫منتشركردهاست.يكياز‬ ‫كهكشان آندرومدا ميانديشد بايد بينديشد كه تحقيق درباره كهكشان آندرومدا چه‬ ‫ريشخند گرفت؛ انديشهاي كه يك زمان او و استادش راسل هر دو به آن معتقد بودند.‬ ‫كتابهايمعروفاو«اخالق‬ ‫فايدهاي براي آدميان خاكي دارد؛ اگر تحقيق درباره آن براي آدميان بيفايده اس��ت‬ ‫اندكي بعد س��اختار انقالبهاي علم��ي تامس كوه��ن در س��ال ۲691 قوت تصور‬ ‫بدونهستيشناسي»است‬ ‫پس هرگز موضوع تحقيقِ علمِ پراگماتيستي نيست. معلوم نيست آيا دانشمندان اين‬ ‫پوزيتيويس��تي از علوم طبيعي را درهم شكس��ت زيرا او روشها و دستورالعملهاي‬ ‫كهمسعودعلياآنراترجمهو‬ ‫ضابطه پراگماتيستي را ميپذيرند يا نه. درست است كه علم جديد براي زندگي بشر‬ ‫عقالني پارادايمگونهاي را پيش��نهاد ميكرد كه باقي افراد بايد آن را سرمش��ق خود‬ ‫نشرصراطمنتشركردهاست.‬ ‫مفيد فايدههاي بسيار بوده است ولي كمتر نظريه علمياي است كه بر پايه تنها توجه‬ ‫كنند. هيالري پاتنم شناخته شدهترين فيلسوف معاصري است كه خود را پراگماتيست‬ ‫به نيازهاي آدميزاده ابداع شده باشد. نيوتن هنگامي كه به نيروي جاذبه ميانديشيد‬ ‫مينامد و نوشتههاي شايان مالحظهاي درباره سه بنيانگذار پراگماتيسم دارد و آنان را‬ ‫به هيچ روي در هواي برآوردن نيازهاي بش��ري نبود؛ انگيزه اصلياي كه سائق او بود‬ ‫به سبب رد جدا شناخت «جهان چنانكه در خود هست» و«جهان چنانكه در پرتوي‬ ‫تنها كنجكاوي دروني و توصيف حركتهاي ستارگان بود. اينشتين هنگامي كه نظريه‬ ‫نيازها و عاليق آدمي پديدار ميشود»، ستايش ميكند.‬ ‫نس��بيت خود را مطرح كرد به هيچ روي به س��ودمنديهايي كه اين نظريه براي بشر‬ ‫طبق تبيين پاتنم، لب نظريه پراگماتيس��م اين اس��ت كه روي ديدگاه عامل يا ناظر‬ ‫در زندگي عملي به همراه ميآورد نميانديشيد؛ هدف او تنها تبيين و توصيف بود نه‬ ‫تأكيد ميكند. هنگامي كه ما درمييابيم بايد دي��دگاه معيني را بپذيريم - يعني بايد‬ ‫تغيير در ساختمان كيهاني.‬ ‫«دستگاه يا چهارچوب مفهومي» معيني را به كاربريم و سپس در فعاليتي عملي وارد‬ ‫به نظر ميرسد ديدگاه پراگماتيس��تي را بيش از همه كارل ماركس در جمله مشهور‬ ‫ميش��ويم - بايد همزمان اين ادعا را پيش بكشيم كه اش��يا به خودي خود و درواقع‬ ‫خود بيان كرده باشد كه ميگويد: «فيلسوفان همگي جهان را تفسير و تبيين كردهاند‬ ‫چنان نيستند كه در دستگاه مفهومي ما پديدار ميش��وند. پاتنم بر اين باور است كه‬ ‫ولي نكته اساسي، تغيير جهان است». به سخن كوتاه، پراگماتيستها سوداي شناخت‬ ‫داوريهاي اخالقي ما نه بيشتر از نظريههاي علمي «عيني» و «عقالني»اند و نه كمتر‬ ‫جهان را در سر ندارند بلكه در درجه نخست و پيش از هر چيز در انديشه تسلط از راه‬ ‫از آنها. پاتنم با ديويي همداس��تان اس��ت كه عقيده دارد تالش پوزيتيويستها براي‬ ‫علم بر جهان و دگرگون ساختن جهان در جهت هدفهاي بشري و اينجهانياند.‬ ‫جداس��ازي «امر واقع» از «ارزش» همچون تالش پيش كوآيني آنان براي جداسازي‬ ‫حال بايد به سنجش انتقادي پراگماتيسم - به ويژه نظريه آن درباره صدق - پرداخت.‬ ‫«امر واقع» از «زبان» محكوم به شكست است.‬ ‫آبان 8831‬ ‫03‬
