Recommended
Recommended
More Related Content
More from ssuser057fba
More from ssuser057fba (8)
NUM108daryaaknar شماره 108 نشریه دریاکنار
- 1. تومان ۵۰۰۰قیمت - 2023آوریل 15- 1444 رمضان 24- 1402ماه فروردین 26شنبه - 108شماره -ششم سال ) اورول جرج ( . است عمومی روابط کار کارها باقی ،شود منتشر خواهند ینم که خبری انتشار یعنی نگاری هروزنام » جم « پتروشیمی شرکت در استخدام 6 ،کاه جان یا کاه سرعت گیرها سرعت این آیا ...؟ است اصولی بومی نیروهای اشتغال پارس در بوشهر استان .. یافت افزایش جنوبی 6 5 گمرکات از کاال صادرات کشوری اول رتبه کسب بوشهر استان 6 :ماحوزی طیبه )فرهنگی (فرهیخته مردم پرطنین صدای بوشهر؛ استان پرورش و آموزش مدیرکلی جایگاه در بازنشسته ِدفر یک از استفاده تبعات است؟ شده تدوین چه برای دقیقا بازنشستگان بکارگیری منع قانون 8 وشصتدرکشوراستان۱۱ازهنرمند74:گفتبوشهراستاناسالمیارشادوفرهنگمدیرکل .دارندحضورفارسخلیج-بوشهر-جوانسینمایایمنطقهجشنوارهششمین آیینحاشیهدرافروغعبدالرحیم،بوشهراستاناسالمیارشادوفرهنگکلادارهعمومیروابطازنقلودریاکنارگزارشبه برگزاراستانهنرمندانازجمعیحضورباکهفارسخلیج-بوشهر-جوانسینمایایمنطقهجشنوارهششمینوشصت جشنوارهوششمینتشص،امسالماهاردیبهشتهشتمتاپنجمتاریخازشدهانجامریزیهبرناماساسرب:کرداظهار،شد .شودیمبرگزاربوشهرهنریفرهنگیمجتمعدرجوانسینمایعکسوکوتاهفیلمایهمنطق ،انرته،اردبیل،زنجان،البرز،قزوین،انرمازند،گلستانهایناستاشاملکشوراستان ۱۱ازهنرمند ۷۴:افزودوی جوانسینمایعکسوکوتاهفیلمایهمنطقجشنوارهوششمینتشصدربوشهروگیالن،کردستان،شرقیآذربایجان .دارندحضوربوشهر ۲۲۶شاملعکس۳۵۶وپویانمایی۱۶وتجربی۳۱،مستند۶۰،داستانیفیلم۳۰۹شاملفیلم۴۱۶:کردعنوانافروغ داوریمرحلهبهوبرگزیدهعکسوفیلماثر۹۳شماراینازکهشدهارسالمجموعه۱۸قالبدراثر۱۳۰وعکسکتاثر فیلم۶،مستندفیلم۹،داستانیفیلم۴۱شاملفیلم۶۱شاملداوریمرحلهبهیافتههارآثار:دادادامهافروغ.اندهرسید .هستندعکسهفتشاملمجموعههرمجموعهسهوعکسکتاثر۲۹شاملعکساثر۳۲وپویانماییپنجوتجربی آقالرمحسنوصافیحسین،دوستیمریم،پذیرفتهامیر،تبریزیعادل،عربمحمدرضا،صدرسجادیعلیاحمدوی ساتیارنیزعکسبخشدروفیلمبخشدرفارسخلیججوانسینمایایهمنطقجشنوارهوششمینتشصانرداوهیات .کردمعرفیمهدیاناحسانویوسفیمحمد،امامی ایهمنطقجشنوارهوششمینتشصمسابقهمرحلهبهیافتهاهرآثار:کردبیانبوشهراستاناسالمیارشادوفرهنگمدیرکل .شوندیمانراکنوبتسهدرظهرهاازبعدروزسهطیجوانسینمایوکوتاهفیلم حضور با مختلف هایعموضو با عکس و فیلم بخش در مختلفی هایهکارگا هامفیل انراک کنار در :کرد اضافه افروغ وی.ببرندارالزمبهرهخودتوانمندیودانشارتقاایربفرصتاینازهنرمندانرودیمانتظاروشودیمبرگزاراساتید جشنوارهوششمینتشصجنبیهایهبرنامدیگرازنیزهاهنامفیلمانتخابوبازبینیهایتهیاهمچنین:دادادامه توانندیمهنرمندانکهاستبوشهرجوانسینمایایهمنطق ائهراحمایتجلبوبررسیایربوتدوینارخودهایهناممفیل خورد خواهد رقم رویداد این در آنچه :شد یادآور افروغ .