SlideShare a Scribd company logo
1 of 2
Download to read offline
‫دو‬ ‫و‬ ‫سی‬ ‫و‬ ‫دویست‬
‫گرفته‬ ‫ام‬ ‫خنده‬ ‫بودم‬ ‫آن‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫موقعیتی‬ ‫از‬ ،‫بیرون‬ ‫زد‬ ‫اش‬ ‫پاچه‬ ‫توی‬ ‫از‬ ‫زرد‬ ‫آب‬ .‫برداشت‬ ‫سرم‬ ‫روی‬ ‫از‬ ‫را‬ ‫اسلحه‬
،‫کند‬ ‫می‬ ‫عصبی‬ ‫را‬ ‫او‬ ‫من‬ ‫خنده‬ ‫دانستم‬ ‫می‬ ،‫بود‬‫های‬ ‫آموزش‬ ‫پدر‬ ‫بر‬ ،‫بود‬ ‫گرفته‬ ‫اش‬ ‫خنده‬ ‫هم‬ ‫او‬ ، ‫نشد‬ ‫عصبی‬ ‫اما‬
،‫ها‬ ‫شعبه‬ ‫رؤسای‬ ‫تمام‬ ‫جلوی‬ ‫ایستد‬ ‫می‬ ‫آید‬ ‫می‬ ‫پوش‬ ‫یونیفورم‬ ‫پلیس‬ ‫یک‬ !‫لعنت‬ ‫بانک‬‫و‬ ‫دهد‬ ‫می‬ ‫تاب‬ ‫را‬ ‫خود‬
‫فصل‬ ‫و‬ ‫حل‬ ‫موفقیت‬ ‫با‬ ‫را‬ ‫گیری‬ ‫گروگان‬ ‫دو‬ ‫سی‬ ‫و‬ ‫دویست‬ ‫که‬ ‫کند‬ ‫می‬ ‫وانمود‬‫کلی‬ ‫های‬ ‫دستوراالعمل‬ ‫بعد‬ ،‫کرده‬
‫کند‬ ‫می‬ ‫صادر‬.
-، ‫شود‬ ‫زده‬ ‫هیجان‬ ‫نباید‬ ‫گیر‬ ‫گروگان‬ ،‫شماست‬ ‫اولویت‬ ‫اولین‬ ‫آرامش‬ ‫حفظ‬ ‫گیر‬ ‫گروگان‬ ‫با‬ ‫برخورد‬ ‫در‬ ، ‫آقایان‬
،‫بود‬ ‫گرفته‬ ‫ام‬ ‫خنده‬ ‫هم‬ ‫موقع‬ ‫.آن‬ ‫مضطربید‬ ‫یا‬ ‫اید‬ ‫ترسیده‬ ‫که‬ ‫دهید‬ ‫نشان‬ ‫نباید‬ ،‫کنید‬ ‫القا‬ ‫او‬ ‫به‬ ‫نباید‬ ‫حسی‬ ‫هیچی‬
‫کر‬ ‫می‬ ‫احساس‬ ‫که‬ ‫داشتم‬ ‫استادی‬ ‫بودم‬ ‫که‬ ‫اقتصاد‬ ‫دانشکده‬ ‫در‬‫دنیاس‬ ‫اقتصادی‬ ‫گر‬ ‫تحلیل‬ ‫بزرگترین‬ ‫گینز‬ ‫از‬ ‫بعد‬ ‫د‬‫ت‬.
‫را‬ ‫اش‬ ‫پوشیده‬ ‫شلوار‬ ‫کت‬ ‫وقت‬ ‫هیچ‬ ‫سال‬ ‫سه‬ ‫طول‬ ‫در‬ !‫دادیم‬ ‫می‬ ‫هل‬ ‫برایش‬ ‫کالس‬ ‫از‬ ‫بعد‬ ‫که‬ ‫داشت‬ ‫فولکس‬ ‫یک‬
!‫نکرد‬ ‫عوض‬‫توانم‬ ‫نمی‬ ، ‫گرفته‬ ‫خود‬ ‫به‬ ‫را‬ ‫او‬ ‫مضحک‬ ‫قیافه‬ ،‫است‬ ‫کچل‬ ‫استادم‬ ‫کله‬ ‫مثل‬ ‫هم‬ ‫گیر‬ ‫گروگان‬ ‫این‬ ‫کله‬
‫ن‬ ‫او‬ ‫اما‬ ، ‫نخندم‬‫به‬ ‫را‬ ‫گیری‬ ‫گروگان‬ ‫درست‬ ‫نحوه‬ ‫زبده‬ ‫مامور‬ ‫یک‬ ‫کاش‬ ‫خندد؟‬ ‫می‬ ‫دارد‬ ‫چرا‬ ‫دانم‬ ‫نمی‬ ،‫بخندد‬ ‫باید‬
‫سمتشان‬ ‫به‬ ‫مردم‬ ‫که‬ ‫لوس‬ ‫دلقک‬ ‫تا‬ ‫دو‬ ،‫ایم‬ ‫شده‬ ‫سیرک‬ ‫دلقک‬ ‫تا‬ ‫دو‬ ‫مثل‬ .‫است‬ ‫شده‬ ‫لوس‬ ،‫بود‬ ‫داده‬ ‫آموزش‬ ‫او‬
