SlideShare a Scribd company logo
‫‪sco‬‬
        ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬
                                     ‫م د رن‬
                                              ‫حیات كاريزما در جامعۀ‬
                                                               ‫ِ‬




           ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬




                                                                         ‫ســارا شريعتی‬



           ‫9101‬   ‫شماره مقالـه :‬

             ‫6‬    ‫تعـداد صفحـه :‬

        ‫50/78‬     ‫آخرين بررسی :‬

        ‫6831‬      ‫تاريــخ تحـرير :‬

                                                                         ‫‪www.shandel.org‬‬




                                                 ‫موضـوع : ـــــ‬


‫‪Print‬‬   ‫‪search‬‬                            ‫‪Prev‬‬         ‫1‬          ‫‪Next‬‬           ‫‪Full‬‬      ‫‪Exit‬‬
‫ِ‬
                                                           ‫حیات کاریزما در جامعه مدرن‬
                                                                ‫ٔ‬

‫س : لطفاً در آغاز نظریه وِبِر در خصوص کاریزما را توضیح دهید. تا جایی که من اطالع دارم وبر با نظریه اصالح اجتماعی به مقولهای به نامِ کاریزما‬
                                   ‫ٔ ِ‬                                                                  ‫ِ‬           ‫ٔ‬
                                                                     ‫میرسد. لطفاً کلیاتی در خصوص نظریه وبر در مورد این مقوله برایمان بگویید :‬
                                                                                                            ‫ِ ٔ‬
 ‫ِ‬         ‫ِ‬
 ‫ج : کاریزما یک کلمه یونانی است که به فرمندی ترجمه شده است و معانیای چون رحمت، فیض، استعداد را در بر میگیرد. یک کیفیت وجودی‬
                                                                                                                      ‫ٔ‬
                                                    ‫ِ‬                                    ‫ِ‬                                ‫ِ‬
 ‫استثنایی. در فرهنگ عامه، کاریزما با محبوبیت و جذابیت شخصی، در هنر با "نبوغ"، و در فرهنگ دینی با مفهومِ عصمت، نزدیک است. هانری کُربَن این‬
‫اصطالح را با والیت در تشیع هم خانواده میداند. تا قرن 71 این کلمه به فرهنگ لغات الهیات تعلق داشت و اشاره داشت به ویژگیهایی چون استعدادِ‬
                                                                ‫ِ ِ‬                       ‫ِ‬
                                                                                                                        ‫ِ‬
 ‫ذاتی و خدا دادی، قدرت پیشگویی و اعجازِ یک فرد و نوعی "نظرکردگی" را تداعی میکرد و مثالً از کاریزمای پاپ نام برده میشد که اشاره به خطا ناپذیری‬
 ‫ِ‬
                                                                                                                                   ‫وی داشت.‬
             ‫ِ‬
‫وِبِر از کاریزما برای توضیح انواعِ قدرت استفاده میکند. وی، سه نوع قدرت را و سه منبع مشروعیت را از یکدیگر متمایز میکند. قدرت سنتی، که در‬
                                                        ‫ِ‬                                                    ‫ِ‬
                                                                                                    ‫ِ‬
‫حوزهٔ جامعه شناسی دین اغلب به شخصیت "جادوگر" نسبت داده میشود. جادوگر اقتدارِ خود را از رابطهای میگیرد که با جامعه برقرار میکند، جامعهای‬
                                                                                                                        ‫ِ‬
‫ِ‬                            ‫ِ‬                                                           ‫ِ‬           ‫ِ‬                       ‫ِ‬
‫که او را حافظ سنت میداند. دومین شکل اقتدار، قدرت قانونی ـ عقالنی است که در همین حوزه، " کشیش" نه به دلیل ویژگیهای فردی بلکه به دلیل‬
‫مَنصب و مقامی که در نهادِ دین دارد، از آن برخوردار است. و قدرت فرمندانه یا کاریزماتیک که اغلب به "پیامبر" نسبت داده میشود. در نتیجه بحث‬
‫ِ‬                                                                             ‫ِ‬
                                                                                                       ‫ِ‬
                                                                                           ‫کاریزما، بحثی در حوزهٔ استیال و قدرت سیاسی است.‬
                          ‫ِ ِ‬
‫در این حوزه وِبِر، از کاریزمای شخصیتی و کاریزمای کارکردی نام میبرد. کاریزمایی که معطوف به ویژگیهای فردی شخص پیامبر است و برای آنکه‬
‫بتواند تداوم و انتقال یابد، و با مرگ شخصیت کاریزماتیک، زوال نپذیرد، در یک نهاد، نهادِ دین، تبلور مییابد و به این ترتیب کاریزما از فرد، به نهاد و‬
                                                                                                      ‫ِ‬     ‫ِ‬


‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                           ‫‪Prev‬‬         ‫2‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫کارکردهای آن انتقال یافته و میتواند تداوم یابد.‬
                                                                                                             ‫ِ‬
                                                           ‫س : با این توصیف، در شرایط جدید آیا کاریزماها میمیرند یا تغییرِ شکل میدهند ؟‬
                                                                                                ‫ِ‬
‫ج : در دنیای جدید، مهمترین منبع مشروعیت قدرت، عقالنی ـ قانونی است که کاریزما را از فرد جدا میکند و به نهاد و کارکردهای آن انتقال میدهد.‬
                                                                                                        ‫ِ‬
                                                                                                                       ‫ِ‬
‫اما این به معنای مرگ کاریزمای فردی نیست. کاریزماهای فردی نیز نمیمیرند، تغییرِ شکل و تغییرِ مکان میدهند. زمانی از حوزهٔ دین، به حوزهٔ سیاست‬
‫انتقال یافتند و ما شاهدِ ظهورِ چهرههای کاریزماتیک در سیاست بودیم. امروزه به نظر میرسد که به حوزههای دیگری چون هنرها، نقل مکان کردهاند. البته‬
                    ‫ِ‬
 ‫که در حوزهٔ دین نیز، در دهههای اخیر، ما شاهدِ بازگشت جریانات کاریزماتیک بودیم، جریاناتی که حول محورِ یک رهبرِ کاریزماتیک شکل میگرفتند.‬
                                           ‫ِ‬                                     ‫ِ‬        ‫ِ‬
                                                                   ‫س : به نظرِ شما آیا در دنیای جدید کاریزما توانسته است خود را اِحیا کند ؟‬
                                             ‫ِ ِ‬
‫ج : بله. امروزه این مفهوم از حوزهٔ قُدسی به حوزهٔ عرفی و زندگی مادی نیز تعمیم یافته است. خصلت کاریزماتیک به کسی نسبت داده میشود که‬
                                                                                ‫ِ‬
‫استعدادِ جذب، جمع و رهبری جماعتی را داراست. و حتی این بحث مطرح شده است که کاریزما ذاتی نیست، بلکه میتواند اکتسابی باشد. میتوان‬
                                                                                                                      ‫ِ‬
                    ‫ِ‬
‫ویژگیهای کاریزماتیک را در خود، تقویت کرد و پرورش داد. مدرنیته این مفهوم را، همچون بسیاری دیگر از مفاهیم، از فرهنگ مذهبی وام گرفت و‬
‫سکوالریزهاش کرد. شما امروزه میتوانید جزوات و کتابهای بسیاری با این عنوان پیدا کنید : چطور میتوان شخصیتی کاریزماتیک یافت ! در این جزوات‬
‫به شما آموزش میدهند که چطور با دیگران ارتباط برقرار کنید، مسحورشان کنید و ِاعمال نفوذ کنید. امروزه، کاریزما، دیگر پیوندِ انحصاری با دین ندارد‬
                                                             ‫ِ‬
‫و به حوزههایی چون سیاست، هنر، ورزش و زندگی روزمره... تعمیم یافته است. و اگر تا دیروز کاریزما ذاتی، خدادادی و وجودی قلمداد میشد، امروزه‬
‫اغلب محصول رسانه است. رسانهها، در ساختن چهرههایی کاریزماتیک از هنرپیشهها، ستارگان سینما و قهرمانان ورزشی نقش بسیاری دارند. در نتیجه‬
                        ‫ِ‬            ‫ِ‬                  ‫ِ‬                                           ‫ِ‬                              ‫ِ‬
‫میتوان این بحث را نیز مطرح کرد که شخصیتهای کاریزماتیک دیگر، کمتر به دنیا میآیند، بلکه ساخته میشوند. و تصویر و رسانهها را میتوان به‬
                                                                                              ‫عنوان بزرگترین تولید کنندگان کاریزما، قلمداد کرد.‬
                                                                                                                    ‫ِ‬                     ‫ِ‬
‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                           ‫‪Prev‬‬        ‫3‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬          ‫‪Exit‬‬
‫ِ‬
                                           ‫س : حال با عمومیت یافتن کاریزماها و فراگیر شدن آنها، جوامع به چه سمت و سویی سیر میکنند ؟‬
