SlideShare a Scribd company logo
1 of 137
Download to read offline
‫دموکراسی‬
                       ‫یا‬
‫دموقراضه‬
              ‫سید مهدی شجاعی‬




                   ‫کتاب نیستان‬
    ‫‪i‬‬
     ‫نسخه تایپ شده به همت جمعی از کاربران گوگللپلس‬
          ‫پ‌‬                                   ‫ ٔ‬
‫شجاعی، سید مهدی، ۹۳۳۱.‬
                                 ‫دموکراسی یا دموقراضه / سید مهدی شجاعی.‬
                                             ‫تهران: کتاب نیستان، ۷۸۳۱.‬
                                       ‫7-784-733-469-879 :‪ISBN‬‬
                                           ‫دموکراسی – ادبیات نوجوانان.‬
                                                ‫۷۸۳۱ ۷م ۳ش / ۲۲۴ ‪JC‬‬
                                                                 ‫۸/۱۲۳‬
                                                             ‫۶۱۶۱۱۵۱‬




‫دموکراسی یا دموقراضه‬

‫سید مهدی شجاعی‬
‫طرح جلد از استاد حمید عجمی‬
‫کتاب نیستان‬
‫۰۰۰۰۲ نسخه‬        ‫چاپ سوم ۸۸۳۱‬
‫شابک: ۸۷۹-۴۶۹-۷۳۳-۷۸۴-۷‬
‫لیتوگرافی: گرافیک گستر‬
‫چاپ و صحافی: کانونچاپ‬
‫تلفن: ۳۴۴۲۱۵۲۲-۵‬
‫۰۰۳۳ تومان‬
‫‪www.neyestanbook.com‬‬
‫قابل توجه شما خواننده محترم این کتاب: با ت توجه ب ته جمعوآوری ای تن کت تاب از‬
     ‫ت‬     ‫ت‬         ‫آ‌‬   ‫ت‬      ‫ت‬                      ‫ ٔ‬
‫کتابفروشیها و همچنین جلوگیری از انتشار وآن، نسخه تایپی با کیفیت ب تال ب ته‬
 ‫ت ت‬                      ‫ ٔ‬                                     ‫آ‌‬   ‫آ‌‬
‫همت جمعی از کاربران گوگللپل س وآماده و در اختیار شما قرار میگیرد. لذا برای‬
              ‫آ‌‬                                  ‫آ‌‬                    ‫تّ‬
‫حمایت از نویسنده این اثر لپرارزش خواهش تمند اس تت در ص تورت بازنش تر کت تاب‬
  ‫ت ت‬              ‫ت‬       ‫ت‬       ‫ت‬            ‫ ِ رُ‬      ‫ ٔ‬
                                         ‫حتما نسخه چالپی را خریداری نمائید.‬
                                                                  ‫ ٔ‬   ‫ ً‬
‫فهرست‬

                                                                            ‫فصل اول‬
 ‫۱‬    ‫شروع ماجرا …........................................................‬
                                                                           ‫فصل دوم‬
 ‫۹۱‬    ‫از اینجا به بعد ماجرا .................................................‬
                                                                           ‫فصل سوم‬
 ‫۹۲‬   ‫همٔهشذگذشتگان همه جور فحش بودهاند …...........................‬
                                      ‫ا‌‬                        ‫ا‌‬
                                                                         ‫فصل چهارم‬
 ‫کسی که بیشتر میبیند، بیشتر میدزدد …............................ ۵۳‬
                                      ‫ا‌‬            ‫ا‌‬
                                                                          ‫فصل پنجم‬
 ‫پادشاه بچه محل خداست …......................................... ۳۴‬
                                                                          ‫فصل ششم‬
 ‫۹۴‬     ‫دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی …...............‬
                                                                          ‫فصل هفتم‬
 ‫۵۵‬    ‫ویرانی مقدمٔه آبادانی است …........................................‬
                                                                          ‫فصل هشتم‬
 ‫۱۶‬    ‫بینوایان برای شذگرم شدن به زغال بیشتری محتاجند …..............‬
                                                                            ‫فصل نهم‬
 ‫۷۶‬    ‫پادشاه، کیمیاشذگری متفاوت و بینظیر است …......................‬
                                       ‫ا‌‬

                                         ‫وآ‬
‫فصل دهم‬
‫بازی کار بدی است، مگر برای پرکردن اوقات فراغت ….......... ۵۷‬
                                                                    ‫فصل یازدهم‬
‫۱۸‬     ‫دشمن چیز مفیدی است، اشذگر کم آوردید خودتان درست کنید ….‬
                                                                   ‫فصل دوازدهم‬
‫در آستانٔه پایان ماجرا ….............................................. ۷۸‬
                                                                    ‫فصل سیزدهم‬
‫۹۹‬     ‫و… پایان ماجرا …...................................................‬
                                                                  ‫فصل چهاردهم‬
‫پس از پایان ماجرا …................................................ ۵۱۱‬




                                       ‫ب‬
‫فصل او:ل:‬
   ‫تّ‬
‫شروع ماجرا‬
‫۳‬                                                                                          ‫شروع ماجرا‬




‫در زمانهای بسیار بسیار قدیم که سا:لهاست به کلی از حافظه تقویمها لپاک شده، در سرزمینی بستتیار‬
                               ‫آ‌‬    ‫ ٔ‬                  ‫آ‌‬                          ‫آ‌‬
‫بسیار دور به اسم غربستان۱ که امروزه بعید است بتر روی کتره زمیتن نتام و نشتانی از وآن باقیمانتده باشتد‬
 ‫ت‬      ‫آ‌ ت‬               ‫ت‬       ‫ت  ٔ ت ت‬           ‫ت‬
                                     ‫لپادشاهی کامل معمولی به نام ممو:ل۲ بر مردمی معمولیتر حکومت میکرد.‬
                                         ‫آ‌‬         ‫آ‌‬                                   ‫ ً‬
‫حتما تعجب میکنید که از میان دهها صفت و خصوصیتی که یک لپادشاه ممکن است داشته باشد چ ترا‬
  ‫ت‬                                                     ‫آ‌‬                ‫آ‌‬      ‫ ً‬
                                                                          ‫من فقط به صفت معمولی بسنده میکنم؟!‬
                                                                               ‫آ‌‬
                                   ‫شما میتوانید این تعجب یا حتی اعتراضتان را به این نحو بیان کنید که:‬
                                                                                               ‫آ‌‬
‫حداقل توقع از یک نویسنده یا مورخ یا راوی متعهد این است که لاقل یک صفت ظالم یا عاد:ل هم کته‬
 ‫ت‬
‫شده کنار اسم لپادشاه بگذارد تا خواننده از همان او:ل تکلیفش با این موجود روشن شود و بفهمد کته بایتد از‬
                                                    ‫تّ‬

‫برخی از اهل لغت گفتهاند که نام متداو:ل قبرستان، از همان غربستان قدیم گرفته شده و کلمه غربستان به تدریتج و بتر اثتر‬
            ‫ت‬                ‫ ٔ‬                                                               ‫آ‌‬                        ‫۱‬
‫کثرت استعما:ل تغییر شکل داده، نویسنده اصول با چنین تحلیلهایی موافقت ندارد و مطالبی از این قبیل را بیشتر برداش تت‬
 ‫ت‬                                                      ‫آ‌‬            ‫ ً‬
                                                                     ‫شخصی میداند تا مسأله علمی و مستند و تاریخی.‬
                                                                                            ‫ ٔ‬           ‫آ‌‬
‫نویسنده در تأیید عرایض خودش میافزاید: اگر مبنای قضاوت، حد س و گمان باشد و ملکهای بیلپایه و استا س، عربستتان‬
   ‫ت‬         ‫ت‬          ‫آ‌‬    ‫آ‌‬                                             ‫آ‌‬
‫که شباهت بیشتری با غربستان دارد و احتما:ل افتادن یک نقطه هنگام استعما:ل یا حتی حمل و نق تل ب ته مرات تب بیش تتر از‬
     ‫ت‬      ‫ت‬       ‫ت ت‬
‫وقوع اتفاقات مشابه در مورد قبرستان است. مضاف بر این که عمر این دو کلمه به مراتب کوت تاهتر از وآن اس تت ک ته بتوانن تد‬
 ‫ت‬         ‫ت ت‬                  ‫ت‬
‫خودشان را به وآن زمان برسانند و تازه نویسنده وارد این بحث نمیشود که اصول نفتی و اثبتات ایتن یتا وآن، در نهتایت چته‬
 ‫ت‬     ‫ت‬            ‫ت ت‬       ‫ت‬       ‫ ً ت‬           ‫آ‌‬
                                                                                 ‫دردی را از چه کسی درمان میکند!؟‬
                                                                                      ‫آ‌‬
                                                                                                         ‫‪Mamule‬‬         ‫۲‬
‫۴‬                                                                           ‫شروع ماجرا‬

‫او متنفر باشد یا او را دوست داشته باشد. نویسندهای که این کمترین مطالبات به ح تق خوانن تده را ه تم از او‬
       ‫ت‬        ‫ت‬        ‫ت‬                              ‫آ‌‬
                                                                              ‫دریغ میکند به درد لی…‬
                                                                                            ‫آ‌‬
                                                                                    ‫اجازه بفرمائید!‬
‫اجازه بفرمائید که نویسنده هم اگر توضیحی در این مورد دارد، ارائه بدهد و بعد محل سکونت دائتتم یتتا‬
                                                                                 ‫موقت او را معین کنیم.‬
                                                                  ‫شاید لپاسخ نویسنده این باشد که:‬
‫»اتفاقا من اصرار دارم بگویم که همه لپادشاهان اصول و ذاتا معمولیاند ولی برخورد غیر معمولی مردم با‬
                                 ‫آ‌‬     ‫ ً‬     ‫ ً‬                                        ‫ ً‬
    ‫وآنها سبب میشود که به تدریج احسا س غیر معمولی بودن بکنند و بلهای معمو:ل را سر مردم بیاورند.«‬
                                                                                    ‫آ‌‬       ‫آ‌‬
                                                    ‫شاید هم توضیح یا توجیه نویسنده این باشد که:‬
‫»این تقسیمبندی مطلقا عاد:ل یا مطلقا ظالم، مخصوص افسانههاست و ما که قصد افسانهسرایی نتداریم،‬
              ‫آ‌‬                     ‫آ‌‬                 ‫ ً‬             ‫ ً‬        ‫آ‌‬
                                                   ‫باید نگاه واقعبینانهتری نسبت به مسائل داشته باشیم«‬
                                                                                 ‫آ‌‬    ‫آ‌‬
‫و یا با این استدل:ل، از بنیان قصتد بته هتم زدن چنیتن قاعتدهای را داشتته باشتد: »گیترم کته عمتوم‬
  ‫ت ت ت‬            ‫ت‬      ‫ت‬         ‫ت آ‌‬    ‫ت‬         ‫ت ت ت‬
‫لپادشاهانی که تا کنون دیده و شنیدهایم، از دو وضع خارج نبودهاند. یا ظالم و مستبد و جلد و قاتل و دههتتا‬
                                          ‫آ‌‬                       ‫آ‌‬
                                      ‫فحش دیگر، یا عاد:ل و خوب و مهربان و نازنین و فرشته روی زمین.‬
                                                ‫ ٔ‬
‫خب. در این صورت هم باز گتلی به جما:ل ما که لپادشاهمان تکراری نیستت و تفتاوت اساستی بتا لپادشتاهان‬
                                                                        ‫رُ‬
                                                                                         ‫متداو:ل دارد.«‬
‫درست است که از اصل مطلب دور افتادیم و این حاشیه بیش از حد طولنی شد، ولی شما بگذاریتد بته‬
 ‫ت ت‬
                                                                       ‫حساب جنگ او:ل به از صلح وآخر.‬
‫اگر باز نویسنده به همین جمله هم گیر مل نقطی ندهد که: اصل چرا طرح مسأله جن تگ، ک ته بخواه تد‬
 ‫ت‬        ‫ت‬     ‫ت‬                  ‫ ً‬
                                            ‫او:ل باشد یا وآخر؟! مگر صلح او:ل و صلح وآخر چه اشکالی دارد؟‬
                                                                         ‫تّ‬
                      ‫انگار داریم گرفتار همان مشکلی میشویم که به وآن میگویند: الکلم یجر الکلم.‬
                              ‫تّ‬             ‫آ‌‬               ‫آ‌‬
‫یعنی بالخره این حرفهای حاشیهای رشتته کلم اصتلی را جتر میدهتد یتا بته تعتبیر ادبیتتر از هتم‬
          ‫آ‌‬                      ‫ ِ تّ آ‌‬            ‫ ٔ‬      ‫آ‌‬       ‫آ‌‬
                                                                                             ‫میگسلد؟‬
                                                                                                  ‫آ‌‬
‫عرض میکردم که لپادشاهی معمولی بر مردمی معمولیتر حکومت میکرد. متردم ه تم بته طتور عتادی‬
   ‫ت ت ت ت‬             ‫ت‬      ‫آ‌‬         ‫آ‌‬                                     ‫آ‌‬
                                  ‫روزگاراشان را میگذراندند و تقریبا از وضع زندگی خودشان راضی بودند.‬
                                                                  ‫ ً‬               ‫آ‌‬
                                                                                       ‫چرا تقریبا؟‬
                                                                                        ‫ ً‬
‫برای اینکه زندگی بسیار مطلوب و بتیدغدغهای نداشتند ولی در سختی و عسرت و مشقت هم بته ستر‬
 ‫ت ت‬                                           ‫آ‌‬   ‫آ‌‬
                                                    ‫نمیبردند و دلیلش هم معمولی بودن لپادشاهشان بود.‬
                                                                                                ‫آ‌‬
‫وآدمی که خودش اصراری به ظلم و ستم کردن و تج تاوز بته حق توق م تردم نداشتت و از وآن ط ترف ه تم‬
 ‫ت‬     ‫ت‬             ‫ت‬        ‫ت‬     ‫ت‬     ‫ت ت‬
     ‫اینطور نبود که غصه مردم را بخورد و دغدغهای نسبت به گذران زندگی و حا:ل و روزشان داشته باشد.‬
                                                       ‫آ‌‬                    ‫ ٔ‬             ‫آ‌‬
‫۵‬                                                                         ‫شروع ماجرا‬

‫این لپادشاه در وآخرین روزهای حیاتش، احکامی وضع کرد یا قوانینی گذاشت که مثتل بقیته کارهتایش،‬
    ‫ت‬     ‫ ٔ‬     ‫ت‬
‫مخلوطی از خوب و بد بود. قوانینی که لپس از مرگش میتوانست دعا و نفرین مردم را همزمان نث تار روح تش‬
 ‫ت‬       ‫ت‬                                     ‫آ‌‬
                                                                                                  ‫کند.‬
‫یکی از وآن احکام، تقسیم مملکت وسیع و یکپارچه غربستان به قسمتهای مختلف و گذاشتن نام ایالت‬
                            ‫آ‌‬                             ‫ ِ‬
                                                                              ‫بر هر کدام از وآنها بود.‬
                                                                                     ‫آ‌‬
‫استدل:ل لپادشاه برای اتخاذ این تصمیم این بود که هم رسیدگی به همه متردم و هتم کنتتر:ل وآنهتا در‬
      ‫آ‌‬
‫سراسر کشور لپهناور غربستان کار دشواری است. ولی اگر این کشور لپهناور بته قس تمتهای مختل تف تقس تیم‬
  ‫ت‬      ‫ت‬         ‫ت آ‌‬    ‫ت‬
‫شود و هر کدام یک حاکم منسوب از سوی لپادشاه داشته باشند، اداره مملکت به مراتتب وآستانتر و عملیتتر‬
 ‫آ‌ ت‬       ‫ت آ‌‬    ‫ت‬
                                                                                              ‫میشود.‬
                                                                                                  ‫آ‌‬
‫تنها نقطه ضعفی که ممکن بود این طرح لپادشاه یعنی تقسیمبندی کشور داشته باش تد، ب تروز اختلف و‬
           ‫ت ت‬                        ‫آ‌‬
‫منازعه میان ایالتهای مختلف بود که لپادشاه لپیشالپیش فکر این مشکل را هم کرده بود و راه حل وآن را هتتم‬
                                                                                   ‫آ‌‬
                                                                                        ‫ارائه داده بود.‬
‫دستور لپادشاه این بود که بر مجموعه ایالتها نام ایالت متفقه گذاشته شود که هیچگاه میانشان تفرق ته‬
 ‫ت‬                                                     ‫آ‌‬    ‫ ٔ‬
                                                                                ‫و اختلف لپدید نیاید.‬
‫و مهمتر از این تدبیر، توصیه صریح و مؤکد ایشان در وصتیتنامه بتود. لپادشتاه در وصتیتنامه ختود بتا‬
 ‫ت‬           ‫ت آ‌‬       ‫ت‬                ‫آ‌‬                         ‫ ٔ‬                    ‫آ‌‬
       ‫صراحت هر چه تمامتر به مردم ایالت مختلف توصیه کرده بود که: حتیالمکان با هم دعوا نکنید.‬
                               ‫پ‌‬                                           ‫آ‌‬
‫حکم دیگر معمو:ل این بود که لپس از مرگ او، لپسرانش بر تخت سلطنت بنشینند و قدرت را در دستتت‬
‫بگیرند و بر مردم حکومت کنندآ‌. همان کار زشتی که عموم لپادشاهان میکنند؛ سپردن زنتتدگی و سرنوشتتت‬
                              ‫آ‌‬
          ‫مردم، به دست فرزند یا فرزندان، بدون در نظر گرفتن رضایت مردم. لیاقت یا بیلیاقتی شاهزادگان.‬
                           ‫آ‌‬
‫البته به این نکته هم باید توجه کرد که اتخاذ چنین روشی برای یک لپادشاه تک فرزنتد بستیار وآستان و‬
    ‫ت‬            ‫ت‬
‫مناسب و راهگشاست، ولی بیچاره وآن لپادشاهی که لپسران متعدد دارد و میخواهد که همه وآنهتتا را از ختتود‬
                ‫آ‌‬              ‫آ‌‬
                                                                                       ‫راضی نگه دارد.‬
‫و اصل گذشته از بحث رضایت، هر وآدمی حتی به خنگی یک لپادشاه میفهمد که سپردن ی تک مملک تت‬
 ‫ت‬       ‫ت‬                ‫آ‌‬
‫بدست چند نفر، جز دعوا و مرافعه و هرج و مرج، حاصل دیگری ندارد. هنگتام متواجهه بتا ایتن معضتل، هتر‬
              ‫لپادشاهی متناسب با روحیه و شخصیت خودش، یکی از این دو سه راه حل را انتخاب میکند:‬
                  ‫آ‌‬
‫یک. مملکت را به چند قسمت تقسیم میکند و هر تکه را به دستت یکتی از فرزنتدان میستپارد و بته‬
 ‫ت‬        ‫آ‌ ت‬    ‫ت‬         ‫ت‬                          ‫آ‌‬
    ‫همهشان هم وصیت میکند که هر کدام به سهم خود قانع باشند و لپایشان را داخل زمین دیگری نگذارند.‬
                                                                              ‫آ‌‬            ‫آ‌‬
‫دو. قبل از رسیدن اجل، یکی دو جنگ با ممالک دیگر – و هر چه دورتر بهتر – راه میاندازد. جانشین‬
              ‫آ‌‬              ‫آ‌‬
‫منتخب یا فرزند مورد علقهتر را لپیش خود نگه میدارد و فرزندان مازاد را برای کش تته ش تدن راه تی جن تگ‬
 ‫ت‬     ‫ت‬       ‫ت‬     ‫ت‬                                ‫آ‌‬                   ‫آ‌‬
                                                                                              ‫میکند.‬
                                                                                                  ‫آ‌‬
‫۶‬                                                                           ‫شروع ماجرا‬