‫فرماند‬ ، ‫نشسته‬ ‫بانک‬ ‫در‬ ‫پشت‬ ‫زانو‬ ‫چهار‬ ‫دراز‬ ‫صفر‬ ‫سرباز‬ ‫یک‬ ،‫کنند‬ ‫می‬ ‫پرت‬ ‫کورن‬ ‫پاپ‬‫سقف‬ ‫روی‬ ‫رفته‬ ‫شان‬ ‫ه‬
‫کجا‬ ‫فو‬ ‫کنگ‬ ‫تمرین‬ ‫حال‬ ‫در‬ ‫یا‬ ‫آویزانند‬ ‫طناب‬ ‫از‬ ‫یا‬ ‫همیشه‬ ‫و‬ ‫دارند‬ ‫مشکی‬ ‫کال‬ ‫سرشان‬ ‫که‬ ‫اونایی‬ ‫پس‬ ،‫ماشین‬
‫رفتند؟‬
.‫کنیم‬ ‫تماشا‬ ‫پلیسی‬ ‫فیلم‬ ‫سینما‬ ‫برویم‬ ‫ها‬ ‫بچه‬ ‫با‬ ‫تا‬ ‫رفتم‬ ‫کش‬ ‫پدرم‬ ‫جیب‬ ‫از‬ ‫که‬ ‫هایی‬ ‫پول‬ ‫حیف‬
‫شبیه‬ ‫مامورها‬ ‫این‬ ‫از‬ ‫کدام‬ ‫هیچ‬"‫وود‬ ‫ایست‬ ‫کلینت‬"‫نیست‬‫می‬ ‫دروغ‬ ‫ها‬ ‫فیلم‬ ‫دانستم‬ ‫می‬ ‫زودتر‬ ‫سال‬ ‫بیست‬ ‫کاش‬ ،‫ند‬
،‫کند‬ ‫سالح‬ ‫خلع‬ ‫را‬ ‫گیرها‬ ‫گروگان‬ ‫تمام‬ ، ‫بیرون‬ ‫بپرد‬ ‫تهویه‬ ‫دریچه‬ ‫توی‬ ‫از‬ ‫دیوار‬ ‫اندازه‬ ‫به‬ ‫مرد‬ ‫یک‬ ‫باید‬ ‫االن‬ ،‫گویند‬
‫نگاه‬ ‫کولر‬ ‫دریچه‬ ‫به‬،‫کنم‬ ‫می‬
-‫؟‬ ‫کنی‬ ‫می‬ ‫نگاه‬ ‫داری‬ ‫رو‬ ‫کجا‬ ،‫هیکلت‬ ‫به‬ ‫لعنت‬
‫ده‬ ‫از‬ ‫جمله‬ ‫این‬ ‫خواست‬ ‫می‬ ‫(دلم‬. )‫نیامد‬ ‫هرگز‬ ،‫نیامد‬ ‫اما‬ ‫بیاید‬ ‫بیرون‬ ‫انش‬
-‫کنین؟‬ ‫می‬ ‫نگاه‬ ‫رو‬ ‫کجا‬ ‫خوام‬ ‫می‬ ‫عذر‬ ‫آقا‬
-‫باش‬ ‫خونسرد‬ ،‫نیست‬ ‫چیزی‬ ،‫نیست‬ ‫چیزی‬
‫گروگان‬ ‫مرا‬ ‫باید‬ ‫مرد‬ ‫این‬ ‫چرا‬ ‫است؟‬ ‫ای‬ ‫مسخره‬ ‫وضع‬ ‫چه‬ ‫این‬ ‫خدایا‬ ،‫نبودم‬ ‫مودب‬ ‫آنقدر‬ ‫خواستگاریم‬ ‫در‬ ‫حتی‬ ‫من‬
‫مر‬ ‫به‬ ، ‫پاپ‬ ‫حتی‬ ‫یا‬ ‫ساله‬ ‫هفتاد‬ ‫کشیش‬ ‫یک‬ ‫؟‬ ‫بگیرد‬‫عجب‬ !‫است‬ ‫مرد‬ ‫این‬ ‫از‬ ‫تر‬ ‫ای‬ ‫حرفه‬ ‫گیری‬ ‫گروگان‬ ‫در‬ ‫اتب‬
‫مهلت‬ ‫آخر‬ ‫روز‬ ‫امروز‬ ...‫گفتم؟‬ ‫چی‬ ‫سامی‬ ‫به‬ ‫صبح‬ ‫گفتم؟‬ ‫چی‬ ‫سامی‬ ‫به‬ ‫صبح‬ .‫ام‬ ‫افتاده‬ ‫گیر‬ ‫ای‬ ‫مسخره‬ ‫وضع‬
‫صاحبخ‬‫اجاره‬ ‫هم‬ ‫او‬ ،‫بشوم‬ ‫زخمی‬ ‫اگر‬ ،‫ها‬ ‫بچه‬ ‫دست‬ ‫داد‬ ‫نباید‬ ‫را‬ ‫کاری‬ ‫هیچ‬ ‫بدهد؟‬ ‫را‬ ‫اجاره‬ ‫رفته‬ ‫سامی‬ .‫است‬ ‫انه‬
،‫بیرون‬ ‫بیایم‬ ‫سالم‬ ‫باید‬ ‫؟‬ ‫چه‬ ‫ندهد‬ ‫را‬‫شود؟‬ ‫نمی‬ ‫باز‬ ‫چرا‬ ‫لعنتی‬ ‫کولر‬ ‫کانال‬ ‫این‬ ،‫بیرون‬ ‫بیام‬ ‫سالم‬ ‫مجبورم‬
-‫آق‬‫خوام‬ ‫می‬ ‫عذر‬ ‫ا‬،‫کنید؟‬ ‫می‬ ‫نگاه‬ ‫را‬ ‫باال‬ ‫اش‬ ‫همه‬ ‫چرا‬ ‫شما‬