                                                                                     ‫ِ‬                      ‫ِ‬
‫ج : فراگیر شدن کاریزما، در نتیجه فرایندِ عقالنیت و پروژهٔ دمکراتیزاسیون وسیعی بود که همه چیز را تقسیم و ممکن میکرد. حتی وجودِ کاریزما‬
                                                                  ‫ِ‬                                    ‫ٔ‬                 ‫ِ‬
                                                            ‫ِ‬
‫را. در این پروژه، همه میتوانند به شخصیتهایی کاریزماتیک تبدیل شوند و تکنولوژی جدید در این چهره پردازی نقش تعیین کنندهای ایفا میکند. اما‬
                                  ‫ِ‬
‫عمومیت یافتن، دو سویه است. از طرفی، به همه حوزهها تعمیم مییابد و از سوی دیگر، به نحوی ِاستحاله و رقیق میشود. و در این حال، برای دنیایی‬
                                                                                             ‫ٔ‬
‫که هنوز در آن باور به وجودِ چهرههایی استثنایی، استعدادهایی خدادادی، و نبوغی ذاتی وجود داشت، نوستالژی به وجود میآید. نوعی میل به افسونگری‬
‫ِ‬
                                     ‫ِ‬                          ‫ِ‬
‫مجدد در واکنش به افسون زدایی افراطی. یا به تعبیرِ میشل مافزولی، شرقی سازی جهان در واکنش به غربی سازی گستردهٔ آن. و یا فراتر از آن، میل به‬
                                                                                                             ‫ِ‬
                                                                                                                             ‫آمیزش این دو.‬
                                                                                                                                     ‫ِ‬
‫در این حال، دوگانههای عقالنی، ( سنت و مدرنیته، عقل و وحی، غرب و شرق... ) موردِ پرسش قرار میگیرند و به جای آنکه ناگزیر از انتخاب مان‬
    ‫ِ‬
                                                                              ‫کنند، میل به ترکیب، اختالط و در هم آمیزی به وجود میآورند.‬
‫س : پس میتوانیم بگوییم که به عنوان نمونه، روشنفکری دینی، به نوبه خود، سعی بر آشتی دادن و در کنارِ هم قرار دادن و ایجادِ تعامل بین مفاهیم‬
‫ِ‬      ‫ِ‬                                                                ‫ٔ‬             ‫ِ‬               ‫ِ‬
                                                                                                                   ‫سنتی با مفاهیم مدرن دارد ؟‬
                                                                                                                               ‫ِ‬
          ‫ِ‬
‫ج : این اصطالح هم، نمونهای از میل به این ترکیبهاست. ترکیبهایی که در عالم نظر، نا ممکن قلمداد میشوند و با این حال واقعیت اجتماعی‬
                                                         ‫ِ‬
‫محصول آن است. مولفههایی که دیگر همدیگر را تکذیب نمیکنند بلکه زیستی موازی بر اساس منطقی همجوارانه برقرار میکنند و یا از همزیستی شان،‬
      ‫ِ‬                                             ‫ِ‬                                                                               ‫ِ‬
              ‫ِ‬                                                    ‫ِ‬                                                              ‫ِ‬
‫محصوالت جدید و نادری به وجود میآید. آنچه که به عنوان نمونه ما در ترکیب نژادها شاهدیم. در حوزهٔ جامعه شناسی دین، ما اصطالحات فراوانی داریم‬
                               ‫ِ‬                                                     ‫ِ‬
‫که به این واقعیتهای مرکب اشاره دارند. اصطالحاتی چون دینداریهای موازی که بر دینداریهای آلترناتیو، پیشی گرفتهاند. این تفاوتی است که میان‬
‫ِ‬
                                                                                                                              ‫ِ‬
                                                                                                               ‫اندیشه و حیات اجتماعی است.‬

‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬        ‫4‬         ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫س : در غرب، این دو گانهها متعلق به روشنفکر است یا عمومِ مردم ؟‬
             ‫ِ‬                          ‫ِ‬                                                                      ‫ِ‬
‫ج : چرا درغرب ؟ غرب واقعیت یکپارچهای نیست که برایش حکمی کلی دهیم. امروزه حتی در خصوص جوامع نیز نمیتوان به حکم واحدی رسید.‬
‫"جامعه وجود ندارد، جامعهها وجود دارند." ، جامعههایی که از نظرِ جغرافیایی یا تاریخی به یک واحدِ تمدنی متعلقاند اما از نظرِ زیست اجتماعی به شدت‬
                 ‫ِ‬
 ‫ِ‬                      ‫ِ‬                                                          ‫ِ ِ‬
‫متکثرند. در اینجا اما بحث بر سرِ منطق اندیشه و منطق حیات اجتماعی است و نه شرق و غرب. و اگر روشنفکران را به قطب اندیشه و مردم را به قطب‬
                                                                                                         ‫ِ‬
                    ‫ِ‬                                                 ‫ِ ِ‬
‫حیات اجتماعی نزدیک بدانیم، میتوان گفت که منطق وحدت، انتخاب میان دوگانهها و ارائه تهافت زدایی از اندیشهای که ترکیب شان میکند، متعلق به‬
                                                      ‫ٔ‬                                    ‫ِ‬                                            ‫ِ‬
                                                                        ‫روشنفکران است و منطق تکثر، ترکیب و درآمیختگی، منطق عمومِ مردم.‬
                                                                                     ‫ِ‬                                ‫ِ‬
‫س : حال در شرق، در جوامعی که به نوعی کاریزما زده هستند، در واقع کاریزماها جوامع شرقی را به هر طرف و سمت و سویی که خواستند، با خود‬
                                                          ‫ِ‬
‫ِ‬
‫بردهاند و همراهی کردهاند، ولی در حال حاضر احساس میشود که این کاریزماها روز به روز کمرنگ میشوند. در واقع هواداران این کاریزماها دوران طفولیت‬
         ‫ِ‬                 ‫ِ‬                                                                                ‫ِ‬
                                      ‫خود را سپری کردهاند و واردِ سرکشی و نوجوانی شدهاند. شما این سیر را به نفع جامعه میدانید یا به ضرِر آن ؟‬
                                                                    ‫ِ‬
‫ج : این فرایند طبیعی است. رشدِ شهر نشینی، توسعه کیفی ارتباطات، عمومی شدن و افزایش تحصیالت... در بلوغِ یک جامعه نقش تعیین کنندهای‬
                ‫ِ‬                                      ‫ِ‬                           ‫ٔ ِ‬
‫دارد. زمانی در جامعه ما تعدادِ روشنفکران محدود بود، یک دکتر داشتیم و یک مهندس و یک استاد...، امروزه باید اسم فرد را بیاوری تا معلوم شود از چه‬
                                 ‫ِ‬                                                                                       ‫ٔ‬
                                                                                     ‫ِ ِ‬                   ‫ِ‬
‫کسی نام میبری. برخی در توصیف این شرایط از مرگ ارباب اندیشه نام میبرند، اما شاید بتوان خوش بینانه گفت که اندیشه به یُمن آموزش همگانی و‬
            ‫ِ‬     ‫ِ‬
                                                   ‫ْ‬
‫عمومی، چنان بارور شده است که ما امروز در این حوزه با افزایش جمعیت روبروییم و در این شرایط طبیعی است که افکارِ عمومی به وجود آید و افراد‬
                                                                                 ‫ِ‬
‫بیش از هر زمان، خود فکر کنند و دیگر برای اندیشیدن، تحلیل کردن، نظر دادن... به نخبگان جامعه وکالت ندهند و این، فرایندِ مبارکی است و نشان از‬
                                                           ‫ِ‬
                                             ‫رشدِ یک جامعه دارد. و بدین ترتیب است که میدانهای مختلف اجتماعی شکل و خود مختاری مییابند.‬
                                                                                   ‫ِ‬
‫س : حال که جامعه ما در حال گذار از دورهٔ کودکی به دوران بلوغ است، همان طور که میدانید دوران بلوغ توام با عصیان و سرکشی است. فکر میکنید‬
                                           ‫ِ‬                                   ‫ِ‬                            ‫ِ‬         ‫ٔ‬
‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬        ‫5‬         ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬        ‫‪Exit‬‬
‫پیامدِ این گذار در جامعه ما چگونه خواهد بود ؟‬
                                                                                                                   ‫ٔ‬
‫ج : البته من از کاربردِ این اصطالحات بیولوژیک، تولد، بلوغ، مرگ... در خصوص جامعه چندان مطمئن نیستم اما چون از دورهٔ گذار استفاده کردید‬
                                                                  ‫ِ‬                                      ‫ِ‬
                                                                                                   ‫ِ‬       ‫ِ‬
‫به دورکیم ارجاع میدهم که در توصیف شرایط اجتماعی خود نیز این اصطالح را به کار بُرد. او میگوید، ما در مرحلهای از گذار و میان مایگی اخالقی به‬
           ‫ِ‬                                                                               ‫ِ‬
                                                                                                                   ‫ِ‬
‫سر میبریم. چیزهای بزرگ گذشته که پدران ما را بر سرِ شوق میآورد، دیگر در ما همان شور و حال را بر نمیانگیزد و هنوز چیزی که جای آنها را بگیرد‬
                                                                                                     ‫ِ‬
     ‫ِ‬           ‫ِ‬
‫ساخته نشده است... و بعد از این توصیف نا امیدانه و شاید بدبینانه مینویسد : اما سرانجام روزی فرا خواهد رسید که جوامع ما لحظات آفرینشگری خود‬
                            ‫ِ‬
                       ‫را دوباره باز مییابند و آرمانهای جدیدی سر بَر خواهند کشید و همه چیز حاکی از آن است که چنین دورهای فراخواهد رسید.‬
                                                                                                       ‫َ‬
‫جامعه ما، جامعهای زنده و بسیار پویاست. جامعهای که تجربیات تلخ و شیرین پیاپی تاریخ معاصرِ مان، غِنا و دینامیزمی خالق بدان بخشیده است. به‬
                                                      ‫ِ ِ ِ‬                   ‫ِ‬                                                   ‫ٔ‬
                                                                                                                                ‫ِ اّ ِ‬
                                                                             ‫قدرت خالق این جامعه و نیروی آفرینشگریاش میتوان امیدوار بود.‬
            ‫یکشنبه، 41 مرداد 6831‬




‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                         ‫‪Prev‬‬        ‫6‬        ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬

More Related Content

Viewers also liked

موسیقی زیر زمینی: پدیده‌ای بنام نامجو
موسیقی زیر زمینی: پدیده‌ای بنام نامجوموسیقی زیر زمینی: پدیده‌ای بنام نامجو
موسیقی زیر زمینی: پدیده‌ای بنام نامجو
کانون آرمان شریعتی
 
زنان سرنوشت‌شان را به سختي رقم مي‌زنند
زنان سرنوشت‌شان را به سختي رقم مي‌زنندزنان سرنوشت‌شان را به سختي رقم مي‌زنند
زنان سرنوشت‌شان را به سختي رقم مي‌زنند
کانون آرمان شریعتی
 
الگوی بازرگان در زمانه بی‌الگویی
الگوی بازرگان در زمانه بی‌الگوییالگوی بازرگان در زمانه بی‌الگویی
الگوی بازرگان در زمانه بی‌الگویی
کانون آرمان شریعتی
 
بباشیم در پیش آذر بپای
بباشیم در پیش آذر بپایبباشیم در پیش آذر بپای
بباشیم در پیش آذر بپای
کانون آرمان شریعتی
 
دروازه‌هاي گوناگون شهر يوسف
دروازه‌هاي گوناگون شهر يوسفدروازه‌هاي گوناگون شهر يوسف
دروازه‌هاي گوناگون شهر يوسف
کانون آرمان شریعتی
 
سال نو، سرفصل نو
سال نو، سرفصل نوسال نو، سرفصل نو
سال نو، سرفصل نو
کانون آرمان شریعتی
 
انتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظارانتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظار
کانون آرمان شریعتی
 
نکاتي درباره سخنراني هابرماس
نکاتي درباره سخنراني هابرماسنکاتي درباره سخنراني هابرماس
نکاتي درباره سخنراني هابرماس
کانون آرمان شریعتی
 

Viewers also liked (8)

موسیقی زیر زمینی: پدیده‌ای بنام نامجو
موسیقی زیر زمینی: پدیده‌ای بنام نامجوموسیقی زیر زمینی: پدیده‌ای بنام نامجو
موسیقی زیر زمینی: پدیده‌ای بنام نامجو
 
زنان سرنوشت‌شان را به سختي رقم مي‌زنند
زنان سرنوشت‌شان را به سختي رقم مي‌زنندزنان سرنوشت‌شان را به سختي رقم مي‌زنند
زنان سرنوشت‌شان را به سختي رقم مي‌زنند
 
الگوی بازرگان در زمانه بی‌الگویی
الگوی بازرگان در زمانه بی‌الگوییالگوی بازرگان در زمانه بی‌الگویی
الگوی بازرگان در زمانه بی‌الگویی
 
بباشیم در پیش آذر بپای
بباشیم در پیش آذر بپایبباشیم در پیش آذر بپای
بباشیم در پیش آذر بپای
 
دروازه‌هاي گوناگون شهر يوسف
دروازه‌هاي گوناگون شهر يوسفدروازه‌هاي گوناگون شهر يوسف
دروازه‌هاي گوناگون شهر يوسف
 
سال نو، سرفصل نو
سال نو، سرفصل نوسال نو، سرفصل نو
سال نو، سرفصل نو
 
انتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظارانتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظار
 
نکاتي درباره سخنراني هابرماس
نکاتي درباره سخنراني هابرماسنکاتي درباره سخنراني هابرماس
نکاتي درباره سخنراني هابرماس
 

More from کانون آرمان شریعتی

بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيبحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
کانون آرمان شریعتی
 
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيآزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
کانون آرمان شریعتی
 
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيچرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
کانون آرمان شریعتی
 
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحمانيدرمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
کانون آرمان شریعتی
 
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی   مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی   تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی   بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی   تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
کانون آرمان شریعتی
 
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زداییپروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
کانون آرمان شریعتی
 
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیکدر میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
کانون آرمان شریعتی
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
کانون آرمان شریعتی
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
کانون آرمان شریعتی
 
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفرزبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
کانون آرمان شریعتی
 
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زنقرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
کانون آرمان شریعتی
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
کانون آرمان شریعتی
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
کانون آرمان شریعتی
 

More from کانون آرمان شریعتی (20)

بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيبحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
 
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيآزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
 
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيچرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
 
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحمانيدرمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
 
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی   مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی   تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی   بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی   تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 
کدام روشنفکر
کدام روشنفکرکدام روشنفکر
کدام روشنفکر
 
من اعتراف می کنم
من اعتراف می کنممن اعتراف می کنم
من اعتراف می کنم
 
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زداییپروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
 
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیکدر میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
 
توسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيرانيتوسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيراني
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
 
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفرزبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
 
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زنقرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
 