کنند سینمایی معاونت از کشور سینمایی عرصه مسئوالن حضور که است مسئوالن دیگر تا اسالمی ارشاد و فرهنگ ارتزو .باشداستانسینماییعرصهاهالیایربفرصتیتواندیم رویدادهایچنیناینبرگزاریباشودیمتالش:شدیادآوروی شایستهنحوبهتاکنونکهاراستانسینماییعرصهتوقعاتملی .شودبخشیدهبیشتریشتاباستانسینماییفضایبهوشودمحققامراینمتخصصانحضوربااستنشدهآوردهرب واستعدادیابیفرهنگیهایهجشنوارجدیکارکردهایازیکی:گفتبوشهراستاناسالمیارشادوفرهنگمدیرکل سمتبههنرمندانحرکتونفسبهاعتمادتقویتوعزتموجبوجوانهنرمندانمعرفیایربمناسبزمینهشدنماهرف .شودیمارزشمندوفاخرآثارتولید هایهعرصدرشتابوحرکتوانگیزه،حالوحسایجادموجبایهمنطقهایهجشنواربرگزاری:کرداظهارافروغ .شودیمهنریمختلفی شودیمتالشوآغازنفسبهاعتمادباار ۱۴۰۲سالبوشهراستاناسالمیارشادوفرهنگمجموعه:کردتاکیدوی .بخوردرقممختلفهایشبخهنرمندانایرببخشایندربزرگیاتفاقات هاهجشنواراینبرگزاری:گفتگذشتهسالدومنیمهدرهنریوفرهنگیمختلفیهایهجشنواربرگزاریبهاشارهباافروغ .کنیممیزبانیارسطحیهردرایهبرنامهرکهداداترجمابه هنریوفرهنگی،ایهرسانایهجامعگذشتهسالتئاترجشنوارهدر:افزودبوشهراستاناسالمیارشادوفرهنگمدیرکل سینمایعکسوکوتاهفیلمایهمنطقجشنوارهدرنیزامسالرودیمانتظاروبودندشدهمتمرکزبوشهربرهفتهیککشور مقاومتپایتختدرعکسوکوتاهافیلمعنوانباباراینمخلصانهگریهجلویکواررتکبوشهراستاندراتفاقایننیزجوان هنروفرهنگتعالیورشدایربالزمسازیبستراستبنااسالمیارشادوفرهنگبعنوان:دادادامهوی.گیردصورت اهرسربرموجودموانعبرداشتنوبسترسازیهنروفرهنگمتولیانبعنوانماوظیفه:کرداظهارافروغ.گیردصورت .کنندحرکتفاخرآثارتولیدسمتبهباالهمتیباوکنندافتخارخودبودنبوشهریبهسینماهایهبچتااستهنرمندان سینمایعکسوکوتاهفیلمایمنطقهجشنوارهششمینوشصتمیزبانیاختیاریصورتبهبوشهراستان:کردتاکیدوی .شوداستانهنرمندانعایدمهمیدستاوردمطلوبصورتبهوظیفهاینانجامبارودیمامیدواستپذیرفتهارجوان فارس خلیج -بوشهر -جوان سینمای ای منطقه جشنواره ششمین و شصت در کشور استان 11 حضور )بوشهر استان اسالمی ارشاد و فرهنگ (مدیرکل افروغ عبدالرحیم مبنای بر که مشترکی اصول گذارینبنیا هنگام تا بهتر ایهآیند برای امیدهایشان کردند اعالم دائمی و ترهگسترد عمومی امنیت نظام اشکال در یا سرزمینی ،طلبیهتوسع عدم از عبارتند هایهخواست برخالف سرزمینی تغییرات عدم ،دیگر محرومان به آن بازگرداندن و خودگردانی حق ،آن مردم و تجارت به کشورها تمام برابر دسترسی ،حق این از ،کارمعیارهایبهبودبرایاقتصادیهمکاری،خاممواد همراهامناسکان،اجتماعیامنیتواقتصادیتعدیل ،نیازهابودنفراهموامنیتبرقراریازخیالآسودگیبا به زور به توسل دادن پایان ،دریاها در مانع بدون تردد .مهاجمکشورهایسالحخلعو،کشورهاتمامیوسیله شده یاد کشور دو ملی سیاست بیانگر آتالنتیک منشور و تامین ضرورت بر و بود محور های دولت مقابل در بدوندنیایدرهاانسانبرایعمومیوهمگانیآسایش که قدرت چهار طرح .