-‫بودم‬ ‫منتظر‬ ، ‫خندید‬ ،‫چشمش‬ ‫توی‬ ‫افتاد‬ ‫چشمم‬ ،‫است‬ ‫کردن‬ ‫نگاه‬ ‫را‬ ‫باال‬ ‫من‬ ‫همیشگی‬ ‫عادت‬ ، ‫دارم‬ ‫عادت‬ ‫من‬
،‫شود‬ ‫می‬ ‫نزدیک‬ ‫مضحکه‬ ‫اوج‬ ‫به‬ ‫ما‬ ‫بازی‬ ‫خندد؟‬ ‫می‬ ‫چرا‬ ‫پس‬ ،‫کند‬ ‫مخفی‬ ‫را‬ ‫چشمانش‬ ،‫بدزدد‬ ‫را‬ ‫سرش‬‫منتظر‬
‫نشستم‬ ‫زانو‬ ‫دو‬ ‫روی‬ ،‫هستم‬ ‫بدبختی‬ ‫منتظر‬ ،‫هستم‬ ‫انفجار‬‫د‬ ،‫در‬ ‫طرف‬ ‫چرخید‬ ،‫کنند‬ ‫می‬ ‫صدایش‬ ‫بیرون‬ ‫از‬ ‫ارند‬
‫اسلحه‬ ،‫هوا‬ ‫پرید‬ ‫بود‬ ‫زده‬ ‫چمبک‬ ‫که‬ ‫سربازی‬ ،‫ای‬ ‫شیشه‬‫فرمان‬ ، ‫ای‬ ‫شیشه‬ ‫در‬ ‫طرف‬ ‫گرفت‬ ‫را‬‫رو‬ ‫از‬ ‫ده‬‫آمد‬ ‫سقف‬ ‫ی‬
‫به‬ ‫خورد‬ ‫تیر‬ ‫یک‬ ،‫کرد‬ ‫جمع‬ ‫را‬ ‫خود‬ ،‫زمین‬ ‫بخورد‬ ‫بود‬ ‫نزدیک‬ ، ‫کامپیوتر‬ ‫سیم‬ ‫به‬ ‫گرفت‬ ‫گیر‬ ‫گرونگان‬ ‫پای‬ ، ‫پایین‬
، ‫زده‬ ‫چمبک‬ ‫سرباز‬ ،‫آید‬ ‫می‬ ‫جیغ‬ ‫صدای‬ ،‫کنم‬ ‫می‬ ‫سفت‬ ‫را‬ ‫عضالتم‬ .‫پایین‬ ‫ریخت‬ ‫شد‬ ‫پودر‬ ،‫ای‬ ‫شیشه‬ ‫در‬‫حاال‬‫ده‬
‫ف‬ .‫باال‬ ‫پرید‬ ‫متر‬‫آبروریزی‬ ‫عجب‬ ،‫بیرون‬ ‫زند‬ ‫می‬ ‫شلوارم‬ ‫پاچه‬ ‫توی‬ ‫از‬ ‫آب‬ ، ‫شده‬ ‫مخفی‬ ‫ماشینش‬ ‫در‬ ‫پشت‬ ‫رمانده‬
!‫بدی‬
‫داغ‬ ‫بدنم‬ ،‫کند‬ ‫می‬ ‫شلیک‬ ‫هوا‬ ‫بی‬ ‫زده‬ ‫چمبک‬ ‫سرباز‬‫می‬ ‫فقط‬ ،‫نداشت‬ ‫درد‬ ‫گویند‬ ‫می‬ ‫که‬ ‫هم‬ ‫ها‬ ‫آنقدر‬ ،‫شود‬ ‫می‬
‫غضالتم‬ ،‫ترسم‬ ‫می‬ ‫خون‬ ‫از‬ ،‫سوزد‬‫آرام‬ ‫آرام‬ ‫کنم‬ ‫حس‬ ‫را‬ ‫فرقشان‬ ‫توانم‬ ‫نمی‬ ‫که‬ ‫خون‬ ‫یا‬ ‫آب‬ ‫قطره‬ ‫یک‬ ، ‫شده‬ ‫شل‬
‫رود‬ ‫می‬ ،‫کند‬ ‫می‬ ‫طی‬ ‫یکی‬ ‫یکی‬ ‫را‬ ‫کمرم‬ ‫های‬ ‫مهره‬ ‫کنم‬ ‫می‬ ‫احساس‬ ،‫پایین‬ ‫رود‬ ‫می‬ ‫خورد‬ ‫می‬ ‫سر‬ ‫ام‬ ‫یقه‬ ‫پشت‬ ‫از‬
‫این‬ !‫خوبی‬ ‫حس‬ ‫چه‬ ،‫شلوارم‬ ‫توی‬‫به‬ ‫خواهم‬ ‫نمی‬ ‫نداده؟‬ ‫داده؟‬ ‫را‬ ‫اجاره‬ !‫است‬ ‫پرت‬ ‫حواس‬ ‫خیلی‬ ‫لعنتی‬ ‫سامی‬‫این‬
‫دنیا‬ ،‫است‬ ‫گرم‬ ‫هوا‬ . ‫سونا‬ ‫توی‬ ‫ام‬ ‫رفته‬ ‫انگار‬ ،‫کند‬ ‫می‬ ‫خرابش‬ ‫افکار‬ ‫این‬ ‫که‬ ‫دارم‬ ‫خوبی‬ ‫احساس‬ ، ‫کنم‬ ‫فکر‬ ‫موضوع‬
‫سامی‬ ‫این‬ ‫به‬ ‫لعنت‬ ،‫شود‬ ‫می‬ ‫سیاه‬.‫لعنت‬ ،