‫اگر لپیشبینیهای مورد نظر محقق شد و فرزندان مازاد به سلمتی کشته شدند، که تجلی تل مفص تلی از‬
     ‫ت‬      ‫ت‬                                                                 ‫آ‌ آ‌‬
‫وآنان به عمل میوآید و تشییع جنازه باشکوهی شکل میگیرد و نام وآن قهرمانان در تاری تخ ثب تت میش تود و…‬
     ‫آ‌ ت‬   ‫ت ت‬                                    ‫آ‌‬                               ‫آ‌‬
                                ‫فرزند منتخب هم بدون دردسر و سر خر بر تخت سلطنت جلو س میکند.‬
                                    ‫آ‌‬
‫و اگر لپیشبینیهای مورد نظر محقق نشد و فرزندان مازاد، سالم به وطن برگشتند، وقتی ببینند که کار‬
                                                                              ‫آ‌ آ‌‬
‫از کار گذشته و برادرشان بر تخت نشسته و قدرت را بدست گرفته – اگر چه با دماغ سوخته و لتتب و لتتوچه‬
‫ ٔ‬
                                 ‫وآویزان – یگ گوشه مینشینند و خودشان را با شاخ گاو درگیر نمیکنند.‬
                                      ‫آ‌‬                                     ‫آ‌‬
‫و اگر هم یک گوشه ننشستند و علم مخالفت افراشتند و با جانشتین لپتدر درافتادنتد کته دنتده لپادشتاه‬
         ‫ ٔ‬                                                      ‫ ِ‬
‫جوان نرم، مخالفین را سرکوب کند و تاج و تختش را سفت و محکم نگه دارد. لپادشاه فقید بیچاره، نه هنگام‬
‫تحویل تاج و تخت، تضمین خدمات لپس از فروش داده و نه از داخل قبر، امکان حم تایت لپش تتیبانی برای تش‬
 ‫ت‬            ‫ت‬        ‫ت‬
                                                                                             ‫باقی مانده.‬
‫سه. لپادشاه مشرف به موت، فرزندان مازاد را برای کشته شدن به زحمت نمیان تدازد و راه تی س تفرهای‬
     ‫ت ت‬              ‫آ‌ ت‬
‫دور و دراز نمیکند. در همان داخل مملکت یا اطراف، به لطایف الحیلی سرشان را زیر وآب میکند و مسیر را‬
             ‫آ‌‬                                                            ‫آ‌‬     ‫آ‌‬
‫برای جانشین منتخب هموار میسازد. یا اگر جانشین منتخب، سر فرزندان مازاد را زیر وآب کرد، نه تنها او را‬
                                                                         ‫آ‌‬
‫تنبیه و مجازات نمیکند که یک مرخصی تشویقی یا استعلجی هم به او میدهد تا با تألمات روحی ناشی از‬
                             ‫آ‌‬                                           ‫آ‌‬
                                                                       ‫فقدان برادر یا برادران کنار بیاید.‬
‫اما لپادشاه مورد نظر ما یعنی ممو:ل، به هیچکدام از این سه نسخه عمل نمیکند. و دقیقا معلتوم نیستت‬
        ‫ ً ت‬             ‫آ‌‬
                                                                                                    ‫چرا.‬
‫البته مورخین در این زمینه حرفهای زیتادی زدهانتد ولتی هیچکتدام نتوانستتهاند استناد متقنتی بترای‬
         ‫تّ‬     ‫ت‬      ‫آ‌‬                          ‫آ‌‬
‫ادعاهایشان ارائه کنند. مضاف بر اینکه خودشان هم انصافا در مورد نظریات و تحلیلهایشان ادع تای قطعی تت‬
 ‫ت‬        ‫ت‬           ‫آ‌‬                                                                      ‫آ‌‬
                                                                                              ‫نداشتهاند.‬
                                                                                                  ‫آ‌‬
‫عدهای گفتهاند که لپادشاه اصول حا:ل و حوصله جنگ و جدا:ل و دعوا و مرافعه نداشته. ع تدهای گفتهانتد‬
 ‫آ‌ ت‬      ‫ت آ‌‬                                                                      ‫آ‌‬     ‫آ‌‬
‫که کثرت فرزند باعث عمل نکردن به نسخههای سه گانه شده. یعنی نگه داش تتن ی تک لپس تر و کش تتن ی تک‬
 ‫ت ت‬           ‫ت‬      ‫ت ت‬                                  ‫آ‌‬
                                                           ‫»دوجین« لپسر دیگر برای لپادشاه دشوار بوده.‬
‫عدهای گفتهاند: لپادشاه به این دلیل که کم و بیش اهل مطالعه بوده و از شیوه حکومت در ممالک دیگر‬
                    ‫ ٔ‬                                                            ‫آ‌‬     ‫آ‌‬
                                                        ‫اطلع داشته، به نسخههای کهن عمل نکرده و….‬
                                                                             ‫آ‌‬
‫به فرض که همه این نظرها و تحلیلها درست باشد، در غلط بودن این شیوه تردید نیست که نویسنده،‬
                                                         ‫آ‌‬        ‫آ‌‬
                ‫قبل از اعلم خبر و بیان اصل واقعه، شروع کند به ارائه تحلیلهای مختلف از افراد متفاوت.‬
                                          ‫آ‌‬
‫نویسنده اگر لپیش از روایت واقعه و بازگو کردن اصل داستان، نظرها و تحلیلهای لپیرامون واقعه را ارائه‬
                           ‫آ‌‬        ‫آ‌‬
           ‫کند، خلف عقل و منطق عمل کرده است، قبل از وآنکه مرتکب تخلف ادبی و حرفهای شده باشد.‬
                       ‫آ‌‬
‫لپس برگردیم به همان حکم لپادشاه که قبل نصفه و نیمه بیانش کردیم و وجه منفیاش را گفتیم. حکتم‬
                 ‫آ‌‬                                                         ‫آ‌‬
‫۷‬                                                                            ‫شروع ماجرا‬

                           ‫لپادشاه این بود که لپس از مرگش فرزندانش اداره امور مملکت را به عهده بگیرند.‬
                                                           ‫اما چگونه؟ بر چه اساسی؟ با چه ترتیبی؟‬
‫وقتی اداره مملکت را همزمان به دو برادر نمیشود سپرد، بیست و لپنج برادر چگ تونه میتوانن تد ب تا ه تم‬
 ‫آ‌ ت ت ت‬               ‫ت‬                               ‫آ‌‬
                                                                                          ‫مشارکت کنند؟‬
‫اینجا یکی از وآن مقاطعی است که راه لپادشاه را از لپادشاهان دیگر جدا میکند، یا به عبارتی وجه مثبت‬
                          ‫آ‌‬
                 ‫لپادشاه یا مخلوط یا متوسط یا معمولی بودن او را نشان میدهد. دیدگاه لپادشاه این بود که:‬
                                                ‫آ‌‬
‫مردم باید حق انتخاب داشته باشند. باید در تعیین سرنوششت و اداره امشور خشود مششارکت‬
    ‫ش‬     ‫ش‬    ‫ش‬            ‫ش‬
                                                                                                  ‫کنند.‬
‫این حق طبیعی و مسلم مردم است که هر کس را که دوستتر دارند یا شایسته میشمارند –‬
        ‫پ‌‬                   ‫پ‌‬
                                                               ‫از میان فرزندان لپادشاه- انتخاب کنند.‬
‫مردم که تا وآن زمان، یعنی صدور این حکم یا وصیت توسط لپادشاه، از هر گونه انتخابی محروم بودن تد و‬
   ‫ت‬
‫چارهای جز تن دادن به لپادشاه تحمیلی نداشتند، در درون د:لهای خود به رق تص و لپ تایکوبی لپرداختن تد و از‬
      ‫ت‬                ‫ت‬       ‫ت‬              ‫آ‌‬                                                  ‫آ‌‬
                                                  ‫لپادشاه نیز به خاطر اعطای این حق تشکر فراوان کردند.‬
‫حتما سؤا:ل نمیکنید که چرا مردم در درون خود به رقص و لپایکوبی لپرداختند؟ چون میدانید که اگتتر‬
              ‫آ‌‬                                                              ‫آ‌‬
‫در بیرون، اظهار شادمانی میکردند و به رقص و لپایکوبی میلپرداختند، نارضایتی خودشان از وضع موجتتود را‬
                                            ‫آ‌‬                          ‫آ‌‬
‫وآشکار میساختند و باعث ناراحتی لپادشاه و تنبیه خودشان میشدند. و مردم اصل علقهای نسبت به این دو‬
                 ‫آ‌‬                   ‫آ‌‬                                             ‫آ‌‬
                                                                                            ‫قلم نداشتند.‬
‫این حکم اگر چه شگفت انگیز و بیسابقه بود ولی همه اقدام مردم متدارانه و مشتارکت طلبتانه لپادشتاه‬
  ‫ت‬         ‫ت‬        ‫ت‬                         ‫ ٔ‬               ‫آ‌‬
                                                          ‫نبود. در ادامه حکم لپادشاه تصریح شده بود که:‬
‫هرکدام از فرزندان که توسط مردم انتخاب میشوند، فقط دو سال حق دارند شه شر شت‬
 ‫کش بش تخش‬                        ‫پ‌‬
                                                   ‫سلطنت بنشینند و زمام امور را در دست بگیرند.‬
‫تا بعد از دوسال، اگر مردم از رفتار او راضی نبودند، یا به این نتیجه رسیدند که در انتخاب او‬
‫اشتباه کردهاند، بتوانند از میان بقیه فرزندان لپادشاه دیگری برای خود انتخاب کنند. اگرچه منع و‬
                                                                                 ‫پ‌‬
                          ‫محدودیتی هم برای انتخاب مجدد یا تمدید لپادشاهی فرزند قبلی ندارند.‬
‫وقتی که لپادشاه دار فانی را وداع گفت – یعنی به کلی مرد- مردم، بیشتر از وآنکه غصهدار م ترگ لپادش تاه‬
  ‫ت‬         ‫آ‌ ت‬                               ‫رُ‬
                                              ‫باشند، از امکان دست یافتن به حق انتخاب خوشحا:ل شدند.‬
‫یعنی به جای اینکه اظهار ناراحتی بکنند، و خاک غم بر سر بپاشند و تشتییع جنتازه باشتکوهی برگتزار‬
‫کنند و بر سر و سینه بکوبند و خلصه ماتم بگیرند، کپه کپه دور هم جمع شدند و شروع کردند به بررسی و‬
‫تعیین صلحیت و ارجحیت در میان بیست و لپنج فرزند لپادش تاه، ب ترای مق تام رفی تع س تلطنت ی تا اداره ام تور‬
  ‫ت‬           ‫ت‬       ‫ت ت‬          ‫ت‬       ‫ت ت‬
‫۸‬                                                                              ‫شروع ماجرا‬

                                                                                                   ‫مملکت.‬
‫این کار مردم، البته تاثیر خوبی بر روحیه فرزندان لپادشاه نداشت و وآنان را تا ح تدود زی تادی نس تبت ب ته‬
 ‫ت‬     ‫ت‬       ‫ت‬       ‫ت‬                                       ‫ ٔ‬
‫مردم گلهمند کرد و طبیعی بود که رفتارشان هم نسبت به مردم –بعد از تصدی مسئولیت لپادش تاهی- ت تاثیر‬
    ‫ت‬       ‫ت‬                                                                           ‫آ‌‬
                         ‫بگذارد. یعنی در برخوردشان با مردم، رگههایتی از بتیمهری و خشونت ایجاد کرد.‬
                                                ‫آ‌‬          ‫آ‌‬
‫و این نشان میدهد که در رفتار ناملیم و احیانا خشونت وآمیز و مستبدانه حاکمان و لپادش تاهان نس تبت‬
  ‫ت‬        ‫ت‬                                       ‫ ً‬                             ‫آ‌‬
‫به مردم، همیشه لپادشاهان مقصر نیستند. خیلی از وقتها این مردمند که او:ل سر شوخی را ب تاز میکنن تد و‬
   ‫آ‌ ت‬      ‫ت‬                ‫تّ‬                 ‫آ‌‬
                                                                    ‫خشم و خشونت حکام را بر میانگیزند.‬
                                                                            ‫آ‌‬
‫البته در وآن مقطع گلیهمندی فرزندان لپادشاه، نسبت به مردم خیلی عمیتق و طتولنی نشتد. چترا کته‬
 ‫ت ت ت‬             ‫ت‬     ‫ت‬                                           ‫آ‌‬
‫وآنها هم کم و بیش، دغدغه اداره امور مملکت را داشتند و کنجکاو بودند که زودتر نظر م تردم را نس تبت ب ته‬
 ‫ت‬     ‫ت‬          ‫ت‬         ‫آ‌‬                                               ‫ ٔ‬                   ‫آ‌‬
                                                                           ‫خودشان و لپادشاه وآینده بفهمند.‬
‫از وآنجا که مردم برای اولین بار با چنین موقعیتی مواجه میشدند، و هیچ وآشنایی و سابقه و تجربهای در‬
     ‫آ‌‬                                 ‫آ‌‬
‫مورد انتخاب و رایگیری و اظهار نظر فردی و جمعی نداشتند، همان روزه تای او:ل، دچ تار دع توا و اختلف و‬
            ‫ت‬      ‫ت‬            ‫ت‬           ‫آ‌‬                                   ‫آ‌‬
‫مرافعه شدند و در میانشان تفرقه و دو دستگی، نه، یک جور بیست و لپنج دستگی لپدید وآمد. یعنی هر گتتروه‬
‫از مردم یکی از بیست و لپنج فرزند لپادشاه را دوستتر میداشتند و شایستهتر میشمردند، اگر چه هیچک تدام‬
   ‫ت‬                    ‫آ‌‬   ‫آ‌‬             ‫آ‌‬   ‫آ‌‬
                ‫از وآنها را نه از نزدیک دیده بودند و نه شناخت و اطلعی از شخصیت و وضعیتشان داشتند.‬
                                                                                           ‫آ‌‬
‫راستش اگر بعد از تشییع جنازه و کفن و دفن لپادشاه فقید، هرکدام از فرزندان به ترتیب سن، بتته روی‬
             ‫ ِ‬
‫بلندی نمیرفتند و به بهانه تشکر از مردم، خودشان را معرفی نمیکردند، مردم اسم وآنها را هم نمیدانستند‬
       ‫آ‌‬          ‫آ‌‬                 ‫آ‌‬                                                ‫آ‌‬
                                                                         ‫و قیافهشان را تشخیص نمیدادند.‬
                                                                               ‫آ‌‬              ‫آ‌‬
‫و تازه بعد از سخنرانی و معارفه هم بسیاری از مردم –یا به دلیل نبودن در مراسم، ی تا نداش تتن ح تافظه‬
    ‫ت‬     ‫ت‬       ‫ت‬
‫درست و حسابی – باز اسم و رسم هر بیست و لپنج نفر را به درستی نمیدانستتند و بته روشتنی تطبیقشتان‬
                               ‫آ‌‬
                                                                                                ‫نمیکردند.‬
                                                                                                      ‫آ‌‬
‫خوشبختانه لپادشاه فقید، قبل از فوت هم فکر این مشکل و هم فکتر مشتکلت مشتابهی مثتل کیفیتت‬
 ‫ت‬      ‫ت‬       ‫ت‬      ‫ت‬    ‫ت‬
    ‫انتخابات و رأی گیری و… را کرده بود و دستورالعمل نسبتا جامع، و روشنی را از خود به جا گذاشته بود.‬
                                              ‫ ً‬
‫علت تأکید بر لفظ نسبتا، این است که؛ واقعا بعضی از موارد را به بطور روشتن و مشتخص بیتان نکترده‬
   ‫ت‬     ‫ت‬     ‫ت‬      ‫ت‬                                                ‫ ً‬
                                                                                                         ‫بود.‬
                                                     ‫اولین نمونه وآن همان جمله او:ل دستورالعمل بود:‬
                                                                                    ‫آ‌‬
      ‫»مراسم انتخابات حداکثر چند روز لپس از فوت ما…« و مشخص نکرده بود دقیقا چند روز؟‬
               ‫ ً‬
‫ ِ  ِ‬
‫و اگر یکی از برادران بطور اتفاقی راه حل این معمتا بته ذهنتش نمیرستید، همیتن یتک اختلف نظتر‬
            ‫ت ت‬         ‫آ‌ ت‬    ‫ت‬     ‫ت ت‬
               ‫کوچک میتوانست مقدمه به وجود وآمدن اختلف بزرگ و اساسی میان فرزندان لپادشاه بشود.‬
                                                                           ‫ ٔ‬          ‫آ‌‬
‫لپاسخ معما این بود که: وقتی لپدر گفته است حداکثر چند روز، قطعا منظورش کمتر از یک هفته بتتوده،‬
‫۹‬                                                                           ‫شروع ماجرا‬