داشت تاکید جنگ و تسلیحات مطرحمیالدی1942سالاوتدرآمریکامقاماتتوسط به اولیه مسئولیت آن در که کرد توصیف را نظامی شد دوم جهانی جنگ از پس امنیت و صلح برقراری جهت شوروی و آمریکا ،چین ،انگلستان قدرت چهار عهده بر در مندرج اصول و اهداف مشترک برنامه تأیید با .باشد اعالمیه ،متفق نیروی ۲۶ نمایندگان ،آتالنتیک منشور به.سی.دی،واشنگتندر ۱۹۴۲ژانویهدررامتحدملل «برایمشترکتالشازاطمینانباآنان.رساندندامضاء برای و مذهبی آزادی و استقالل ،آزادی ،زندگی از دفاع خود هاینسرزمی در عدالت و بشر حقوق از پاسداری هرگونه ایجاد علیه را هایشانتدول »هانسرزمی سایر و از استفاده به و ملزم جداگانه صلح یا موقت بسشآت به کشورها سایر .کردند متعهد جنگ راه در منابع همه در کشور چهار اعالمیه .پیوستند اعالمیه این به سرعت وزرای وسیله به ۱۹۴۳ اکتبر در ،عمومی امنیت مورد و ،شوروی جماهیر اتحاد ،بريتانيا ،امریکا خارجه امور کنفرانسایناز(قبلرسیدامضابهمسکودرچینسفیر سال در روزولت و چرچیل حضور با دیگر کنفرانس دو تدارکات ارسال موضوع با کازابالنکا در میالدی 1943 مشترکتهاجمموضوعباکبکشهردروشورویبهالزم نخستینبرایکبککنفرانسدر.شدبرگزارآلمانضدبر آمریکایییکبهعملیاترهبری،چرچیلپیشنهادبابار ایگستردهدریاییوهواییعملیاتهمچنینوسپرده آرام اقیانوس حوزه شرقی جنوب و مرکزی نواحی در با اعالمیه این ).شد بندی زمان و تصویب ژاپن علیه بر «ضرورت ،عمومی امنیت نظام یک کار آغاز بینیشپی صلح حفظ برای فراگیر و المللینبی سازمانی تأسیس حاکمیت تساوی اصل اساس بر ،المللینبی امنیت و پذیرش برای آماده و دوستحصل کشورهای تمامی نخستیندر،کوچکوبزرگازاعمکشورهااینعضویت بود بعد به این از .شناخت رسمیت به را »ممکن تاریخ برای را خود تالش آمریکایی برنامه و طرح نهادهای که .کردند شروع ملل سازمان اساسنامه نویس پیش تهیه روسبامالقاتیهرازقبلبودمعتقدهمچنانچرچیل و بریتانیا میان باید بسیاری دیدارهای ،ها چینی و ها ورودازپیشمنظورهمینبه،بگیردشکلمتحدهایاالت روزسهکهشدتشکیلمصرقاهرهدرکنفرانسی،تهرانبه با،میالدی1943سالنوامبر25تاریخدروکشیدطول مذاکرهواردگراملیچینرئیس،چککایچیانگآقای ویشنسکی آقای ،شوروی دولت نماینده به و شدند آنها ماحصل که دادند حضور اجازه ناظر عنوان به ...داردادامه .شد دورخاوردرمهمیتصمیمات ...چرچیلپیشنهادبابارنخستینبرایکبککنفرانسدر )دوم (قسمت ملل سازمان تا ملل جامعه از )الملل بین حقوق (کارشناسان دربندی شهروز و ترکمن الدین حسام بدان بایستی چندگاهی هراز که ای نکته از حمایت و قدردانی اصل ،شود پرداخته و مزد بی که باشد می مسئولینی زحمات ،نمایی بزرگ خود هرگونه از فارغ و منت .زنند می رقم را شایسته اتفاقاتی مورد را موضوعی دارم تصمیم امروز گرفته صورت منت بی و ارزنده خدمات از و دهم قرار واکاوی .