  • 4. ‫چارلزسندرسپيرس،ويليامجيمزوجانديوييراهمچون‬ ‫پراگماتيستهايكالسيكميشمارندوليهريكازاينسه‬ ‫تندلبستگيهاوعاليقمتعددومتنوعيداردكهباديگري‬ ‫ناهمساناست.تنهاجاييكههرسهتوافقدارند،ردنظريه‬ ‫مطابقتباواقعونظريهشناختمبتنيبربازنماييواقعيتاست‬ ‫به ش��رط جيمز - يعني «در تحليل نهايي و روي هم رفته» - رد ميكنند ولي به نظر‬ ‫ديدگاه پراگماتيستي را از دو راه ميتوان نقد كرد؛ يكي از راه نقد نظري و ديگري از راه‬ ‫نميرسد كه اين شرط در واقع اشكالها را اصالح كند.‬ ‫نقد عملي. نخست به بررسي نظري اين مكتب ميپردازيم. نكته بنيادياي كه كاستي‬ ‫جيمز بيان ميداردكه مقصود او اين نيست كه پيامدهاي يك باور خوب هستند بلكه‬ ‫نظري پراگماتيسم به شمار ميرود اين است كه پراگماتيسم ميگويد يك باور را بايد‬ ‫اين اس��ت كه معتقد به آن فكر ميكند اي��ن پيامدها خوب خواهن��د بود. پس چنين‬ ‫صادق دانست اگر معلولها [پيامدها]ي معيني به دنبال داشته باشد، حال آنكه طبق‬ ‫برميآيد و او اين پيامدها را ميپذيرد كه اگر ‪ A‬به چيزي باور دارد و ‪ B‬به چيزي مخالف‬ ‫ديدگاه شناخته شده ديگري يك باور را بايد صادق دانست اگر علتهای معيني داشته‬ ‫آن، ‪ A‬و ‪ B‬هر دو باور صادقي دارند. جيمز ميگويد: «ممكن اس��ت اين باور را صادق‬ ‫باشد. چند نقل قول از ويليام جيمز موضوع را روشن ميكند. او ميگويد:‬ ‫بدانم كه شكسپير نمايشنامهها را نوشت تا نامدار شود و ممكن است باور خود را با يك‬ ‫«انديشهها... فقط در آنجا كه ما را ياري ميدهند تا با بخشهاي ديگر تجربه خود روابط‬ ‫منتقد در ميان بگذارم. اگر اين منتقد هم پراگماتيس��ت و هم بيكني باش��د، آنگاه در‬ ‫رضايتبخش برقرار كنيم صادق ميشوند».‬ ‫مقام يك پراگماتيست به روش��ني خواهد ديد كه كاركرد باور من آن را در نظرم كامال‬ ‫همچنين ميگويد:‬ ‫صادق ميسازد؛ حال آنكه در مقام يك بيكني هنوز بر اين باور است كه شكسپير هرگز‬ ‫«صدق يك نوع خوبي است، و نه چنانكه معموال ميپندارند مقولهاي جداي از خوبي‬ ‫نمايشنامههاي مورد بحث را ننوشته است». از اينجا چنين برميآيد كه اين سوال كه آيا‬ ‫و همپايه با آن. صادق عبارت است از هر چيزي به صورت باور كه خوب از كار درآيد، و‬ ‫پسازآنكهكوآيندرسال‬ ‫شكسپير نمايشنامهها را نوشته يا نه نامربوط است. يگانه چيز مربوط اين است كه شخص‬ ‫آن هم خوب به دليلهاي مشخص و معين».‬ ‫1591مقالهمشهور«دوحكم‬ ‫معتقد به اينكه شكسپير نمايشنامهها را نوشته، چگونه درباره آن ميانديشد. بنابراين‬ ‫«توصيف ما از صدق، توصيفي اس��ت از صدقها در حالت جمع؛ يعني توصيفي است‬ ‫جزميتجربهگروي»‬ ‫نتيجه ميگيريم كه يك عقيده هم صادق است و هم كاذب؛ يعني رد آشكار اصل امتناع‬ ‫از فراروندهاي راهنماي عمل كه در واقعيات و اش��يا تحق��ق ميپذيرند، و تنها وجه‬ ‫رامنتشركرد،مكتب‬ ‫پراگماتيسمتوانست‬ ‫تناقض در منطق ارسطويي كه پايه منطق نوين رياضي را هم تشكيل ميدهد.‬ ‫مشتركشان اين است كه به ما سود ميرسانند» (همان جا، 81۲).‬ ‫جانتازهايبگيردو‬ ‫چنين به نظر ميرسد كه از نظريه جيمز برميآيد اين گزاره كه «‪ A‬وجود دارد» ميتواند‬ ‫اين تعريف آخر را به اين حكم ميتوان تأويل كرد كه «صدق هر چيزي است كه باور‬ ‫دوبارهخودرامطرحكند.‬ ‫به معناي پراگماتيستي صادق باشد؛ حتي اگر ‪ A‬وجود نداشته باشد. جيمز مشتاق بود‬ ‫به آن سود رساند». هر چند پراگماتيستها سخت به اين تأويل تاختهاند ولي معناي‬ ‫كوآيندراينمقالهتمايز‬ ‫راهي بيابد كه صدق اين گزاره را كه «خدا وج��ود دارد» تأييد كند، بيآنكه خود را در‬ ‫مقصود آنان چيزي غير از اين نيست.