                                                        ‫چرا که در وآنصورت میگفت حداکثر چند هفته.‬
                                                                            ‫آ‌‬     ‫آ‌‬
‫با حل این مشکل، موجی از شادی و نشاط در د:ل فرزندان لپادشتاه لپدیتد وآمتد و تمتام بترادران کته تتا‬
 ‫ت ت‬          ‫ت ت‬         ‫ت ت‬           ‫ت‬
‫لحظاتی لپیش از وآن، در وآستانه یک اختلف و مرافعه عمیق قرار گرفت ته بودن تد، روی یک تدیگر را بوس تیدند و‬
      ‫ت‬            ‫ت‬          ‫ت‬       ‫ت‬                ‫ ٔ‬                ‫ ٔ‬
                                                                   ‫وآماده ٔ برگزاری مراسم انتخابات شدند.‬
‫طرح و توصیه لپادشاه فقید این بود که در روز موعود، همه برادران در میدان بزرگ ایالت مرکزی حضور‬
                                                                                 ‫ ٔ‬
‫لپیدا کنند و از یک سمت میدان به ترتیب سن و سا:ل تا سمت دیگر بایستند –ب تا رع تایت فاص تله ق تانونی- و‬
        ‫ت  ٔ ت‬         ‫ت ت‬
‫هرکدام انبانی لپیش روی خود بگذارند و همه مردم که هرکدام از قبل سنگ کوچکی در دست دارند، از ی تک‬
 ‫ت‬
       ‫طرف وارد شوند و سنگشان را در انبان فرزند مورد انتخاب خود بیندازند و از سمت دیگر خارج شوند.‬
‫در لپایان مراسم رأی گیری یعنی زمانی که همه مردم، وآراء سنگی خود را به داخل انبان انداختند و بتته‬
               ‫خانههایشان بازگشتند، برادران مشغو:ل شمارش سنگهای هر انبان در حضور همدیگر شوند.‬
                                                ‫آ‌‬                                       ‫آ‌‬
‫طبیعی است که صاحب بیشترین سنگ و لپرترین انبان، بر تخت لپادشاهی خواهد نشستتت و اداره امتتور‬
                                                       ‫آ‌‬
                                                                          ‫مردم را بر عهده خواهد گرفت.‬
                                               ‫***‬
‫انتخابات، مطابق با توصیه یا لپیش بینی لپادشاه فقید با صلح و صفا و وآرامش و با حضور تقریبا تمتتتامی‬
         ‫ ً‬
                                                                                       ‫مردم برگزار شد.‬
‫دلیل تأکید نویسنده بر قید تقریبا این است که اگر چند نفری به دلیل کهولت سن یتا ضتعف متزاج یتا‬
                ‫ت‬                                           ‫ ً‬
‫بیماری و ناتوانی، در انتخابات شرکت نکرده باشند، از نظر دور نمانند و باعث و بانی غش در معامله و خدشه‬
                 ‫تّ‬
‫در صداقت نویسنده نشوند. بخصوص که نویسنده در مورد یکی از ش ترکت کنن تدگان، اطلع دقی تق و موث تق‬
 ‫تّت‬      ‫ت‬               ‫ت‬        ‫ت‬
‫دارد که همسر لپادشاه فقید و مادر شاهزادههاست. استدل:ل او برای شرکت نکردن در انتخابات این است کتته‬
                                                         ‫آ‌‬
‫همه فرزنداناش را به یک اندازه دوست دارد و به هرکدام کته رأی بدهتد، بتاعث رنجتش فرزنتدان دیگترش‬
  ‫ت‬       ‫ت‬      ‫ت‬       ‫ت ت‬                                                       ‫آ‌‬
                                                                                                ‫میشود.‬
                                                                                                    ‫آ‌‬
‫نویسنده اطلع دقیقی از تاریخ و لپیشینه دموکراسی در جهان ندارد ولی بعید نمیداند که شاید اولیشن‬
 ‫ش‬                 ‫آ‌‬
                        ‫و سالمترین انتخابات عالم، همین چیزی باشد که توسط لپادشاه فقید برگزار شده.‬
                                                                                           ‫پ‌‬
‫عبارت اولین را به این دلیل که زمان وقوع داستان به سالهای خیلی دور برمیگ تردد، میت توان لپ تذیرفت‬
     ‫ت‬       ‫آ‌ ت‬      ‫ت‬
                        ‫ولی این ادعای سالمترین را نویسنده از کجا وآورده و روی چه حسابی مطرح کرده؟!‬
                                                                                ‫آ‌‬
          ‫استدل:ل نویسنده این است که مبنای این ادعا، عقل و منطق است نه مدرک و سند تاریخی.‬
                                                                                         ‫یعنی چه؟‬
‫یعنی اول: مردم به قدری مجذوب اولین انتخاباتاند و گرم مشارکت بیسابقه و دموکراسی اهدایی، کتته‬
                             ‫آ‌‬                 ‫آ‌‬                                 ‫ ً‬
                                         ‫مجا:ل فکر کردن به مسائل سالم را هم ندارند، چه رسد به ناسالم.‬
‫ثانیا: باب زد و بند و تقلب زمانی باز میشود که منافع و زیان عدهای در میان باشد، ب ترای مردم تی ک ته‬
 ‫ت ت‬            ‫ت‬                   ‫آ‌‬                     ‫آ‌‬                                ‫ ً‬
‫۰۱‬                                                                             ‫شروع ماجرا‬

‫هیچ کدامشان شخصا نه شناختی نسبت به طرف مقابل دارنتد و رابطته و منفعتتی، چته دلیتل بترای تقلتب‬
             ‫ت‬                    ‫ت‬                                       ‫ ً آ‌‬
                                                                             ‫میتواند وجود داشته باشد؟!‬
                                                                                                    ‫آ‌‬
‫عجب وآدم وقت نشناسی است این نویسنده! درست زمانی که، همه کنجکاو فهمی تدن ن تتیجه انتخاب تات‬
  ‫ت‬            ‫ت‬     ‫ت‬
                                      ‫هستند، حرفهای لپراکنده میزند و تحلیل میکند و فلسفه میبافد.‬
                                           ‫آ‌‬            ‫آ‌‬            ‫آ‌‬             ‫آ‌‬
                                                                                ‫بله، نتیجه انتخابات:‬
‫اگر بخواهیم مسأله را با نگاه امروزی ببینیم و مفاهیمی مثل جدو:ل و ترسیم نمودار و اینه تا را ه تم در‬
    ‫ت‬       ‫آ‌ ت‬
                           ‫نظر بیاوریم… نه، اصل نیازی به این حرفها نیست، در یک جمله میتوان گفت:‬
                                    ‫آ‌‬                    ‫آ‌‬
‫» اولین فرزند یا بزرگترین برادر، با فاصله بسیار زیاد از بقیه برادران، مقام اول را به دست‬
                                                                   ‫پ‌‬
                                                              ‫آورد و در جایگاه سلطنت جلوس کرد«.‬
                                   ‫و اولین کاری که انجام داد در وآوردن شکلک برای بقیه برادران بود.‬
‫نویسنده میگوید: من قبو:ل دارم که در این جایگاه، باید بیطترفیام را حفتظ کنتم و نستبت بته هیتچ‬
 ‫ت ت ت‬            ‫ت‬    ‫ت‬        ‫آ‌ ت آ‌‬                                           ‫آ‌‬
‫موضوعی، موضعگیری نداشته باشم. ولی خوانندگان عزیز و محترم هم حتما اذعان دارند که اصتتول شتتکلک‬
       ‫ ً‬                    ‫ ً‬                                                  ‫آ‌‬
‫در وآوردن، برای یک مرد گنده با وآن »سن و سا:ل )شما بگیرید چهل و هشت( ک تاری زش تت و دور از انتظ تار‬
  ‫ت‬                ‫ت‬       ‫ت‬
‫است. چه رسد به اینکه وآن مرد گنده، محصو:ل یک خانواده سلطنتی باشد و خودش هم در یک قدمی تختت‬
 ‫ت‬                                                            ‫ ِ‬
                                                                                  ‫سلطنت ایستاده باشد.‬
‫البته قبو:ل دارم که لپادشاه به دلیل داشتن بیست و لپنج فرزنتد و مستئولیتهای خطیتر دیگتر، فرصتت‬
 ‫ت‬      ‫ت‬     ‫ت‬       ‫آ‌‬   ‫ت‬      ‫ت‬
‫کافی برای تربیت مطلوب همه فرزندان نداشته و صرف حضور در مکتبخانههای غیر دول تتی ی تا اس تتفاده از‬
        ‫ت ت ت‬                    ‫آ‌ آ‌‬                                 ‫ ٔ‬
‫معلم خصوصی، نمیتوانسته تأثیر تعیین کننده و معجزهوآسا داشته باشد، ولی به هر حا:ل، انتظار و توقعی که‬
                                                  ‫آ‌‬                               ‫آ‌‬
‫از یک شاهزاده میرود با زاده وآدمهای عادی متفاوت است. و وآدمهای عادی ه تم میفهمن تد ک ته ش تکلک در‬
      ‫آ‌ ت ت ت‬            ‫ت‬           ‫آ‌‬                         ‫ ٔ آ‌‬           ‫آ‌‬
‫وآوردن و بسوز وآمدن نه تنها هیچ نفعی به حا:ل انسان ندارد که ممکن اس تت دس تت روزگ تار، زمین ته را ب ترای‬
   ‫ت‬       ‫ت‬         ‫ت‬       ‫ت‬     ‫ت‬
                                                                          ‫تلفی و مکافات هم هموار کند.‬
‫نویسنده با تعحب و تأسف میلپرسد: من واقعا نمیفهمم که وآویزانتر کردن ل تب و لوچهه تای وآوی تزان و‬
     ‫ت‬        ‫آ‌ ت‬       ‫ت‬          ‫آ‌‬             ‫ن ٌ ً آ‌‬           ‫آ‌‬
                                         ‫سوزاندن بیشتر دماغهای سوخته چه لذتی میتواند داشته باشد!؟‬
                                                           ‫آ‌‬                  ‫آ‌‬
‫لپیش از این اشاره کردم که امکان انتخاب لپادشاه از میان بیست و لپنج نفر، بتاعث بتروز اختلف و چنتد‬
 ‫ت‬              ‫ت‬     ‫ت‬
‫دستهگی میان مردم شد، به این ترتیب که مردم علیرغم اینکه هیچشناختی نسبت به هیچک تدام از فرزن تدان‬
   ‫ت‬            ‫ت‬                    ‫آ‌‬                                                    ‫آ‌‬
‫لپادشاه نداشتند، به دستههای مختلف، تقسیم شدند و هر کتدام یکتی از فرزنتدان لپادشتاه را متورد حمتایت‬
   ‫ت‬      ‫ت‬       ‫ت‬         ‫ت‬         ‫ت‬      ‫ت‬                            ‫آ‌‬
                                                                                               ‫قراردادند.‬
‫و حال با معلوم شدن نتیجه انتخابات، طبیعتا این سؤا:ل لپیتتش میوآیتتد کتته: لپس چرا عمده م شردم،‬
    ‫ ٔ ش‬                         ‫آ‌‬                  ‫ ً‬               ‫ ٔ‬
‫علیرغم گرایشهای مختلف، در لحظه آخر بر روی یک نفر متمرکز ششدند و میشان آراء او و بقیشه‬
 ‫ش‬                ‫ش‬        ‫ش‬                           ‫ ٔ‬                ‫پ‌‬
                                                                 ‫برادران، فاصله زیادی ایجاد کردند!؟‬
                                                                                     ‫ ٔ‬
‫۱۱‬                                                                             ‫شروع ماجرا‬

‫قبل از لپرداختن به این سؤا:ل اجازه دهید که یک اشتباه گذشتهام را تصحیح کنم و به خ تاطر مس تامحه‬
    ‫ت‬       ‫ت‬                       ‫آ‌‬
                                                                             ‫در بیان روایت لپوزش بطلبم.‬
‫بیان اشتباه یا مسامحهوآمیز من این بود که: مردم دچار تفرقه و بیس تت و لپن تج دس تتهگی ش تدند و… در‬
         ‫ت‬     ‫ت آ‌‬    ‫ت‬        ‫ت‬                                           ‫آ‌‬
‫حالی که روایت دقیقتر و درستترش، بیست و چهتار دستتهگی استت، چترا کته بترادر بیستت و لپنجتم یتا‬
                                           ‫آ‌‬      ‫ت‬              ‫آ‌‬       ‫آ‌‬
‫کوچکترین فرزند لپادشاه را که اتفاقا به دلیل وضعیت و شرایط خاصش بهتتر و بیش تتر میشتناختند، بته‬
 ‫ت‬         ‫آ‌ ت‬   ‫ت‬         ‫ت‬                              ‫ ً‬                             ‫آ‌‬
                                                        ‫هیچ وجه، شایسته حمایت و قابل دفاع نمیدیدند.‬
                                                              ‫آ‌‬                    ‫ ٔ‬
                                                                          ‫- وضعیت و شرایط خاص؟!‬
‫- بله! در همان بدو تولد فرزند بیست و لپنجم لپادشاه، معلوم شد که مشارالیه ناقصالخلقه و تتا حتدودی‬
                   ‫آ‌‬                                                                  ‫آ‌‬
‫منگل و عقب افتاده از کار در وآمده است. و از وآنجا که معمول اینجور خبرها لپوشیده نمیماند، بته سترعت از‬
      ‫ت‬           ‫آ‌‬            ‫آ‌‬     ‫ ً آ‌‬
‫برج و باروهای محکم سلطنتی به بیرون درز کرد و در میان مردم لپیچید. شاید هم دلیتل انتشتار ایتن ختبر،‬
‫توجه بیشتری است که مردم اصول به نقاط ضعف و خبرهای منفی نشتان میدهنتد. غترض اینکته زحمتات‬
  ‫ت‬     ‫ت‬       ‫آ‌ ت ت‬        ‫ت‬                             ‫ ً‬
‫شاهبانو و همسرش برای به دنیا وآوردن بیست و چهار فرزند سالم وآنقدر مورد توجه و مح تور گفتگ توی م تردم‬
   ‫ت‬     ‫ت‬        ‫ت‬                                                                              ‫آ‌‬
                                                  ‫قرار نگرفت که تولید این فرزند عقب افتاده و مشکلدار-‬
                                                      ‫آ‌‬
‫تحلیل برخی از مورخین این است که بعید نیست نامرغوب بودن همین محصو:ل بیست و لپنجم، بتتاعث‬
                                  ‫توقف روند تولید فرزند توسط لپادشاه باشد و در غیر این صورت چه بسا…‬
‫بگذریم و از مسیر اصلی داستان دور نیفتیم. بحث بر سر این بود کته فرزنتد بیستت و لپنجتم بته دلیتل‬
 ‫ت‬         ‫ت‬              ‫ت‬      ‫ت‬
‫وضعیت نامتعادلش، بیرون از محدوده گزینههای مردم قرار داشت و عموم مباحثات و مناقشات، حو:ل بیست‬
                                                      ‫آ‌‬    ‫ ٔ‬
                                                                      ‫و چهار شاهزاده دیگر در جریان بود.‬
‫این سؤا:ل مطرح شد که: چرا بزرگترین فرزند لپادشاه، با فاصله بسیار زیاد از فرزندان دیگر بشه‬
                               ‫ ٔ‬                          ‫پ‌‬
‫مقام اول رسید، در حالی که برادران دیگر هم به همین اندازه مورد توجه و حمایت اقشار مختلف‬
                                                                               ‫لّ‬
                                                                                            ‫مردم بودند؟‬
                                                                                 ‫لپاسخ این است که:‬
‫اصول به لپاسخ روشنی در این زمینه نمیتوان دست یافت، جز اینکه بگوییم م شردم ب شه نح شو‬
 ‫ش‬     ‫ش‬      ‫ش‬                                 ‫پ‌‬                              ‫ ً‬
‫شگفتانگیزی غیر قابل لپیشبینیاند و هیچ معیار و ضابطه مشخصشی بشرای انتخشاب ندارنشد و…‬
                      ‫ش ش‬       ‫ ٔ‬                     ‫پ‌‬  ‫پ‌‬                  ‫پ‌‬
                                    ‫بدشان نمیآید که گاهی دست افراد را در لپوست گردو بگذارند.‬
                                                                                   ‫پ‌‬
‫شب انتخابات اگر از تک تک بیست و چهار شاهزاده میلپرسیدند که: ش تانس م توفقیت خ تود را چگ تونه‬
   ‫ت‬         ‫ت‬        ‫ت‬      ‫ت‬               ‫آ‌‬
‫ارزیابی میکنید، وآنها با اتکاء به طرفداران لپاکباخته و عاشقان سینه چاک، کمتر از مقام او:ل را بتترای ختتود‬
                                                                                      ‫آ‌‬       ‫آ‌‬
‫لپیشبینی نمیکردند. و طبیعی بود که در لپایان انتخابات، با دیدن کتوهی از ستنگ، لپیتش روی بزرگتریتن‬
 ‫آ‌ ت‬          ‫ت‬       ‫ت‬        ‫ت‬                                                   ‫آ‌‬      ‫آ‌‬
‫برادر و مقایسه با تعداد سنگهای لپیش روی خودشان -که بته زحمتت بترای بتازی یکقتل و دوقتل کفتاف‬
  ‫ت‬    ‫ت‬         ‫آ‌‬                                              ‫آ‌‬
‫میداد- دچار شوک و افسردگی شوند و بعضا عکسالعملهای غیر منطقی و رفتارهای ناهنجار از خ تود ب تروز‬
   ‫ت ت‬                                          ‫آ‌‬   ‫آ‌‬  ‫ ً‬                                 ‫آ‌‬
‫۲۱‬                                                                                          ‫شروع ماجرا‬