نمایمبرداریپردهاستانرسانیاطالعوادیسربازانحقدر استانی خبرنگاران از نفر 500 از بیش اخیر ماهه شش طی مصدق دکتر سوی از گرفته صورت ارزنده تالشهای به نظر دکتر ،)استان اجتماعی رفاه و کار ،تعاون (مدیرکل کشاورزی ارشاد (مدیرکل افروغ دکتر و )بوشهر استاندار (معاون باستین دست کم بهره با و المدت طویل ،کالن های وام به )استان بهآنازصحبتیگونههیچلحظهبدینتاکهآنجاییازویافتند را ایشان از قدردانی که دانستم خود وظیفه ،بود نیامده میان مسئولینازبسیاریکهامروزیدنیایدر.دهمقراراولویتدر ضعیف عملکرد ِ دادن جلوه خوب در سعی ،واهی آمار ارائه با منت بی و وقفه بی تالش که مدیرانی هستند ،باشند می خود خودواقعیعملکردماندگاریودهندقرارخودامورسرلوحهرا .نمایند پایدار اذهان در را سه این چون ارزشمندی و شایسته مدیران ،داریم آن امید موجبات و کرده رخنه بوشهر استان مدیریتی تیم در بزرگوار . .آورند فراهم پیش از بیش را استان وقفه بی رشد سلطانی سهیال )دریاکنار (سردبیر کشاورزیمصدقدکترمنتبی ِزحماتِقدردان هستیمافروغدکتروباستیندکتر سردبیر ِ قلم به دریاکنار آنکه از پس انتقادی مطلبی یک از استفاده «تبعات عنوان تحت مدیرکلی جایگاه در بازنشسته ِفرد در و نمود منتشر »پرورش و آموزش این مخاطبین ،افکارسنجی یک ِ قالب 69 با را مهم این دلیل ،خبری مجموعه بکارگیری منع ِِ قانون «ضعف آرا درصد اذهان در ،نمودند عنوان »بازنشستگان ِاستاندار آیا که آمد پدید جدیدی سوال افتخار به بایستی ،هم بوشهر ساله 63 آیند؟ نائل بازنشستگی بدین است آمده آن برای که پاسخی :است استوار مضمون احمد آقای جناب رساند می اطالع به پاسداران سپاه نیروهای از زاده محمدی تصدی برای که هستند اسالمی انقالب وزارت به سپاه از بوشهر استاندار سمت است ذکر شایان .اند گردیده مامور کشور همان خاص سپاه مجموعه بر حاکم قانون های دستگاه سایر مانند و بوده مجموعه خدمات مدیریت قانون آنها بر که اجرایی همین به .باشد نمی است حاکم کشوری از نیز بازنشستگی مقررات لحاظ به جهت خواهند تبعیت سپاه استخدامی قانون فرماندهی شورای که زمانی تا فلذا .نمود برای ایشان نماید تایید پاسداران سپاه .داشت نخواهد منعی خدمت ادامه آیند؟نائلبازنشستگیافتخاربهبایستی،بوشهرساله 63 ِاستاندارآیا افزایش درصد 140 با استان زاییلاشتغا کشاورزی مصدق دکتر رفاه و کار ،تعاون (مدیرکل )بوشهر استان اجتماعی عالي مؤسسه رئيس سمت به وفا زاهدي محمدهادي دکتر شد منصوب ريزيهبرنام و مديريت پژوهش و آموزش 8 شرکت مسئولین کلیه به دریاکنار منفی نمره روگذر افتتاح در کننده 8 به بایستی ،بوشهر ساله 63 ِاستاندار آیا آیند؟ نائل بازنشستگی افتخار 1 7 )برق مهندسی (کارشناس نژاد سلطانی محمدحسین مهندس
- 2. لشکستهد تو؟ بینی نمی ،ردهُم دلم سینه در تو؟ بینی نمی ،پژمرده تو ِ دست از لرزاندی مرا هرروز ،زلزله چون تو؟ بینی نمی ،خورده کََرت بیچاره )(پرنیان محتشم پوران انتظار جمعه ام جاری زمستان سوز ز زده سرما ام بهاری دستی گرمی و شور محتاج آبشار های لب ترنم بهترین ای ام اشکباری از غم ظرف گشته لبریز زندگی است سخت تو بدون روزها این ام داری زنده شب همه این به نما رحمی توست ماه قرص چون ی چهره وصال تنها ام انتظاری چشم ی بهانه زیباترین سال هزار گذشت بعد نیست معلوم ام همجواری از شوی می شاد تو آیا گذاشت می تاثیر تو ظهور در کاش ای و سوزناکم آه این ام بیقراری این برای مرا دنیا است برگزیده خودش ی فتنه اسیر آقا ام روزگاری بد زده غم های دل هالکت از موجی در ام گذاری تنها تو که کنم نمی باور ام کرده قاب دلم روی به را تو عشق ام یادگاری ورق آشناترین ای جعفری حسین شعر تومان ۵۰۰۰ قیمت - 2023 آوریل 15 - 1444 رمضان 24 - 1402 ماه فروردین 26 شنبه - 108 شماره -ششم سال 2 لب تشنه بود ارباب حضرت دوش که مشکی شد پاره بود تاب یب حرم ذهنش در و آب از ناامید برسرش دشمن تیر سویی و هرسمت از گرچه بود آب با دلش اما چکید یم باران مثل ها هکین از صفت بد نانجیب آن حرمله بود آداب یب تشنه لب ی هردانُد آن سمت حیا و شرم او مشک های هقطر از چکید یم بود سیالب ی هانداز او اشک با خون جوی پیکرش شد ور هغوط دشمن خشم حصار در بود قالب در آب یب ماهی صد غمش از پدر مانند گرچه چشید را شهادت شهد سجده گویی خاک بر اش هسجد بود محراب در زمین نقش شد که تا نشست لب بر اخا ادرک مادر مانند فاطمه بود تاب یب برش در درویش رقیه انتظار زخمی ربود سر از هوش و عقل چشمت که لحظه همان از نبود فکرم در تسلیم جز به دیگر ای چاره سجود تو پای کرد کهکشانی دیدم خواب پرست بت شد عاقبت نگاهم شهر زاهد باختم عشقت به را دل سادگی متما با انداختم دور به شب یک را تو از پیش " ِ"من این ساختم خیالم شهر در قدیس یک تو از هست دیوار و در بر هنوزم تو های نقش کنی رو برایم را خود هم تو بودم منتظر کنی گیسو خرمن در را دست باشی باد کنی بو خوش را شهر بپیچی من هوای در مست مست باشم عمر یک و تو از بنوشم تا منم طوالنی و سخت انتظار این زخمی منم طوفانی بغض شعرهایم گلوی در ویرانش حال از هیچ آنکه منم دانی نمی من در عشق این حاصل است آتش نیستانیک دردی چه دیدی می کاش کشم می نبودت از آتشم روی به اسپندی مثل هوایت در فاحشم اشتباهی یک فقط دنیا در تو بی "شکست می هم مرا "ظرف من لیالی کاشکی ولی ،گیری نمی هرگز خبر حالم از چه گر ولی ،سیری نوشیدنم از سرد چای مثل ولی شمشیری ضرب هایم گریه خون تن بر بست رخت عالم ز باید می تو تمنای بی شیرازی الهام زخم یارم آمدی تند سحرگاه بگویم برایت زخم تا استخوان درد از بمان بذار سفره توی را آوردی که نمکی ندارم زخمم روی نمک امان امروز )(رها عبودی معصومه تنهایی !ام نرفته سینما حال به تا من داشتم دوستی نه ای معشوقه نه باشد شهرمان دلیلش شاید من سن از بیشتر که داریم سینما یک ما است بسته را عکسم هم من ها سینما ِباالی ِهای تابلو در ها خیلی مثل ام کرده تصور تهران در فقط من سینما یک ِکارکنان ِبرای ام برده ساندویچ کردند می تعارف خیلی آنها ببینم مجانی ِفیلم یک که من ولی داشتم دوستی نه ای معشوقه نه و برود باید چرا آدم !