حیاتِ کاریزما در جامعه مدرن

  • 1. ‫‪sco‬‬ ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬ ‫م د رن‬ ‫حیات كاريزما در جامعۀ‬ ‫ِ‬ ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬ ‫ســارا شريعتی‬ ‫9101‬ ‫شماره مقالـه :‬ ‫6‬ ‫تعـداد صفحـه :‬ ‫50/78‬ ‫آخرين بررسی :‬ ‫6831‬ ‫تاريــخ تحـرير :‬ ‫‪www.shandel.org‬‬ ‫موضـوع : ـــــ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫1‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 2. ‫ِ‬ ‫حیات کاریزما در جامعه مدرن‬ ‫ٔ‬ ‫س : لطفاً در آغاز نظریه وِبِر در خصوص کاریزما را توضیح دهید. تا جایی که من اطالع دارم وبر با نظریه اصالح اجتماعی به مقولهای به نامِ کاریزما‬ ‫ٔ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫میرسد. لطفاً کلیاتی در خصوص نظریه وبر در مورد این مقوله برایمان بگویید :‬ ‫ِ ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ج : کاریزما یک کلمه یونانی است که به فرمندی ترجمه شده است و معانیای چون رحمت، فیض، استعداد را در بر میگیرد. یک کیفیت وجودی‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫استثنایی. در فرهنگ عامه، کاریزما با محبوبیت و جذابیت شخصی، در هنر با "نبوغ"، و در فرهنگ دینی با مفهومِ عصمت، نزدیک است. هانری کُربَن این‬ ‫اصطالح را با والیت در تشیع هم خانواده میداند. تا قرن 71 این کلمه به فرهنگ لغات الهیات تعلق داشت و اشاره داشت به ویژگیهایی چون استعدادِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ذاتی و خدا دادی، قدرت پیشگویی و اعجازِ یک فرد و نوعی "نظرکردگی" را تداعی میکرد و مثالً از کاریزمای پاپ نام برده میشد که اشاره به خطا ناپذیری‬ ‫ِ‬ ‫وی داشت.‬ ‫ِ‬ ‫وِبِر از کاریزما برای توضیح انواعِ قدرت استفاده میکند. وی، سه نوع قدرت را و سه منبع مشروعیت را از یکدیگر متمایز میکند. قدرت سنتی، که در‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫حوزهٔ جامعه شناسی دین اغلب به شخصیت "جادوگر" نسبت داده میشود. جادوگر اقتدارِ خود را از رابطهای میگیرد که با جامعه برقرار میکند، جامعهای‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫که او را حافظ سنت میداند. دومین شکل اقتدار، قدرت قانونی ـ عقالنی است که در همین حوزه، " کشیش" نه به دلیل ویژگیهای فردی بلکه به دلیل‬ ‫مَنصب و مقامی که در نهادِ دین دارد، از آن برخوردار است. و قدرت فرمندانه یا کاریزماتیک که اغلب به "پیامبر" نسبت داده میشود. در نتیجه بحث‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کاریزما، بحثی در حوزهٔ استیال و قدرت سیاسی است.‬ ‫ِ ِ‬ ‫در این حوزه وِبِر، از کاریزمای شخصیتی و کاریزمای کارکردی نام میبرد. کاریزمایی که معطوف به ویژگیهای فردی شخص پیامبر است و برای آنکه‬ ‫بتواند تداوم و انتقال یابد، و با مرگ شخصیت کاریزماتیک، زوال نپذیرد، در یک نهاد، نهادِ دین، تبلور مییابد و به این ترتیب کاریزما از فرد، به نهاد و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫2‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 3. ‫کارکردهای آن انتقال یافته و میتواند تداوم یابد.‬ ‫ِ‬ ‫س : با این توصیف، در شرایط جدید آیا کاریزماها میمیرند یا تغییرِ شکل میدهند ؟‬ ‫ِ‬ ‫ج : در دنیای جدید، مهمترین منبع مشروعیت قدرت، عقالنی ـ قانونی است که کاریزما را از فرد جدا میکند و به نهاد و کارکردهای آن انتقال میدهد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اما این به معنای مرگ کاریزمای فردی نیست. کاریزماهای فردی نیز نمیمیرند، تغییرِ شکل و تغییرِ مکان میدهند. زمانی از حوزهٔ دین، به حوزهٔ سیاست‬ ‫انتقال یافتند و ما شاهدِ ظهورِ چهرههای کاریزماتیک در سیاست بودیم. امروزه به نظر میرسد که به حوزههای دیگری چون هنرها، نقل مکان کردهاند. البته‬ ‫ِ‬ ‫که در حوزهٔ دین نیز، در دهههای اخیر، ما شاهدِ بازگشت جریانات کاریزماتیک بودیم، جریاناتی که حول محورِ یک رهبرِ کاریزماتیک شکل میگرفتند.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫س : به نظرِ شما آیا در دنیای جدید کاریزما توانسته است خود را اِحیا کند ؟