                                                                                                                  ‫دهند.‬
‫احتمال وقوع تقلب در انتخابات که توسط سومین برادر مطرح شتتد یتتا لپرتاب سنگ ب شه س شوی‬
  ‫ش ش‬
‫لپادشاه منتخب که توسط چهارمین برادر صورت گرفت یا افشای برخی از نقاط ضعف مربوط به دوران‬
‫کودکی و مسائل شخصی و خانوادگی که برادر دوم زحمتش را کشید و… دهها مسأله از این دست، همتته‬
                          ‫آ‌‬
                          ‫ناشی از شوکی بود که غیر منتظره بودن نتیجه انتخابات، در برادران ایجاد کرده بود.‬
                                                               ‫ ٔ‬
‫اینها نمونههایی از اشتباهات و خامیهای برادران کوچکتر بود ولی این طور نبود که برادر بزرگتر یتتا‬
       ‫آ‌‬                                   ‫آ‌‬              ‫آ‌‬                     ‫آ‌‬      ‫آ‌‬
‫منتخب هم از اشتباه و خطا مصون باشد. او میتوانست با انجام دادن بعضی از کارها یا انج تام ن تدادن برخ تی‬
 ‫ت‬         ‫ت ت‬              ‫آ‌‬                              ‫آ‌‬
                                                 ‫کارهای دیگر، رابطه برادری و دوستی با برادرانش را حفظ کند.‬
‫به عنوان مثا:ل؛ کافی بود که قسمت کم و کوچکی از قتدرت و دارایتی بیحتد و حصترش را در اختیتار‬
  ‫ت‬             ‫ت‬      ‫آ‌ ت‬  ‫ت‬           ‫ت‬
‫برادران بگذارد یا لاقل موقعیت و امکانات لپیشین وآنها را از چنگشان در نیاورد. وگرنه طبیعی است که وآدم،‬
                                                   ‫آ‌‬
                        ‫نسبت به کسی که همه چیز را برای خودش میخواهد حس خوشایندی نداشته باشد.‬
                                                      ‫آ‌‬
‫اولین چوبها برای گذاشتن لی چرخ، در همین زمان ساخته شد. برادران وقتی دیدند که برادر‬
                                                                         ‫پ‌‬
‫بزرگتر حاضر نیست بقیه را سر سفره بنشاند و به وآنها هم چیزی بخوراند، بنا را بتر مختالفت و ناستازگاری‬
      ‫ت‬          ‫ت ت‬                               ‫آ‌‬                                          ‫آ‌‬
‫گذاشته و سعی کردند که طعم لپادشاهی را به کام برادرشان تلخ کنند. برادر بزرگتر هم با خودش فکر کرد؛‬
                      ‫آ‌‬
‫اینها هنوز به جایی نرسیده و طعم قدرت نچشیده، چنین رفتاری با او در لپی تش گرفتهان تد، لبتد وق تتی بته‬
 ‫ت ت ت‬            ‫آ‌ ت‬       ‫ت‬                                                                   ‫آ‌‬
‫قدرت برسند، حداقل امکانات را هم از او دریغ میکنند. لپس چه بهتر که تا وقتی بر خر مراد یا اسب قتتدرت‬
                                                     ‫آ‌‬
‫سوار است، چهار نعل بتازد و بار خودش را ببندد. با عنایت به اینکه دو سا:ل، بسیار وقتت کمتی استت بترای‬
   ‫ت ت‬      ‫ت‬    ‫ت‬
‫بستن همه بار و برداشتن توشه و ذخیره برای همه عمر، به نحوی که اگر مجدد ًا شانس و موفقیت لپادش تاهی‬
   ‫ت‬
           ‫نصیب نشد، وآدم برای خودش و نسلهای بعد از خودش کم نیاورد و احسا س خسران و زیان نکند.‬
                                                                ‫آ‌‬
‫ت  ً‬
‫و این همان نکتهای بود که لپادشاه فقید به وآن توجه نکرده بود یا احتمال خیلی توجه کرده ب تود. ک تامل‬
          ‫ت‬                  ‫ ً‬                                                    ‫آ‌‬        ‫آ‌‬
‫بدیهی و روشن است که وقتی کسی قدرت را در زمان محدود و معین در اختیار داشته باشد، سعی میکنتتد‬
     ‫آ‌‬
‫که در کمترین زمان به بیشترین لپسانداز برسد تا روز مبادا یا یکی- دو روز قبل و بع تد از وآن، ک تم نی تاورد و‬
      ‫ت ت‬                ‫ت‬                                                ‫آ‌‬
                                                                                   ‫دستش لپیش این و وآن دراز نشود.‬
‫این سرعت و شتاب ما:ل اندوزی که باعث و بانیاش زمان کم و وقت محدود شاهزادهها بود، ستبب شتد‬
 ‫ت‬    ‫ت‬         ‫آ‌‬                            ‫آ‌‬                    ‫آ‌‬
‫که عدهای از مردم بر دلشان بگذرد و بعضی هم بر زبانشان که: باز هم صد رحمت به لپدر که حرصش کمتتتر‬
                                                                                        ‫آ‌‬
      ‫۱‬
       ‫بود و ما:ل مردم را با تدریج و طمأنینه و وآرامش خورد و اینطور هو:ل نمیزد و از خود بیخود نمیشد.‬
          ‫آ‌‬     ‫آ‌‬            ‫آ‌‬          ‫آ‌‬

‫این بنده سرلپژوهنده و به عبارت رُاخری: »سرلپرست تیم لپژوهش کننده«، بلفاصله بعد از رؤیت جملت اخیر -ب ته نحتو‬
 ‫ت ت‬                                                                  ‫:ٰ‬                           ‫ ٔ‬             ‫۱‬
                                             ‫وآسیمهسر یا سروآسیمه- خودم را به نویسنده رساندم و عرض کتتردم:‬
                                                                                                    ‫آ‌‬
‫- ممکن است خدای نکرده، زبانم ل:ل، از این جملت، بوی سلطنت طلبی به مشام ع تدهای برس تد و… ایش تان ب تا ی تک‬
 ‫ت ت ت‬                ‫ت‬       ‫ت آ‌‬
                                                  ‫حتتالت تشتتروآمیزی فرمودنتتد: بتترو دمتتاغت را معتتالجه کتتن!‬
‫۳۱‬                                                                                           ‫شروع ماجرا‬

‫و همین نکته باعث تقتویت ایتن احتمتا:ل میشتود کته لپادشتاه، بیگتدار بته وآب نتزده و همته جتوانب‬
                                 ‫آ‌‬                   ‫آ‌‬
                                                                             ‫دموکراسی اهداییاش را لپیشبینی کرده.‬
                                                                                       ‫آ‌‬        ‫آ‌‬
‫به هر حا:ل، این مسأله فقط یک احتما:ل است و هیچگونه قطعیتتی نتدارد، چترا کته متا در د:ل لپادشتاه‬
  ‫ت‬              ‫ت‬        ‫ت‬       ‫ت ت‬
                                                        ‫نبودهایم که از اغراض و انگیزههای باطنیاش خبردار شویم.‬
                                                                       ‫آ‌‬       ‫آ‌‬                      ‫آ‌‬
‫ولی وآنچه را که بر اسا س اسناد تاریخی، با قطعیت میتوانیم بیان کنیم این است که: بزرگترین لپسر‬
         ‫پ‌‬                               ‫آ‌‬
‫شر‬
 ‫لپادشاه به قدری در سوء استفاده از قدرت و موقعیت، زیادهروی کرد که مردم به هیچ وجه حاضش‬
                                ‫پ‌‬
            ‫به انتخاب مجدد او نشدند و برای همیشه او را از فهرست کاندیداهای خود حذف کردند.‬
‫البته در این میان، باید حساب یک عده خاص و معدود را از عموم مردم جدا کرد؛ وآنان که در حکتتومت‬
‫این شاهزاده و با واسطه او به نان و نوایی رسیده بودند، طبیعی بود که از او طرفداری کنند و طالب انتختتاب‬
                                                                               ‫ ٔ‬
                                                                                                          ‫مجدد او باشند.‬
‫در لپایان دور او:ل و وآغاز دوره دوم، مردم تا حدودی از وآن تب و تاب و شتور و اشتتیاق کته در وآغتاز دور‬
      ‫ت‬               ‫ت‬       ‫ت‬                                       ‫ ٔ‬             ‫تّ‬


                                                                                           ‫بنتتده عتترض کتتردم:‬
‫حمل بر جسارت نشود، این بنده، شخصا مقصود حضرتعالی را درک میکنم ولی دستلپروردگان قواع تد ای تن روزگ تار…‬
   ‫ت‬       ‫ت ت‬                   ‫آ‌‬         ‫آ‌‬                       ‫ ً‬
‫با نگاه غضبناک و ابروان درهم کشیده لپرسیدند: قواعد این روزگار!؟ -شبیه لپرسیدن درباره کسی یا چیزی کتته انستتان‬
                                                                          ‫نمیشناسدش و نمیخواهد بشناس تدش‬
                                                                            ‫ت‬            ‫آ‌‬          ‫آ‌‬
‫- عرض کردمآ‌: همان قاعده متداو:ل و مشهور که: اگر تمتام قتد در جبهته متا نیستتی، لپتس حکمتا در جبهته مقتابلی!‬
         ‫ ٔ‬       ‫ ً‬            ‫ت‬     ‫ ٔ ت‬         ‫ت ت‬                              ‫ ٔ‬
‫نگاهشان عضبناکتر شد و ابروانشتان متتداخلتر، و اینبتار نته بتا لحتن ستؤا:ل کته بته کلتی از ستر انکتار، لپرستیدند:‬
                                                             ‫آ‌ ت‬       ‫آ‌‬                        ‫آ‌‬        ‫آ‌‬
                                                                                      ‫شتتما لپژوهشکنندهایتتد!!؟‬
                                                                                              ‫آ‌‬   ‫آ‌‬
‫این لپرسش نزد اهل لپژوهش، سرشار از تحقیر و تصغیر است و در طو:ل تاریخ و ع ترض جغرافی تا، بودهان تد کس تانی ک ته‬
 ‫ت‬      ‫ت‬     ‫آ‌ ت‬       ‫ت‬          ‫ت‬
‫بلفاصله لپس از شنیدن چنین سؤالی، دست به انتحار زدهاند یا گوشه عزلت گزیدهاند یا سر به کوه و بیاب تان نهادهانتتد.‬
      ‫آ‌‬      ‫ت‬                        ‫آ‌‬         ‫ ٔ‬         ‫آ‌‬
‫چتترا کتته لپرسشتتی از ایتتن دستتت، متضتتمن انکتتار لپژوهتتش استتت و حتتتی بتته ستتخره گرفتتتن بینتتش و دانتتش.‬
                                                                     ‫تّ‬
‫ولی من تلش کردم که خودم و روحیهام و اعتماد به نفسم را حفظ کنم و همچنان ایس تتاده بم تانم، ب تر ای تن اس تا س،‬
    ‫ت‬     ‫ت ت‬           ‫ت‬        ‫ت‬                                            ‫آ‌‬
                                                                                                 ‫عتترض کتتردم:‬
                                                                             ‫فلذاست که احسا س نگرانی میکنم!‬
                                                                                 ‫آ‌‬
‫یعنی در حین حفظ حرمت و رعایت احترام، تصریح کردم که نه تنها لپژوهندهام که این س تخن را ب تر اس تا س دان تش و‬
   ‫ت‬        ‫ت ت‬            ‫ت‬            ‫آ‌‬
                                                                                       ‫لپژوهتش عترض میکنتم.‬
                                                                                         ‫آ‌ ت‬    ‫ت‬   ‫ت‬
‫و اضافه کردم، در فرهنگ عوام -که فرهنگ حاکم بر روزگار ماست- اگر شما به مقولهای یا اندیشهای یا جناحی، انتقاد‬
                   ‫آ‌‬          ‫آ‌‬
‫کنید، یعنی که حکما منتسب به اردوگاه مقابلید. بر این اسا س، هر کس بر دموکراسی، نقتد و تعریتض، داشتته باشتد،‬
  ‫ت‬      ‫ت‬      ‫ت‬        ‫ت‬                                                              ‫ ً‬
                                                                               ‫لجتترم ستتلطنت طلتتب استتت.‬
‫فرمودند: لپس محصو:ل یک عمر تلش و لپژوهش شما این است که از عوام دستتور بایتد گرفتت و طبتق ستلیقه عتوام‬
   ‫ت‬      ‫ت ت‬        ‫ت‬     ‫ت‬       ‫ت‬
                                                                                            ‫حرک تت بای تد ک ترد!‬
                                                                                               ‫ت ت‬         ‫ت‬
‫در مقابل لپاسخی چنین دندانشکن و عتابوآمیز، ما چه میتوانستیم گفت و چه میتوانستیم کترد، جتز اینکته ستخت‬
             ‫ت‬     ‫ت‬          ‫آ‌‬                  ‫آ‌‬             ‫آ‌‬        ‫آ‌‬
                                                                  ‫متنبه شویم و صیههای بزنیم و از بام فرو بیفتیم.‬
                                                                                               ‫آ‌‬           ‫تّ‬
‫۴۱‬                                                                                 ‫شروع ماجرا‬

‫او:ل داشتند، افتادند، به این دلیل که با دو حس کامل متضاد، دست و لپنجه نترم میکردنتد. از ستویی بترای‬
   ‫ت‬     ‫ت‬       ‫آ‌ ت‬      ‫ت‬                 ‫تّ‬       ‫ ّ‬                                         ‫تّ‬
‫خلع ید از شاهزاده ٔ او:ل عزمشان جزم بود و انگیزهشان قوی و مستحکم و از سوی دیگر، هی تچ اطمین تانی ب ته‬
 ‫ت ت‬             ‫ت‬                                   ‫آ‌‬                        ‫تّ‬
‫برادران دیگر نداشتند و امیدوار نبودند که شاهد وضعیتی بهتر از دوره او:ل باشند. ولتی بته هتر حتا:ل، زمتان‬
          ‫ت ت‬         ‫ت‬               ‫ ٔ‬
            ‫انتخابات فرا رسیده بود و مردم باید تکلیفشان را در مورد حاکم یا لپادشاه بعدی روشن میکردند.‬
                  ‫آ‌‬
‫مردم در این دوره، به برادر دوم رأی دادند، تقریبا با همان معادلت و انگیزههایی که بزرگترین برادر را‬
             ‫آ‌‬          ‫آ‌‬                   ‫ ً آ‌‬
‫برگزیده بودند. البته میزان رأی برادر دوم و نسبت و فاصلهاش با وآراء برادران دیگر به دلیلی که اش تاره ش تد،‬
  ‫ت‬      ‫ت‬                                        ‫آ‌‬
‫کامل منطبق بر وآراء دور او:ل نبود، ولی به هر حا:ل فاصله وآراء او با بقیه وآنقدر بود که بیچون و چرا بتواند ب تر‬
 ‫ت‬                   ‫آ‌‬                                                             ‫تّ‬                    ‫ ً‬
                                                       ‫مسند لپادشاهی بنشیند و زمام امور را در دست بگیرد.‬
‫چنان که اسناد تاریخی نشتتان میدهتتد؛ این شاهزاده نیز کمتر از ش شاهزاده قبل شی از ق شدرت و‬
     ‫ش‬       ‫ ٔ ش‬        ‫ش‬                                 ‫آ‌‬
     ‫موقعیت سوء استفاده نکرد و با مال و قدرت کمتر از برادر بزرگتر حکومتش را به لپایان نبرد.‬
                                 ‫پ‌‬
‫و به همین ترتیب، برادران سوم و چهارم و لپنجم و ششم و هفتم و هشتم و… وآمدند و خوردند و بردنتتد‬
‫و رفتند. یعنی تقریبا هر بیست و چهار فرزند لپادشاه که سرشان به تنشان میارزید و از حداقل شرایط، برای‬
                            ‫آ‌‬                                                ‫ ً‬
‫اداره مملکت برخوردار بودند، امتحانشان را لپس دادنتد و جتز ختاطرهای تلتخ و نتامطلوب از ختود بته جتای‬
  ‫ت‬        ‫ت‬                       ‫ت آ‌‬                                                       ‫ ٔ‬
                                                                                                   ‫نگذاشتند.‬
‫از وآنجا که فرزند وآخر لپادشاه یعنی بیست و لپنچمین شاهزاده، از ابتداییترین و ضروریترین شرط برای‬
             ‫آ‌‬          ‫آ‌‬
‫اداره ٔ مملکت یعنی سلمت جسم و عقل برخوردار نبود، قاعدتا قرعه بایتد بین همتان بیستت و چهتار فرزنتد‬
 ‫ت‬       ‫ت‬      ‫ت‬      ‫آ‌ ت‬     ‫ت‬         ‫ ً‬
‫میچرخید و یکی از وآنها مجدد ًا به لپادشاهی انتخاب میشد. ام تا خ تاطرات بیس تت و چه تار دوره گذش تته و‬
    ‫ت‬     ‫ ٔ‬     ‫ت‬       ‫ت‬          ‫تّت ت‬        ‫آ‌‬                              ‫آ‌‬                ‫آ‌‬
   ‫بیعدالتیها و سوء استفادههای بیست و چهار برادر، چیزی نبود که از یاد و خاطره مردم، محو شده باشد.‬
                       ‫ ٔ‬                                                ‫آ‌‬              ‫آ‌‬    ‫آ‌‬
‫به عبارتی؛ مردم نه د:ل خوشی از بیست و چهار برادر لپیشین خود داشتند و نته میتوانستتند بته بترادر‬
                    ‫آ‌‬
‫بیست و لپنجم امید ببندند؛ که هم ضعف عقلنی داشت، یعنی منگل و عقب افتاده بود و هم مشکلت متعدد‬
 ‫جسمانی داشت از قبیل نابینایی و فلج بودن یک دست و یک لپا و داشتن هیأتی کریه و قیافهای چندشوآور.‬
      ‫آ‌‬     ‫آ‌‬
‫بر همگان؛ یعنی هم مردم و هم بیست و چهار شاهزاده، محرز و مسلم بود که بالخره یکی از وآن بیست‬
                               ‫تّ‬
‫و چهار برادر به ناچار انتخاب خواهد شد و زمام امور را به دست خواهد گرف تت. ام تا در ای تن می تان در ذه تن‬
 ‫ت‬         ‫ت‬     ‫ت‬        ‫ت تّت‬
                                  ‫برخی از مردم یک فکر و در ذهن عدهای دیگر یک شیطنت خطور کرد.‬
                                                            ‫آ‌‬
                                                                                         ‫فکر این بود که:‬
‫وآن بیست و چهار برادر، متناسب با قوای عقلی و جسمی خود توانستند به مردم ستم کنند، مملکتتت را‬
‫چپاو:ل کنند و روز به روز بر ثروت خود بیفزایند. اگر این فرزند بیست و لپنج تم انتخ تاب ش تود ک ته ن ته ت توان‬
   ‫ت ت ت ت‬               ‫ت‬       ‫ت‬
‫جسمی برای ظلم و ستم دارد و نه توان عقلی برای تاراج کردن، لاقل دو سالی میتوان نفس راحتی کشتتید‬
                     ‫آ‌‬
                                                                        ‫و از ظلم و ستم و چپاو:ل در امان بود.‬
                                         ‫و وآن شیطنت که بر ذهن عدهای دیگر خطور کرد، این بود که:‬
                                                                      ‫آ‌‬
‫۵۱‬                                                                              ‫شروع ماجرا‬

