More Related Content
More from Farhad Zargari (20)
Erfan 8
- 3. بیش باران قطره ز گنهان دارم
ف گنه شرم ازکندهپیش در سر ام
درویش باشد سهل که آید آواز
خور در ما و کنی خود خور در تو
خویش
ابوسعید
:ابوالخیر
- 4. :چمران شهید
•است انباشته درد و غم از كه را خود هستي كولهبار كه دارم خوش
.شوم رهسپار عدم صحراي سوي به عصازنان و ،بگيرم دوش بر
•و باشد رواندازم بلند آسمان و زيراندازم زمين كه دارم خوش
.گردم آزاد آن تعلقات و زندگي همه از
•و رنج در ،بروم دنيا زجرديدگان سوي به ،گمنام و مجهول كه دارم خوش
آفريقا انقلبيون ميان در خاكي سربازي همچون ،كنم شركت آنها شكنجه
.آيم نايل شهادت درجه تابه بجنگم
•را قبري حتي تا بسپارند باد به را خاكسترم و بسوزانند مرا كه دارم خوش
.نكنم اشغال زمين اين از
•هيچكس دارم خوشمآگاهي دردهايم و غمها از هيچكس ،نشناسد را
اشكهاي هيچكس ،نفهمد شبانهام نيازهاي و راز از هيچكس ،باشد نداشته
به هيچكس ،نكند محبت من به هيچكس ،نبيند شب نيمههاي در را سوزانم
نياز و راز كسي با خدا جز ،باشم نداشته را كسي خدا جز ،نكند توجه من
.نبرم پناه كسي به خدا جز ،باشم نداشته انيسي خدا جز ،نكنم
- 6. •پرکردن جايزه که جدوليست زندگی
.است مرگ آن
توانست می کاشیاين های خانه م
،مهر،صداقت رابا جدولعشق
وایمانکن پریم.
- 8. :سعدی
•از :پرسيد را پارسايی ، انصاف بی ملوک از يکی
نيم خواب را تو :گفت ؟ است تر فاضل کدام عبادتها
.نيازاری را خلق نفس يک آن در تا روز
روز نيم ديدم خفته را ظالمى
به برده خوابش است فتنه اين : گفتم
است بيدارى از بهتر خوابش آنكه و
به مرده ، زندگانى بد چنان آن
- 9. •ارمنی مردی آمریکا در خیام عمر رستوران صاحب
کرده هجرت آمریکا به ترکیه از جوانی در که است
رستوران این و خیام عمر نام برکت از الً ا فع و
پیر خانم یک شبی :گفت می .است شده میلیونر
می و گرفت محکم مرا دست رستوران در آمریکایی
ای گفت
عمری که دانی نمی خیام مستر
چقدر ،ام بوده تو اشعار شیفته
!بینم می را تو شخص که خوشوقتم
- 10. !سیاسی معرفت
•ویتنام جریان حقیقت
آدم سری یه که بود این
برای پوست سفید
که سرزمینی از حمایت
آدم سری یه از
سرخپوستبودند گرفته
سیاه آدم سری یه
که فرستادند رو پوست
زرد آدم سری یه با
.بجنگند پوست