‬ ‫ِ ِ‬ ‫ج : بله. امروزه این مفهوم از حوزهٔ قُدسی به حوزهٔ عرفی و زندگی مادی نیز تعمیم یافته است. خصلت کاریزماتیک به کسی نسبت داده میشود که‬ ‫ِ‬ ‫استعدادِ جذب، جمع و رهبری جماعتی را داراست. و حتی این بحث مطرح شده است که کاریزما ذاتی نیست، بلکه میتواند اکتسابی باشد. میتوان‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ویژگیهای کاریزماتیک را در خود، تقویت کرد و پرورش داد. مدرنیته این مفهوم را، همچون بسیاری دیگر از مفاهیم، از فرهنگ مذهبی وام گرفت و‬ ‫سکوالریزهاش کرد. شما امروزه میتوانید جزوات و کتابهای بسیاری با این عنوان پیدا کنید : چطور میتوان شخصیتی کاریزماتیک یافت ! در این جزوات‬ ‫به شما آموزش میدهند که چطور با دیگران ارتباط برقرار کنید، مسحورشان کنید و ِاعمال نفوذ کنید. امروزه، کاریزما، دیگر پیوندِ انحصاری با دین ندارد‬ ‫ِ‬ ‫و به حوزههایی چون سیاست، هنر، ورزش و زندگی روزمره... تعمیم یافته است. و اگر تا دیروز کاریزما ذاتی، خدادادی و وجودی قلمداد میشد، امروزه‬ ‫اغلب محصول رسانه است. رسانهها، در ساختن چهرههایی کاریزماتیک از هنرپیشهها، ستارگان سینما و قهرمانان ورزشی نقش بسیاری دارند. در نتیجه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میتوان این بحث را نیز مطرح کرد که شخصیتهای کاریزماتیک دیگر، کمتر به دنیا میآیند، بلکه ساخته میشوند. و تصویر و رسانهها را میتوان به‬ ‫عنوان بزرگترین تولید کنندگان کاریزما، قلمداد کرد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫3‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 4. ‫ِ‬ ‫س : حال با عمومیت یافتن کاریزماها و فراگیر شدن آنها، جوامع به چه سمت و سویی سیر میکنند ؟‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ج : فراگیر شدن کاریزما، در نتیجه فرایندِ عقالنیت و پروژهٔ دمکراتیزاسیون وسیعی بود که همه چیز را تقسیم و ممکن میکرد. حتی وجودِ کاریزما‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫را. در این پروژه، همه میتوانند به شخصیتهایی کاریزماتیک تبدیل شوند و تکنولوژی جدید در این چهره پردازی نقش تعیین کنندهای ایفا میکند. اما‬ ‫ِ‬ ‫عمومیت یافتن، دو سویه است. از طرفی، به همه حوزهها تعمیم مییابد و از سوی دیگر، به نحوی ِاستحاله و رقیق میشود. و در این حال، برای دنیایی‬ ‫ٔ‬ ‫که هنوز در آن باور به وجودِ چهرههایی استثنایی، استعدادهایی خدادادی، و نبوغی ذاتی وجود داشت، نوستالژی به وجود میآید. نوعی میل به افسونگری‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مجدد در واکنش به افسون زدایی افراطی. یا به تعبیرِ میشل مافزولی، شرقی سازی جهان در واکنش به غربی سازی گستردهٔ آن. و یا فراتر از آن، میل به‬ ‫ِ‬ ‫آمیزش این دو.‬ ‫ِ‬ ‫در این حال، دوگانههای عقالنی، ( سنت و مدرنیته، عقل و وحی، غرب و شرق... ) موردِ پرسش قرار میگیرند و به جای آنکه ناگزیر از انتخاب مان‬ ‫ِ‬ ‫کنند، میل به ترکیب، اختالط و در هم آمیزی به وجود میآورند.‬ ‫س : پس میتوانیم بگوییم که به عنوان نمونه، روشنفکری دینی، به نوبه خود، سعی بر آشتی دادن و در کنارِ هم قرار دادن و ایجادِ تعامل بین مفاهیم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سنتی با مفاهیم مدرن دارد ؟‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ج : این اصطالح هم، نمونهای از میل به این ترکیبهاست. ترکیبهایی که در عالم نظر، نا ممکن قلمداد میشوند و با این حال واقعیت اجتماعی‬ ‫ِ‬ ‫محصول آن است. مولفههایی که دیگر همدیگر را تکذیب نمیکنند بلکه زیستی موازی بر اساس منطقی همجوارانه برقرار میکنند و یا از همزیستی شان،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫محصوالت جدید و نادری به وجود میآید. آنچه که به عنوان نمونه ما در ترکیب نژادها شاهدیم. در حوزهٔ جامعه شناسی دین، ما اصطالحات فراوانی داریم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫که به این واقعیتهای مرکب اشاره دارند. اصطالحاتی چون دینداریهای موازی که بر دینداریهای آلترناتیو، پیشی گرفتهاند. این تفاوتی است که میان‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اندیشه و حیات اجتماعی است.‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫4‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 5. ‫س : در غرب، این دو گانهها متعلق به روشنفکر است یا عمومِ مردم ؟‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ج : چرا درغرب ؟ غرب واقعیت یکپارچهای نیست که برایش حکمی کلی دهیم. امروزه حتی در خصوص جوامع نیز نمیتوان به حکم واحدی رسید.