1. سایت جامع آثار فمینیستی
www.daadaar.com
فاید گرایی و مواجهه با سقط جنین
ه نــام مقــالـه
یاسر بهرامی مترجم مقاله
5 تـعـداد صفحه
00/00/8831 تاريــخ تحـرير
بامداد خبر نـــام سـایـت
0411_http://bamdadkhabar.com/2009/03/post url آدرس
Print search Prev 1 Next Full Exit
2. فایدهگرایی و مواجهه با سقط جنین
پیتر سینگر، فیلسوف استرالیایی، استاد " اخالق زیستی" در دانشگاه پرینستون امریکا و استاد افتخاری دانشگاهِ ملبورن استرالیاست. او که متخصص
ِ ِ
در مباحث " اخالق عملی" است، رهیافت فایدهگرایانه عرفی به مسایل اخالقی را دنبال میکند. از جمله موضوعات مورد توجه او بحث سقط جنین است. او
ٔ
معتقد است که حق حیات اصالتاً در پیوند تنگاتنگی با قابلیت هر موجود در برخورداری از امیال یا ترجیحات قرار دارد و به نوبه خود با توانایی آن موجود
ٔ
در احساس رنج و لذت مرتبط است. ار نظر او استدالل اصلی علیه سقط جنین بر طبق این قیاس منطقی صورت میگیرد :
مقدمه اول : کشتن یک انسان بیگناه عملی نادرست است.
ِ ٔ
مقدمه دوم : از بَدوِ دورهٔ بارداری، جنین موجودی زنده، بیگناه و انسان است.
ٔ
نتیجه : کشتن جنین عملی است نادرست.
او در کتاباش "بازاندیشی مرگ و حیات" تاکید میکند که اگر مقدمات فوق را بر طبق ارزش صور ِ شان قبول کنیم، استدالل مزبور به طور قیاسی
ی
صحیح جلوه میکند و ادامه میدهد که حمله موافقان سقط جنین به این استدالل همواره متوجه مقدمه دوم آن بوده است، زیرا بر این باورند که جنین
ٔ ٔ
نه از بَدوِ بارداری که در نقطهای در دوران بارداری به انسانی زنده مبدل میشود. اما سینگر بیان میدارد که رشد انسان فرایندی آرام و تدریجی است و
ِ
از این رو تعیین لحظهای در این فرایند به عنوان لحظهای که حیات و زندگی انسان از آنجا آغاز میشود تقریباً غیرِ ممکن است. تفاوت استدالل سینگر
در مورد سقط جنین از استدالل حامیان سقط جنین در این است که او به جای حمله به مقدمه دومِ استدالل مذکور، مقدمه اول آن را به چالش میگیرد
ٔ ِ ٔ
و نادرستی کشتن انسان بیگناه را رد میکند :
ِ ِ ِ
" ( این استدالل که جنین تا پیش از زمانی خاص دارای حیات نیست ) چیزی نیست جز چارهجویی خیالی سهلالوصولی که موجودی به وضوح زنده
ِ
Print search Prev 2 Next Home Full Exit
3. را به موجودی به لحاظ قانونی فاقد حیات تبدیل میکند. ما به جای تن دادن به چنین خیاالتی باید اذعان داشته باشیم که صرف این واقعیت که موجودی
یک انسان زنده باشد، در خود هیچ شاهدی بر اشتباه بودن کشتن آن موجود به دست نمیدهد." ( بازاندیشی مرگ و حیات، ص501 )
سینگر اظهار میدارد که استدالالت موافق و مخالف سقط جنین میباید مبتنی بر محاسبات فایدهگرایانهای انجام شوند که ترجیحات و تمایل مادر
ِ
را رو در روی ترجیحات جنین ارزیابی کند. ترجیحات یا اولویتها هر آن چیزی هستند که موجود برای به دست آوردن یا اجتناب از آن حرکت میکند.