‫به هر حا:ل و لبد و ناچار، یکی از بیست و چهار برادر برای لپادشاهی انتخاب خواهد شد و ما به هر کدام‬
‫که رأی میدهیم او را جریتر و مغرورتر کردهایم، ولی اگر عدهای به برادر بیست و لپنجم کته یقینتا انتختاب‬
  ‫ ً ت‬          ‫ت‬                          ‫آ‌‬              ‫آ‌‬     ‫آ‌‬        ‫آ‌‬            ‫آ‌‬
‫نخواهد شد، رأی دهیم، هر کدام از این بیست و چهار برادر را با رأی کمتری بر مسند حکومت نشتتاندهایم و‬
     ‫آ‌‬
                                                         ‫خدشهای بر غرور و تبختر بیجایش وارد کردهایم.‬
                                                             ‫آ‌‬            ‫آ‌‬                   ‫آ‌‬
‫چه وآنها که فکر او:ل به ذهنشان رسیده بود و چه وآنها که ت تدبیر هوش تمندانه ی تا سیاس تتمدارانه دوم،‬
  ‫ ٔ تّ‬      ‫ت‬       ‫ت‬         ‫ت‬         ‫ت‬        ‫آ‌‬                             ‫تّ‬          ‫آ‌‬
‫گمان میکردند که فقط خودشان به این تدبیر و سیاست رسیدهاند و بقیه، همچون گذشته، مسیر متداو:ل را‬
                          ‫آ‌‬            ‫آ‌‬                                            ‫آ‌‬
‫طی میکنند. لپس با این یقین و اطمینان که فرزند بیست و لپنجتم قطعتا انتختاب نخواهتد شتد، بته او رأی‬
        ‫ت ت ت‬             ‫ ً ت‬         ‫ت‬                                                    ‫آ‌‬
                                                                                                     ‫دادند.‬
‫اما از وآنجا که تعداد افراد باهوش -که بقیه مردم را خنگ میلپندارند- بس تیار بیش تتر از ح تد لپیشبین تی‬
 ‫آ‌ ت‬      ‫تّ‬        ‫ت‬        ‫ت‬             ‫آ‌‬                                                     ‫تّ‬
‫شده از کار دروآمد، فرزند بیست و لپنجم، در کما:ل ناباوری، بیشترین رأی را کسب کرد، با فاصله نسبتا زیاد از‬
        ‫ ً‬    ‫ ٔ‬
‫بقیه به مقام او:ل رسید و مهیای جلو س بر تخت سلطنت شد. البته اعتماد به نفس و رفتار حق به جانب این‬
                                                                                 ‫تّ‬
‫شاهزاده منگل، حاکی از این بود که چنین واقعهای را نه تنها غیر منتظره و شگفتانگیز تلقتی نمیکنتد کته‬
        ‫آ‌‬             ‫آ‌‬                             ‫آ‌‬
                                                                   ‫وآن را کامل منطقی و طبیعی میشمارد.‬
                                                                         ‫آ‌‬               ‫ ً‬
‫تصریح و تأکید او بر اینکه قبل از برگزاری انتخابات، کامل منتظر چنین نتیجهای بوده و خود را مهیای‬
                      ‫آ‌‬               ‫ ً‬
‫تقبل این مسئولیت کرده است، توانست تا حدود زیادی از نگرانی مردم بکاهد و اطمینان و اعتمادی نسبی را‬
‫در وجودشان لپدید بیاورد. تا جایی که به سرعت، اغلب مردم بته ایتن بتاور نائتل شتدند کته منتظتر چنیتن‬
 ‫ت‬     ‫ت‬      ‫ت‬     ‫ت ت‬         ‫ت ت ت‬
                       ‫نتیجهای بودهاند و اصل برای دستیابی به همین نتیجه در انتخابات شرکت کردهاند.‬
                           ‫آ‌‬                                      ‫آ‌‬       ‫ ً‬       ‫آ‌‬     ‫آ‌‬
‫وآنچه فوق همه این قضایا باعث دلخوشی یا خوشدلی مردم میشد، شکلکی بود که به طور جمعی ب ترای‬
   ‫ت‬                               ‫آ‌‬
                           ‫بیست و چهار برادر دیگر در میوآوردند و لذتی که از سوختن دماغ وآنان میبردند.‬
                                 ‫آ‌‬                                      ‫آ‌‬
‫باور قلبی نویسنده این است که داستان، تازه از اینجا وآغاز میشود و همه وآنچه تاکنون تحویل خواننتتده‬
                                      ‫آ‌‬
                                                       ‫شده، مقدمهای برای رسیدن به این نقطه بوده است.‬
                                                                                          ‫آ‌‬
‫اما از بیان این باور قلبیاش، لپرهیز میکند. از تر س این که مبادا احسا س بطالت یا وآزردگی به خوانن تده‬
  ‫ت‬                                           ‫آ‌‬              ‫آ‌‬           ‫آ‌‬                     ‫تّ‬
                                                                                               ‫دست دهد.‬
‫البته استدللش تا حدود زیادی لپذیرفتنی است. منوط بر اینکه باقی داستان، طبق وعده او لپیش برود.‬
              ‫ ٔآ‌‬                    ‫آ‌‬               ‫آ‌‬
‫حرف نویسنده این است که: تا اینجای روایت، اغلب قضایا، تازگی چندانی نداشته و خواننده در اطتتراف‬
                                                                                  ‫آ‌‬
‫یا مطالعات خود موارد شبیه یا نزدیک به وآن را مشاهده کرده و تا اینجا را هم به خاطر اعتمادش به نویسنده‬
                   ‫ادامه داده و از اینجا به بعد ماجراست که میتواند غیرمنتظره یا بیسابقه به حساب بیاید.‬
                                       ‫آ‌‬                   ‫آ‌‬
                                                                                                ‫و اما:‬
                                                                                                  ‫تّ‬
‫لپیش از ورود به فصل بعد، یعنی »از اینجا به بعد ماجرا« ارائه یک توض تیح ض تروری ب ته نظ تر میرس تد.‬
  ‫آ‌ ت‬    ‫ت ت‬           ‫ت‬     ‫ت‬        ‫آ‌ ٔ‬
                    ‫توضیحی که میتواند در قالب لپاسخ به یک سؤا:ل کامل طبیعی خوانندگان شکل بگیرد.‬
                                         ‫ ِ‬    ‫ ً‬                                  ‫آ‌‬
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)
Democracy e-book(nazli)

More Related Content

Featured

2024 State of Marketing Report – by Hubspot
2024 State of Marketing Report – by Hubspot2024 State of Marketing Report – by Hubspot
2024 State of Marketing Report – by HubspotMarius Sescu
 
Everything You Need To Know About ChatGPT
Everything You Need To Know About ChatGPTEverything You Need To Know About ChatGPT
Everything You Need To Know About ChatGPTExpeed Software
 
Product Design Trends in 2024 | Teenage Engineerings
Product Design Trends in 2024 | Teenage EngineeringsProduct Design Trends in 2024 | Teenage Engineerings
Product Design Trends in 2024 | Teenage EngineeringsPixeldarts
 
How Race, Age and Gender Shape Attitudes Towards Mental Health
How Race, Age and Gender Shape Attitudes Towards Mental HealthHow Race, Age and Gender Shape Attitudes Towards Mental Health
How Race, Age and Gender Shape Attitudes Towards Mental HealthThinkNow
 
AI Trends in Creative Operations 2024 by Artwork Flow.pdf
AI Trends in Creative Operations 2024 by Artwork Flow.pdfAI Trends in Creative Operations 2024 by Artwork Flow.pdf
AI Trends in Creative Operations 2024 by Artwork Flow.pdfmarketingartwork
 
PEPSICO Presentation to CAGNY Conference Feb 2024
PEPSICO Presentation to CAGNY Conference Feb 2024PEPSICO Presentation to CAGNY Conference Feb 2024
PEPSICO Presentation to CAGNY Conference Feb 2024Neil Kimberley
 
Content Methodology: A Best Practices Report (Webinar)
Content Methodology: A Best Practices Report (Webinar)Content Methodology: A Best Practices Report (Webinar)
Content Methodology: A Best Practices Report (Webinar)contently
 
How to Prepare For a Successful Job Search for 2024
How to Prepare For a Successful Job Search for 2024How to Prepare For a Successful Job Search for 2024
How to Prepare For a Successful Job Search for 2024Albert Qian
 
Social Media Marketing Trends 2024 // The Global Indie Insights
Social Media Marketing Trends 2024 // The Global Indie InsightsSocial Media Marketing Trends 2024 // The Global Indie Insights
Social Media Marketing Trends 2024 // The Global Indie InsightsKurio // The Social Media Age(ncy)
 
Trends In Paid Search: Navigating The Digital Landscape In 2024
Trends In Paid Search: Navigating The Digital Landscape In 2024Trends In Paid Search: Navigating The Digital Landscape In 2024
Trends In Paid Search: Navigating The Digital Landscape In 2024Search Engine Journal
 
5 Public speaking tips from TED - Visualized summary
5 Public speaking tips from TED - Visualized summary5 Public speaking tips from TED - Visualized summary
5 Public speaking tips from TED - Visualized summarySpeakerHub
 
ChatGPT and the Future of Work - Clark Boyd
ChatGPT and the Future of Work - Clark Boyd ChatGPT and the Future of Work - Clark Boyd
ChatGPT and the Future of Work - Clark Boyd Clark Boyd
 
Getting into the tech field. what next
Getting into the tech field. what next Getting into the tech field. what next
Getting into the tech field. what next Tessa Mero
 
Google's Just Not That Into You: Understanding Core Updates & Search Intent
Google's Just Not That Into You: Understanding Core Updates & Search IntentGoogle's Just Not That Into You: Understanding Core Updates & Search Intent
Google's Just Not That Into You: Understanding Core Updates & Search IntentLily Ray
 
Time Management & Productivity - Best Practices
Time Management & Productivity -  Best PracticesTime Management & Productivity -  Best Practices
Time Management & Productivity - Best PracticesVit Horky
 
The six step guide to practical project management
The six step guide to practical project managementThe six step guide to practical project management
The six step guide to practical project managementMindGenius
 
Beginners Guide to TikTok for Search - Rachel Pearson - We are Tilt __ Bright...
Beginners Guide to TikTok for Search - Rachel Pearson - We are Tilt __ Bright...Beginners Guide to TikTok for Search - Rachel Pearson - We are Tilt __ Bright...
Beginners Guide to TikTok for Search - Rachel Pearson - We are Tilt __ Bright...RachelPearson36
 

Featured (20)

2024 State of Marketing Report – by Hubspot
2024 State of Marketing Report – by Hubspot2024 State of Marketing Report – by Hubspot
2024 State of Marketing Report – by Hubspot
 
Everything You Need To Know About ChatGPT
Everything You Need To Know About ChatGPTEverything You Need To Know About ChatGPT
Everything You Need To Know About ChatGPT
 
Product Design Trends in 2024 | Teenage Engineerings
Product Design Trends in 2024 | Teenage EngineeringsProduct Design Trends in 2024 | Teenage Engineerings
Product Design Trends in 2024 | Teenage Engineerings
 
How Race, Age and Gender Shape Attitudes Towards Mental Health
How Race, Age and Gender Shape Attitudes Towards Mental HealthHow Race, Age and Gender Shape Attitudes Towards Mental Health
How Race, Age and Gender Shape Attitudes Towards Mental Health
 
AI Trends in Creative Operations 2024 by Artwork Flow.pdf
AI Trends in Creative Operations 2024 by Artwork Flow.pdfAI Trends in Creative Operations 2024 by Artwork Flow.pdf
AI Trends in Creative Operations 2024 by Artwork Flow.pdf
 
Skeleton Culture Code
Skeleton Culture CodeSkeleton Culture Code
Skeleton Culture Code
 
PEPSICO Presentation to CAGNY Conference Feb 2024
PEPSICO Presentation to CAGNY Conference Feb 2024PEPSICO Presentation to CAGNY Conference Feb 2024
PEPSICO Presentation to CAGNY Conference Feb 2024
 
Content Methodology: A Best Practices Report (Webinar)
Content Methodology: A Best Practices Report (Webinar)Content Methodology: A Best Practices Report (Webinar)
Content Methodology: A Best Practices Report (Webinar)
 
How to Prepare For a Successful Job Search for 2024
How to Prepare For a Successful Job Search for 2024How to Prepare For a Successful Job Search for 2024
How to Prepare For a Successful Job Search for 2024
 
Social Media Marketing Trends 2024 // The Global Indie Insights
Social Media Marketing Trends 2024 // The Global Indie InsightsSocial Media Marketing Trends 2024 // The Global Indie Insights
Social Media Marketing Trends 2024 // The Global Indie Insights
 
Trends In Paid Search: Navigating The Digital Landscape In 2024
Trends In Paid Search: Navigating The Digital Landscape In 2024Trends In Paid Search: Navigating The Digital Landscape In 2024
Trends In Paid Search: Navigating The Digital Landscape In 2024
 
5 Public speaking tips from TED - Visualized summary
5 Public speaking tips from TED - Visualized summary5 Public speaking tips from TED - Visualized summary
5 Public speaking tips from TED - Visualized summary
 
ChatGPT and the Future of Work - Clark Boyd
ChatGPT and the Future of Work - Clark Boyd ChatGPT and the Future of Work - Clark Boyd
ChatGPT and the Future of Work - Clark Boyd
 
Getting into the tech field. what next
Getting into the tech field. what next Getting into the tech field. what next
Getting into the tech field. what next
 
Google's Just Not That Into You: Understanding Core Updates & Search Intent
Google's Just Not That Into You: Understanding Core Updates & Search IntentGoogle's Just Not That Into You: Understanding Core Updates & Search Intent
Google's Just Not That Into You: Understanding Core Updates & Search Intent
 
How to have difficult conversations
How to have difficult conversations How to have difficult conversations
How to have difficult conversations
 
Introduction to Data Science
Introduction to Data ScienceIntroduction to Data Science
Introduction to Data Science
 
Time Management & Productivity - Best Practices
Time Management & Productivity -  Best PracticesTime Management & Productivity -  Best Practices
Time Management & Productivity - Best Practices
 
The six step guide to practical project management
The six step guide to practical project managementThe six step guide to practical project management
The six step guide to practical project management
 
Beginners Guide to TikTok for Search - Rachel Pearson - We are Tilt __ Bright...
Beginners Guide to TikTok for Search - Rachel Pearson - We are Tilt __ Bright...Beginners Guide to TikTok for Search - Rachel Pearson - We are Tilt __ Bright...
Beginners Guide to TikTok for Search - Rachel Pearson - We are Tilt __ Bright...
 

Democracy e-book(nazli)