ببیند را اش تنهایی ساردویی سامان چاه با دعا کند سفر چنین دعا خواستم کند تر تازه گلوی حرم در شکست قلم کهکشان ماورای کند اثر کوچکت قلب کاش دهد خون مرز به لذتی و درد کند خبر ها لحظه هجوم از دعا بهترین قصد به راستی کند گذر آسمان در ای سرخه پیر مرد شعار شود می نور کند نظر او مسیر بر زود کند می قیام و بپیچد دل کند سر قصد شهید چفیه را سپاه این مردمان شهر کند خبر ای خانه پناه از را عشق های ترانه ی صحنه کند جانور نفوذ از خالی دهد شب قلب به زدن مهلت کند سحر را رسیده باور بیقرار چه نگر حیدرش چاه کند تر قبله خدای را راه شب طول تمام علی حنجر کند اثر اگر کند می ناله جاهد هادی زنم یک من شنیدی؟ را سکوتم است درد از پر زنم یک من اشک پر دیدگانم باغچه در ام کاشته اندوه گل تنهایم زنی زمان فراسوی در بلند نخل یک مثل جامانده همه هایم بغض طاقچه قشنگ عکس آن پشت شب از شود می پر نگاهم ی پنجره خاموش ستارگان از تنهایی از پنجره اين پشت است نگران کبکی خود تنهایی از سبز بودم بهار چون کاش کرد می شکوفه دستانم رزها پیج های شاخه بر اما کنید دفن خاکم سر بر را سکوت ام مرده خود سکوت با من بکارید باغچه در را چشمهایم شاید شود سبز چشمانم نرگس اشک بی ،بغض بی بنویسید مزارم سنگ سر بر اشک کرد می زیباتر را چشمهایش پیرکوهی عطایی خدیجه ... تو نگاه طرح دادم دوستت گیرم می قاب و را نگاهت طرح خورشیدی پرتو در را هایم پلک گشاید می که حضورت به رو یک آغاز سپیده هر بودنت از ،نو شروعی شوی می شعر پاشم می رنگ و را حضورت طرح خوانمت می تو در غرق کشم می نفس را تو از عطری دم هر را خودم بینم می دم باز هر بین که تویی این و منی تمام نامم خط سر از هایی ناگفته پایان تا آید نمی زبان بر که نگاهت برق اما بودنت گرمای تمام معنای های دارم دوستت !... است من ناب دنیای )(آرمیدخت مفاخری دنیا رویا زنم می دریا به را دل عاشقی هوای در زنم می دنیا کار و ها غصه بر پا پشت نفس هم ای دیدنت برای دلتنگم که بس زنم می صحرا به سر آسمانم کرده بغض غزل با بنوشم را چشمت فنجان ی قهوه زنم می زیبا ساز برایت تلخی این از بعد شوم می قلبت مهمان ام عشوه با ای لحظه زنم می ها لب روی بر ای بوسه امیدی با من تنهایی های شب ناجی هستی تو تا زنم می رویا به سر ها غزل این با شب و روز متولی لیلی انتظار ندارمت که امروز صندلی به ام مانده خیره حضورت از خالی تو جای به کشم می آغوش در را هایت عکس ات خالی جای کنم می باران بوسه را سرود خواهم ای مرثیه تکراری و تلخ های واژه از حضورت بدون های ثانیه از خورم می سوگند قداست به چشمانت پروا بی که انتظارم ی کلبه در اندیشم می تو به فقط شوی ام تنهایی خریدار روزی تا هم با زنان قدم و ما از جامانده های خیابان در شویم عشق رهسپار نژاد عظیمی محبوبه صبر است ساده سوالی بندی می که پلکی هر پشت است ساده اتصالی یک تو لبخند معنی بهار باد بازی دست به زلفت پیچک است ساده شالی به موها پوشیدن بر خنده دلدادگی مکتب در مدرسه و درس بحث است ساده قالی و قیل هر و خواندن از تر ساده تو مژگان ناوک اول دیدار چشمک است ساده خیالی با دوباره