More Related Content

More from homayoon norypanah

چگونه دارو با تار جمع می شود؟
چگونه دارو با تار جمع می شود؟چگونه دارو با تار جمع می شود؟
چگونه دارو با تار جمع می شود؟homayoon norypanah
 
قلبی از جنس بلور دستی از جنس دریا
قلبی از جنس بلور دستی از جنس دریاقلبی از جنس بلور دستی از جنس دریا
قلبی از جنس بلور دستی از جنس دریاhomayoon norypanah
 
از کوچه محمودی تهران نور برمی خیزد
از کوچه محمودی تهران نور برمی خیزداز کوچه محمودی تهران نور برمی خیزد
از کوچه محمودی تهران نور برمی خیزدhomayoon norypanah
 
همه امکانات بی نتیجه ...هیچ امکانات با نتیجه
همه امکانات بی نتیجه ...هیچ امکانات با نتیجههمه امکانات بی نتیجه ...هیچ امکانات با نتیجه
همه امکانات بی نتیجه ...هیچ امکانات با نتیجهhomayoon norypanah
 
مردی از جنس سایه های شب
مردی از جنس سایه های شبمردی از جنس سایه های شب
مردی از جنس سایه های شبhomayoon norypanah
 

More from homayoon norypanah (9)

قهوه خاطره ساز
قهوه خاطره سازقهوه خاطره ساز
قهوه خاطره ساز
 
چگونه دارو با تار جمع می شود؟
چگونه دارو با تار جمع می شود؟چگونه دارو با تار جمع می شود؟
چگونه دارو با تار جمع می شود؟
 
قلبی از جنس بلور دستی از جنس دریا
قلبی از جنس بلور دستی از جنس دریاقلبی از جنس بلور دستی از جنس دریا
قلبی از جنس بلور دستی از جنس دریا
 
از کوچه محمودی تهران نور برمی خیزد
از کوچه محمودی تهران نور برمی خیزداز کوچه محمودی تهران نور برمی خیزد
از کوچه محمودی تهران نور برمی خیزد
 
دو دوست عجیب
دو دوست عجیبدو دوست عجیب
دو دوست عجیب
 
همه امکانات بی نتیجه ...هیچ امکانات با نتیجه
همه امکانات بی نتیجه ...هیچ امکانات با نتیجههمه امکانات بی نتیجه ...هیچ امکانات با نتیجه
همه امکانات بی نتیجه ...هیچ امکانات با نتیجه
 
مردی از جنس سایه های شب
مردی از جنس سایه های شبمردی از جنس سایه های شب
مردی از جنس سایه های شب
 