‬ ‫"جامعه وجود ندارد، جامعهها وجود دارند." ، جامعههایی که از نظرِ جغرافیایی یا تاریخی به یک واحدِ تمدنی متعلقاند اما از نظرِ زیست اجتماعی به شدت‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫متکثرند. در اینجا اما بحث بر سرِ منطق اندیشه و منطق حیات اجتماعی است و نه شرق و غرب. و اگر روشنفکران را به قطب اندیشه و مردم را به قطب‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫حیات اجتماعی نزدیک بدانیم، میتوان گفت که منطق وحدت، انتخاب میان دوگانهها و ارائه تهافت زدایی از اندیشهای که ترکیب شان میکند، متعلق به‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫روشنفکران است و منطق تکثر، ترکیب و درآمیختگی، منطق عمومِ مردم.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫س : حال در شرق، در جوامعی که به نوعی کاریزما زده هستند، در واقع کاریزماها جوامع شرقی را به هر طرف و سمت و سویی که خواستند، با خود‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫بردهاند و همراهی کردهاند، ولی در حال حاضر احساس میشود که این کاریزماها روز به روز کمرنگ میشوند. در واقع هواداران این کاریزماها دوران طفولیت‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خود را سپری کردهاند و واردِ سرکشی و نوجوانی شدهاند. شما این سیر را به نفع جامعه میدانید یا به ضرِر آن ؟‬ ‫ِ‬ ‫ج : این فرایند طبیعی است. رشدِ شهر نشینی، توسعه کیفی ارتباطات، عمومی شدن و افزایش تحصیالت... در بلوغِ یک جامعه نقش تعیین کنندهای‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ ِ‬ ‫دارد. زمانی در جامعه ما تعدادِ روشنفکران محدود بود، یک دکتر داشتیم و یک مهندس و یک استاد...، امروزه باید اسم فرد را بیاوری تا معلوم شود از چه‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫کسی نام میبری. برخی در توصیف این شرایط از مرگ ارباب اندیشه نام میبرند، اما شاید بتوان خوش بینانه گفت که اندیشه به یُمن آموزش همگانی و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ْ‬ ‫عمومی، چنان بارور شده است که ما امروز در این حوزه با افزایش جمعیت روبروییم و در این شرایط طبیعی است که افکارِ عمومی به وجود آید و افراد‬ ‫ِ‬ ‫بیش از هر زمان، خود فکر کنند و دیگر برای اندیشیدن، تحلیل کردن، نظر دادن... به نخبگان جامعه وکالت ندهند و این، فرایندِ مبارکی است و نشان از‬ ‫ِ‬ ‫رشدِ یک جامعه دارد. و بدین ترتیب است که میدانهای مختلف اجتماعی شکل و خود مختاری مییابند.‬ ‫ِ‬ ‫س : حال که جامعه ما در حال گذار از دورهٔ کودکی به دوران بلوغ است، همان طور که میدانید دوران بلوغ توام با عصیان و سرکشی است. فکر میکنید‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫5‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 6. ‫پیامدِ این گذار در جامعه ما چگونه خواهد بود ؟‬ ‫ٔ‬ ‫ج : البته من از کاربردِ این اصطالحات بیولوژیک، تولد، بلوغ، مرگ... در خصوص جامعه چندان مطمئن نیستم اما چون از دورهٔ گذار استفاده کردید‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫به دورکیم ارجاع میدهم که در توصیف شرایط اجتماعی خود نیز این اصطالح را به کار بُرد. او میگوید، ما در مرحلهای از گذار و میان مایگی اخالقی به‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سر میبریم. چیزهای بزرگ گذشته که پدران ما را بر سرِ شوق میآورد، دیگر در ما همان شور و حال را بر نمیانگیزد و هنوز چیزی که جای آنها را بگیرد‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ساخته نشده است... و بعد از این توصیف نا امیدانه و شاید بدبینانه مینویسد : اما سرانجام روزی فرا خواهد رسید که جوامع ما لحظات آفرینشگری خود‬ ‫ِ‬ ‫را دوباره باز مییابند و آرمانهای جدیدی سر بَر خواهند کشید و همه چیز حاکی از آن است که چنین دورهای فراخواهد رسید.‬ ‫َ‬ ‫جامعه ما، جامعهای زنده و بسیار پویاست. جامعهای که تجربیات تلخ و شیرین پیاپی تاریخ معاصرِ مان، غِنا و دینامیزمی خالق بدان بخشیده است. به‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ اّ ِ‬ ‫قدرت خالق این جامعه و نیروی آفرینشگریاش میتوان امیدوار بود.‬ ‫یکشنبه، 41 مرداد 6831‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫6‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