عشقی رویش خاطرات مرور هنگام به گردم می مست هم ما های فریبی خود است ساده احتمالی ای را خودم جویم می تو در ماندگار همیشه زوالی به رو زندگی درمن تو بی است ساده وار یعقوب دهم می سر ها ناله فراقت در است ساده مثالی یوسف حضرت هجر درد همدانی فاطمه امید زندگی حصار در شکستم فواره مثل زندگی جویبار در زنم می دریا به دل رسد می ها نسترن با دلبری مست فصل زندگی قرار بی های لحظه دارد شور دلخوشی مرده که آنجا زمان هیاهوی در زندگی آبشار کنارم خواند می قصه ای گوشه هر در عشق برایم دارد ها نغمه زندگی شمار بی تارهای خراش با نازکم خیال در امیدی طرح کشم می زندگی مدار گردد رها غصه از شاید غرور پر و سربلند ،ایستاده کوهی مثل زندگی بار زیر نکردم خم را قامتم کردی دره البنین ام ...زنانگی عجیب من در پیری خزد می ام زنانگی پود و تار چن من ای تو و !ام تنهایی ی معشوقه تنها شوی می گم ایمان تسخیر در درون حقیقت سوگواری به پندارت ژرف خشم تا میرد یم درون و من پیری ای ،،آه جسورت هوسناک آغوش در زیبایی چه پروایت بی چشمان طلوع در گر رخنه عشق فتح به سوزاند می که را رازهایم تمام رحمانه بی من در عجیب پیری ای آه را ات زنانگی روح ساز ام شیدایی جویبار هایم لب کویر در ام حنجره خشکیدهء نجوای تا ... عشق منظومهء ارتفاع به آذرجمشیدزاده ... بعد بگذار بعد بگذار را ناز رسیدی ها مدت ِدبع بعد بگذار را پرداز داستان های گریه است داده زجرم بار هزاران که سکوتی از بعد بگذار را راز و سکوت این کن راحتم بگو من شعر های عاشقانه از ای واژه بعد بگذار را آواز بی و رنگ بی ِ صحبت حسود ِرشه ِممرد های یاوه ِبیخیال بعد بگذار را غاز یک و من صد های حرف دور کردند عاشقان ِردیا از را ما گرچه بعد بگذار را ازّغم ِدشمن های کینه کن کوک ، مقلب ِزسا بر ای زخمه با را زخم بعد بگذار را ساز این ِ لب از مکیدن خون ِرکنا در اینجا امشب نک اتراق من ِرشه شیراز و مُق و ساری و رشت بعد بگذار را را بام این شو لدَج ساعتی برای حتی بعد بگذار را پرواز ولی هستی رفتنی بکن شَفراموش فعال من ِمجر هرچه بود بعد بگذار را باز های پرونده این ِحکم کن صبر فردا ِصبح تا امشبی یک کن صبر بعد بگذار را آغاز رسم می پایان به من )(رهایی زارعی فروزان عشق حرمت دورانی این پریشانی فراموشی تو خواند خواهم شعر حرمتت به امشب که حرمتت به امشب من خوانم می شعر ایستاده ای شده بودن به محکوم تو داری حقیقت تو سرد لب به بوسه مثل آری تو داری حقیقت پیر ی همرد کی دارد داللت تو و من تشکیک به هستی اگر معلولی این علت بهترین تو ما ی لحظه برانگیزترین شک در خدا به تو ای زده ""هستن به تأیید هرُم بخواهم که باشم که من بنویسم؟ چندی تو از درماندگی حاصل تو که دیوانی صدهزار باور کهنگی در ریشه تو داری هندو معبد یک آنی از تر مقدس تو بکنم؛ باور که بشود ات نفی به قادر ای فلسفه ...