مرد گنجشک ها
مرد گنجشک هامرد گنجشک ها
مرد گنجشک ها
 
ایران و ربکا
ایران و ربکاایران و ربکا
ایران و ربکا
 

دویست و سی و دو

  • 1. ‫دو‬ ‫و‬ ‫سی‬ ‫و‬ ‫دویست‬ ‫گرفته‬ ‫ام‬ ‫خنده‬ ‫بودم‬ ‫آن‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫موقعیتی‬ ‫از‬ ،‫بیرون‬ ‫زد‬ ‫اش‬ ‫پاچه‬ ‫توی‬ ‫از‬ ‫زرد‬ ‫آب‬ .‫برداشت‬ ‫سرم‬ ‫روی‬ ‫از‬ ‫را‬ ‫اسلحه‬ ،‫کند‬ ‫می‬ ‫عصبی‬ ‫را‬ ‫او‬ ‫من‬ ‫خنده‬ ‫دانستم‬ ‫می‬ ،‫بود‬‫های‬ ‫آموزش‬ ‫پدر‬ ‫بر‬ ،‫بود‬ ‫گرفته‬ ‫اش‬ ‫خنده‬ ‫هم‬ ‫او‬ ، ‫نشد‬ ‫عصبی‬ ‫اما‬ ،‫ها‬ ‫شعبه‬ ‫رؤسای‬ ‫تمام‬ ‫جلوی‬ ‫ایستد‬ ‫می‬ ‫آید‬ ‫می‬ ‫پوش‬ ‫یونیفورم‬ ‫پلیس‬ ‫یک‬ !‫لعنت‬ ‫بانک‬‫و‬ ‫دهد‬ ‫می‬ ‫تاب‬ ‫را‬ ‫خود‬ ‫فصل‬ ‫و‬ ‫حل‬ ‫موفقیت‬ ‫با‬ ‫را‬ ‫گیری‬ ‫گروگان‬ ‫دو‬ ‫سی‬ ‫و‬ ‫دویست‬ ‫که‬ ‫کند‬ ‫می‬ ‫وانمود‬‫کلی‬ ‫های‬ ‫دستوراالعمل‬ ‫بعد‬ ،‫کرده‬ ‫کند‬ ‫می‬ ‫صادر‬. -، ‫شود‬ ‫زده‬ ‫هیجان‬ ‫نباید‬ ‫گیر‬ ‫گروگان‬ ،‫شماست‬ ‫اولویت‬ ‫اولین‬ ‫آرامش‬ ‫حفظ‬ ‫گیر‬ ‫گروگان‬ ‫با‬ ‫برخورد‬ ‫در‬ ، ‫آقایان‬ ،‫بود‬ ‫گرفته‬ ‫ام‬ ‫خنده‬ ‫هم‬ ‫موقع‬ ‫.آن‬ ‫مضطربید‬ ‫یا‬ ‫اید‬ ‫ترسیده‬ ‫که‬ ‫دهید‬ ‫نشان‬ ‫نباید‬ ،‫کنید‬ ‫القا‬ ‫او‬ ‫به‬ ‫نباید‬ ‫حسی‬ ‫هیچی‬ ‫کر‬ ‫می‬ ‫احساس‬ ‫که‬ ‫داشتم‬ ‫استادی‬ ‫بودم‬ ‫که‬ ‫اقتصاد‬ ‫دانشکده‬ ‫در‬‫دنیاس‬ ‫اقتصادی‬ ‫گر‬ ‫تحلیل‬ ‫بزرگترین‬ ‫گینز‬ ‫از‬ ‫بعد‬ ‫د‬‫ت‬. ‫را‬ ‫اش‬ ‫پوشیده‬ ‫شلوار‬ ‫کت‬ ‫وقت‬ ‫هیچ‬ ‫سال‬ ‫سه‬ ‫طول‬ ‫در‬ !‫دادیم‬ ‫می‬ ‫هل‬ ‫برایش‬ ‫کالس‬ ‫از‬ ‫بعد‬ ‫که‬ ‫داشت‬ ‫فولکس‬ ‫یک‬ !