ِ
تمام صورتهای سود و زیان که بر موجود زنده حادث میشود کامالً در انطباق با رضایت یا ناکامی مورد یا مواردی از امیال او قرار دارد. از آنجا که ظرفیت
تجربه رنج یا لذت، اساساً پیش شرطی برای داشتن هر گونه میل یا ترجیحی است و یک جنین ( تا مرز هفته هیجدهم بارداری ) فاقد هر قابلیتی برای
ِ ٔ ٔ
احساس رنج یا خرسندی است، لذا مطلقاً نمیتوان هیچ میل یا اولویتی برای جنین متصور شد. در محاسبهای فایدهگرایانه، هیچ چیزی وجود ندارد که
با ترجیح و میل مادر به انجام سقط جنین برابری کند. بر این اساس است که سقط جنین به لحاظ اخالقی، عملی مجاز و رواست. مطلب زیر نمونهای از
استدالالت او در این زمینه است :
سقط جنین و حدفاصلها
برای زنی که به بچهدار شدن بیمیل است، تحمل بارداری و به دنیا آوردن نوزاد رنجی است طاقت فرسا. تحمیل تحمل رنج اجتنابپذیری از این
ِ ِ ِ ِ
دست، در تعارض با باورِ همگانی ما به حمایت از اصل آزادی و انتخاب فردی قرار میگیرد و چنین نفی آزادیای، تنها زمانی میتواند قابل توجیه باشد
ِ
که دلیل فوق العاده قانع کنندهای بر آن مترتب باشد. مخالفان سقط جنین بر این باورند که چنین دلیل قانع کنندهای برای نفی آزادی در این شرایط
وجود دارد. اینان سقط جنین را قتل به شمار میآورند و اظهار میکنند که کشتن جنین، گرفتن جان انسانی بیگناه است. در مقابل، مدافعان حق سقط
جنین برای زنان گه گاه در برابر این ادعا به رویارویی بر میخیزند و زنده بودن جنین را ( حداقل تا نقطهای معین ) مورد انکار قرار میدهند. از اینجا به بعد
بحث سقط جنین ناچاراً به پرسش "حیات انسان از کجا آغاز میشود ؟" معطوف میشود. به نظرِ من طرح چنین پرسشی نادرست است. من فکر میکنم،
ِ
Print search Prev 3 Next Home Full Exit
4. از منظری دقیقاً زیستشناختی، مخالفان سقط جنین در این ادعا که سقط جنین به حیات یک موجود زنده خاتمه میبخشد کامالً برحقاند. زیرا زمانی
ِ
که یک زن مبادرت به سقط جنین میکند جنین، موجودی زنده است و قطعاً هم این موجود زنده، انسان است و نه چیزی دیگر. یعنی عضوی از گونه
هوموساپینسهاست و نه یک سگ یا شامپانزه. اما صرف عضویت یافتن در اینگونه جانوری، موجب فیصله یافتن غائله اخالقی یا غیرِ اخالقی بودن پایان
ِ ِ ٔ ٔ
دادن به یک زندگی نمیشود. مادامی که سقط جنین زودتر از هفته بیستم حاملگی صورت میگیرد، مغز جنین در این مرحله هنوز به نقطهای نرسیده
ٔ
است که هوشیاری و خودآگاهی را ممکن گرداند. با این حساب جنین در قیاس با جانورانی که ما هر روزه میکشیم و خوراک شام و نهارمان میکنیم رشد
نایاقتهتر و نسبت به محیط اطرافاش ناآگاهتر است. این همان معنای "بیگناه" بودن جنین است؛ یعنی ظرفیت و توانایی انجام عملی خوب یا بد در او به
ِ
ظهور نرسیده است. حتی زمانی که جنین ظرفیت احساس درد را پیدا میکند ـ حدود یک سوم پایانی دورهٔ حاملگی ـ باز هم از خودآگاهی یک شامپانزه
یا حتی سگ برخوردار نیست. مخالفان سقط جنین در این مورد پاسخ میدهند که برخالف سگ یا شامپانزه روح خداوند در جنین انسان جریان دارد و