  • 1. ‫دموکراسی‬ ‫یا‬ ‫دموقراضه‬ ‫سید مهدی شجاعی‬ ‫کتاب نیستان‬ ‫‪i‬‬ ‫نسخه تایپ شده به همت جمعی از کاربران گوگللپلس‬ ‫پ‌‬ ‫ ٔ‬
  • 2. ‫شجاعی، سید مهدی، ۹۳۳۱.‬ ‫دموکراسی یا دموقراضه / سید مهدی شجاعی.‬ ‫تهران: کتاب نیستان، ۷۸۳۱.‬ ‫7-784-733-469-879 :‪ISBN‬‬ ‫دموکراسی – ادبیات نوجوانان.‬ ‫۷۸۳۱ ۷م ۳ش / ۲۲۴ ‪JC‬‬ ‫۸/۱۲۳‬ ‫۶۱۶۱۱۵۱‬ ‫دموکراسی یا دموقراضه‬ ‫سید مهدی شجاعی‬ ‫طرح جلد از استاد حمید عجمی‬ ‫کتاب نیستان‬ ‫۰۰۰۰۲ نسخه‬ ‫چاپ سوم ۸۸۳۱‬ ‫شابک: ۸۷۹-۴۶۹-۷۳۳-۷۸۴-۷‬ ‫لیتوگرافی: گرافیک گستر‬ ‫چاپ و صحافی: کانونچاپ‬ ‫تلفن: ۳۴۴۲۱۵۲۲-۵‬ ‫۰۰۳۳ تومان‬ ‫‪www.neyestanbook.com‬‬
  • 3. ‫قابل توجه شما خواننده محترم این کتاب: با ت توجه ب ته جمعوآوری ای تن کت تاب از‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫کتابفروشیها و همچنین جلوگیری از انتشار وآن، نسخه تایپی با کیفیت ب تال ب ته‬ ‫ت ت‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫همت جمعی از کاربران گوگللپل س وآماده و در اختیار شما قرار میگیرد. لذا برای‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫تّ‬ ‫حمایت از نویسنده این اثر لپرارزش خواهش تمند اس تت در ص تورت بازنش تر کت تاب‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ِ رُ‬ ‫ ٔ‬ ‫حتما نسخه چالپی را خریداری نمائید.‬ ‫ ٔ‬ ‫ ً‬
  • 4. ‫فهرست‬ ‫فصل اول‬ ‫۱‬ ‫شروع ماجرا …........................................................‬ ‫فصل دوم‬ ‫۹۱‬ ‫از اینجا به بعد ماجرا .................................................‬ ‫فصل سوم‬ ‫۹۲‬ ‫همٔهشذگذشتگان همه جور فحش بودهاند …...........................‬ ‫ا‌‬ ‫ا‌‬ ‫فصل چهارم‬ ‫کسی که بیشتر میبیند، بیشتر میدزدد …............................ ۵۳‬ ‫ا‌‬ ‫ا‌‬ ‫فصل پنجم‬ ‫پادشاه بچه محل خداست …......................................... ۳۴‬ ‫فصل ششم‬ ‫۹۴‬ ‫دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی …...............‬ ‫فصل هفتم‬ ‫۵۵‬ ‫ویرانی مقدمٔه آبادانی است …........................................‬ ‫فصل هشتم‬ ‫۱۶‬ ‫بینوایان برای شذگرم شدن به زغال بیشتری محتاجند …..............‬ ‫فصل نهم‬ ‫۷۶‬ ‫پادشاه، کیمیاشذگری متفاوت و بینظیر است …......................‬ ‫ا‌‬ ‫وآ‬
  • 5. ‫فصل دهم‬ ‫بازی کار بدی است، مگر برای پرکردن اوقات فراغت ….......... ۵۷‬ ‫فصل یازدهم‬ ‫۱۸‬ ‫دشمن چیز مفیدی است، اشذگر کم آوردید خودتان درست کنید ….‬ ‫فصل دوازدهم‬ ‫در آستانٔه پایان ماجرا ….............................................. ۷۸‬ ‫فصل سیزدهم‬ ‫۹۹‬ ‫و… پایان ماجرا …...................................................‬ ‫فصل چهاردهم‬ ‫پس از پایان ماجرا …................................................ ۵۱۱‬ ‫ب‬
  • 6.
  • 7. ‫فصل او:ل:‬ ‫تّ‬ ‫شروع ماجرا‬
  • 8.
  • 9. ‫۳‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫در زمانهای بسیار بسیار قدیم که سا:لهاست به کلی از حافظه تقویمها لپاک شده، در سرزمینی بستتیار‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫بسیار دور به اسم غربستان۱ که امروزه بعید است بتر روی کتره زمیتن نتام و نشتانی از وآن باقیمانتده باشتد‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ت ٔ ت ت‬ ‫ت‬ ‫لپادشاهی کامل معمولی به نام ممو:ل۲ بر مردمی معمولیتر حکومت میکرد.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫حتما تعجب میکنید که از میان دهها صفت و خصوصیتی که یک لپادشاه ممکن است داشته باشد چ ترا‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫من فقط به صفت معمولی بسنده میکنم؟!‬ ‫آ‌‬ ‫شما میتوانید این تعجب یا حتی اعتراضتان را به این نحو بیان کنید که:‬ ‫آ‌‬ ‫حداقل توقع از یک نویسنده یا مورخ یا راوی متعهد این است که لاقل یک صفت ظالم یا عاد:ل هم کته‬ ‫ت‬ ‫شده کنار اسم لپادشاه بگذارد تا خواننده از همان او:ل تکلیفش با این موجود روشن شود و بفهمد کته بایتد از‬ ‫تّ‬ ‫برخی از اهل لغت گفتهاند که نام متداو:ل قبرستان، از همان غربستان قدیم گرفته شده و کلمه غربستان به تدریتج و بتر اثتر‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫۱‬ ‫کثرت استعما:ل تغییر شکل داده، نویسنده اصول با چنین تحلیلهایی موافقت ندارد و مطالبی از این قبیل را بیشتر برداش تت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫شخصی میداند تا مسأله علمی و مستند و تاریخی.‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫نویسنده در تأیید عرایض خودش میافزاید: اگر مبنای قضاوت، حد س و گمان باشد و ملکهای بیلپایه و استا س، عربستتان‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫که شباهت بیشتری با غربستان دارد و احتما:ل افتادن یک نقطه هنگام استعما:ل یا حتی حمل و نق تل ب ته مرات تب بیش تتر از‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫وقوع اتفاقات مشابه در مورد قبرستان است. مضاف بر این که عمر این دو کلمه به مراتب کوت تاهتر از وآن اس تت ک ته بتوانن تد‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫خودشان را به وآن زمان برسانند و تازه نویسنده وارد این بحث نمیشود که اصول نفتی و اثبتات ایتن یتا وآن، در نهتایت چته‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ ً ت‬ ‫آ‌‬ ‫دردی را از چه کسی درمان میکند!؟‬ ‫آ‌‬ ‫‪Mamule‬‬ ‫۲‬
  • 10. ‫۴‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫او متنفر باشد یا او را دوست داشته باشد. نویسندهای که این کمترین مطالبات به ح تق خوانن تده را ه تم از او‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫دریغ میکند به درد لی…‬ ‫آ‌‬ ‫اجازه بفرمائید!‬ ‫اجازه بفرمائید که نویسنده هم اگر توضیحی در این مورد دارد، ارائه بدهد و بعد محل سکونت دائتتم یتتا‬ ‫موقت او را معین کنیم.‬ ‫شاید لپاسخ نویسنده این باشد که:‬ ‫»اتفاقا من اصرار دارم بگویم که همه لپادشاهان اصول و ذاتا معمولیاند ولی برخورد غیر معمولی مردم با‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫ ً‬ ‫ ً‬ ‫وآنها سبب میشود که به تدریج احسا س غیر معمولی بودن بکنند و بلهای معمو:ل را سر مردم بیاورند.«‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫شاید هم توضیح یا توجیه نویسنده این باشد که:‬ ‫»این تقسیمبندی مطلقا عاد:ل یا مطلقا ظالم، مخصوص افسانههاست و ما که قصد افسانهسرایی نتداریم،‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬ ‫باید نگاه واقعبینانهتری نسبت به مسائل داشته باشیم«‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫و یا با این استدل:ل، از بنیان قصتد بته هتم زدن چنیتن قاعتدهای را داشتته باشتد: »گیترم کته عمتوم‬ ‫ت ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت آ‌‬ ‫ت‬ ‫ت ت ت‬ ‫لپادشاهانی که تا کنون دیده و شنیدهایم، از دو وضع خارج نبودهاند. یا ظالم و مستبد و جلد و قاتل و دههتتا‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫فحش دیگر، یا عاد:ل و خوب و مهربان و نازنین و فرشته روی زمین.‬ ‫ ٔ‬ ‫خب. در این صورت هم باز گتلی به جما:ل ما که لپادشاهمان تکراری نیستت و تفتاوت اساستی بتا لپادشتاهان‬ ‫رُ‬ ‫متداو:ل دارد.«‬ ‫درست است که از اصل مطلب دور افتادیم و این حاشیه بیش از حد طولنی شد، ولی شما بگذاریتد بته‬ ‫ت ت‬ ‫حساب جنگ او:ل به از صلح وآخر.‬ ‫اگر باز نویسنده به همین جمله هم گیر مل نقطی ندهد که: اصل چرا طرح مسأله جن تگ، ک ته بخواه تد‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫او:ل باشد یا وآخر؟! مگر صلح او:ل و صلح وآخر چه اشکالی دارد؟‬ ‫تّ‬ ‫انگار داریم گرفتار همان مشکلی میشویم که به وآن میگویند: الکلم یجر الکلم.‬ ‫تّ‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫یعنی بالخره این حرفهای حاشیهای رشتته کلم اصتلی را جتر میدهتد یتا بته تعتبیر ادبیتتر از هتم‬ ‫آ‌‬ ‫ ِ تّ آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫میگسلد؟‬ ‫آ‌‬ ‫عرض میکردم که لپادشاهی معمولی بر مردمی معمولیتر حکومت میکرد. متردم ه تم بته طتور عتادی‬ ‫ت ت ت ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫روزگاراشان را میگذراندند و تقریبا از وضع زندگی خودشان راضی بودند.‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬ ‫چرا تقریبا؟‬ ‫ ً‬ ‫برای اینکه زندگی بسیار مطلوب و بتیدغدغهای نداشتند ولی در سختی و عسرت و مشقت هم بته ستر‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫نمیبردند و دلیلش هم معمولی بودن لپادشاهشان بود.‬ ‫آ‌‬ ‫وآدمی که خودش اصراری به ظلم و ستم کردن و تج تاوز بته حق توق م تردم نداشتت و از وآن ط ترف ه تم‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫اینطور نبود که غصه مردم را بخورد و دغدغهای نسبت به گذران زندگی و حا:ل و روزشان داشته باشد.‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬
  • 11. ‫۵‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫این لپادشاه در وآخرین روزهای حیاتش، احکامی وضع کرد یا قوانینی گذاشت که مثتل بقیته کارهتایش،‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫ت‬ ‫مخلوطی از خوب و بد بود. قوانینی که لپس از مرگش میتوانست دعا و نفرین مردم را همزمان نث تار روح تش‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫کند.‬ ‫یکی از وآن احکام، تقسیم مملکت وسیع و یکپارچه غربستان به قسمتهای مختلف و گذاشتن نام ایالت‬ ‫آ‌‬ ‫ ِ‬ ‫بر هر کدام از وآنها بود.‬ ‫آ‌‬ ‫استدل:ل لپادشاه برای اتخاذ این تصمیم این بود که هم رسیدگی به همه متردم و هتم کنتتر:ل وآنهتا در‬ ‫آ‌‬ ‫سراسر کشور لپهناور غربستان کار دشواری است. ولی اگر این کشور لپهناور بته قس تمتهای مختل تف تقس تیم‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت آ‌‬ ‫ت‬ ‫شود و هر کدام یک حاکم منسوب از سوی لپادشاه داشته باشند، اداره مملکت به مراتتب وآستانتر و عملیتتر‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت آ‌‬ ‫ت‬ ‫میشود.‬ ‫آ‌‬ ‫تنها نقطه ضعفی که ممکن بود این طرح لپادشاه یعنی تقسیمبندی کشور داشته باش تد، ب تروز اختلف و‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫منازعه میان ایالتهای مختلف بود که لپادشاه لپیشالپیش فکر این مشکل را هم کرده بود و راه حل وآن را هتتم‬ ‫آ‌‬ ‫ارائه داده بود.‬ ‫دستور لپادشاه این بود که بر مجموعه ایالتها نام ایالت متفقه گذاشته شود که هیچگاه میانشان تفرق ته‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫و اختلف لپدید نیاید.‬ ‫و مهمتر از این تدبیر، توصیه صریح و مؤکد ایشان در وصتیتنامه بتود. لپادشتاه در وصتیتنامه ختود بتا‬ ‫ت‬ ‫ت آ‌‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫صراحت هر چه تمامتر به مردم ایالت مختلف توصیه کرده بود که: حتیالمکان با هم دعوا نکنید.‬ ‫پ‌‬ ‫آ‌‬ ‫حکم دیگر معمو:ل این بود که لپس از مرگ او، لپسرانش بر تخت سلطنت بنشینند و قدرت را در دستتت‬ ‫بگیرند و بر مردم حکومت کنندآ‌. همان کار زشتی که عموم لپادشاهان میکنند؛ سپردن زنتتدگی و سرنوشتتت‬ ‫آ‌‬ ‫مردم، به دست فرزند یا فرزندان، بدون در نظر گرفتن رضایت مردم. لیاقت یا بیلیاقتی شاهزادگان.‬ ‫آ‌‬ ‫البته به این نکته هم باید توجه کرد که اتخاذ چنین روشی برای یک لپادشاه تک فرزنتد بستیار وآستان و‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫مناسب و راهگشاست، ولی بیچاره وآن لپادشاهی که لپسران متعدد دارد و میخواهد که همه وآنهتتا را از ختتود‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫راضی نگه دارد.‬ ‫و اصل گذشته از بحث رضایت، هر وآدمی حتی به خنگی یک لپادشاه میفهمد که سپردن ی تک مملک تت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫بدست چند نفر، جز دعوا و مرافعه و هرج و مرج، حاصل دیگری ندارد. هنگتام متواجهه بتا ایتن معضتل، هتر‬ ‫لپادشاهی متناسب با روحیه و شخصیت خودش، یکی از این دو سه راه حل را انتخاب میکند:‬ ‫آ‌‬ ‫یک. مملکت را به چند قسمت تقسیم میکند و هر تکه را به دستت یکتی از فرزنتدان میستپارد و بته‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫همهشان هم وصیت میکند که هر کدام به سهم خود قانع باشند و لپایشان را داخل زمین دیگری نگذارند.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫دو. قبل از رسیدن اجل، یکی دو جنگ با ممالک دیگر – و هر چه دورتر بهتر – راه میاندازد. جانشین‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫منتخب یا فرزند مورد علقهتر را لپیش خود نگه میدارد و فرزندان مازاد را برای کش تته ش تدن راه تی جن تگ‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫میکند.‬ ‫آ‌‬
  • 12. ‫۶‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫اگر لپیشبینیهای مورد نظر محقق شد و فرزندان مازاد به سلمتی کشته شدند، که تجلی تل مفص تلی از‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ آ‌‬ ‫وآنان به عمل میوآید و تشییع جنازه باشکوهی شکل میگیرد و نام وآن قهرمانان در تاری تخ ثب تت میش تود و…‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫فرزند منتخب هم بدون دردسر و سر خر بر تخت سلطنت جلو س میکند.‬ ‫آ‌‬ ‫و اگر لپیشبینیهای مورد نظر محقق نشد و فرزندان مازاد، سالم به وطن برگشتند، وقتی ببینند که کار‬ ‫آ‌ آ‌‬ ‫از کار گذشته و برادرشان بر تخت نشسته و قدرت را بدست گرفته – اگر چه با دماغ سوخته و لتتب و لتتوچه‬ ‫ ٔ‬ ‫وآویزان – یگ گوشه مینشینند و خودشان را با شاخ گاو درگیر نمیکنند.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫و اگر هم یک گوشه ننشستند و علم مخالفت افراشتند و با جانشتین لپتدر درافتادنتد کته دنتده لپادشتاه‬ ‫ ٔ‬ ‫ ِ‬ ‫جوان نرم، مخالفین را سرکوب کند و تاج و تختش را سفت و محکم نگه دارد. لپادشاه فقید بیچاره، نه هنگام‬ ‫تحویل تاج و تخت، تضمین خدمات لپس از فروش داده و نه از داخل قبر، امکان حم تایت لپش تتیبانی برای تش‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫باقی مانده.‬ ‫سه. لپادشاه مشرف به موت، فرزندان مازاد را برای کشته شدن به زحمت نمیان تدازد و راه تی س تفرهای‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫دور و دراز نمیکند. در همان داخل مملکت یا اطراف، به لطایف الحیلی سرشان را زیر وآب میکند و مسیر را‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫برای جانشین منتخب هموار میسازد. یا اگر جانشین منتخب، سر فرزندان مازاد را زیر وآب کرد، نه تنها او را‬ ‫آ‌‬ ‫تنبیه و مجازات نمیکند که یک مرخصی تشویقی یا استعلجی هم به او میدهد تا با تألمات روحی ناشی از‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫فقدان برادر یا برادران کنار بیاید.‬ ‫اما لپادشاه مورد نظر ما یعنی ممو:ل، به هیچکدام از این سه نسخه عمل نمیکند. و دقیقا معلتوم نیستت‬ ‫ ً ت‬ ‫آ‌‬ ‫چرا.‬ ‫البته مورخین در این زمینه حرفهای زیتادی زدهانتد ولتی هیچکتدام نتوانستتهاند استناد متقنتی بترای‬ ‫تّ‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ادعاهایشان ارائه کنند. مضاف بر اینکه خودشان هم انصافا در مورد نظریات و تحلیلهایشان ادع تای قطعی تت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫نداشتهاند.‬ ‫آ‌‬ ‫عدهای گفتهاند که لپادشاه اصول حا:ل و حوصله جنگ و جدا:ل و دعوا و مرافعه نداشته. ع تدهای گفتهانتد‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫که کثرت فرزند باعث عمل نکردن به نسخههای سه گانه شده. یعنی نگه داش تتن ی تک لپس تر و کش تتن ی تک‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫»دوجین« لپسر دیگر برای لپادشاه دشوار بوده.‬ ‫عدهای گفتهاند: لپادشاه به این دلیل که کم و بیش اهل مطالعه بوده و از شیوه حکومت در ممالک دیگر‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫اطلع داشته، به نسخههای کهن عمل نکرده و….‬ ‫آ‌‬ ‫به فرض که همه این نظرها و تحلیلها درست باشد، در غلط بودن این شیوه تردید نیست که نویسنده،‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫قبل از اعلم خبر و بیان اصل واقعه، شروع کند به ارائه تحلیلهای مختلف از افراد متفاوت.‬ ‫آ‌‬ ‫نویسنده اگر لپیش از روایت واقعه و بازگو کردن اصل داستان، نظرها و تحلیلهای لپیرامون واقعه را ارائه‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫کند، خلف عقل و منطق عمل کرده است، قبل از وآنکه مرتکب تخلف ادبی و حرفهای شده باشد.‬ ‫آ‌‬ ‫لپس برگردیم به همان حکم لپادشاه که قبل نصفه و نیمه بیانش کردیم و وجه منفیاش را گفتیم. حکتم‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬
  • 13. ‫۷‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫لپادشاه این بود که لپس از مرگش فرزندانش اداره امور مملکت را به عهده بگیرند.‬ ‫اما چگونه؟ بر چه اساسی؟ با چه ترتیبی؟‬ ‫وقتی اداره مملکت را همزمان به دو برادر نمیشود سپرد، بیست و لپنج برادر چگ تونه میتوانن تد ب تا ه تم‬ ‫آ‌ ت ت ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫مشارکت کنند؟‬ ‫اینجا یکی از وآن مقاطعی است که راه لپادشاه را از لپادشاهان دیگر جدا میکند، یا به عبارتی وجه مثبت‬ ‫آ‌‬ ‫لپادشاه یا مخلوط یا متوسط یا معمولی بودن او را نشان میدهد. دیدگاه لپادشاه این بود که:‬ ‫آ‌‬ ‫مردم باید حق انتخاب داشته باشند. باید در تعیین سرنوششت و اداره امشور خشود مششارکت‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫کنند.‬ ‫این حق طبیعی و مسلم مردم است که هر کس را که دوستتر دارند یا شایسته میشمارند –‬ ‫پ‌‬ ‫پ‌‬ ‫از میان فرزندان لپادشاه- انتخاب کنند.‬ ‫مردم که تا وآن زمان، یعنی صدور این حکم یا وصیت توسط لپادشاه، از هر گونه انتخابی محروم بودن تد و‬ ‫ت‬ ‫چارهای جز تن دادن به لپادشاه تحمیلی نداشتند، در درون د:لهای خود به رق تص و لپ تایکوبی لپرداختن تد و از‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫لپادشاه نیز به خاطر اعطای این حق تشکر فراوان کردند.‬ ‫حتما سؤا:ل نمیکنید که چرا مردم در درون خود به رقص و لپایکوبی لپرداختند؟ چون میدانید که اگتتر‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫در بیرون، اظهار شادمانی میکردند و به رقص و لپایکوبی میلپرداختند، نارضایتی خودشان از وضع موجتتود را‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫وآشکار میساختند و باعث ناراحتی لپادشاه و تنبیه خودشان میشدند. و مردم اصل علقهای نسبت به این دو‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫قلم نداشتند.‬ ‫این حکم اگر چه شگفت انگیز و بیسابقه بود ولی همه اقدام مردم متدارانه و مشتارکت طلبتانه لپادشتاه‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫نبود. در ادامه حکم لپادشاه تصریح شده بود که:‬ ‫هرکدام از فرزندان که توسط مردم انتخاب میشوند، فقط دو سال حق دارند شه شر شت‬ ‫کش بش تخش‬ ‫پ‌‬ ‫سلطنت بنشینند و زمام امور را در دست بگیرند.‬ ‫تا بعد از دوسال، اگر مردم از رفتار او راضی نبودند، یا به این نتیجه رسیدند که در انتخاب او‬ ‫اشتباه کردهاند، بتوانند از میان بقیه فرزندان لپادشاه دیگری برای خود انتخاب کنند. اگرچه منع و‬ ‫پ‌‬ ‫محدودیتی هم برای انتخاب مجدد یا تمدید لپادشاهی فرزند قبلی ندارند.‬ ‫وقتی که لپادشاه دار فانی را وداع گفت – یعنی به کلی مرد- مردم، بیشتر از وآنکه غصهدار م ترگ لپادش تاه‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫رُ‬ ‫باشند، از امکان دست یافتن به حق انتخاب خوشحا:ل شدند.‬ ‫یعنی به جای اینکه اظهار ناراحتی بکنند، و خاک غم بر سر بپاشند و تشتییع جنتازه باشتکوهی برگتزار‬ ‫کنند و بر سر و سینه بکوبند و خلصه ماتم بگیرند، کپه کپه دور هم جمع شدند و شروع کردند به بررسی و‬ ‫تعیین صلحیت و ارجحیت در میان بیست و لپنج فرزند لپادش تاه، ب ترای مق تام رفی تع س تلطنت ی تا اداره ام تور‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬
  • 14. ‫۸‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫مملکت.‬ ‫این کار مردم، البته تاثیر خوبی بر روحیه فرزندان لپادشاه نداشت و وآنان را تا ح تدود زی تادی نس تبت ب ته‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫مردم گلهمند کرد و طبیعی بود که رفتارشان هم نسبت به مردم –بعد از تصدی مسئولیت لپادش تاهی- ت تاثیر‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫بگذارد. یعنی در برخوردشان با مردم، رگههایتی از بتیمهری و خشونت ایجاد کرد.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫و این نشان میدهد که در رفتار ناملیم و احیانا خشونت وآمیز و مستبدانه حاکمان و لپادش تاهان نس تبت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬ ‫به مردم، همیشه لپادشاهان مقصر نیستند. خیلی از وقتها این مردمند که او:ل سر شوخی را ب تاز میکنن تد و‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫تّ‬ ‫آ‌‬ ‫خشم و خشونت حکام را بر میانگیزند.‬ ‫آ‌‬ ‫البته در وآن مقطع گلیهمندی فرزندان لپادشاه، نسبت به مردم خیلی عمیتق و طتولنی نشتد. چترا کته‬ ‫ت ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫وآنها هم کم و بیش، دغدغه اداره امور مملکت را داشتند و کنجکاو بودند که زودتر نظر م تردم را نس تبت ب ته‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫خودشان و لپادشاه وآینده بفهمند.‬ ‫از وآنجا که مردم برای اولین بار با چنین موقعیتی مواجه میشدند، و هیچ وآشنایی و سابقه و تجربهای در‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫مورد انتخاب و رایگیری و اظهار نظر فردی و جمعی نداشتند، همان روزه تای او:ل، دچ تار دع توا و اختلف و‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫مرافعه شدند و در میانشان تفرقه و دو دستگی، نه، یک جور بیست و لپنج دستگی لپدید وآمد. یعنی هر گتتروه‬ ‫از مردم یکی از بیست و لپنج فرزند لپادشاه را دوستتر میداشتند و شایستهتر میشمردند، اگر چه هیچک تدام‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫از وآنها را نه از نزدیک دیده بودند و نه شناخت و اطلعی از شخصیت و وضعیتشان داشتند.‬ ‫آ‌‬ ‫راستش اگر بعد از تشییع جنازه و کفن و دفن لپادشاه فقید، هرکدام از فرزندان به ترتیب سن، بتته روی‬ ‫ ِ‬ ‫بلندی نمیرفتند و به بهانه تشکر از مردم، خودشان را معرفی نمیکردند، مردم اسم وآنها را هم نمیدانستند‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫و قیافهشان را تشخیص نمیدادند.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫و تازه بعد از سخنرانی و معارفه هم بسیاری از مردم –یا به دلیل نبودن در مراسم، ی تا نداش تتن ح تافظه‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫درست و حسابی – باز اسم و رسم هر بیست و لپنج نفر را به درستی نمیدانستتند و بته روشتنی تطبیقشتان‬ ‫آ‌‬ ‫نمیکردند.‬ ‫آ‌‬ ‫خوشبختانه لپادشاه فقید، قبل از فوت هم فکر این مشکل و هم فکتر مشتکلت مشتابهی مثتل کیفیتت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫انتخابات و رأی گیری و… را کرده بود و دستورالعمل نسبتا جامع، و روشنی را از خود به جا گذاشته بود.‬ ‫ ً‬ ‫علت تأکید بر لفظ نسبتا، این است که؛ واقعا بعضی از موارد را به بطور روشتن و مشتخص بیتان نکترده‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫بود.‬ ‫اولین نمونه وآن همان جمله او:ل دستورالعمل بود:‬ ‫آ‌‬ ‫»مراسم انتخابات حداکثر چند روز لپس از فوت ما…« و مشخص نکرده بود دقیقا چند روز؟‬ ‫ ً‬ ‫ ِ ِ‬ ‫و اگر یکی از برادران بطور اتفاقی راه حل این معمتا بته ذهنتش نمیرستید، همیتن یتک اختلف نظتر‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫کوچک میتوانست مقدمه به وجود وآمدن اختلف بزرگ و اساسی میان فرزندان لپادشاه بشود.‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫لپاسخ معما این بود که: وقتی لپدر گفته است حداکثر چند روز، قطعا منظورش کمتر از یک هفته بتتوده،‬
  • 15. ‫۹‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫چرا که در وآنصورت میگفت حداکثر چند هفته.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫با حل این مشکل، موجی از شادی و نشاط در د:ل فرزندان لپادشتاه لپدیتد وآمتد و تمتام بترادران کته تتا‬ ‫ت ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫لحظاتی لپیش از وآن، در وآستانه یک اختلف و مرافعه عمیق قرار گرفت ته بودن تد، روی یک تدیگر را بوس تیدند و‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫ ٔ‬ ‫وآماده ٔ برگزاری مراسم انتخابات شدند.‬ ‫طرح و توصیه لپادشاه فقید این بود که در روز موعود، همه برادران در میدان بزرگ ایالت مرکزی حضور‬ ‫ ٔ‬ ‫لپیدا کنند و از یک سمت میدان به ترتیب سن و سا:ل تا سمت دیگر بایستند –ب تا رع تایت فاص تله ق تانونی- و‬ ‫ت ٔ ت‬ ‫ت ت‬ ‫هرکدام انبانی لپیش روی خود بگذارند و همه مردم که هرکدام از قبل سنگ کوچکی در دست دارند، از ی تک‬ ‫ت‬ ‫طرف وارد شوند و سنگشان را در انبان فرزند مورد انتخاب خود بیندازند و از سمت دیگر خارج شوند.‬ ‫در لپایان مراسم رأی گیری یعنی زمانی که همه مردم، وآراء سنگی خود را به داخل انبان انداختند و بتته‬ ‫خانههایشان بازگشتند، برادران مشغو:ل شمارش سنگهای هر انبان در حضور همدیگر شوند.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫طبیعی است که صاحب بیشترین سنگ و لپرترین انبان، بر تخت لپادشاهی خواهد نشستتت و اداره امتتور‬ ‫آ‌‬ ‫مردم را بر عهده خواهد گرفت.‬ ‫***‬ ‫انتخابات، مطابق با توصیه یا لپیش بینی لپادشاه فقید با صلح و صفا و وآرامش و با حضور تقریبا تمتتتامی‬ ‫ ً‬ ‫مردم برگزار شد.‬ ‫دلیل تأکید نویسنده بر قید تقریبا این است که اگر چند نفری به دلیل کهولت سن یتا ضتعف متزاج یتا‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫بیماری و ناتوانی، در انتخابات شرکت نکرده باشند، از نظر دور نمانند و باعث و بانی غش در معامله و خدشه‬ ‫تّ‬ ‫در صداقت نویسنده نشوند. بخصوص که نویسنده در مورد یکی از ش ترکت کنن تدگان، اطلع دقی تق و موث تق‬ ‫تّت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫دارد که همسر لپادشاه فقید و مادر شاهزادههاست. استدل:ل او برای شرکت نکردن در انتخابات این است کتته‬ ‫آ‌‬ ‫همه فرزنداناش را به یک اندازه دوست دارد و به هرکدام کته رأی بدهتد، بتاعث رنجتش فرزنتدان دیگترش‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫میشود.‬ ‫آ‌‬ ‫نویسنده اطلع دقیقی از تاریخ و لپیشینه دموکراسی در جهان ندارد ولی بعید نمیداند که شاید اولیشن‬ ‫ش‬ ‫آ‌‬ ‫و سالمترین انتخابات عالم، همین چیزی باشد که توسط لپادشاه فقید برگزار شده.‬ ‫پ‌‬ ‫عبارت اولین را به این دلیل که زمان وقوع داستان به سالهای خیلی دور برمیگ تردد، میت توان لپ تذیرفت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ولی این ادعای سالمترین را نویسنده از کجا وآورده و روی چه حسابی مطرح کرده؟!‬ ‫آ‌‬ ‫استدل:ل نویسنده این است که مبنای این ادعا، عقل و منطق است نه مدرک و سند تاریخی.‬ ‫یعنی چه؟‬ ‫یعنی اول: مردم به قدری مجذوب اولین انتخاباتاند و گرم مشارکت بیسابقه و دموکراسی اهدایی، کتته‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫مجا:ل فکر کردن به مسائل سالم را هم ندارند، چه رسد به ناسالم.‬ ‫ثانیا: باب زد و بند و تقلب زمانی باز میشود که منافع و زیان عدهای در میان باشد، ب ترای مردم تی ک ته‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬
  • 16. ‫۰۱‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫هیچ کدامشان شخصا نه شناختی نسبت به طرف مقابل دارنتد و رابطته و منفعتتی، چته دلیتل بترای تقلتب‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ً آ‌‬ ‫میتواند وجود داشته باشد؟!‬ ‫آ‌‬ ‫عجب وآدم وقت نشناسی است این نویسنده! درست زمانی که، همه کنجکاو فهمی تدن ن تتیجه انتخاب تات‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫هستند، حرفهای لپراکنده میزند و تحلیل میکند و فلسفه میبافد.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫بله، نتیجه انتخابات:‬ ‫اگر بخواهیم مسأله را با نگاه امروزی ببینیم و مفاهیمی مثل جدو:ل و ترسیم نمودار و اینه تا را ه تم در‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫نظر بیاوریم… نه، اصل نیازی به این حرفها نیست، در یک جمله میتوان گفت:‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫» اولین فرزند یا بزرگترین برادر، با فاصله بسیار زیاد از بقیه برادران، مقام اول را به دست‬ ‫پ‌‬ ‫آورد و در جایگاه سلطنت جلوس کرد«.‬ ‫و اولین کاری که انجام داد در وآوردن شکلک برای بقیه برادران بود.‬ ‫نویسنده میگوید: من قبو:ل دارم که در این جایگاه، باید بیطترفیام را حفتظ کنتم و نستبت بته هیتچ‬ ‫ت ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫موضوعی، موضعگیری نداشته باشم. ولی خوانندگان عزیز و محترم هم حتما اذعان دارند که اصتتول شتتکلک‬ ‫ ً‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬ ‫در وآوردن، برای یک مرد گنده با وآن »سن و سا:ل )شما بگیرید چهل و هشت( ک تاری زش تت و دور از انتظ تار‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫است. چه رسد به اینکه وآن مرد گنده، محصو:ل یک خانواده سلطنتی باشد و خودش هم در یک قدمی تختت‬ ‫ت‬ ‫ ِ‬ ‫سلطنت ایستاده باشد.‬ ‫البته قبو:ل دارم که لپادشاه به دلیل داشتن بیست و لپنج فرزنتد و مستئولیتهای خطیتر دیگتر، فرصتت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫کافی برای تربیت مطلوب همه فرزندان نداشته و صرف حضور در مکتبخانههای غیر دول تتی ی تا اس تتفاده از‬ ‫ت ت ت‬ ‫آ‌ آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫معلم خصوصی، نمیتوانسته تأثیر تعیین کننده و معجزهوآسا داشته باشد، ولی به هر حا:ل، انتظار و توقعی که‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫از یک شاهزاده میرود با زاده وآدمهای عادی متفاوت است. و وآدمهای عادی ه تم میفهمن تد ک ته ش تکلک در‬ ‫آ‌ ت ت ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫وآوردن و بسوز وآمدن نه تنها هیچ نفعی به حا:ل انسان ندارد که ممکن اس تت دس تت روزگ تار، زمین ته را ب ترای‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫تلفی و مکافات هم هموار کند.‬ ‫نویسنده با تعحب و تأسف میلپرسد: من واقعا نمیفهمم که وآویزانتر کردن ل تب و لوچهه تای وآوی تزان و‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ن ٌ ً آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫سوزاندن بیشتر دماغهای سوخته چه لذتی میتواند داشته باشد!؟‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫لپیش از این اشاره کردم که امکان انتخاب لپادشاه از میان بیست و لپنج نفر، بتاعث بتروز اختلف و چنتد‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫دستهگی میان مردم شد، به این ترتیب که مردم علیرغم اینکه هیچشناختی نسبت به هیچک تدام از فرزن تدان‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫لپادشاه نداشتند، به دستههای مختلف، تقسیم شدند و هر کتدام یکتی از فرزنتدان لپادشتاه را متورد حمتایت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫قراردادند.‬ ‫و حال با معلوم شدن نتیجه انتخابات، طبیعتا این سؤا:ل لپیتتش میوآیتتد کتته: لپس چرا عمده م شردم،‬ ‫ ٔ ش‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫ ٔ‬ ‫علیرغم گرایشهای مختلف، در لحظه آخر بر روی یک نفر متمرکز ششدند و میشان آراء او و بقیشه‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫ ٔ‬ ‫پ‌‬ ‫برادران، فاصله زیادی ایجاد کردند!؟‬ ‫ ٔ‬
  • 17. ‫۱۱‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫قبل از لپرداختن به این سؤا:ل اجازه دهید که یک اشتباه گذشتهام را تصحیح کنم و به خ تاطر مس تامحه‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫در بیان روایت لپوزش بطلبم.‬ ‫بیان اشتباه یا مسامحهوآمیز من این بود که: مردم دچار تفرقه و بیس تت و لپن تج دس تتهگی ش تدند و… در‬ ‫ت‬ ‫ت آ‌‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫حالی که روایت دقیقتر و درستترش، بیست و چهتار دستتهگی استت، چترا کته بترادر بیستت و لپنجتم یتا‬ ‫آ‌‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫کوچکترین فرزند لپادشاه را که اتفاقا به دلیل وضعیت و شرایط خاصش بهتتر و بیش تتر میشتناختند، بته‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬ ‫هیچ وجه، شایسته حمایت و قابل دفاع نمیدیدند.‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫- وضعیت و شرایط خاص؟!‬ ‫- بله! در همان بدو تولد فرزند بیست و لپنجم لپادشاه، معلوم شد که مشارالیه ناقصالخلقه و تتا حتدودی‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫منگل و عقب افتاده از کار در وآمده است. و از وآنجا که معمول اینجور خبرها لپوشیده نمیماند، بته سترعت از‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً آ‌‬ ‫برج و باروهای محکم سلطنتی به بیرون درز کرد و در میان مردم لپیچید. شاید هم دلیتل انتشتار ایتن ختبر،‬ ‫توجه بیشتری است که مردم اصول به نقاط ضعف و خبرهای منفی نشتان میدهنتد. غترض اینکته زحمتات‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت ت‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫شاهبانو و همسرش برای به دنیا وآوردن بیست و چهار فرزند سالم وآنقدر مورد توجه و مح تور گفتگ توی م تردم‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫قرار نگرفت که تولید این فرزند عقب افتاده و مشکلدار-‬ ‫آ‌‬ ‫تحلیل برخی از مورخین این است که بعید نیست نامرغوب بودن همین محصو:ل بیست و لپنجم، بتتاعث‬ ‫توقف روند تولید فرزند توسط لپادشاه باشد و در غیر این صورت چه بسا…‬ ‫بگذریم و از مسیر اصلی داستان دور نیفتیم. بحث بر سر این بود کته فرزنتد بیستت و لپنجتم بته دلیتل‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫وضعیت نامتعادلش، بیرون از محدوده گزینههای مردم قرار داشت و عموم مباحثات و مناقشات، حو:ل بیست‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫و چهار شاهزاده دیگر در جریان بود.‬ ‫این سؤا:ل مطرح شد که: چرا بزرگترین فرزند لپادشاه، با فاصله بسیار زیاد از فرزندان دیگر بشه‬ ‫ ٔ‬ ‫پ‌‬ ‫مقام اول رسید، در حالی که برادران دیگر هم به همین اندازه مورد توجه و حمایت اقشار مختلف‬ ‫لّ‬ ‫مردم بودند؟‬ ‫لپاسخ این است که:‬ ‫اصول به لپاسخ روشنی در این زمینه نمیتوان دست یافت، جز اینکه بگوییم م شردم ب شه نح شو‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫ش‬ ‫پ‌‬ ‫ ً‬ ‫شگفتانگیزی غیر قابل لپیشبینیاند و هیچ معیار و ضابطه مشخصشی بشرای انتخشاب ندارنشد و…‬ ‫ش ش‬ ‫ ٔ‬ ‫پ‌‬ ‫پ‌‬ ‫پ‌‬ ‫بدشان نمیآید که گاهی دست افراد را در لپوست گردو بگذارند.‬ ‫پ‌‬ ‫شب انتخابات اگر از تک تک بیست و چهار شاهزاده میلپرسیدند که: ش تانس م توفقیت خ تود را چگ تونه‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ارزیابی میکنید، وآنها با اتکاء به طرفداران لپاکباخته و عاشقان سینه چاک، کمتر از مقام او:ل را بتترای ختتود‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫لپیشبینی نمیکردند. و طبیعی بود که در لپایان انتخابات، با دیدن کتوهی از ستنگ، لپیتش روی بزرگتریتن‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫برادر و مقایسه با تعداد سنگهای لپیش روی خودشان -که بته زحمتت بترای بتازی یکقتل و دوقتل کفتاف‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫میداد- دچار شوک و افسردگی شوند و بعضا عکسالعملهای غیر منطقی و رفتارهای ناهنجار از خ تود ب تروز‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬
  • 18. ‫۲۱‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫دهند.‬ ‫احتمال وقوع تقلب در انتخابات که توسط سومین برادر مطرح شتتد یتتا لپرتاب سنگ ب شه س شوی‬ ‫ش ش‬ ‫لپادشاه منتخب که توسط چهارمین برادر صورت گرفت یا افشای برخی از نقاط ضعف مربوط به دوران‬ ‫کودکی و مسائل شخصی و خانوادگی که برادر دوم زحمتش را کشید و… دهها مسأله از این دست، همتته‬ ‫آ‌‬ ‫ناشی از شوکی بود که غیر منتظره بودن نتیجه انتخابات، در برادران ایجاد کرده بود.‬ ‫ ٔ‬ ‫اینها نمونههایی از اشتباهات و خامیهای برادران کوچکتر بود ولی این طور نبود که برادر بزرگتر یتتا‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫منتخب هم از اشتباه و خطا مصون باشد. او میتوانست با انجام دادن بعضی از کارها یا انج تام ن تدادن برخ تی‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫کارهای دیگر، رابطه برادری و دوستی با برادرانش را حفظ کند.‬ ‫به عنوان مثا:ل؛ کافی بود که قسمت کم و کوچکی از قتدرت و دارایتی بیحتد و حصترش را در اختیتار‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫برادران بگذارد یا لاقل موقعیت و امکانات لپیشین وآنها را از چنگشان در نیاورد. وگرنه طبیعی است که وآدم،‬ ‫آ‌‬ ‫نسبت به کسی که همه چیز را برای خودش میخواهد حس خوشایندی نداشته باشد.‬ ‫آ‌‬ ‫اولین چوبها برای گذاشتن لی چرخ، در همین زمان ساخته شد. برادران وقتی دیدند که برادر‬ ‫پ‌‬ ‫بزرگتر حاضر نیست بقیه را سر سفره بنشاند و به وآنها هم چیزی بخوراند، بنا را بتر مختالفت و ناستازگاری‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫گذاشته و سعی کردند که طعم لپادشاهی را به کام برادرشان تلخ کنند. برادر بزرگتر هم با خودش فکر کرد؛‬ ‫آ‌‬ ‫اینها هنوز به جایی نرسیده و طعم قدرت نچشیده، چنین رفتاری با او در لپی تش گرفتهان تد، لبتد وق تتی بته‬ ‫ت ت ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫قدرت برسند، حداقل امکانات را هم از او دریغ میکنند. لپس چه بهتر که تا وقتی بر خر مراد یا اسب قتتدرت‬ ‫آ‌‬ ‫سوار است، چهار نعل بتازد و بار خودش را ببندد. با عنایت به اینکه دو سا:ل، بسیار وقتت کمتی استت بترای‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫بستن همه بار و برداشتن توشه و ذخیره برای همه عمر، به نحوی که اگر مجدد ًا شانس و موفقیت لپادش تاهی‬ ‫ت‬ ‫نصیب نشد، وآدم برای خودش و نسلهای بعد از خودش کم نیاورد و احسا س خسران و زیان نکند.‬ ‫آ‌‬ ‫ت ً‬ ‫و این همان نکتهای بود که لپادشاه فقید به وآن توجه نکرده بود یا احتمال خیلی توجه کرده ب تود. ک تامل‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫بدیهی و روشن است که وقتی کسی قدرت را در زمان محدود و معین در اختیار داشته باشد، سعی میکنتتد‬ ‫آ‌‬ ‫که در کمترین زمان به بیشترین لپسانداز برسد تا روز مبادا یا یکی- دو روز قبل و بع تد از وآن، ک تم نی تاورد و‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫دستش لپیش این و وآن دراز نشود.‬ ‫این سرعت و شتاب ما:ل اندوزی که باعث و بانیاش زمان کم و وقت محدود شاهزادهها بود، ستبب شتد‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫که عدهای از مردم بر دلشان بگذرد و بعضی هم بر زبانشان که: باز هم صد رحمت به لپدر که حرصش کمتتتر‬ ‫آ‌‬ ‫۱‬ ‫بود و ما:ل مردم را با تدریج و طمأنینه و وآرامش خورد و اینطور هو:ل نمیزد و از خود بیخود نمیشد.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫این بنده سرلپژوهنده و به عبارت رُاخری: »سرلپرست تیم لپژوهش کننده«، بلفاصله بعد از رؤیت جملت اخیر -ب ته نحتو‬ ‫ت ت‬ ‫:ٰ‬ ‫ ٔ‬ ‫۱‬ ‫وآسیمهسر یا سروآسیمه- خودم را به نویسنده رساندم و عرض کتتردم:‬ ‫آ‌‬ ‫- ممکن است خدای نکرده، زبانم ل:ل، از این جملت، بوی سلطنت طلبی به مشام ع تدهای برس تد و… ایش تان ب تا ی تک‬ ‫ت ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت آ‌‬ ‫حتتالت تشتتروآمیزی فرمودنتتد: بتترو دمتتاغت را معتتالجه کتتن!‬
  • 19. ‫۳۱‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫و همین نکته باعث تقتویت ایتن احتمتا:ل میشتود کته لپادشتاه، بیگتدار بته وآب نتزده و همته جتوانب‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫دموکراسی اهداییاش را لپیشبینی کرده.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫به هر حا:ل، این مسأله فقط یک احتما:ل است و هیچگونه قطعیتتی نتدارد، چترا کته متا در د:ل لپادشتاه‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫نبودهایم که از اغراض و انگیزههای باطنیاش خبردار شویم.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ولی وآنچه را که بر اسا س اسناد تاریخی، با قطعیت میتوانیم بیان کنیم این است که: بزرگترین لپسر‬ ‫پ‌‬ ‫آ‌‬ ‫شر‬ ‫لپادشاه به قدری در سوء استفاده از قدرت و موقعیت، زیادهروی کرد که مردم به هیچ وجه حاضش‬ ‫پ‌‬ ‫به انتخاب مجدد او نشدند و برای همیشه او را از فهرست کاندیداهای خود حذف کردند.‬ ‫البته در این میان، باید حساب یک عده خاص و معدود را از عموم مردم جدا کرد؛ وآنان که در حکتتومت‬ ‫این شاهزاده و با واسطه او به نان و نوایی رسیده بودند، طبیعی بود که از او طرفداری کنند و طالب انتختتاب‬ ‫ ٔ‬ ‫مجدد او باشند.‬ ‫در لپایان دور او:ل و وآغاز دوره دوم، مردم تا حدودی از وآن تب و تاب و شتور و اشتتیاق کته در وآغتاز دور‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫تّ‬ ‫بنتتده عتترض کتتردم:‬ ‫حمل بر جسارت نشود، این بنده، شخصا مقصود حضرتعالی را درک میکنم ولی دستلپروردگان قواع تد ای تن روزگ تار…‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫با نگاه غضبناک و ابروان درهم کشیده لپرسیدند: قواعد این روزگار!؟ -شبیه لپرسیدن درباره کسی یا چیزی کتته انستتان‬ ‫نمیشناسدش و نمیخواهد بشناس تدش‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫- عرض کردمآ‌: همان قاعده متداو:ل و مشهور که: اگر تمتام قتد در جبهته متا نیستتی، لپتس حکمتا در جبهته مقتابلی!‬ ‫ ٔ‬ ‫ ً‬ ‫ت‬ ‫ ٔ ت‬ ‫ت ت‬ ‫ ٔ‬ ‫نگاهشان عضبناکتر شد و ابروانشتان متتداخلتر، و اینبتار نته بتا لحتن ستؤا:ل کته بته کلتی از ستر انکتار، لپرستیدند:‬ ‫آ‌ ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫شتتما لپژوهشکنندهایتتد!!؟‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫این لپرسش نزد اهل لپژوهش، سرشار از تحقیر و تصغیر است و در طو:ل تاریخ و ع ترض جغرافی تا، بودهان تد کس تانی ک ته‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫بلفاصله لپس از شنیدن چنین سؤالی، دست به انتحار زدهاند یا گوشه عزلت گزیدهاند یا سر به کوه و بیاب تان نهادهانتتد.‬ ‫آ‌‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫چتترا کتته لپرسشتتی از ایتتن دستتت، متضتتمن انکتتار لپژوهتتش استتت و حتتتی بتته ستتخره گرفتتتن بینتتش و دانتتش.‬ ‫تّ‬ ‫ولی من تلش کردم که خودم و روحیهام و اعتماد به نفسم را حفظ کنم و همچنان ایس تتاده بم تانم، ب تر ای تن اس تا س،‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫عتترض کتتردم:‬ ‫فلذاست که احسا س نگرانی میکنم!‬ ‫آ‌‬ ‫یعنی در حین حفظ حرمت و رعایت احترام، تصریح کردم که نه تنها لپژوهندهام که این س تخن را ب تر اس تا س دان تش و‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫لپژوهتش عترض میکنتم.‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫و اضافه کردم، در فرهنگ عوام -که فرهنگ حاکم بر روزگار ماست- اگر شما به مقولهای یا اندیشهای یا جناحی، انتقاد‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫کنید، یعنی که حکما منتسب به اردوگاه مقابلید. بر این اسا س، هر کس بر دموکراسی، نقتد و تعریتض، داشتته باشتد،‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫لجتترم ستتلطنت طلتتب استتت.‬ ‫فرمودند: لپس محصو:ل یک عمر تلش و لپژوهش شما این است که از عوام دستتور بایتد گرفتت و طبتق ستلیقه عتوام‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫حرک تت بای تد ک ترد!‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫در مقابل لپاسخی چنین دندانشکن و عتابوآمیز، ما چه میتوانستیم گفت و چه میتوانستیم کترد، جتز اینکته ستخت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫متنبه شویم و صیههای بزنیم و از بام فرو بیفتیم.‬ ‫آ‌‬ ‫تّ‬
  • 20. ‫۴۱‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫او:ل داشتند، افتادند، به این دلیل که با دو حس کامل متضاد، دست و لپنجه نترم میکردنتد. از ستویی بترای‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫تّ‬ ‫ ّ‬ ‫تّ‬ ‫خلع ید از شاهزاده ٔ او:ل عزمشان جزم بود و انگیزهشان قوی و مستحکم و از سوی دیگر، هی تچ اطمین تانی ب ته‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫تّ‬ ‫برادران دیگر نداشتند و امیدوار نبودند که شاهد وضعیتی بهتر از دوره او:ل باشند. ولتی بته هتر حتا:ل، زمتان‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫انتخابات فرا رسیده بود و مردم باید تکلیفشان را در مورد حاکم یا لپادشاه بعدی روشن میکردند.‬ ‫آ‌‬ ‫مردم در این دوره، به برادر دوم رأی دادند، تقریبا با همان معادلت و انگیزههایی که بزرگترین برادر را‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً آ‌‬ ‫برگزیده بودند. البته میزان رأی برادر دوم و نسبت و فاصلهاش با وآراء برادران دیگر به دلیلی که اش تاره ش تد،‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫کامل منطبق بر وآراء دور او:ل نبود، ولی به هر حا:ل فاصله وآراء او با بقیه وآنقدر بود که بیچون و چرا بتواند ب تر‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫تّ‬ ‫ ً‬ ‫مسند لپادشاهی بنشیند و زمام امور را در دست بگیرد.‬ ‫چنان که اسناد تاریخی نشتتان میدهتتد؛ این شاهزاده نیز کمتر از ش شاهزاده قبل شی از ق شدرت و‬ ‫ش‬ ‫ ٔ ش‬ ‫ش‬ ‫آ‌‬ ‫موقعیت سوء استفاده نکرد و با مال و قدرت کمتر از برادر بزرگتر حکومتش را به لپایان نبرد.‬ ‫پ‌‬ ‫و به همین ترتیب، برادران سوم و چهارم و لپنجم و ششم و هفتم و هشتم و… وآمدند و خوردند و بردنتتد‬ ‫و رفتند. یعنی تقریبا هر بیست و چهار فرزند لپادشاه که سرشان به تنشان میارزید و از حداقل شرایط، برای‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫اداره مملکت برخوردار بودند، امتحانشان را لپس دادنتد و جتز ختاطرهای تلتخ و نتامطلوب از ختود بته جتای‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت آ‌‬ ‫ ٔ‬ ‫نگذاشتند.‬ ‫از وآنجا که فرزند وآخر لپادشاه یعنی بیست و لپنچمین شاهزاده، از ابتداییترین و ضروریترین شرط برای‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫اداره ٔ مملکت یعنی سلمت جسم و عقل برخوردار نبود، قاعدتا قرعه بایتد بین همتان بیستت و چهتار فرزنتد‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت‬ ‫ ً‬ ‫میچرخید و یکی از وآنها مجدد ًا به لپادشاهی انتخاب میشد. ام تا خ تاطرات بیس تت و چه تار دوره گذش تته و‬ ‫ت‬ ‫ ٔ‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫تّت ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫بیعدالتیها و سوء استفادههای بیست و چهار برادر، چیزی نبود که از یاد و خاطره مردم، محو شده باشد.‬ ‫ ٔ‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫به عبارتی؛ مردم نه د:ل خوشی از بیست و چهار برادر لپیشین خود داشتند و نته میتوانستتند بته بترادر‬ ‫آ‌‬ ‫بیست و لپنجم امید ببندند؛ که هم ضعف عقلنی داشت، یعنی منگل و عقب افتاده بود و هم مشکلت متعدد‬ ‫جسمانی داشت از قبیل نابینایی و فلج بودن یک دست و یک لپا و داشتن هیأتی کریه و قیافهای چندشوآور.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫بر همگان؛ یعنی هم مردم و هم بیست و چهار شاهزاده، محرز و مسلم بود که بالخره یکی از وآن بیست‬ ‫تّ‬ ‫و چهار برادر به ناچار انتخاب خواهد شد و زمام امور را به دست خواهد گرف تت. ام تا در ای تن می تان در ذه تن‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت تّت‬ ‫برخی از مردم یک فکر و در ذهن عدهای دیگر یک شیطنت خطور کرد.‬ ‫آ‌‬ ‫فکر این بود که:‬ ‫وآن بیست و چهار برادر، متناسب با قوای عقلی و جسمی خود توانستند به مردم ستم کنند، مملکتتت را‬ ‫چپاو:ل کنند و روز به روز بر ثروت خود بیفزایند. اگر این فرزند بیست و لپنج تم انتخ تاب ش تود ک ته ن ته ت توان‬ ‫ت ت ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫جسمی برای ظلم و ستم دارد و نه توان عقلی برای تاراج کردن، لاقل دو سالی میتوان نفس راحتی کشتتید‬ ‫آ‌‬ ‫و از ظلم و ستم و چپاو:ل در امان بود.‬ ‫و وآن شیطنت که بر ذهن عدهای دیگر خطور کرد، این بود که:‬ ‫آ‌‬
  • 21. ‫۵۱‬ ‫شروع ماجرا‬ ‫به هر حا:ل و لبد و ناچار، یکی از بیست و چهار برادر برای لپادشاهی انتخاب خواهد شد و ما به هر کدام‬ ‫که رأی میدهیم او را جریتر و مغرورتر کردهایم، ولی اگر عدهای به برادر بیست و لپنجم کته یقینتا انتختاب‬ ‫ ً ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫نخواهد شد، رأی دهیم، هر کدام از این بیست و چهار برادر را با رأی کمتری بر مسند حکومت نشتتاندهایم و‬ ‫آ‌‬ ‫خدشهای بر غرور و تبختر بیجایش وارد کردهایم.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫چه وآنها که فکر او:ل به ذهنشان رسیده بود و چه وآنها که ت تدبیر هوش تمندانه ی تا سیاس تتمدارانه دوم،‬ ‫ ٔ تّ‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫تّ‬ ‫آ‌‬ ‫گمان میکردند که فقط خودشان به این تدبیر و سیاست رسیدهاند و بقیه، همچون گذشته، مسیر متداو:ل را‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫طی میکنند. لپس با این یقین و اطمینان که فرزند بیست و لپنجتم قطعتا انتختاب نخواهتد شتد، بته او رأی‬ ‫ت ت ت‬ ‫ ً ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫دادند.‬ ‫اما از وآنجا که تعداد افراد باهوش -که بقیه مردم را خنگ میلپندارند- بس تیار بیش تتر از ح تد لپیشبین تی‬ ‫آ‌ ت‬ ‫تّ‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫تّ‬ ‫شده از کار دروآمد، فرزند بیست و لپنجم، در کما:ل ناباوری، بیشترین رأی را کسب کرد، با فاصله نسبتا زیاد از‬ ‫ ً‬ ‫ ٔ‬ ‫بقیه به مقام او:ل رسید و مهیای جلو س بر تخت سلطنت شد. البته اعتماد به نفس و رفتار حق به جانب این‬ ‫تّ‬ ‫شاهزاده منگل، حاکی از این بود که چنین واقعهای را نه تنها غیر منتظره و شگفتانگیز تلقتی نمیکنتد کته‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫وآن را کامل منطقی و طبیعی میشمارد.‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫تصریح و تأکید او بر اینکه قبل از برگزاری انتخابات، کامل منتظر چنین نتیجهای بوده و خود را مهیای‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫تقبل این مسئولیت کرده است، توانست تا حدود زیادی از نگرانی مردم بکاهد و اطمینان و اعتمادی نسبی را‬ ‫در وجودشان لپدید بیاورد. تا جایی که به سرعت، اغلب مردم بته ایتن بتاور نائتل شتدند کته منتظتر چنیتن‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت ت ت‬ ‫نتیجهای بودهاند و اصل برای دستیابی به همین نتیجه در انتخابات شرکت کردهاند.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫وآنچه فوق همه این قضایا باعث دلخوشی یا خوشدلی مردم میشد، شکلکی بود که به طور جمعی ب ترای‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫بیست و چهار برادر دیگر در میوآوردند و لذتی که از سوختن دماغ وآنان میبردند.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫باور قلبی نویسنده این است که داستان، تازه از اینجا وآغاز میشود و همه وآنچه تاکنون تحویل خواننتتده‬ ‫آ‌‬ ‫شده، مقدمهای برای رسیدن به این نقطه بوده است.‬ ‫آ‌‬ ‫اما از بیان این باور قلبیاش، لپرهیز میکند. از تر س این که مبادا احسا س بطالت یا وآزردگی به خوانن تده‬ ‫ت‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫تّ‬ ‫دست دهد.‬ ‫البته استدللش تا حدود زیادی لپذیرفتنی است. منوط بر اینکه باقی داستان، طبق وعده او لپیش برود.‬ ‫ ٔآ‌‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫حرف نویسنده این است که: تا اینجای روایت، اغلب قضایا، تازگی چندانی نداشته و خواننده در اطتتراف‬ ‫آ‌‬ ‫یا مطالعات خود موارد شبیه یا نزدیک به وآن را مشاهده کرده و تا اینجا را هم به خاطر اعتمادش به نویسنده‬ ‫ادامه داده و از اینجا به بعد ماجراست که میتواند غیرمنتظره یا بیسابقه به حساب بیاید.‬ ‫آ‌‬ ‫آ‌‬ ‫و اما:‬ ‫تّ‬ ‫لپیش از ورود به فصل بعد، یعنی »از اینجا به بعد ماجرا« ارائه یک توض تیح ض تروری ب ته نظ تر میرس تد.‬ ‫آ‌ ت‬ ‫ت ت‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫آ‌ ٔ‬ ‫توضیحی که میتواند در قالب لپاسخ به یک سؤا:ل کامل طبیعی خوانندگان شکل بگیرد.‬ ‫ ِ‬ ‫ ً‬ ‫آ‌‬