‫نکرد‬ ‫عوض‬‫توانم‬ ‫نمی‬ ، ‫گرفته‬ ‫خود‬ ‫به‬ ‫را‬ ‫او‬ ‫مضحک‬ ‫قیافه‬ ،‫است‬ ‫کچل‬ ‫استادم‬ ‫کله‬ ‫مثل‬ ‫هم‬ ‫گیر‬ ‫گروگان‬ ‫این‬ ‫کله‬ ‫ن‬ ‫او‬ ‫اما‬ ، ‫نخندم‬‫به‬ ‫را‬ ‫گیری‬ ‫گروگان‬ ‫درست‬ ‫نحوه‬ ‫زبده‬ ‫مامور‬ ‫یک‬ ‫کاش‬ ‫خندد؟‬ ‫می‬ ‫دارد‬ ‫چرا‬ ‫دانم‬ ‫نمی‬ ،‫بخندد‬ ‫باید‬ ‫سمتشان‬ ‫به‬ ‫مردم‬ ‫که‬ ‫لوس‬ ‫دلقک‬ ‫تا‬ ‫دو‬ ،‫ایم‬ ‫شده‬ ‫سیرک‬ ‫دلقک‬ ‫تا‬ ‫دو‬ ‫مثل‬ .‫است‬ ‫شده‬ ‫لوس‬ ،‫بود‬ ‫داده‬ ‫آموزش‬ ‫او‬ ‫فرماند‬ ، ‫نشسته‬ ‫بانک‬ ‫در‬ ‫پشت‬ ‫زانو‬ ‫چهار‬ ‫دراز‬ ‫صفر‬ ‫سرباز‬ ‫یک‬ ،‫کنند‬ ‫می‬ ‫پرت‬ ‫کورن‬ ‫پاپ‬‫سقف‬ ‫روی‬ ‫رفته‬ ‫شان‬ ‫ه‬ ‫کجا‬ ‫فو‬ ‫کنگ‬ ‫تمرین‬ ‫حال‬ ‫در‬ ‫یا‬ ‫آویزانند‬ ‫طناب‬ ‫از‬ ‫یا‬ ‫همیشه‬ ‫و‬ ‫دارند‬ ‫مشکی‬ ‫کال‬ ‫سرشان‬ ‫که‬ ‫اونایی‬ ‫پس‬ ،‫ماشین‬ ‫رفتند؟‬ .‫کنیم‬ ‫تماشا‬ ‫پلیسی‬ ‫فیلم‬ ‫سینما‬ ‫برویم‬ ‫ها‬ ‫بچه‬ ‫با‬ ‫تا‬ ‫رفتم‬ ‫کش‬ ‫پدرم‬ ‫جیب‬ ‫از‬ ‫که‬ ‫هایی‬ ‫پول‬ ‫حیف‬ ‫شبیه‬ ‫مامورها‬ ‫این‬ ‫از‬ ‫کدام‬ ‫هیچ‬"‫وود‬ ‫ایست‬ ‫کلینت‬"‫نیست‬‫می‬ ‫دروغ‬ ‫ها‬ ‫فیلم‬ ‫دانستم‬ ‫می‬ ‫زودتر‬ ‫سال‬ ‫بیست‬ ‫کاش‬ ،‫ند‬ ،‫کند‬ ‫سالح‬ ‫خلع‬ ‫را‬ ‫گیرها‬ ‫گروگان‬ ‫تمام‬ ، ‫بیرون‬ ‫بپرد‬ ‫تهویه‬ ‫دریچه‬ ‫توی‬ ‫از‬ ‫دیوار‬ ‫اندازه‬ ‫به‬ ‫مرد‬ ‫یک‬ ‫باید‬ ‫االن‬ ،‫گویند‬ ‫نگاه‬ ‫کولر‬ ‫دریچه‬ ‫به‬،‫کنم‬ ‫می‬ -‫؟‬ ‫کنی‬ ‫می‬ ‫نگاه‬ ‫داری‬ ‫رو‬ ‫کجا‬ ،‫هیکلت‬ ‫به‬ ‫لعنت‬ ‫ده‬ ‫از‬ ‫جمله‬ ‫این‬ ‫خواست‬ ‫می‬ ‫(دلم‬. )‫نیامد‬ ‫هرگز‬ ،‫نیامد‬ ‫اما‬ ‫بیاید‬ ‫بیرون‬ ‫انش‬ -‫کنین؟‬ ‫می‬ ‫نگاه‬ ‫رو‬ ‫کجا‬ ‫خوام‬ ‫می‬ ‫عذر‬ ‫آقا‬