‬ ‫پوزيتيويستهايمنطقي‬ ‫مابعدالطبيعه گرفتار سازد ولي دلبستگيهاي او چنان منحصر به اين جهان بودند كه او‬ ‫گذش��ته از ايرادهاي كليتري كه بر اين ديدگاه - كه يك باور به وس��يله خوب بودن‬ ‫ميانگزارههايتحليلي‬ ‫ضروريوگزارههايتركيبي‬ ‫تنها دلبسته پيامدهاي اين جهاني اين گزاره بود. اين مسأله كه آيا در واقع يك هستي‬ ‫پيامدهايش صادق ميشود - وارد است، دشوارياي هست كه به هيچ روي نميشود‬ ‫احتماليراردوبدينسان‬ ‫قادر مطلق بيرون از مكان و زمان وجود دارد كه خردمندانه جهان را سامان ميدهد، او را‬ ‫برآن فائق آمد. اين دشواري اين است: پيش از آنكه بدانيم باوري صادق است يا كاذب،‬ ‫راهامتزاجپراگماتيسم‬ ‫جلب نميكرد و از اين رو گمان ميكرد كه با يافتن برهاني در اثبات اين گزاره كه «خدا‬ ‫ناگزير هس��تيم بدانيم كه (الف) پيامدهاي اين باور چيس��تند و (ب) آيا اين پيامدها‬ ‫باهوليسم)كلگروي)و‬ ‫وجود دارد»، «صادق» است همه آنچه را آگاهي ديني بايد مطالبه كند به انجام رسانده‬ ‫خوبند يا بد. حال ما بايد معيار پراگماتيس��تي را درباره (الف) و (ب) به كار بنديم. در‬ ‫ناتوراليسمراهمواركرد.‬ ‫است. در اين مورد پاپ، پراگماتيس��م را همچون يك شيوه ناخرسندكننده در دفاع از‬ ‫مورد اينكه پيامدهاي يك باور معين در واقع چيستند، بايد ديدگاهي را برگزينيم كه‬ ‫باور ديني محكوم كرد. به نظر ميرسد جيمز در اثبات حقانيت دين كه جستوجوي‬ ‫«سود ميرساند» و به همين ش��يوه هم بايد در مورد اينكه پيامدهاي مذكور در واقع‬ ‫بيطرفانه حقيقت را قرباني آن كرده بود هم به هيچ روي كامياب نبوده است.‬ ‫خوبند يا بد، ديدگاهي را برگزينيم كه «سود ميرساند». پيداست كه اين امر ما را در‬ ‫با همه انتقادهاي باال كه خطرهاي اجتماعي و سياسياي را كه پراگماتيسم ميتواند‬ ‫يك تسلسل بيپايان گرفتار ميكند.‬ ‫به بار آورد ميتوان به آن عالوه كرد، پراگماتيس��م مكتبي سخت جالب توجه و محل‬ ‫گذشته از اينگونه انتقادهاي محض نظري از تعريف پراگماتيستي«صدق»، انتقادهاي‬ ‫مناقشه جدي است؛ مكتبي كه به قرن گذش��ته تعلق دارد ولي هم اكنون هم پيروان‬ ‫عمليتر ديگري هم هس��تند كه شايد طبع پراگماتيستي را بيش��تر جلب كنند. اين‬ ‫سرشناسي چون پاتنم و كوآين دارد. نكته حائز اهميت اين است كه پراگماتيسم تنها‬ ‫پرسش كه چه جور باورهايي در زندگي فرد پيامدهاي خوبي خواهد داشت، پرسشي‬ ‫هنگامي ميتواند يكباره صادق باشد كه دسترس��ي به هرگونه حقيقت عيني به هيچ‬ ‫است كه اغلب به حكومت و پليس بس��تگي دارد؛ باورهايي كه در آمريكا سودمندند‬ ‫روي ممكن نباشد. شايد كار ما شناس��ايي راز واقعيت نباشد ولي پراگماتيسم هم راه‬ ‫در روس��يه فاجعه به بار ميآورند و بالعك��س. باورهاي حزب نازي نتوانس��تند معيار‬ ‫خرسندكنندهاي را پيش نميكشد. كار ما شايد اين است كه ميان شك مطلق و يقين‬ ‫پراگماتيستي صدق را برآورند زيرا آلمان در جنگ دوم جهاني شكست خورد ولي اگر‬ ‫مطلق پي آواز حقيقت بدويم؛ هرچند دور از دس��ترس بنمايد؛ نه اينكه يك بار براي‬ ‫آلمان در اين جنگ پيروز شده بود، معتقدان به پراگماتيسم ناگزير بودند كه آيين نازي‬ ‫هميشه جستوجوي هرگونه حقيقتي را ممنوع اعالم كنيم•‬ ‫را از لحاظ پراگماتيستي «صادق» بنامند. پراگماتيستها اينگونه برهانها را با اشاره‬ ‫13‬ ‫خردنامه 53 پرونده‬