بدین سان بیاختیار معترف میشوند که نیروی پیش رانندهٔ ضدیت شان با سقط جنین از مذهب مایه میگیرد. اما مدرکی دال بر حقانیت اینگونه ادعاهای
مذهبی یافت نمیشود و در جامعهای که حوزههای مذهب و حکومت جدا از یکدیگرند مجاز نیستیم چنین ادعاهایی را اساس قوانین کیفریای قرار دهیم
که برای مردمی با باورهای مذهبی متفاوت و یا اصالً بدون عقاید مذهبی تدوین شده است. دستهای دیگر از مخالفان سقط جنین، این طور استدالل
میکنند که جنین از قابلیت تبدیل شدن به یک شخص، یعنی موجودی عقالنی و متفکر نظیر خودِ ما برخوردار است، در حالی که سگ یا شامپانزه فاقد
چنین استعدادیاند. اما اصالً چرا صرف داشتن چنین استعدادی باید موجودی را از حق حیات برخوردار گرداند ؟ هم اکنون بالغ بر 6 میلیارد نفر در جهان
زندگی میکنند و این رقم در سال 0502 از 9 میلیارد نفر خواهد گذشت. هر قدر بیشتر به این جمعیت اضافه شود، فشار بیشتری بر محیط زیست زمین
وارد خواهد شد و به جایی خواهد رسید که برخورداری همه افراد آن از زندگیای با حداقل مطلوبیت را دشوارتر خواهد کرد. با این حساب، آن وقت ما واقعاً
ٔ
ِ
خواهان این هستیم که هر فرد بالقوهای تبدیل به فردی بالفعل شود ؟ در واقع دیگر با توجه به فنآوری پزشکی مدرن چنین مباحثاتی بر سر "بالقوگی" و
ِ
استعداد به سرعت معنای خود را از دست میدهد. امروزه دانشمندان ثابت کردهاند که در بسیاری از گونهها، از قبیل میمونها، میتوان با برداشتن هسته
ٔ
Print search Prev 4 Next Home Full Exit
5. یک سلول معمولی و کاشت آن در تخمکی متعلق به همانی که هسته از آن برداشته میشود حیوانی را شبیهسازی کرد. هیچ دلیل زیستشناختیای یافت
نمیشود که ثمربخشی این روش در مورد انسان را رد کند. این بدان معناست که میلیاردها سلول بدن ما این قابلیت را دارند که به فردی بالفعل تبدیل
شوند. اما هیچ کس بر این گمان نیست که ما ملزم به نجات دادن تمام این سلولها و تبدیل کردن شان به افرادی واقعی باشیم.
مسلماً پس از هفته بیستم حاملگی است که جنین با رشد قابلیت احساس درد تبدیل به موجودی واجد ارزش اخالقی میشود. لذا ما باید در خصوص
ٔ
توانایی احساس درد در جنینهایی که در اواخر دوران حاملگی سقط میشوند از خود نگرانی نشان دهیم. در مواردی نادر، وقتی سقطهایی از این دست
ضرورت مییابند باید به طریقی انجام شوند که احتمال درد و رنج جنین را به حداقل رسانند.
سرانجام، باید اذعان داشت که تولد از بعضی جهات نقطهای دلخواهانه و مندرآوردی است برای ترسیم مرزی که از آنجا به بعد سلب حیات از انسانی
در حال رشد، از حالت مجاز و قانونی خارج و به قتل بدل میشود. هر چند که یک نوزاد نارس به دنیا آمده میتواند رشد نایافتهتر از جنینی در مراحل
انتهایی باشد، اما قوانین جنایی مستلزم مرزهایی شفاف و روشن است و در شرایط عادی، تولد بهترین مرز و حدفاصلی است که میتوانیم داشته باشیم.
Print search Prev 5 Next Home Full Exit