  • 2. -‫باش‬ ‫خونسرد‬ ،‫نیست‬ ‫چیزی‬ ،‫نیست‬ ‫چیزی‬ ‫گروگان‬ ‫مرا‬ ‫باید‬ ‫مرد‬ ‫این‬ ‫چرا‬ ‫است؟‬ ‫ای‬ ‫مسخره‬ ‫وضع‬ ‫چه‬ ‫این‬ ‫خدایا‬ ،‫نبودم‬ ‫مودب‬ ‫آنقدر‬ ‫خواستگاریم‬ ‫در‬ ‫حتی‬ ‫من‬ ‫مر‬ ‫به‬ ، ‫پاپ‬ ‫حتی‬ ‫یا‬ ‫ساله‬ ‫هفتاد‬ ‫کشیش‬ ‫یک‬ ‫؟‬ ‫بگیرد‬‫عجب‬ !‫است‬ ‫مرد‬ ‫این‬ ‫از‬ ‫تر‬ ‫ای‬ ‫حرفه‬ ‫گیری‬ ‫گروگان‬ ‫در‬ ‫اتب‬ ‫مهلت‬ ‫آخر‬ ‫روز‬ ‫امروز‬ ...‫گفتم؟‬ ‫چی‬ ‫سامی‬ ‫به‬ ‫صبح‬ ‫گفتم؟‬ ‫چی‬ ‫سامی‬ ‫به‬ ‫صبح‬ .‫ام‬ ‫افتاده‬ ‫گیر‬ ‫ای‬ ‫مسخره‬ ‫وضع‬ ‫صاحبخ‬‫اجاره‬ ‫هم‬ ‫او‬ ،‫بشوم‬ ‫زخمی‬ ‫اگر‬ ،‫ها‬ ‫بچه‬ ‫دست‬ ‫داد‬ ‫نباید‬ ‫را‬ ‫کاری‬ ‫هیچ‬ ‫بدهد؟‬ ‫را‬ ‫اجاره‬ ‫رفته‬ ‫سامی‬ .‫است‬ ‫انه‬ ،‫بیرون‬ ‫بیایم‬ ‫سالم‬ ‫باید‬ ‫؟‬ ‫چه‬ ‫ندهد‬ ‫را‬‫شود؟‬ ‫نمی‬ ‫باز‬ ‫چرا‬ ‫لعنتی‬ ‫کولر‬ ‫کانال‬ ‫این‬ ،‫بیرون‬ ‫بیام‬ ‫سالم‬ ‫مجبورم‬ -‫آق‬‫خوام‬ ‫می‬ ‫عذر‬ ‫ا‬،‫کنید؟‬ ‫می‬ ‫نگاه‬ ‫را‬ ‫باال‬ ‫اش‬ ‫همه‬ ‫چرا‬ ‫شما‬ -‫بودم‬ ‫منتظر‬ ، ‫خندید‬ ،‫چشمش‬ ‫توی‬ ‫افتاد‬ ‫چشمم‬ ،‫است‬ ‫کردن‬ ‫نگاه‬ ‫را‬ ‫باال‬ ‫من‬ ‫همیشگی‬ ‫عادت‬ ، ‫دارم‬ ‫عادت‬ ‫من‬ ،‫شود‬ ‫می‬ ‫نزدیک‬ ‫مضحکه‬ ‫اوج‬ ‫به‬ ‫ما‬ ‫بازی‬ ‫خندد؟‬ ‫می‬ ‫چرا‬ ‫پس‬ ،‫کند‬ ‫مخفی‬ ‫را‬ ‫چشمانش‬ ،‫بدزدد‬ ‫را‬ ‫سرش‬‫منتظر‬ ‫نشستم‬ ‫زانو‬ ‫دو‬ ‫روی‬ ،‫هستم‬ ‫بدبختی‬ ‫منتظر‬ ،‫هستم‬ ‫انفجار‬‫د‬ ،‫در‬ ‫طرف‬ ‫چرخید‬ ،‫کنند‬ ‫می‬ ‫صدایش‬ ‫بیرون‬ ‫از‬ ‫ارند‬ ‫اسلحه‬ ،‫هوا‬ ‫پرید‬ ‫بود‬ ‫زده‬ ‫چمبک‬ ‫که‬ ‫سربازی‬ ،‫ای‬ ‫شیشه‬‫فرمان‬ ، ‫ای‬ ‫شیشه‬ ‫در‬ ‫طرف‬ ‫گرفت‬ ‫را‬‫رو‬ ‫از‬ ‫ده‬‫آمد‬ ‫سقف‬ ‫ی‬ ‫به‬ ‫خورد‬ ‫تیر‬ ‫یک‬ ،‫کرد‬ ‫جمع‬ ‫را‬ ‫خود‬ ،‫زمین‬ ‫بخورد‬ ‫بود‬ ‫نزدیک‬ ، ‫کامپیوتر‬ ‫سیم‬ ‫به‬ ‫گرفت‬ ‫گیر‬ ‫گرونگان‬ ‫پای‬ ، ‫پایین‬ ، ‫زده‬ ‫چمبک‬ ‫سرباز‬ ،‫آید‬ ‫می‬ ‫جیغ‬ ‫صدای‬ ،‫کنم‬ ‫می‬ ‫سفت‬ ‫را‬ ‫عضالتم‬ .‫پایین‬ ‫ریخت‬ ‫شد‬ ‫پودر‬ ،‫ای‬ ‫شیشه‬ ‫در‬‫حاال‬‫ده‬ ‫ف‬ .‫باال‬ ‫پرید‬ ‫متر‬‫آبروریزی‬ ‫عجب‬ ،‫بیرون‬ ‫زند‬ ‫می‬ ‫شلوارم‬ ‫پاچه‬ ‫توی‬ ‫از‬ ‫آب‬ ، ‫شده‬ ‫مخفی‬ ‫ماشینش‬ ‫در‬ ‫پشت‬ ‫رمانده‬ !‫بدی‬ ‫داغ‬ ‫بدنم‬ ،‫کند‬ ‫می‬ ‫شلیک‬ ‫هوا‬ ‫بی‬ ‫زده‬ ‫چمبک‬ ‫سرباز‬‫می‬ ‫فقط‬ ،‫نداشت‬ ‫درد‬ ‫گویند‬ ‫می‬ ‫که‬ ‫هم‬ ‫ها‬ ‫آنقدر‬ ،‫شود‬ ‫می‬ ‫غضالتم‬ ،‫ترسم‬ ‫می‬ ‫خون‬ ‫از‬ ،‫سوزد‬‫آرام‬ ‫آرام‬ ‫کنم‬ ‫حس‬ ‫را‬ ‫فرقشان‬ ‫توانم‬ ‫نمی‬ ‫که‬ ‫خون‬ ‫یا‬ ‫آب‬ ‫قطره‬ ‫یک‬ ، ‫شده‬ ‫شل‬ ‫رود‬ ‫می‬ ،‫کند‬ ‫می‬ ‫طی‬ ‫یکی‬ ‫یکی‬ ‫را‬ ‫کمرم‬ ‫های‬ ‫مهره‬ ‫کنم‬ ‫می‬ ‫احساس‬ ،‫پایین‬ ‫رود‬ ‫می‬ ‫خورد‬ ‫می‬ ‫سر‬ ‫ام‬ ‫یقه‬ ‫پشت‬ ‫از‬ ‫این‬ !‫خوبی‬ ‫حس‬ ‫چه‬ ،‫شلوارم‬ ‫توی‬‫به‬ ‫خواهم‬ ‫نمی‬ ‫نداده؟‬ ‫داده؟‬ ‫را‬ ‫اجاره‬ !‫است‬ ‫پرت‬ ‫حواس‬ ‫خیلی‬ ‫لعنتی‬ ‫سامی‬‫این‬ ‫دنیا‬ ،‫است‬ ‫گرم‬ ‫هوا‬ . ‫سونا‬ ‫توی‬ ‫ام‬ ‫رفته‬ ‫انگار‬ ،‫کند‬ ‫می‬ ‫خرابش‬ ‫افکار‬ ‫این‬ ‫که‬ ‫دارم‬ ‫خوبی‬ ‫احساس‬ ، ‫کنم‬ ‫فکر‬ ‫موضوع‬ ‫سامی‬ ‫این‬ ‫به‬ ‫لعنت‬ ،‫شود‬ ‫می‬ ‫سیاه‬.‫لعنت‬ ،