تو دورانی این پریشانی فراموشی حرمتت به امشب که خواند خواهم شعر ایستاده )(پویا جوهرباف ابوالقاسم تو وصف بروم گویم تو دالرای وصف آمدم بروم بویم تو گیسوی خم از خوش بوی من گل چمانم سرو بنما رخ آمدم بروم شویم تو زیبای رخ از غم که تا بنوازی بنوازم من زنم بوسه آمدم بروم مویم به که تا دلم به خون نکنی ببرم نگارم مانده خاطره کمی یک بروم مویم به باز زنی شانه عشق به تا بمان مانده وا دل با شبی یک من مه ای بگویم که با را تو های لب طعم بروم بگو تو بهارم باران بغض ببارم که تا بروم بجویم خورشید ره سپیده هر گودرزیان رحیمه رویید غزل عشق از را نهانم اسرار کرد رسوا تو چشمان را جهانم کرده گم قلبم و شدم عاشق دیدم خودم بطن در را جسارت عشق با را زبانم الفاظ کرد نخواهی تفسیر رویید غزل عشق از ،گفتم سخن شعر با را روانم سوزاند رحمت بی ی خنده هر دارد خوشی معنای عشق بی جهان که گفتی را جانم زده خنجر پنهانی ی طعنه این دیدن را تو خواب در دارد خوشی تعبیر را زبانم خشکاند ،بودن خوش تو عطر با شد گم هم تو لبخند مهتاب بی ی کوچه در دید می مرا کوچه این را خزانم چشمان کوچه این و ماندم من شد ها غم آبستن ،دادی دلم به بهتی را هیجانم کشتی سوزاند تنم ققنوس ،هایت غم خاکستر را توانم تو بردی ،دیگر تنی رویید رویم می تو عشق از میرم می که بار هر را ضربانم بردی جانا نفست هر با صفری بهناز انتظار مشتاقانه که را دلی ،رنجانی می موهایت با رقصید می تو عشق مستانه هوای در انتظار کرد می شانه که نگاهی و ،ساده اتفاق یک مبهم گردی می بر روزی دانم می دقایق مرگ با است مساوی برگشتت که .شوم بودنت مات دوباره تا کند می داغم نقره چشمانت و تردید از ای سایه در چون شود می کشیده کمانت تیر و .نگاه بر خاکستری ای سرمه رسد می انتظار روزی آید پایان به که آغوشم در تو و صدا خوش قویی همچون آیی می عشق غروب در و سرما زمهریر در .شد خواهی جاودانه پژوهی مهناز بهار بوی چیست هشتم سین گفتم خودم با خالیست سفرهَ هشتم سین آزادیست سرو هشتم سین هاست مادر درد پر ی سینه هشتم سین است زمستان سرد سیلی هشتم سین بیمار کودک های سرفه هشتم سین دار های پایه روی به سر هشتم سین فریاد و سختی ،سرما ،سوگ هشتم سین سرزمین هشتم سین بیداد و غم و اندوه غرق های دل سردی هشتم سین امید بی بی فردای سختی هشتم سین خورشید کرد باید جمع داد بی ی سفره اکنون آتشفراز فرزانه عشق فاتح نهادی من قلب در ،را خود عشق که وقتی دادی یاد تسلیم ،من سرکش روح بر وجودم در باره یک ،بودم عقیم بطنی !زادی عشق بوسه با ،زادم عشق معشوق نشستی ها واژه گل ِخیال در که وقتی ... ایستادی اذن بی شعرهایم صدر در ...دریا و دشت یاد در ِغروب زیباترین !بامدادی بام بر ِعطلو ترین گیرا دنیا پیشگاه در ،فردا چشم پیش در نمادی بارزترین عشق پیشگامی در نماندی خود عشق با ،نخواندی مرا شعر نشاندی؛ دلم در غم !شادی؟ کجاست ماندم آن رسید می کاش ای باشم باز که ساعت ،بازوانت ِرحص در ... انفرادی زندان !عشق فاتح برگرد اسیرم ای دلبسته را جان که ای برگرد !دادی یاد تسیلم دشتبان محبوبه